پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


خانواده ایرانی و چالش های آینده


خانواده ایرانی و چالش های آینده
تغییر جزیی از زندگی بشر است. در گذر زمان همه چیز تغییر می كنند، اما مهم تر از خود تغییر، آمادگی انسان ها برای مواجهه با آثار آن است. در جوامعی كه سرعت تغییرات بیش از آمادگی ها و ظرفیت های مردم است نه تنها آسیب هایی متوجه عموم می شود بلكه تلقی مردم از تغییر نیز منفی خواهد بود. وضعیت امروز «خانواده ایرانی» مصداقی از این موضوع است. در گذار از سنت به مدرنیته و به همراه تغییرات آشفته فرهنگی جامعه ما، خانواده ایرانی دگرگونی های گسترده ای را تجربه می كند. درك این دگرگونی و پیش بینی آثار و عواقب آن، از ابعاد مختلف می تواند حائز اهمیت باشد. تغییرات ناشی از پدیده های تاثیرگذار در درون فضاهای خانواده ها و رویدادهای برون، آسیب های جدیدی را به همراه دارند. از طرف دیگر به دلیل عدم آمادگی های نظام اجتماعی، و به جای هر گونه اقدام منفی، در اكثر موارد، نگرش های به شدت منفی در قبال این تغییرات وجود دارد.رشد و تحول خانواده در ایران و به تبع آن رشد و تحول فرد در درون خانواده، تابع منطق و اصول خاصی نیست. برای همین، تعریف خانواده نرمال و حد معمول در ایران كاری بسیار دشوار است. نبود نگرش نظام مند و منسجم فرهنگی، تنوع و گستردگی عجیبی را در طیف رفتارهای خانواده به وجود می آورد. یك نمود آشكار این مسئله، حذف طبقه متوسط در خانواده های ایرانی است. در حال حاضر، هیچ نوع خانواده ای را نمی توان در تعریف طبقه متوسط جای داد. این تنوع و گستردگی باعث می شود كه به سختی بتوان درباره خانواده ایرانی سخن گفت. به همان اندازه كه تفاوت های وسیعی در خانواده های با گرایش های مذهبی وجود دارد، در خانواده های بی تفاوت و یا با گرایش كمتر به مذهب هم، تفاوت ها گسترده و غیرقابل تصور است.یك نكته مهم در حال حاضر، تعارض بین سنت و مدرنیته است. خانواده ایرانی اصول و مفاهیمی از سنت را هنوز یدك می كشد، و از آن طرف، خود را در مسیر مدرنیته قرار داده است. اگرچه این دوگانگی همیشه مستلزم تقابل نیست ولی عدم شفاف سازی وضعیت، تقابل های جدی را به وجود آورده و خواهد آورد. مفاهیمی مانند فامیل، محرم و نامحرم، تعصب و غیرت، فرمانبری از بزرگتر ها، آبرو و حیثیت خانوادگی و غیره، به دلیل شرایط یادشده، در خانواده های مختلف، معانی و تعبیرهای متفاوتی پیدا كرده اند .
می توانیم بعضی از رفتارهای خانواده هایی كه به شیوه های خاص خود زندگی می كنند را فساد و بی بندوباری تلقی كنیم و می توانیم به این رفتارها، به عنوان نشانه هایی از دگرگونی های مرحله گذار نگاه كنیم.شاید در ایران مطالعاتی درباره خانواده صورت می گیرد و شاید در جوامع دانشگاهی، بحث هایی در این زمینه وجود دارد، اما اینها به تنهایی كافی نیستند. نظام اجتماعی ما باید در قالب فرهنگ عمومی، نه فقط به موضوع خانواده، بلكه به مسائل همه سطوح سنی و همه اقشار توجهی نظام مند داشته باشد. عبث ترین كار تشكیل شوراهای عالی خانواده، جوان، زن و غیره است. در نگاه سیستمی، پرداخت یك جانبه به هر موضوع، و جمع آوری افرادی برای تصمیم گیری هایی كه هیچ گونه ضمانت اجرایی ندارند اتلاف وقت تلقی می شود. نگاهی به حرف ها، دیدگاه ها و اقدامات جسته و گریخته درباره خانواده، بیانگر عدم درك شرایط خاص فرهنگی خانواده ایرانی است. «خانواده ایرانی» چه دارد كدام جنبه های مثبت در خانواده های ایرانی به طور عموم وجود دارند آیا همه آن چیزهایی كه مثبت تصور می شوند واقعا مثبتند تكلیف ما با سنت و مدرنیته چیست آیا می توان دورنمای خانواده در ایران را به تصویر كشید تحلیلی از رفتارهای خانواده های ایرانی می تواند به درك وضعیت موجود در آینده یاری رساند.
●مقدمه ای بر آسیب شناسی خانواده ایرانی
قبل از آسیب شناسی خانواده ایرانی و یا هر بخش دیگر از جامعه، باید به آسیب شناسی فرهنگی پرداخت. موضوعی كه كسی در ایران نمی خواهد آن را جدی بگیرد. بدون آسیب شناسی فرهنگی، بحث مجزا درباره آسیب شناسی خانواده ایرانی كار راحتی نخواهد بود. با این همه، برای ادامه بحث، ناچاریم هر چند به اختصار به این موضوع بپردازیم. آسیب شناسی خانواده ایرانی باید از دو منظر مورد توجه قرار گیرد زناشویی و فرزندپروری.
●نكاتی درباره آسیب شناسی مسائل زناشویی
۱ غلبه تفكر احساسی: منشاء بسیاری از اختلاف ها و ناسازگاری های زناشویی غلبه تفكر احساسی بر تفكر منطقی است. دلیل اصلی ضعف فرهنگ گفت وگو در خانواده های ایرانی به این نكته باز می گردد كه ما با منطق مان با یكدیگر برخورد نمی كنیم، بلكه بیشتر احساساتمان را به كار می گیریم.
۲ كم حوصلگی برای یادگیری: به رغم آنكه بسیاری از والدین در امور تحصیلی فرزندان شان حساسیت های خاصی دارند، اما خود آنها آدم های باحوصله ای برای یادگیری نیستند. این موضوع باعث می شود كه گاهی والدین نادانسته و با فرار غیرمستقیم از یادگیری، سطح فرهنگ و دانایی را در خانواده پایین می آورند.
۳ كم ظرفیتی برای مشكلات: به نظر می آید هر چه پیش تر می رویم، ظرفیت ها و قابلیت های زوج های جوان برای ساختن پایه های زندگی و رودررویی با مشكلات آن كمتر می شود. زمانی این اعتقاد رایج بود كه «زن و شوهر باید زندگی را از صفر شروع كنند»، اما دیگر چنین اعتقادی حتی به عنوان یك شعار پذیرفته نیست.
۴ تزلزل باورها: زن و شوهرهای امروزی دیگر صلابت و استحكام والدین شان را در اعتقادات و باورها ندارند. شاید امروز ما بسیاری از افكار و نگرش های والدین مان را مورد نقد قرار می دهیم، اما باید بپذیریم كه آنها همان افكار و نگرش هایشان را باور داشتند، ولی ما در باورهایمان آنچنان قوی نیستیم و به عبارت دیگر زندگی كاملا هدفمندی نداریم.
۵ ضعف ارتباطات: بهانه هایی مانند مشغله های زندگی، كمبود فرصت، بعد مسافت و غیره سوژه های رایج خانواده ها برای توجیه ارتباط های كم فامیلی است. اگر چه پشت پرده این توجیه ها به طور معمول مسائل دیگری نهفته است. ارتباطات فامیلی و خانوادگی در ایران یعنی آنچه كه جزء سنت های ما است به مرور زمان كم و كمتر می شود و جایگزین مناسبی هم برای آن وجود ندارد. این كاهش ارتباطات و مراودات از یك سو بیانگر رفتار متمدنانه ما است و از سوی دیگر متناقض با روحیات سنتی ما است و حاصل این تقابل چیزی جز افزایش احساس تنهایی و اضطراب نیست.
●نكاتی درباره آسیب شناسی مسائل فرزندپروری
۱ غلبه پدر و مادری بر زن و شوهری: یكی از بزرگترین انحرافات و آفت های خانواده امروزی در ایران همین نكته است كه زوجین بیش از آنكه زن و شوهر خوبی باشند، تلاش می كنند پدر و مادر خوبی باشند. این نگرش و رفتار هم به والدین لطمه وارد می سازد و هم به فرزندان.
۲ فرزندابزاری: برخلاف آنچه كه در ایران فرزندسالاری نامیده می شود، عنوان فرزندابزاری برای وضعیت حاضر مناسب تر است. فرزندان اگر واقعا محور و سالار هستند، حداقل خود باید از این شرایط راضی باشند، در حالی كه عموما چنین نیست. فرزندان در خانواده های ایرانی بیشتر به عنوان ابزارهایی هستند برای رسیدن والدین به آن چیزهایی كه خود نرسیده اند. والدین به همین لحاظ به فرزندان بیشتر توجه می كنند و به اشتباه اسم آن را فرزندسالاری می گذارند.
۳ تربیت فرزندانی طلبكار: شرایط تربیتی حاضر خانواده ها را به سمتی می برد كه در آن فرزندان طلبكار و والدین همیشه بدهكارند. این امر موجب تقویت احساس بی مسئولیتی و كاهش استقلال عمل در فرزندان می شود.
۴ ضعف دانایی: رفتار های والدین با فرزندان هر چقدر هم كه ملایم و محبت آمیز باشد به طور عموم مبتنی بر آگاهی و دانایی نیست. والدین ایرانی سواد علمی خوبی در فرزندپروری و تربیت ندارند. تغییرات رفتاری والدین در دو دهه اخیر و توجه بیشتر به مسائل فرزندان بیشتر مبنای احساسی دارد تا مبنای علمی و منطقی. در اروپا نظریه های مربیان و نظریه پردازانی چون روسو، پستالوزی، فروید، پیاژه و غیره موجب تغییر نگرش ها و رفتار های والدین شد، اما در ایران تغییرات مبنای علمی نداشت.
۵ كوته نگری در اهداف: والدین ایرانی به دلیل ضعف در زن و شوهری كلیه اهداف و آمال زندگی خود را بر روی فرزندان متمركز می سازند. بسیاری از پدر ها و مادر ها، فرزندان را همه زندگی خود می دانند و حاضرند برای آنها همه كار ی انجام دهند. پویایی و كمال فرزندان از مسیر پویایی و كمال والدین می گذرد. اما ما بزرگتر ها فكر می كنیم نوبت ما گذشته است و الان هر كاری می كنیم باید برای فرزندان باشد.
●چند ملاحظه دیگر درباره خانواده ایرانی
به طور حتم مسائل خانواده امروز ایرانی با مسائل پنجاه یا صد سال پیش تفاوت های عمده ای دارد. بعضی از این تفاوت ها بیش از آنكه كیفی باشند كمی هستند، یعنی ماهیت موضوع از گذشته وجود داشته ولی شدت و اندازه آن تغییر كرده است. در هر حال خانواده ایرانی با مسائل خاصی روبه رو است كه بیشتر آنها را تاكنون تجربه نكرده است.●تعدد عوامل تاثیر گذار
خانواده های امروزی دیگر مانند گذشته محدود نیستند. مهم تر آن كه نه تنها عوامل تاثیرگذار بر خانواده ها تعدد و تنوع یافته اند بلكه ضرورتا همه این عوامل در بیرون از فضای خانواده نیستند. اینترنت و ماهواره برای بسیاری از خانواده ها ابزار و عواملی غریبه محسوب نمی شوند. اگر تلاش خانواده ها قبلا معطوف به كنترل فرزندشان برای جلوگیری از اعتیاد و فساد اخلاقی كه زمینه هایش در خارج از خانواده وجود داشت بود امروزه این زمینه ها به داخل خانواده ها آمده اند. درك و پذیرش تعدد و تنوع این عوامل و پیچیدگی های ناشی از این موضوع باید حساسیت های زیادی را در تصمیم گیرندگان فرهنگی كشور ایجاد كند، اما نه حساسیت های موضعی، مقطعی، ناشیانه و گاه سختگیرانه، بلكه حساسیتی آگاهانه و منطقی.
●ترس از انحراف
بسیاری از خانواده ها و حتی دست اندركاران فرهنگی با ترس از احتمال انحراف نوجوانان و جوانان اصرار دارند مانع این انحراف بشوند. پیش فرض چنین نگرشی آن است كه ما افراد را مستعد انحراف می دانیم و یا به چشم منحرف به آنها نگاه می كنیم. این نگرش فرهنگی، نه تنها درست نیست بلكه در بسیاری از موارد خود عاملی خطرساز است. ترس از منحرف شدن ناخواسته زمینه های انحراف را بیشتر می كند. وقتی ما از اینكه نوجوانان و جوانان منحرف شوند هراس داریم خود به خود نوع رفتارهایمان مشكوك تر، بدبینانه تر و آزاردهنده تر می شوند و زمینه های انحراف بیشتر به وجود می آید.
●شكاف نسل ها
شكاف نسل ها موضوع عجیبی نیست اما مشكل تلقی كردن آن عجیب است. شكاف نسل ها امری بدیهی و عادی است. اصلا نمی توان تصور كرد و نباید كه دو نسل مثل هم باشند، بنابراین، مهم فاصله نیست، بلكه نوع نگرش به این فاصله است. اگر این فاصله را غیرعادی و مشكل ساز تلقی كنیم مشكلات خود ما بیشتر می شود. اما اگر درك درستی از شكاف نسل ها داشته باشیم با پذیرش موضوع، به استقبال آن می رویم. شكاف نسل ها خطر نیست، خطر عمده، ناشی گری در برخورد با این موضوع است. برای مواجهه منطقی با این پدیده، والدین باید فرهنگ گفت وگو، مدارا، انعطاف پذیری و پویایی را بیاموزند و بدین وسیله درك منطقی خود از موضوع را نشان دهند.
●اقتصاد خانواده
اگرچه درگیری های مالی مسئله همیشگی افراد و خانواده ها است ولی در حال حاضر طیف تفاوت های شرایط اقتصادی خانواده ها بسیار گسترده است. مسائلی چون خط فقر، رقابت های مالی، گرایش به تجملات، چند شغله بودن والدین، كار تا دیر وقت و غیره، تبعات خاصی را در خانواده ها به وجود می آورند كه بیشتر ویژگی های دو دهه اخیر محسوب می شوند و تا قبل از آن بدین شكل تجربه نشده بودند. شاید ریشه قسمت عمده ای از مشكلات امروز و چالش های آینده خانواده های ایرانی را بتوان در شرایط دشوار اقتصادی یافت. تلاش های خانواده در مسیر مسائل اقتصادی چه آنهایی كه برای جبران كمبود ها صورت می گیرد و چه آنهایی كه از سر زیاده طلبی است، تاثیرات چشمگیری بر همه ابعاد زندگی مردم دارد و گاه، آنگونه كه مردم تصور می كنند، همه چیز زندگی را تحت الشعاع قرار دهد. در هر حال، هرگونه بحث درباره مسائل خانواده ایرانی، بدون در نظر گرفتن مسائل اقتصادی ناممكن می نماید.
●مخاطرات جنسی
مسائل جنسی جامعه و خانواده ها، موضوعی است كه هنوز هم نمی توان به راحتی درباره آن صحبت كرد. در قبال این گونه مسائل، ما بیشتر روش «نادیده گرفتن و سرپوش گذاشتن» را به كار می گیریم و هنوز در پذیرش اصل موضوع دچار مشكل هستیم. ارائه پیشنهادها و راهكارهای جسته و گریخته كه بیشتر بر مبنای سلیقه های فردی است و معمولا هم در شرایط بسیار حاد مانند قضیه خفاش شب و محمد بیجه ارائه می شوند، هیچ گاه مشكلی را حل نخواهد كرد. نظام اجتماعی ما به دلایل زیادی در درك مسائل و شرایط جنسی جامعه مشكل دارد و نمی تواند به طور جدی به تحلیل واقع بینانه این گونه مسائل بپردازد. شل كن، سفت كن های موضعی و برخورد های خفیف و تند مقطعی، فقط مصرف شعاری دارند و نه تنها چیزی را عوض نمی كنند بلكه گاه شرایط نامناسب تری را به وجود می آورند. اگرچه به طور حتم، در لایه های مختلف نظام، آگاهی ها و اطلاعات كاملی درباره شرایط جنسی جامعه موجود است ولی به دلیل ابهام و سردرگمی در نحوه درك موضوع، از در انكار در می آئیم و حداقل چنین وانمود می كنیم كه خبری نیست. شاید هیچ موضوعی در ایران به اندازه مسائل جنسی، برای طرح و بحث و بررسی با سختی مواجه نباشد. هنوز هم ورود به این حیطه در ایران كاری بسیار دشوار و پرخطر است. جالب است كه شیوع قتل های مرتبط با مسائل جنسی، پدیده همسر كشی، آزارها و ناامنی های جنسی، روابط جنسی نامشروع و غیره، تكانی جدی در نظام اجتماعی ما ایجاد نكرده است.انگار منتظر حوادث شومی مانند خفاش شب و محمد بیجه هستیم كه تا مدتی ذهن جامعه با آن درگیر شود و بعد با محاكمه ای و اعدامی، همه چیز تمام شده تلقی شود.
●هویت ملی مذهبی
باز به دلایل زیادی كه جای بحث گسترده ای دارد، هویت فرهنگی خانواده های ایرانی تا حدودی كور و آشفته است. به دلیل ابهام موجود در روشن شدن وجوه قابل قبول از هویت ملی و تناسب آن با هویت مذهبی، گرایش های بسیار متعدد و متنوعی در خانواده های ایرانی دیده می شود. حتی نمی توان خانواده ها را در دو طیف دارای گرایش های ملی و گرایش های مذهبی قرار داد چرا كه تعدادی از خانواده ها، از شمول هر دو قطب طیف یاد شده خارج هستند. روش های شخصی و درونی شده، بیشتر از طبقه بندی های رایج، دیده می شوند. بدون آنكه حد وسط و نقطه تعادلی را بتوان نشان داد یا از خانواده هایی صحبت كرد كه هركدام به روش خود زندگی می كنند و هویت خاص خود را دارند. دقت در انتخاب اسامی برای فرزندان و تنوع گسترده در این موضوع، نمونه ای از گرایش های متعدد هویتی خانواده های ایرانی است. نوع مواجهه مردم با جشن هایی كه ملی محسوب می شود و گاه حتی احیای جشن های فراموش شده و از طرف دیگر استقبال مردم از مناسبت هایی چون ماه رمضان، تاسوعا و عاشورا و غیره نشان می دهد كه مردم آنگونه كه سیاستگزاران فكر می كنند، نمی اندیشند. به مسئله هویت ملی مذهبی جامعه باید در مجامع علمی و دانشگاهی، نهادهای سیاستگزار و تصمیم گیر، دولت و مجلس، بیشتر پرداخته شود.
ابراهیم اصلانی روانشناس
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید