چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

طول و عرض و عمق در آموزش پزشکی


طول و عرض و عمق در آموزش پزشکی
اگر ادامه تحصیلات از پزشكی عمومی به تخصص و فوق تخصص را «طول» آموزش پزشكی و وسعت معلومات در هر مقطع را «عرض» آموزش پزشكی و توانایی در به كارگیری اطلاعات را «عمق» آموزش پزشكی تعریف كنیم باید به جرات اذعان كرد كه آموزش پزشكی در كشور ما عمدتا از بعد طولی آن گسترش پیدا كرده است و این یادداشت در پی اثبات این مدعا است.
ابتدا در مورد پزشكی عمومی باید گفت در این مقطع اساسا هیچ عمقی وجود ندارد.
عمدتا با این دلیل كه پزشكی عمومی حداقل در شهرهای بزرگ در ردیف مشاغل رو به زوال محسوب می شود. در شهرهای بزرگ امكان كار مستقل به عنوان پزشك عمومی یا وجود ندارد یا بسیار دشوار است.
مراجعات همه به سوی متخصصین معطوف شده و در صورت مراجعه كافی هم با تعرفه های موجود درآمد حاصله از یك كار ساده پزشكی تكافوی هزینه های جاری را نمی كند. در واقع پزشكی عمومی به عنوان ایستگاهی برای رفتن به تخصص به شمار می آید نه جایگاهی برای ماندن و كار كردن برای آنها كه می خواهند به دوره تخصص راه یابند اطلاعات پزشكی شان عرض قابل توجهی پیدا می كند و اطلاعات مختلفی در كلیه زمینه ها به دست می آورند اما از آنجا كه این اطلاعات صرفا به جهت امتحان فراهم آمده اند نه برای كار از كمترین عمقی نیز برخوردار نیستند و در اولین فرصت به بادی كه در همان سطوح می وزد سپرده می شوند.
آنان به دوره تخصص راه نمی یابند یا اساسا از كار پزشكی خارج می شوند و بخشی نیز كه به مشاغل جنبی پزشكی مثل كارهای اداری و فروش دارو و... رو می آورند. اما گروهی كه به ناچار و عمدتا در شهرستان ها به كار پزشكی عمومی مشغول می شوند به جرات می توان گفت كه به چند و چون این حرفه آشنایی چندانی ندارند چرا كه اساسا در بیمارستان های آموزشی ما پزشكی عمومی به عنوان یك حرفه نه وجود دارد و نه تدریس می شود.
در بیمارستان های آموزشی ما سال ها است دیگر درمانگاه «عمومی» وجود ندارد. اورژانس برای طبقه بندی در بسیاری از موارد وجود دارد اما درمانگاهی كه در آن یك پزشك عمومی باتجربه آموزش دیده و عضو هیات علمی نحوه برخورد با بیماران مراجعه كننده به یك درمانگاه عمومی را آموزش بدهد وجود خارجی ندارد.
از این رو است كه گاه رد داروها و درمان های چهل سال پیش را در نسخه پزشكانی می بینی كه شماره نظام پزشكی آنها مربوط به همین سال های اخیر است. آنها آموزش طب عمومی را نه در دوره طب عمومی بلكه بعد از شروع كار و از طریق نسخه های همكاران قدیمی دریافت می كنند تلاش های اخیر وزارت بهداشت در جهت تقویت سیستم ارجاع به خودی خود تلاش ارزشمندی در جهت تعمیق كار و آموزش پزشكی است اما تنها در صورتی بیشترین موفقیت را خواهد داشت كه بتواند كلیه مراكز درمانی و آموزشی خصوصی و دولتی در همه سطوح را دربر بگیرد.
علاوه بر این در هیچ بیمارستان خصوصی سیستم ارجاع درستی اعمال نمی شود و هیچ پزشك عمومی ای سهامدار نیست. نبود سیستم ارجاع در بیمارستان های خصوصی نكته ای است كه از نظرها مغفول مانده و عواقب زیادی دارد اما نیازمند بحث جداگانه ای است. در بیمارستان های آموزشی كم كم حتی متخصص داخلی بدون فوق تخصص هم یافت نمی شود. در نتیجه دانشجویان پزشكی عمومی دوره هایی را در «بخش»های فوق تخصصی می گذرانند، اطلاعاتی درباره جزئیات این بیماری ها می خوانند، نحوه انجام بسیاری از كارهای فوق تخصصی را مشاهده می كنند و امتحان می دهند اما نمی دانند با بیماری كه مثلا سرما خورده است یا كسی كه اسهال گرفته چگونه باید برخورد كرد چگونه باید حرف زد، پرونده ساخت و چه دارویی داد. نمی دانند كی و چگونه باید بیمار را ارجاع كرد. تضعیف پزشكی عمومی در واقع زوال عمق در دانش و آموزش پزشكی است.
وقتی كه پزشك عمومی نباشد بسیاری از كارهای متخصصین در حد عمومی خواهد ماند و سطح علمی متخصصین ارتقا نخواهد یافت. می توان متخصص بود اما كاری در حد عمومی انجام داد. به علاوه شعار قدیمی تقدم بهداشت بر درمان به نوعی به معنای تقویت طب عمومی در برابر طب تخصصی است نه بر عكس.
اگر پزشكان عمومی قوی وجود داشته باشند نه تنها سطح كار متخصصین ارتقا می یابد و زمان زیادتری برای آموزش و تحقیق خواهند یافت و نه تنها آموزش و تحقیقات پزشكی در عمق پزشكی عمومی برای پیشبرد بیشتر آن ادامه خواهد یافت بلكه تناقض طب عمومی در تكثر مطلب و وحدت انسان نیز راهی به سوی حل شدن خواهد یافت.
با پیشرفت های نوین طب در زمینه های تخصصی برای متخصصین مجالی در برخورد با بیمار به عنوان یك كلیت و در زمینه هایی غیر از تخصص آنها بر جا نگذاشته است. تمام دانش طب دیگر در یك زندگی واحد نمی گنجد اما انسان هنوز یك زندگی واحد است. این تكاثر و این تناقض هیچ شیرازه ای به جز طب عمومی نمی تواند بیابد.
این گسترش طولی سرطانی محدود به پزشكی عمومی نمی ماند. متخصصین داخلی جنرال و جراحی عمومی و طب اطفال نیز بدون مكث و تامل در این ایستگاه ها بلافاصله به فوق تخصص های مختلف تجزیه می شوند و اینگونه به نظر می رسد كه گویا قرار است كلیه مبتلایان به دیابت به فوق تخصص غدد و كلیه مبتلایان به زخم معده به فوق تخصص گوارش مراجعه كنند و بدین ترتیب نه تنها از عمق بلكه حتی از عرض دانش متخصصین نیز رفته رفته كاسته می شود و در فوق تخصص هم در بسیاری از موارد به رغم عمق قابل توجه ولی باز برای بسیاری از پزشكان از جنبه های تحقیقاتی قانع كننده نیست.
از آنجا كه در رشته های تخصصی عمق و مهارت كاربردی متناسبی وجود ندارد امتحانات نیز در تخصص های مختلف به درجات مختلف در عرضی بسیار وسیع با عمقی كم صورت می گیرد و در نتیجه خود این امتحانات بخش های آموزشی را به سوی «عرض» بیشتر سوق می دهد و عرض بیشتر یعنی توجه به جزئیات كتاب های رفرانس جداول و درصدها یعنی ساعت های طولانی در كتابخانه ماندن یعنی از بر كردن مطالب و در یك كلام دوری از مهارت بالینی پزشكی و كاستن روزافزون از عمق.
چرا كه در آخرین تحلیل موضوع طب انجام عملی برای كمك به بیمار است نه دسترسی به یك سری حقایق محض فارغ التحصیلان چنین بخش هایی یعنی من و دیگران باز هم چنان سئوالاتی طرح می كنند و این یعنی دور باطلی كه در اقیانوسی به عمق چند سانتی متر جریان پیدا می كند. آموزش برای تدریس و تدریس برای آموزش این است قانون بخش های آموزشی.
دكتر بابك زمانی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید