پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تب سرد


تب سرد
این روزها دیوید بکهام موضوع روز فوتبال انگلستان است. اینکه استیو مک کلارن از کنار نام او به سادگی گذشته و جامعه انگلستان هم نسبت به این قضیه بی‌تفاوت است، می‌تواند موضوع بسیار قابل‌توجهی باشد. مک کلارن در تازه‌ترین مصاحبه خود اعلام کرده بکهام را تنها بدین‌علت از تیم ملی انگلستان کنار گذاشته که فکر می‌کرده او سرعت لازم را ندارد که این موضوع می‌تواند به روند حرکتی تیم فوتبال انگلستان لطمه بزند.
اما واقعیت چیز دیگری است. داستان از این قرار است که پس از جدائی اسون گوران اریکسون از تیم ملی انگلستان تب بکهام هم نسبت به حضور در تیم ملی فروکش کرده و اولین نشانه آن واگذاری بازوبند کاپیتانی است. رسانه‌های انگلستان پیش از این همواره به روابط سؤا‌ل‌برانگیز اریکسون و بکهام خرده می‌گرفتند و چه‌بسا در موارد زیادی قایل به این بودند که بکهام به‌دلیل رابطه دوستانه‌ای که با سرمربی سوئدی دارد در زمین حضور پیدا می‌کند و بعضی مواقع شایستگی این حضور را ندارد؛ که البته پر بیراه هم نمی‌گفتند. بکهام به قول نویسنده گاردین در بسیاری موارد اتوریته لازم برای رهبری تیم ملی انگلستان را نداشت.
او سال گذشته در یکی از بازی‌های مقدماتی انگلستان در جام جهانی از جانب وین رونی مورد فحاشی واقع شد و جالب اینکه خود او کوتاه آمد؛ حال آنکه یک کاپیتان مقتدر باید به اینگونه بازیکنان جواب دندان‌شکنی دهد و به‌عنوان مثال شرایط حذف او را اگرچه برای یکی، دو بازی از تیم ملی انگلستان فراهم آورد.
بکهام اگر اقتدار لازم را می‌داشت چه‌بسا زمینه پرخاشگری رونی هم فراهم نمی‌شد؛ بازیکنی که تا به حال با نوع رفتارهای زننده خود مقدمات شکست تیم‌های ملی و باشگاهی خود را فراهم آورده است. به هر حال کاپیتان باید از کاریزمای لازم در زمین برخوردار باشد و متأسفانه باید بگوئیم مثل یک آقا بالاسر بر عملکرد بازیکنان نظارت داشته باشد.
بکهام در این موارد بازیکن بسیار ضعیفی بود و همین موضوع هم دلیل اصلی حذف او از تیم ملی انگلستان به‌شمار می‌آید.
مک کلارن این روزها کاپیتان موردنظر خود را پیدا کرده، کاپیتانی که بی‌تردید بازیکنانی نظیر رونی نمی‌توانند به او بد و بیراه بگویند؛ چرا که تبعات این‌کار را خواهند پذیرفت. از سوی دیگر می‌توان به این نکته اشاره کرد که جدائی بکهام از تیم ملی انگلستان درست از زمانی صورت گرفت که اریکسون از این تیم جدا شد. این ۲ به‌دلیل شرایط رفتاری، مشابهت‌های فراوانی با یکدیگر داشتند و به جرأت می‌توان گفت کاپیتان تیم ملی انگلستان هیچ‌کسی جز او را برنمی‌تابد.
وقتی بکهام از تیم ملی انگلستان چه‌بسا یک توافق دوطرفه باشد. او بازیکن بزرگی است که چندان طعم موفقیت را مچشید. اوج روزهای خوش بکهام، قهرمانی با منچستریونایتد در رقابت‌های لیگ قهرمانان اروپا بود اما پس از آن هرگز نتوانست طعم شادی در زمن فوتبال را بچشد. بی‌جهت نیست که او همواره نسبت به فرگوسن کینه‌توزی خود را حفظ کرده و هر از چند گاه نفرت خود را از سرمربی اسکاتلندی ”من یونایتد“ در قالب جملات محترمانه بیان می‌کند. فرگی همه چیز بکهام را گرفت. در واقع باید گفت خود بکهام همه چیز را از خودش گرفت؛ چرا که اگر او برای بلندپروازی‌های خود اندکی مبارزه می‌کرد. الآن مجبور نبود با بی‌تفاوتی جامعه انگلستان نسبت به خداحافظی خود مواجه شود.
زیدان همواره مورد احترام مردم فرانسه است؛ پائولومالدینی نیز همین‌طور پیش از این کاپیتان دونگا و لوتار ماتیوس هم در این وضعیت قرار داشتند. کاپیتان‌ها همواره عامل برتری تیم‌هایشان محسوب می‌شوند که البته این موضوع به ذات خود این بازیکنان بازمی‌گردد.
بکهام واجد شرایط کاپیتانی انگلستان نبود. بازیکنان از او حرف‌شنوی لازم را نداشتند؛ چرا که به روابط او با سرمربی تیم اشراف داشتند. یک کاپیتان خوب باید نقطه اتصال مربی با بازیکنان تیم باشد اما او تافته جدابافته بود. بکهام چه‌بسا حسادت بازیکنان دیگر را برمی‌انگیخت که همه این عوامل دست به دست هم داد تا او کاپیتان لایقی برای تیم ملی انگلستان جدا شده - هر چند شاید بازگردد - و نیک می‌داند دیگر چندان جایگاهی در فوتبال کشورش ندارد.
در واقع باید گفت وداع او با فوتبال انگلستان وداعی غم‌انگیز است؛ چرا که نتوانست به‌قدر لازم در خدمت این تیم باشد. تماشاگران انگلیسی زمانی او را به‌طور کامل می‌بخشیدند که دست کم تیم آنها را به یک فینال مهم رهنمون می‌ساخت که هرگز چنین نشد. ضربه‌ای که او به سیمئونه آرژانتینی زد، همواره در اذهان هواداران تیم ملی انگلستان باقی خواهد ماند؛ هر چند که فرانسوی‌ها ضربه سر زیدان را فراموش کردند و ایتالیائی‌ها آب دهان انداختن توتی را.
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید