پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


همچنان به شمعدانی ها آب می دهد


همچنان به شمعدانی ها آب می دهد
حقیقت اش این است كه هیچ كس نمی داند منشاء دعوا میان خط و رنگ در نقاشی از كجا شروع شد. البته تارخ نویسان به ایتالیای عصر نوزایی اشاره می كنند و از دو شهر فلورانس و ونیز نام می برند كه اولی خط را می پسندید و دومی رنگ را. این دعوا مانند خیلی دعواهای دیگر است و درست دعوای لی لی پوتی ها با همسایه شان را به یاد می آورد كه جنگ بر سر چگونگی خوردن تخم مرغ آب پز بود.
واقعا متهم كردن یك هنرمند به طراح بودن یا نقاش بودن همان قدر عبث است كه دعوا برای یافتن سر و ته تخم مرغ آب پز. برای همین نمی دانم تا چقدر می توانیم در هنر و به ویژه نقاشی طبقه بندی كنیم و كدگذاری. دائما به هنرمند لیبل بزنیم و از این پوشه به آن پوشه انتقالش دهیم. واقعا چقدر اهمیت دارد كه منوچهر معتبر را طراح بدانیم یا نقاش معتبر، معتبر است. پس از گذشت قریب به پنج دهه از عمر حرفه ای اش، آیا هنوز باید به دنبال این باشیم كه او طراح است یا نقاش واقعا با یافتن پاسخی به این سئوال اگر بیابند كدام وجه پنهان كارهای معتبر، آشكار خواهد شد اینكه او تعریف می كند یا توصیف. خب، حالا به فرض اینكه فهمیدیم معتبر از رنگ برای توصیف استفاده نمی كند، حالا چه؟
یا اینكه چقدر فرم برایش مهم است كدام بخش از آثارش را برای مان روش تر خواهد ساخت من اهمیت فرم، رنگ، خط، ریتم، فضاهای منفی و خیلی چیزهای دیگر را در نقاشی می دانم و نادیده شان نمی گیرم اما تمام این موارد برای یك دانشجوی نقاشی از نان شب واجب تر است نه برای منوچهر معتبر.
به عقیده من یك هنرمند هفتادساله را دیگر باید در مسیرش شناخت. در انتخاب راه اش شناخت. در تداومش بررسی اش كرد. به كارگاه اش نگاهی انداخت. دستان اش را دید و حرف هایش را شنید.
واقعا اگر بخواهیم به كارهای پیكاسو تكه تكه نگاه كنیم چه چیزی دستگیرمان خواهد شد به گمانم هیچ. اما یك مسیر نودساله است كه از جوانك اسپانیایی یك غول عظیم الجثه می سازد. متاسفانه با همان روش و منطقی كه اثر یك هنرجوی نوجوی جویای نام را بررسی می كنیم، با همان روش به سراغ هنرمندی می رویم كه در هفتمین دهه عمرش هنوز پای سه پایه اش می نشیند و كار می كند.
نگاه كنید به جوانانی كه زمانی یادشان می افتد قلم مو بر دست گیرند كه تقویم به آنها هشدار می دهد كه نمایشگاهشان نزدیك است. اگر اینگونه نتیجه می گیریم كه اشیای حاضر در آثار معتبر یك دغدغه فرمی است كه با چند تاش شدید رنگی و یا چند خط عمودی یا افقی انتزاعی در كار ظاهر می شود و به جای اینكه در جهت معنای ذهنی هنرمند باشد، بیشتر جذابیت رنگی و فرمی دارند، یا نمی دانید كاركرد رنگ و فرم در نقاشی چیست یا كارهای منوچهر معتبر را درست ندیده اید. نگاهی به چهل سال طبیعت بی جان كشیدن به اندازه كافی جواب تمامی این صورت مسئله هایی از جنس تخم مرغ آب پز را می دهد.
وقتی «كازیمیر ماله ویچ» نقاش سوپره ماتیسم دنیا را «عالم بدون شیء» تصور می كند و سطوح چهارگوش رنگین را به تصویر می كشد، یك تئوریسین محسوب می شود در حالی كه منوچهر معتبر به دلیل كشیدن چند بطری و صندلی به ساده بودن متهم می شود و غریزی نقاشی كشیدن.
مگر مابقی نقاشان دنیا چگونه نقش می زنند مگر نقاشی بروشور راهنما دارد كه با خواندنش بتوان نقاشی را سر هم كرد، درست مانند اسباب بازی درون تخم مرغ شانسی اگر ماله ویچ دنیا را بدون شیء می دید، منوچهر معتبر هویت اش را در كتابخانه اش جست وجو می كند و نمی تواند عالم را بدون اشیا تصور كند.
چون چند تا بطری می كشد پس انسان پیچیده ای نیست اگر این فرض را بپذیریم بنابراین حافظ و مولانا و محمد زمان هم آدم های ساده ای بودند. سنت هنرمند بودن در ایران با حرف پیچیده و گنده زدن منافات دارد. حالا بعضی می خواهند با این جریان مخالفت كنند و با تزریق تئوری های عجیب و غریب غربی به گونه ای دیگر به هنر پارسیان نگاه كنند، مختارند اما نمی توانند سنت هنر و هنرمند بودن در ایران را نادیده بگیرند.
شاید كم سوادی نقاشان معاصر امروز بحث دیگری باشد كه البته برمی گردد به همین لغات وارداتی، ولی ساده حرف زدن چه ربطی به تئوریزه كردن مسائل دارد، خود جای بحث دارد. شاید جای آن منتقدی كه چهل سال پیش خبر از آینده جوانكی داد كه كوچه پس كوچه ها را نقاشی می كرد و نوشت كه ما در آینده از منوچهر معتبر جوان بیشتر خواهیم شنید، خالی باشد تا برایمان بگوید آن زمان چه دید كه چنین پیش بینی كرد. اما یك چیز در معتبر ثابت ماند از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۸۵، او همچنان با گلدان های شمعدانی اش زندگی می كند و به آنها آب می دهد.
محمدرضا شاهرخی نژاد
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید