جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ایرج اسکندری، عضو مؤسس حزب توده


ایرج اسکندری، عضو مؤسس حزب توده
ایرج اسكندری در ۲۱ شهریور ۱۲۸۷ در تهران زاده شد. پدرش، یحیی میرزا اسكندری، از شاه‌زادگان قاجاری مشروطه‌خواه بودكه پس از به توپ بسته شدن مجلس در ۲۳ جمادی‌الثانی ۱۳۲۶ و دستگیری مشروطه‌خواهان،‌مدتی در زندان باغشاه زندانی بود و اندكی پس از آزادی، به سبب تحمل سختیهای محبس، درگذشت. عموی ایرج اسكندری، سلیمان‌میرزا ، نیز از طرفداران مشروطه و از مؤسسان حزب دمكرات بود كه در ۱۳۰۰ ش حزب سوسیالیست را تشكیل داد و در ۱۳۰۶ ش، كه رضاشاه حزب سوسیالیست را منحل كرد، از سیاست كناره گرفت. پدر بزرگ ایرج، محسن میرزا كفیل‌الدوله، نیز از شاه‌زادگان تحصیل كردهٔ قاجار بود. پرورش در چنین خانواده‌ای خیلی زود اسكندری را به عرصهٔ سیاست كشاند. از سوی دیگر، اوضاع سیاسی آن روز ایران (حوادث گیلان و خراسان و آذربایجان، پیروزی انقلاب اكتبر شوروی و متعاقب آن لغو قراردادهای بین ایران و روسیه) اسكندری علاقه‌مند به سیاست را دوست‌دار ماركسیسم ـ لنینیسم كرد، بدون آنكه از مبانی آن آگاهی چندانی داشته باشد.
اسكندری نخست در مدرسهٔ سپهر، سپس دردارالفنون و بعد در مدرسهٔ علوم سیاسی درس خواند و در بیست سالگی، بنا بر وصیت پدرش و به همت پدربزرگش،برای ادامهٔ تحصیل به فرانسه رفت و در آنجا حقوق خواند. ارتباط با دانشجویی بلغاری به نام كیسیلوف، كه دانش خوب دربارهٔ ماركسیسم داشت، موجب آشنایی بیشتر و علاقه‌مندی افزون‌تر اسكندری به ماركسیسم شد. وی به توصیهٔ عمویش، سلیمان میرزا،‌با تعدادی از دانشجویان ایرانی دانشگاه برلین ‌آلمان شرقی ـ كه در ۱۹۲۵ م فرقهٔ جمهوری انقلابی ایران را تشكیل داده بودند ارتباط یافت. او از این گروه :كه مهم‌ترین افراد آن مرتضی علوی، تقی ارانی و احمد اسدی بودند، با عنوان كمونیستهای برلین نام برده است این نام‌گذاری را اقدام آگاهانه و سیاسی اسكندری برای تحریف ماهیت ایدئولوژیك این جریان دانسته‌اند.
همكاری اسكندری با فرقهٔ جمهوری انقلابی ایران سه سال طول كشید. وی در این مدت تعدادی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه را به طرف این گروه جذب كرد تا جایی كه ادارهٔ سرپرستی،‌ارتباط داشتن دانشجویان ایرانی را با او منع كرد. سرانجام هنگامی كه عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار رضا شاه، ‌در اروپا بود، فرقهٔ جمهوری بر ضد او و حكومت پهلوی اعلامیه‌ای منتشر كرد كه اسكندری آن را در فرانسه توزیع نمود؛ از این رو، به دستور تیمورتاش، كمك هزینهٔ تحصیلی او قطع شد و اسكندری به سبب مشكلات مالی،‌ نتوانست دورهٔ دكتری را به پایان برد و در ۱۳۱۰ ش به ایران بازگشت.
وی پس از مدتی از دادگستری تقاضای پروانهٔ وكالت كرد، اما به توصیهٔ علی‌اكبر داور (وزیر دادگستری) به جای وكالت،‌كار در دادگستری را پذیرفت و در ۱۳۱۱ ش ابلاغ معاونت دادستانی تهران با كفالت رتبهٔ ۹ برای او صادر شد. البته پس از مدتی به وكالت نیز پرداخت. چندی بعد دولت تصمیم گرفت عده‌ای را برای ادامهٔ تحصیل به فرانسه بفرستد، اسكندری نیز متقاضی بود اما او را، به سبب فعالیتهایش در اروپا، نپذیرفتند و همین موضوع، سبب نخستین ارتباط مستقیم او با تقی ارانی شد كه آغاز دورهٔ جدیدی در زندگی اسكندری به شمار می‌آید. ارانی و اسكندری تصمیم به انتشار مجلهٔ دنیا گرفتند و سرانجام گروه سه نفرهٔ ارانی، اسكندری و بزرگ‌علوی به این مهم پرداختند. هر سه نفر نوشته‌های خود را با نام مستعار امضا می‌كردند. نام مستعار اسكندری، «الف. جمشید» و بیشتر نوشته‌هایش در مجلهٔ دنیا، در مورد مسائل اقتصادی بود.
اسكندری در چندین باشگاه و انجمن عضویت یافت و به تأسیس مجمع فارغ‌التحصیلان فرانسه و انجمن حقوق‌دانان پرداخت. به ادعای وی، این كارها به توصیهٔ كمینترن (كمونیزم بین‌الملل) و ارانی پیغام‌آور كمینترن بوده است.
پس از انتشار چهارده شماره از مجلهٔ دنیا، ارانی دستگیر و چند روز بعد، در اردیبهشت ۱۳۱۶، اسكندری به این اتهام كه «داخل فرقهٔ كمونیستی» است، دستگیر شد. وی در بازجویی نخست، تمام اتهامات را رد كرد و مدعی شد كه از مخالفان كمونیسم است اما در بازجویی دوم برخی از اتهامات را پذیرفت. در ۲۴ آبان ۱۳۱۷ رأی دادگاه اعلام شد و براساس آن، ایرج اسكندری به سبب عضویت در فرقه اشتراكی در ایران طبق مادهٔ یك قانون خرداد ۱۳۱۰، به پنج سال حبس مجرد محكوم شد و اتهام او مبنی بر تبلیغ مرام اشتراكی در دادگاه ثابت نشد. بدین ترتیب گروهی به زندان رفتند كه به گروه پنجاه و سه نفر معروف شدند.
اسكندری در ۲۸ شهریور ۱۳۲۰، ۲۵ روز پس از خروج اجباری رضا شاه از ایران، از زندان آزاد شد. وی پس از آزادی، تلاش زیادی برای آزادی دوستان زندانی‌اش كرد،‌تأسیس حزب توده نیز از مهم‌ترین اهدافش بود. نخستین جلسهٔ مؤسسان حزب در مهر ۱۳۲۰ تشكیل شد و در پی آن، اسكندری به همراه جعفر پیشه‌وری و عبدالقدیر آزاد مأمور تهیه اساسنامه حزب شدند. عده‌ای به تركیب مؤسسان حزب توده اعتراض كردند، زیرا تمام اعضا كمونیست نبودند و به نظر معترضان، این موجب دور شدن از هدف اصلی ـ‌كه تأسیس حزب كمونیست بود ـ‌ می‌شد. برای حل این مشكل، در كنار حزب یك «مركز مخفی كمونیستی» ایجاد شد تا تمام امور را اداره كند و اسكندری عضو آن بود. از طرف دیگر، اسكندری چون هدف عمده را در آن زمان ایجاد جبهه‌ای ضد فاشیستی می‌دانست، به حضور افراد غیر كمونیست اعتراض نداشت پس از تأسیس حزب، داشتن روزنامه بسیار ضروری بود؛ نخست روزنامهٔ سیاست كه صاحب امتیاز آن عباس اسكندری (دایی ایرج اسكندری) بود، به عنوان ارگان حزب منتشر شد، سپس همراه با مصطفی فاتح (از مدیران شركت نفت ایران ـ انگلیس)، روزنامهٔ مردم چاپ شد كه هیئت تحریریه پنج نفره، به ریاست اسكندری، روزنامه را اداره می‌كرد. بعدها روزنامهٔ رهبر چاپ شد كه اسكندری صاحب امتیاز و سردبیر آن بود.
انتخابات مجلس چهاردهم، به سبب باز شدن نسبی فضای سیاسی و اجتماعی كشور، از اهمیت خاصی برخوردار بود و هر گروه سیاسی سعی داشت تا در كانون قانونگذاری كشور سهمی از قدرت داشته باشد. حزب توده نیز كه می‌كوشید چند كرسی در مجلس به خود اختصاص دهد، افرادی را از حوزهٔ انتخابیه ساری روانه مجلس كرد. نامزدهای حزب توده بیشتر در شهرهایی كه تحت نفوذ ارتش شوروی بودند رأی آوردند. این حزب در مجلس فراكسیونی هشت نفره تشكیل داد. به عقیدهٔ عده‌ای، فراكسیون حزب توده نتوانست در مجلس كارنامهٔ قابل قبولی به دست آورد اما به نظر اسكندری، عملكرد او همچنین سرپرستی هیئتی از شورای متحدهٔ مركزی كارگران و زحمتكشان را كه تحت نظارت حزب توده بود در همایش بین‌المللی كار در پاریس بر عهده داشت.
در مرداد ۱۳۲۵ احمد قوام، نخست‌وزیر، تصمیم گرفت برای نزدیك‌تر شدن به شوروی و حل برخی مشكلات خارجی و داخلی، سه مقام وزارت را در اختیار حزب توده قرار دهد؛ اسكندری وزیر بازرگانی و پیشه و هنر شد. این موضوع بحثها و گفتگوهای زیادی در پی داشت؛ عده‌ای حضور در كابینه را ـ كه هم حزب توده و هم شوروی در ایجاد آن نقش داشتند ـ اشتباهی بزرگ می‌دانستند و گروهی دیگر با شركت حزب در حكومت موافق بودند، اما نه با حضور در كابینهٔ قوام. اما به نظر اسكندری، این كار، پیروزی بزرگ و تصمیم سیاسی درست و فرصتی بود تا حزب بسیاری از شعارهای خود را به مرحله عمل برساند. به گفته او، كه در كنگره دوم حزب (فرودین و اردیبهشت ۱۳۲۷) قطعنامه‌ای به تصویب رسیده كه شركت در كابینهٔ قوام را رفتاری كاملاً درست ارزیابی كرده است عمر حضور وزیران توده‌ای در دولت قوام حدود دو ماه و نیم بود و پس از شكست پیشه‌وری در آذربایجان، دیگر نخست‌وزیری نیاز به حضور آنان در كابینه نداشت. پس از این، دولت فشار بر حزب توده را آغاز كرد و اسكندری متهم شد كه درزمان انتخابات مجلس چهاردهم قصد داشته است با كمك شوروی، جمهوری طبرستان را تأسیس كند. مدتی بعد، ادارهٔ دادرس ارتش او را به اقدام علیه امنیت كشور و تحریك مردم به اغتشاش و مقاومت مسلحانه در برابر مأموران دولت متهم كرد. اتهاماتی كه به نظر اسكندری ساختگی بود. سرانجام اسكندری با كمك شوروی، مخفیانه از ایران خارج شد و به باكو رفت و از آنجا رهسپار پاریس شد. در ۱۹۴۸ م. در فرانسه به تحصیل پرداخت و در آنجا دكتری خود را در رشتهٔ اقتصاد سیاسی گرفت . پس از خروج از كابینه، رهبران درجهٔ دوم حزب به رهبری خلیل ملكی از اسكندری و عده‌ای دیگر از رهبران حزب توده، به سبب پشتیبانی از قوام و دموكراتهای آذربایجان، انتقاد كردند. منتقدان، آنان را مسئول رویدادهای ناگوار اخیر حزب می‌دانستند و خواهان اصلاحات بنیادی در حزب بودند و این موضوع نیز در خروج اسكندری از ایران بی‌تأثیر نبود. با وجود تمام انتقادها از رهبران پیشین حزب، در دومین كنگرهٔ حزب، ‌ایرج اسكندری با اینكه در خارج از كشور بود،‌به عضویت كمیتهٔ مركزی حزب توده برگزیده شد.
در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران به جان محمد‌‌رضا شاه سوء قصد شد و در پی آن،‌دولت حكومت نظامی اعلام كرد و بسیاری از رهبران حزب توده دستگیر شدند و چندی بعد عده‌ای از رهبران حزب توده كه در خارج از كشور بودند، از جمله ایرج اسكندری، از طرف دادستانی فرماندار نظامی تهران احضار شدند، سرانجام اسكندری و سه نفر دیگر غیاباً به مرگ محوم شدند و این آغاز تبعیدی حدوداً سی‌ساله بود.
اسكندری در فرانسه در فدراسیون سندیكای جهانی مشغول به كار شد. پس از مدتی با لویی سایان ـ‌كه از شخصیتهای سرشناس جنبش سندیكای فرانسه بود ـ اختلاف پیدا كرد و این موضوع باعث شد كه از فرانسه به پراگ و سپس به شوروی برود.
در آذر ۱۳۴۸، در پلنوم سیزدهم كمیتهٔ مركزی حزب توده، رأی به بركناری رضا رادمنش از دبیركلی حزب داده شد و هیئت اجرائیه، بنا بر پیشنهاد غلام یحیی دانشیان،‌ایرج اسكندری را دبیر اول حزب كرد و سرانجام در پلنوم چهاردهم كه در دی ۱۳۴۹ برگزار شد، تصمیم هیئت اجرائیه تأیید و اسكندری برای هفت سال دبیر كل حزب توده شد. در ۲۳ دی ۱۳۵۷، در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اسكندری از دبیر اولی حزب بركنار شد و نورالدین كیانوری جای او را گرفت.
به عقیدهٔ اسكندری، هیچ گونه ایراد سیاسی و تشكیلاتی بر او وارد نبوده و این جابه‌جایی، با اوضاع سیاسی ایران در آن روزگار و تغییر سیاست شوروی نسبت به ایران، مربوط بوده است، زیرا سرعت تحولات ایران، شوروی را به این تحلیل كشانده بود كه ممكن است امریكا در ایران دخالت آشكار بكند و شوروی باید خود را برای این مسئله آماده نماید.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اسكندری به ایران آمد و در مصاحبه‌ای جنجالی با مجله تهران مصور از برخی مواضع حزب توده و بعضی رفتارهای گذشتهٔ آن، انتقاد كرد. حزب توده به این مصاحبه اعتراض،‌و سپس آن را انكار كرد و اسكندری مجبور به پس گرفتن سخنان خود شد و در نهایت تحت فشار حزب توده و به خصوص دبیر اول آن، نورالدین كیانوری، مجبور به خروج از ایران شد. وی در ۱۱ شهریور ۱۳۶۴ بر اثر بیماری سرطان در آلمان شرقی درگذشت.
فرهنگ ناموران معاصر ایران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی،‌ج ۲
منبع : موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران


همچنین مشاهده کنید