پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

لبنان و امنیت ملی اسراییل در دوران پساصهیونیسم


لبنان و امنیت ملی اسراییل در دوران پساصهیونیسم
شدت و گستره واكنش اسراییل به دستگیری دو سرباز اسراییلی توسط حزب الله لبنان ، تعجب بسیاری از تحلیل گران و ناظران و حتی شهروندان عادی را به همراه داشت. برای آنهایی كه با مسایل داخلی اسراییل و مخصوصا معضل امنیت در جامعه اسراییلی چندان سرو كار ندارند اقدام اسراییل بسیار تعجب آور است ، اما حزب الله و ساف كه از نزدیك ، جامعه اسراییل را می شناسند به خوبی می دانند كه به اسارت گرفتن سربازان اسراییلی به عنوان نماد امنیت ملی صهیونیستی تا چه حد جامعه اسراییل را از نظر روانی تحت فشار قرار داده و معمای امنیت را برای آنها تازه می كند. ارتش در اسراییل همواره از جایگاه خاصی برخوردار بوده و به تبع آن خدمت سربازی نیز برای بسیاری از یهودیان مومن امری مقدس تلقی می شود. لذا جای تعجب نیست كه بسیاری از رهبران اسراییل دارای سابقه نظامی هستند. اولمرت اولین نخست وزیر غیر نظامی اسراییل است و از همین رو برخی تحلیلگران معتقدند واكنش شدید اسراییل در واقع تلاشی است از سوی اولمرت برای نشان دادن كار آمدی نخست وزیران غیر نظامی.
ادعای اصلی كه در این نوشتار مطرح می كنیم این است كه نوع واكنش اسراییل را باید در بستر گذار از چارچوب امنیتی صهیونیستی به چارچوب پساصهیونیستی درك كرد. رهبران اسراییل می كوشند با نشان دادن قاطعیت در برخورد با حزب الله و حماس ثابت كنند در دوران جدید هم اسراییل نسبت به امنیت ملی حساسیت نشان می دهد.
در بین تحلیلگران مسایل اسراییل این اجماع نظر وجود دارد كه از دو دهه پیش بنیان های هویتی صهیونیستی با چالش های جدی مواجه شده و نوعی گذار یا تجدید نظر در صهیونیسم آغاز شده است. این دوران جدید را دوران پسا صهیونیستی می گویند كه الزاما به معنای نفی صهیونیسم نیست، بلكه نوعی تجدید نظر در بنیان های صهیونیسم محسوب می شود. ویژگی های سیاسی-امنیتی ایدئولوژی صهیونیسم ، به عنوان ایدئولوژی مسلط در اسراییل را می توان در موارد زیر خلاصه كرد:
- دولت سالاری و تاكید بر اهمیت و حتی تقدس دولت اسراییل به عنوان تنها دولت یهودی جهان كه وظیفه حمایت از یهودیان سراسر جهان را بر عهده دارد و یهودیان جهان نیز برای تحقق آرمان رستگاری و نجات در آیین یهود باید با پیوستن به صهیونیسم از دولت اسراییل حمایت كنند.
- جایگاه و اهمیت ویژه ارتش به عنوان حامی اصلی صهیونیسم و دولت یهودی. در این بستر ارتش اسراییل اصلی ترین تامین كنده امنیت تنها دولت یهودی تلقی شده و لذا نخبگان نظامی از جایگاه خاصی در عرصه سیاسی و حتی اجتماعی برخوردار می شوند.
- تاكید بر روحیه جمعی و تقویت فداكاری در میان ملت یهود برای تامین امنیت و بقای دولت اسراییل.
- تاكید بر ندادن هرگونه امتیاز به اعراب در راستای صلح به این دلیل كه اعراب اصلی ترین دشمنان ملت یهود بوده و در صدد نابودی دولت اسراییل هستند.
- تاكید بر استراتژی حمله پیش دستانه یا بردن دفاع به درون مرزهای دشمن و خنثی كردن اقدام دشمن در درون مرزهای خودش. به این دلیل كه دولت اسراییل بخاطر داشتن مساحت و جمعیت كم هرگز نباید اولین شكست را متحمل شود (تئوری بن گوریون)
- تاكید بر تقدس سرزمین های باستانی متعلق به یهودیان و تلاش برای الحاق آنها به اسراییل (نظیر شرق بیت المقدس یا كرانه باختری كه صهیونیست ها آن را زادگاه دوقوم كهن یهودی یعنی یهودا و سامرا می دانند)
مجموع تحولاتی كه در سه دهه گذشته و بطور مشخص بعد از جنگ ۱۹۶۷ در اسراییل رخ داد و نیز تحولات منطقه ای و بین المللی زمینه را برای تضعیف ایدئولوژی صهیونیسم فراهم كرد تا حدی كه در طی روند صلح اسلو ، صهیونیست ها به رغم میل باطنی خود حاضر به واگذاری كرانه باختری به اعراب و پذیرش حكومت خودگردان فلسطینی شدند. این در حالی بود كه در رقابت های انتخابات ۱۹۹۲ اسحاق رابین تاكید كرده بود هرگز بر سر كرانه باختری (یهودا و سامرا)معامله نخواهد كرد و حتی نمی تواند به این موضوع فكر كند. اما این اتفاق افتاد و رابین به خاطر امضای پیمان صلح اسلو توسط ایگال امیر ، جوان یهودی افراطی به اتهام نفی حكم صریح تورات مبنی بر تعلق سرزمین های باستانی یهودیان به آنها ترور شد. طنز قضیه اینجاست كه حزب لیكود و شخص آریل شارون كه در آن زمان به شدت مخالف روند اسلو بودند. ده سال بعد در غزه همان كاری را كردند كه حزب كارگر در ۱۹۹۳ انجام داده بود یعنی عقب نشینی ولی این بار یك طرفه.
این تحول یعنی عقب نشینی اسراییل از لبنان در سال ۲۰۰۰ و عقب نشینی از غزه در سپتامبر ۲۰۰۵ و طرح موضوع عقب نشینی از شهرك های یهودی نشین در كرانه باختری از سوی حزب كادیما و اولمرت در رقابت های اخیر انتخاباتی همگی نشان می دهند اسراییل در حال تجربه گذار از صهیونیسم است.
ویژگی های دوران جدید یا پسا صهیونیستی را می توان در موارد زیر خلاصه كرد:
۱ - افول اهمیت گذشته دولت یا ایده مملكتی بن گوریون. بخش عمده ای از جامعه اسراییل دیگر را منجی یهودیان جهان نمی دانند و بر این اعتقادند دولت اسراییل هم دولتی است همانند سایر دولت ها و نمی توان آن را مقدس دانست.
۲ - افول اهمیت ارتش و نظامیان در جامعه اسراییل تا حدی كه بخشی از جوانان معترض برای فرار از خدمت سربازی به مدارس مذهبی (یشیف) می روند و مخالفت با خدمت سربازی در بخشهایی از جامعه اسراییل نیز رو به افزایش است. به همین دلیل است كه امروزه بر خلاف گذشته اسراییل آماده جنگ بلندمدت است؛ زیرا كشته شدن سربازان مثل گذشته در جامعه اسراییلی حساسیت فوق العاده ای ایجاد نمی كند.
۳ - افول جایگاه نخبگان نظامی در جامعه اسراییل كه نمونه آن پیروزی اولمرت در انتخابات پارلمانی اخیر است. حتی عمیر پرتیز مراكشی الاصل هم سابقه نظامی چندانی (بجز مشاركت در جنگ یوم كیپور و زخمی شدن در آن) ندارد.
۴ - گسترش روحیه فرد گرایی در جامعه اسراییلی كه برخی یهودیان افراطی آن را ناشی از گسترش فرهنگ آمریكایی در جامعه اسراییل می دانند.
۵ - پذیرش واقعیت اعراب و تلاش برای پذیرش آنها به عنوان همسایگان دایمی اسراییل.
۶- تلاش برای تامین امنیت ملی اسراییل از طریق عقب نشینی از سرزمین های اشغالی و رهایی از مشكلات ناشی از اشغال و در راس آنها مساله انتفاضه كه باعث گسترش شكاف میان یهودیان مذهبی و سكولار شده است.
۷ - پذیرش این واقعیت كه عامل آوارگی فلسطینی ها در جنگ ۱۹۴۸ اسراییل بوده و فلسطینی ها به میل خود سرزمین هایشان را ترك نكرده اند. اصلاح كتب درسی در سال ۱۹۹۹ و گنجاندن این موضوع در كتب تاریخ باعث خشم برخی یهودیان افراطی شد. این نكته تلویحا به معنای پذیرش این واقعیت مناقشه برانگیز است كه دولت اسراییل نه ادامه دولت یهودی باستانی بلكه محصول عملكرد استعمار در خاورمیانه است.رویكرد جدید امنیتی اسراییل را هم باید در بستر این تحولات درك كرد. اگر در گذشته اسراییل می كوشید با بسط و گسترش مرزهای خود و اشغال جنوب لبنان، كرانه باختری، غزه و تپه های جولان یك هسته یهودی را شكل داده و امنیت یهودیان را از این طریق تامین كند، در حال حاضر می كوشد امنیت اسراییلی ها را با عقب نشینی از مناطق اشغال شده و كشیدن حصار به دور مرزهای اسراییل تامین كند. معلوم شده است كه گسترش مرزها و اشغال سرزمین پیامدهای امنیتی و حقوقی خاص خود را دارد. اگر از منظر روانشناسی سیاسی موضوع را مورد توجه قرار دهیم، می توانیم بگوییم در دو دهه گذشته انتفاضه در سرزمین های اشغالی حس ناامنی روانی را در جامعه اسراییل تشدید كرده است. عملكرد حزب الله در جنوب لبنان نیز مزید بر علت شده است. به خاطر گسترش این حس ناامنی است كه امروزه اكثریت جامعه اسراییلی به اولمرت رای می دهد كه خواهان عقب نشینی از كرانه باختری است. اكنون حتی تندروهای سابق وابسته به حزب لیكود هم پذیرفته اند انتفاضه و حماس یك رقیب جدی برای اسراییل است و نباید آن را دست كم گرفت. نكته جالب توجه این است كه اقدامات اسراییل برای سركوب حماس و انتفاضه و حتی سیاست قتل هدفمند (Target Killing) رهبران حماس در غزه، نه تنها محبوبیت حماس را كاهش نداده بلكه باعث افزایش محبوبیت آن شده است. مردم درمانده فلسطین احساس می كنند حماس است كه می تواند جواب خشونت و سركوب گسترده اسراییل را بدهد، ضمن اینكه اعضای حماس (برخلاف اعضای فتح) عمدتا متعلق به طبقات متوسط و پایین هستند كه بیشتر عمر خود را در سرزمین های اشغالی سپری كرده اند.
اسراییل می كوشد از یك جامعه متاثر از نظامی گری به یك جامعه عادی تبدیل شود ، اما در این روند عادی شدن همچنان اعراب را دشمن اصلی خود تعریف می كند. اماتا زمانی كه اسراییل بخواهد با توسل به سركوب و كشتار شهروندان عادی ، امنیت خود را تامین كند پارادوكس های این جامعه ادامه خواهد یافت
بنا بر این در فرایند گذار از شیوه های گذشته تامین امنیت به شیوه های جدید، رهبران اسراییل در صدد نشان دادن قاطعیت هستند تا بتوانند جایگاه خود را در میان افكار عمومی یهودیان تقویت كرده و نشان دهند غیر نظامیان هم قادر به تامین امنیت اسراییل هستند. از نظر رهبران اسراییل، در دوران جدید پسا صهیونیستی ، اسراییل با دو دشمن اصلی مواجه است: حزب الله لبنان و حماس؛زیرا برخلاف دهه های گذشته دولت های عربی ، چه محافظه كار و چه انقلابی حاضر به رویارویی با اسراییل نیستند و حتی می كوشند برای نفوذ خود در واشنگتن و مقابله با قدرت فزاینده ایران به اسراییل نزدیك شوند ، ولو به صورت مخفیانه و غیر علنی. از سوی دیگر حماس و حزب الله با شناسایی نقاط ضعف امنیتی اسراییل، وارد یك جنگ نامتقارن با اسراییل شده اند و این در حالی است كه زیر ساخت های نظامی و امنیتی اسراییل مبتنی بر جنگ های متقارن است. جنگ اخیر اسراییل در لبنان این نگرانی را در اسراییل به وجود آورده است كه در صورت عقب نشینی از كرانه باختری ، آسیب پذیری اسراییل از ناحیه های موشك های كاتیوشای كوتاه برد باز هم افزایش خواهد یافت ؛ زیرا سیستم دفاع ضد موشكی آرو قادر به شناسایی و مقابله با موشك های دارای برد كوتاه نیست. به این دلیل كه فاصله زمانی پرتاب تا اصابت این موشك ها امكان ره گیری آنها را بسیار مشكل می كند.
در گذشته اسراییل كه جنوب لبنان را اشغال كرده بود با جابجا كردن جمعیت به بهانه یافتن موشك های حزب الله ، حكومت مركزی لبنان را تحت فشار قرار می داد تا حزب الله از مواضع خود كوتاه بیاید. اما همین اقدام نفرت از اسراییل را افزایش داده و موجب افزایش محبوبیت حزب الله شده است. حملات هوایی نیز می تواند چنین پیامد هایی داشته باشد ؛ زیرا این حملات باعث كشته شدن شهروندان و زیر ساخت های غیر نظامی می شود. بنابراین بعید به نظر می رسد اسراییل با ادامه حملات به هدف اصلی خود كه رفع تهدید حزب الله و از بین بردن موشك های آن است دست یابد. فراموش نكنیم جمعیت شیعیان در لبنان در سال های گذشته رو به افزایش بوده و این گونه به نظر می رسد كه در حال حاضر بزرگترین اقلیت لبنان را شیعیان تشكیل می دهند. ظهور حزب الله هم یكی از عوامل تقویت موقعیت شیعیان در لبنان بوده و لذا احتمال تضعیف كامل حزب الله لبنان بسیار بعید و دور از ذهن به می رسد. بنابراین همانگونه كه بسیاری از تحلیلگران اسراییلی متذكر شده اند ، راه حل مساله لبنان نظامی گری نیست و اسراییلی باید به یك توافق سیاسی با لبنان و حزب الله بر سر مرز های اسراییل و لبنان (و مخصوصا مزارع شعبا) دست یابد. ادامه اینگونه حملات در بلند مدت صرفا احساس ناامنی را در جامعه اسراییل تقویت می كند. از یك منظر استراتژیك نابودی تاسیسات حزب الله و موشك های آنها هرگز با مورد حمله قرار دادن شهرهای شمالی اسراییل نظیر حیفا ، طبریا و عفوله برابری نمی كند ، حمله ای كه تابوی آسیب ناپذیری اسراییل را شكسته است. اكنون حزب الله قادر است به راحتی تاسیسات شهری را در شمال اسراییل هدف قرار دهد ، آنهم در حالی كه اسراییل خود را ابر قدرت نظامی منطقه می داند. آیا ما در آینده شاهد انتفاضه موشكی خواهیم بود؟
●●نتیجه گیری
شدت و وسعت حملات اسراییل به لبنان برای تضعیف حزب الله را باید در بستر سیاسی امنیتی در حال ظهور در اسراییل ، یعنی پسا صهیونیسم مورد مطالعه قرار داد. عقب نشینی از غزه و جنوب لبنان عمق استراتژیك اسراییل را كاهش و لذا آسیب پذیری آن را افزایش داده است. این در حالی است كه عقب نشینی از این مناطق نه با میل اسراییل بلكه برای تامین امنیت آن صورت گرفته است. اسراییل در حال گذر به دوران پسا صهیونیسم است و این امر پیامد های خاص خود را دارد. اسراییل می كوشد از یك جامعه متاثر از نظامی گری به یك جامعه عادی تبدیل شود ، اما در این روند عادی شدن همچنان اعراب را دشمن اصلی خود تعریف می كند. به عبارت ساده تر حتی در دوران پسا صهیونیسم هم با تعارضات درونی نهفته در ایدئولوژی صهیونیسم مواجهیم ، تعارضاتی كه منشاء پارادوكس امنیتی در اسراییل است به معنی كه نه اشغال و نه عقب نشینی قادر به تامین امنیت اسراییل نیست. تا زمانی كه اسراییل بخواهد با توسل به سركوب و كشتار شهروندان عادی ، امنیت خود را تامین كند این پارادوكس ادامه خواهد یافت. حزب الله و حماس به خوبی از این نقطه ضعف اسراییل آگاه هستند و می كوشند از آن به مثابه پاشنه آشیل اسراییل در امتیاز دادن به اعراب استفاده كنند. جنگ اخیر هم مانند جنگ های گذشته موفق به از بین بردن حزب الله یا حماس نخواهد شد و در نهایت با مداخله قدرت های بزرگ و منطقه به پایان خواهد رسید. سیاست اسراییل در گذشته تلاش برای آزاد كردن اسرای خود از طریق بكارگیری زور بوده و وقتی زور جواب نمی داده متوسل به راه حل های سیاسی و مبادله اسراء شده است. این سیاست نیز این بار تكرار خواهد شد؛ زیرا گزینه دیگری برای اسراییل وجود ندارد ، به این دلیل كه مساله لبنان و حزب الله و حماس در واقع بخشی از پدیده هایی است كه ایدئولوژی صهیونیسم با عملكرد خود در دهه های گذشته باعث ظهور آنها شده است. آیا اسراییل این واقعیت بزرگ را خواهد پذیرفت؟
نویسنده: رحمن قهرمانپور
منبع:همشهری دیپلماتیك ،‌شماره ۵
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید