چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

چمران، محرک شیعیان لبنان و شهید سرافراز اسلام


چمران، محرک شیعیان لبنان و شهید سرافراز اسلام
یك ربع قرن از شهادت شهید سرافراز اسلام دكتر مصطفی چمران می‌گذرد كسی كه در سراسر عمر خود لحظه‌ای از مجاهدت و از جان‌گذشتگی دست نكشید و سرانجام جان خود را در راه دفاع از كیان اسلام و میهن اسلامی در طبق اخلاص نهاد و در مصاف با دشمن متجاوز، شجاعانه و سبك‌بال حق را لبیك گفت.
●چمران كیست؟
مصطفی چمران در ۱۳۱۱ ش در قم متولد شد. مقطع ابتدایی را در مدرسه انتصاریه و متوسطه را در دبیرستانهای دارالفنون و البرز گذراند. سپس در ۱۳۳۲ به دانشكده فنی دانشگاه تهران راه یافت و در رشته مهندسی برق مشغول به تحصیل شد و در ۱۳۳۶ فارغ التحصیل گردید. چمران در این سالها درس ریاضی را تدریس می‌كرد و از این راه امرار معاش نیز می‌نمود. از پانزده سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت‌الله طالقانی حاضر می‌شد. در دوره دانشجویی نیز در جلسات درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری شركت می‌جست‌ و از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشجویان بود. چمران در تظاهرات متعددی‌ كه علیه رژیم شاه در حوادث سال ۱۳۳۲ برگزار می‌شد و به كودتای ۲۸ مرداد منجر شد، شركت داشت. در جریان حادثه ۱۶ آذر ۱۳۳۳ كه مأموران شاه به دانشجویان معترض به ورود نیكسون حمله كرده و سه نفر از آنان را به شهادت رساندند، چمران زخمی شد.
مصطفی چمران پس از پایان دوره كارشناسی برای ادامه تحصیل، با بورسیه راهی امریكا شد و پس از پشت سر گذاردن دوره فوق لیسانس مهندسی برق در دانشگاه تگزاس برای ادامه تحصیل در دوره دكتری به دانشگاه بركلی راه یافت. وی این دوره را نیز در رشته الكترونیك و فیزیك پلاسما (مهندسی گرافت هسته‌ای‌) در مدت سه سال به پایان رساند.
چمران در حین تحصیل فعالیتهای سیاسی نیز داشت و به دلیل مبارزات سیاسی‌اش علیه شاه، بورسیه تحصیلی او توسط ساواك قطع شد. او نقش موثری در ایجاد انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم امریكا و سایر تشكل‌های اسلامی در آن كشور داشت.۱
چمران پس از قیام ۱۵ خرداد و برای فراگیری فنون جنگهای پارتیزانی جهت مبارزه مسلحانه با حكومت پهلوی راهی مصر شد. سفر وی با اعزام واحدهای فلسطینی به مصر جهت آموزش نظامی، همزمان بود. او رموز جنگهای چریكی را طی ۲ سال در مصر آموخت، اما پس از فوت جمال عبدالناصر، به دعوت امام موسی صدر و همراه با سایر مبارزین ایرانی، پایگاه عملیاتی خود را به لبنان انتقال داد. چمران به جنوبی‌ترین نقطه لبنان «شهر صور» و نزدیك مرزهای اسرائیل رفت و مدیریت مدرسه صنعتی «جبل عامل‌» را برعهده گرفت‌. در این هنرستان فرزندان شیعی لبنان آموزش می‌دیدند، آنهایی كه بعدها كادرهای اصلی صف مقدم مقاومت شیعی در مقابل اسرائیل را تشكیل دادند. چمران در راه اندازی جنبش امل توسط شیعیان لبنان نقش موثری داشت. به همین دلیل، مسؤولان و نخبگان شیعه در لبنان، سهم بزرگی از پویایی شیعیان لبنان را متوجه تلاشها و فداكاری‌های او می‌دانند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌، چمران پس از ۲۲ سال و همراه با یك هیأت ۹۲ نفره لبنانی اعم از شیعه و سنی و نمایندگانی از گروههای رزمنده آن كشور برای دیدار امام به تهران آمد و در كشور ماندگار شد. با آغاز شرارتهای گروههای ضد انقلاب در كردستان راهی این دیار شد. در مرداد ۱۳۵۸، هنگامی كه امام دستور اعزام گسترده ارتش را به پاوه برای آزاد سازی این شهر از چنگ ضد انقلاب صادر كرد، چمران در پاوه بود. او فرماندهی بخش بزرگی از عملیات را تا مرحله سركوب عوامل ضد انقلاب و بیرون راندن آنان به داخل عراق برعهده گرفت‌.
پس از آزادسازی پاوه‌، چمران به تهران بازگشت و به پیشنهاد شورای انقلاب و فرمان امام(ره)، در ۱۶/۸/۱۳۵۸ به وزارت دفاع منصوب شد. او در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی به صورت منفرد شركت كرد و به نمایندگی از مردم تهران وارد مجلس شد. چمران در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ از سوی امام به عنوان نماینده و مشاور ایشان در شورای عالی دفاع برگزیده شد.
با آغاز جنگ تحمیلی‌، چمران ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشكیل داد و خود فرماندهی اولین حمله چریكی به تانكهای صدام را در نزدیكی شهر در حال سقوط اهواز به عهده گرفت. او نقش به سزایی در ایجاد هماهنگی میان ارتش ، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی ایفا كرد. چمران در جریان آزاد سازی سوسنگرد از ناحیه پا زخمی شد. و سرانجام در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در جبهه دهلاویه از ناحیه پشت سر مورد اصابت تركش خمپاره قرار گرفت و پیش از انتقال به بیمارستان به شهادت رسید. یادش گرامی‌باد.
به همین مناسبت از لابلای نوشته‌ها، آثار و نامه‌های بر جای مانده از آن شهید بزرگوار، نامه‌ای را یافتیم كه وی در شرائط اوجگیری انقلاب اسلامی و زمانی كه امام خمینی(ره) در پاریس بودند، خطاب به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نوشت. این نامه در آبان ۱۳۵۷ زمانی كه جمعی از مبارزین شیعه عضو جنبش امل لبنان به دیدار امام در فرانسه رفته بودند، نزد ایشان قرائت شد.
نامه: به آیت‌الله حاج‌آقا روح‌الله خمینی
تاریخ: آبان ۱۳۵۷
بسم‌الله الرحمن الرحیم
مرجع عالیقدر شیعیان جهان، حضرت آقای خمینی
احساس افتخار می‌كنم كه بی‌پرده و بلاواسطه احساس قلبی خود را با مرجع بزرگوار شیعیان در میان می‌گذارم.
انقلاب مقدس ایران به رهبری آن مرجع عالیقدر، آخرین مراحل تكاملی خود را می‌پیماید. وحشی‌گری و خودخواهی و خونخواری و ظلم و ستم شاه و دست‌نشاندگانش به حد اعلای خود رسیده است، و در تاریخ كمتر نظیر داشته كه ظالمی، با علم به اینكه همهٔ ملت دشمن او هستند باز هم دست بردار نباشد، و همهٔ كشور را تیول خود بداند و همهٔ مردم را برده بشمارد، و دست چنگیز و هلاكو را نیز در ظلم و ستم از پشت ببندد. از طرف دیگر در تاریخ عالم كمتر دیده شده كه ملتی این چنین یكپارچه، با دست خالی، در مقابل تانك‌ها و مسلسل‌های شاه سینه سپر كند، و مشتاقانه مرگ افتخارآمیز را بر زندگی ننگین ترجیح دهد، و فریاد «مرگ بر شاه» اش در زمین و آسمان طنین‌انداز شود، و زن و مرد و كوچك و بزرگ، با یك شعار واحد، و در یك كلمهٔ قاطع، خواستار سرنگونی رژیم شوند.
مسلماً تا یزید پیدا نشود، ارزش حسین (ع) ظاهر نمی‌شود؛ تا ظلم و فساد و جنایت دستگاه پهلوی بروز نكند، پایداری و فداكاری و حق‌طلبی مردم و قدرت و شجاعت و درایت رهبری آن روشن نمی‌گردد.
قیام حق طلبانهٔ مردم ایران برای سرنگونی رژیم، آن قدر شجاعانه و فداكارانه است كه دنیا را به تعجب انداخته، و پایداری و بلند‌نظری و ایمان و صبر و فداكاری رهبر این مبارزات، همه را خیره كرده و دوست و دشمن را وادار به احترام نموده است.
روزگاری بود كه شیعیان را توهین می‌كردند، خوار می‌شمردند، رافضی و كافر می‌دانستند، دست نشاندهٔ شاه و جاسوس اسرائیل می‌خواندند، و از هیچ اهانتی فروگذار نمی‌كردد، ولی اوج مبارزات خونین شیعیان ایران به رهبری آن مرجع بزرگ، همهٔ موازین را عوض كرده است، حقانیت شیعه را به همه ثابت نموده، و برای همه شیعیان جهان ـ‌حتی در دورترین نقطه ـ ایجاد احترام و غرور و افتخار كرده است.
روزگاری بود كه ماركسیست‌ها، انقلابیون جهان به شمار می‌رفتند، و هر جوان دلسوخته‌‌ای برای مبارزه علیه استثمار و استعماری اجباراً به مكتب ماركسیسم پناه می‌برد، اسلام «افیون» اجتماع به شمار می‌رفت، روحانیون، مرتجع به حساب می‌آمدند. حتی یك جوان مسلمان از ابراز عقیدهٔ خود وحشت می‌كرد، و صحنهٔ تبلیغاتی و روشنفكری و انقلابی دنیا یكپارچه در دست ماركسیست‌ها و چپی‌ها بود، و هر مؤمن مبارزی را، بدون اینكه از فداكاری و جانبازی او ذكری به میان آید، به جرم ایمانش به خدا، می‌كوبیدند، و به همهٔ بدی‌ها متهم می‌كردند.
اما انقلاب عظیم و پرافتخار مسلمانان ایران، به بركت رهبری بی‌نظیر آن مرجع بزرگ، همهٔ ارزش‌ها را واژگون كرد، و همهٔ مخالفین از شرق و غرب و حتی ملحدین در برابر عظمت این انقلاب اجباراً تعظیم كردند.
در حال حاضر نه تنها كاخ ظلم و فساد پهلوی در ایران فرو می‌ریزد، بلكه پایه‌های همهٔ نظام‌های فاسد و ارتجاعی منطقه نیز می‌لرزد، و حتی نظام‌های به ظاهر انقلابی و پیشرو نیز از پیروزی انقلاب اسلامی وحشت دارند، زیرا در صورت پیروزی چنین انقلابی، جایی از اعراب برای آنها باقی نمی‌ماند.به هر حال افتخار می‌كنم كه در عصر جدید نیز، به پیروی از مكتب حسین (ع)، پرچم خونین شهادت به دست شیعیان برافراشته می‌شود و مفهوم حقیقی شهادت و فداكاری و پاكی و طهارت و عمق انقلابی توسط شیعیان «علی (ع)» به همهٔ جهانیان نموده می‌شود.
در حال حاضر احساس می‌‌كنم كه هر مسلمان حقیقی، با افتخار می‌تواند در برابر یك ماركسیست بایستد و از ایدئولوژی انقلابی خود دفاع كند، و بالاخص یك شیعه، مفتخر است كه عمق انقلابی مكتب او و صلابت رهبری‌اش بر همهٔ ثابت شده است.
شیعیان لبنان پس از سالها بدبختی وذلت و توسری‌خوری، به همت و رهبری آقای صدر به خود آمدند و متحد شدند، و برای كسب حقوق پایمال شدهٔ خود قیام كردند و موجودیت خود را به همهٔ قبولاندند، و برای اولین بار عقدهٔ حقارت را كه بر نفوس همهٔ شیعیان سیطره داشت، شكستند، و نهضتی اسلامی بر اساس افكار انقلابی شیعه به وجود آوردند.
این نهضت به سرعت اوج گرفت، و نیروهای موجود در منطقه، احزاب چپ و احزاب راست، همه به وحشت افتادند و هر دو طرف در كوبیدن این نهضت حقیقی اسلامی متحد شدند، و در خلال سه سال گذشتهٔ، ضربه‌های سختی بر این نهضت زدند، و جنایات ناگفتنی از قتل و دمار و تهمت و افترا بر شیعیان وارد آوردند كه وجدان هر آدم با انصافی را به درد می‌آورد.
من می‌دیدم كه هر سازمان یا حزبی از پشتیبانی كشوری بزرگ (عربی و غیر عربی) برخوردار است، پول و اسلحه و امكانات دریافت می‌كند، و از پشتیبانی سیاسی آن كشورها استفاده می‌نماید، جز شیعه كه در عالم هیچ پناهگاهی ندارد، و دو قدرت بزرگ جهانی و همهٔ نظام‌های موجود عربی با این نهضت اسلامی شیعی مخالفند و در نابودی و یا تضعیف آن با هم همكاری می‌كنند. طبیعتاً، هر شیعهٔ دل سوخته و رنج دیدهٔ لبنانی چشم امید به سوی ایران، تنها كشور شیعهٔ جهان،‌ می‌دوخت، و انتظار كمك داشت، اما رژیم ظالم و فاسد شاه، بیش از هر جناح دیگری از نهضت شیعیان لبنان و حشت داشت و در كوبیدن آن می‌كوشید، و از هیچ جنایتی علیه شیعیان فروگذار نمی‌‌كرد.
اكنون كه به قدرت ایمان و ارادهٔ آهنین آن مرجع و فداكاری بی‌نظیر ملت ایران. رژیم شاه به آستانهٔ سقوط رسیده است، شیعیان لبنان آن چنان احساس غرور و شادی می‌كنند كه حدی بر آن متصور نیست . شاید هر آزادیخواهی و بخصوص هر مسلمان واقعی در هر نقطه از جهان از سقوط نظام فاسد شاه احساس لذت كند، اما یك شیعهٔ مصیبت زده و جنگ دیدهٔ لبنانی بیش از هر كس دیگری با نهضت انقلابی ایران احساس همبستگی می‌كند،‌و با روح خود و قلب خود و همهٔ وجود خود ارزش این انقلاب مقدس را درك می‌نماید، و پیروزی هر چه زودتر آن را آرزو می‌كند. اكثر جوانان شیعه، شب و روز خود را با فكر انقلاب ایران و ذكر خمینی ـ رهبر عالیقدر ـ به سر می‌آورند، قلبشان از شوق می‌تپد، و روحشان به خاطر همكاری و حتی شهادت در راه این انقلاب به پرواز در می‌آید. جوانان مؤمنی كه مدت سه سال، به جرم داشتن ایدئولوژی اسلامی از طرف چپ و راست به سختی كوبیده شده‌اند، و نالهٔ دردمندشان در میان توفان اتهامات دروغ و تبلیغات زهرآگین و دشمنی‌ها و حقدها و كینه‌ها محو شده است، اكنون در سایهٔ انقلاب امید بخش ایران نفسی به راحتی می‌كشند، و عقده‌های دل دردمند خود را با كمك این انقلاب باز می‌كنند.
عدهٔ زیادی از جوانان مؤمن و جانباز امل كه فداكاری و ثبات خود را در جنگ‌های فراوان در مدت سه سال در محورهای مختلف در مقابل اسرائیل و كتائب نشان داده‌اند، و در این راه شهدای فراوانی نیز تقدیم كرده‌اند، اكنون مشتاقانه آرزو می‌كنند كه به صفوف مجاهدین ایران بپیوندند، و در راه این انقلاب مقدس به افتخار شهادت نایل آیند.
متأسفانه شیعیان لبنان، كه روزگاری با غرور، زنجیرهای اسارت را پاره می‌كردند، و همهٔ دردها و رنج‌ها و مصیبت‌ها را در راه هدف خود تحمل می‌نمودند، و شهادت را با آغوش باز استقبال می‌كردند، اكنون احساس می‌كنند كه یتیم شده‌اند. كسی كه به آنها فكر و عقیده و افتخار و قدرت داده بود، به غدر و حیله ربوده شده است؛ مثل كشتی شكسته‌ای در میان توفان كه به گرداب بلا بیفتد و ناگاه كشتی‌بان نیز مفقود گردد.
دو هفته پیش،‌یكی از جنگندگان امل، كه در اثر سقوط خمپاره‌ای كتائبی در شیاح مجروح شده بود، در بیمارستان زهرا، زیر عمل جراحی بیهوش شده بود تا قطعه‌های آهن را از بدنش خارج كنند، در حالت اغما فریاد می‌زد: (خدایا! جان مرا بگیرد، و امام صدر را برگردان، من می‌خواهم بمیرم!» و همهٔ مردم از شدت تأثر گریه می‌‌كردند...
این فریاد استغاثه از قلوب كثیری از جوانان امل و شیعیان برمی‌خیزد و راستی كه دردانگیز و ناراحت كننده است!
اهتمام آن مرجع بزرگ برای آزادی آقای صدر، همان طور كه انتظار می‌رفت، بیش از پیش مؤثر افتاده است. اگر از تأثیرات بزرگ آن بر قذافی و نظام‌های دیگر عربی بگذریم، شیعیان لبنان بار دیگر احساس می‌كنند كه تنها پشتیبان واقعی آنها و دوستدار حقیقی آنها، و شریك درد و رنج ‌آنها ... باز هم شیعیان ایران و رهبر آن می‌باشند؛ و راستی چه تأثیر نیكویی، و چه علاقهٔ شدید معنوی و روحی و تاریخی بر آن مترتب است.
من خود غمزده و دلشكسته‌ام، ولی مجبورم كه در خلأ موجود، جوانان مؤمنی را كه كم و بیش به خط ما در حركتند و با حركت ما و رسالت ما آشنا شده‌اند، و اكنون یتیم و دلشكسته‌‌اند دلداری و امید بدهم، و چقدر سخت است كه دلشكستهٔ دردمندی بخواهد به دیگران روح امید بدهد! ولی بزرگترین امید و آرزوی من در این روزهای سخت، كه مرا به پا داشته و قوی كرده است، اوج انقلابی ملت ایران به رهبری آن مرجع بزرگ و احساس آزادی و نجات ایران از سیطرهٔ شوم استعمار و استبداد و نابودی ابدی رژیم سیاه شاه است، كه بزرگترین نقطهٔ عطف تاریخ ایران به شمار می‌رود، و در سایهٔ این پیروزی و نجات‌،چه ساده می‌‌توان نظام‌های فاسد موجود را سرنگون كرد، و حتی اسرائیل را به زباله‌دان تاریخ فرستاد.
به آن امید نفس می‌كشم، و به این امید زنده‌ام، و آ‌رزو می‌كنم كه روزی همراه با جنگندگان امل در راه این هدف مقدس به شرف شهادت نایل آیم.
از خدای بزرگ می‌طلبم كه همهٔ ما را هدایت كند و امكان دهد كه در راهش پروانه‌وار بسوزیم و قربانی شویم و این قربانی شدن را حیات واقعی بدانیم و همچنین از خدای بزرگ می‌طلبم كه آن مرجع عزیز را در این روزهای بحرانی و سخت به سلامت بدارد، و ملت رنج دیده و بلازدهٔ ایران را در راه كمال توان بخشد و پیروز كند.۲
مصطفی چمران
پانوشت:
۱ـ دكتر مصطفی چمران به روایت اسناد ساواك؛ مركز بررسی اسناد تاریخی؛ ص ۷ .
۲ـ به نقل از یادنامه شهید بزرگوار دكتر مصطفی چمران، شركت انتشارات قلم، ص ۵۸۱ـ ۵۸۴.
منبع : دوران


همچنین مشاهده کنید