جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

وقایع مؤثر در تشکیل حکومت پیامبر اکرم(ص)


وقایع مؤثر در تشکیل حکومت پیامبر اکرم(ص)
یكی از راه‏های شناخت الهی یا مردمی بودن حكومت پیامبر اكرم(ص)، بررسی مقدمات تشكیل آن است؛ یعنی عناصری كه در بر پاشدن آن نقش اساسی داشتند. بررسی این عناصر، ما را با میزان دخالت مردم در اصل تحقق یافتن حكومت رسول خدا(ص) در مدینه آشنا می‏كند؛ یعنی روشن می‏سازد كه آیا مردم مدینه در پی تشكیل حكومتی برای خویش بودند و به دنبال افراد مختلف می‏گشتند پیامبر اكرم (ص) را بهترین فرد یافتند واورا به حكومت خویش برگزیدند و آن حضرت نیز این مقام را پذیرفت؟ یا این كه آنان با دینی جدید به نام اسلام آشنا شدند و رسالت و نبوت آن حضرت را به عنوان امری الهی پذیرفتند وهمین امر موجب شد وقتی آن حضرت به مدینه آمد، بر آنان حاكمیت داشته باشد؛ زیرا آنان با پذیرش رسالت او اطاعت و فرمان برداری خویش را نیز اعلام كرده بودند؟ اگر جریان وقایع تشكیل حكومت نبوی، به شكل اول یا شبیه آن باشد، این حكومت، حكومتی مردمی است؛ اما اگر به صورت دوم یا شبیه آن باشد، حكومت آن حضرت الهی است. برای روشن شدن این مطلب، به تحقیق درباره مسائلی می‏پردازیم كه هجرت پیامبر اكرم(ص) به مدینه را در پی داشت.
●بیعت عقبه اول
گفتیم كه پیامبر اكرم(ص) پس از ناامیدی از قریش در پذیرش اسلام، به سراغ قبایل دیگر كه به مكه می‏آمدند، رفت. البته ایشان پیش از این كار، اهل طایف را نیز آزمود و آنان‏نیزمانند قریش، نه تنها اسلام را نپذیرفتند، بلكه به استهزا و آزار آن حضرت پرداختند.زمانی كه گروهی از قبیله خزرج از مدینه به مكه آمده بودند تا با قریش بر ضد قبیله‏اوس هم پیمان شوند، رسول خدا (ص) وصف آنان را شنید و به سراغشان رفت و به آنان‏فرمود:
آیا چیزی بهتر از آن چه برای آن آمده‏اید، نمی‏خواهید؟ گفتند: آن چیست؟ پیامبر فرمود: من رسول خداهستم. خداوند مرا بر انگیخته است كه مردم را به سوی او دعوت كنم تا او را عبادت كنند و به او شرك نورزند و بر من كتاب نازل كرده است.[۴۰]
آن گاه پیامبر اكرم(ص) اسلام را به آنان عرضه كرد و برایشان قرآن تلاوت كرد. یكی از افراد آن گروه، به نام ایاس بن معاذ، كه نوجوانی بیش نبود، به همراهان خود گفت: این بهتر از چیزی است كه شما برای آن آمده بودید؛ اما انس بن رافع، رئیس این گروه، او را كتك زد و گفت: ما برای غیر این مطلب آمده‏ایم.
سال بعد، چند نفر دیگر از قبیله خزرج برای مراسم حج به مكه آمدند. و پیامبر اكرم(ص) در حین دعوت قبایل به اسلام، در عقبه به آنان برخورد كرد و آنان را به خداوند دعوت فرمود، اسلام را به آنان عرضه و قرآن برایشان تلاوت كرد. اینان با توجه به سابقه ذهنی كه از یهود درباره بعثت پیامبری در آن منطقه داشتند، مسلمان شدند و به پیامبر(ص) گفتند: ما قوم خویش را به این دین دعوت می‏كنیم. اگر خداوند آنان را برگرد این دین جمع كند و اختلاف و تفرقه را از میان آنان بردارد، هیچ كس عزیزتر از تو در میان ما نیست.
آنان سپس به مدینه بازگشتند و به تبلیغ درباره رسول خدا(ص) پرداختند و مردم را به اسلام دعوت كردند. پس نام و جریان بعثت آن حضرت در همه خانه‏ها پیچید. سال بعد، دوازده نفر از انصار راهی مدینه شدند و با پیامبر اكرم (ص) در عقبه ملاقات و با ایشان بیعت كردند. این بیعت، به «بیعت نساء» معروف شد؛ زیرا در آن زمان، هنوز جنگ و جهاد واجب نشده بود. بررسی مفاد این پیمان، در بحث ما اهمیّت ویژه‏ای دارد؛ زیرا این بیعت، در حقیقت نقطه آغاز گرویدن مردم مدینه به آن حضرت و به دنبال آن، بیعت عقبه دوم است و سپس هجرت به مدینه و تشكیل حكومت.
طبری روایتی را از عبادهٔ بن صامت نقل می‏كند كه محتوای بیعت عقبه اولی را كاملاً توضیح می‏دهد. او می‏گوید:
مابا رسول خدا(ص) بر بیعت نساء پیمان بستیم و این پیش از وجوب جنگ بود. ما بر این بیعت كردیم كه هیچ شركی به خدا نیاوریم، سرقت و زنا نكنیم، فرزندانمان را نكشیم، بهتان نزنیم، در كارهای نیك از پیامبر نافرمانی نكنیم. پس اگر به این پیمان وفا كنیم، بهشت پاداش ما باشد و اگر نافرمانی پیمان كردیم و حد آن در دنیا بر ما جاری شد، همان كفاره آن گناه باشدواگر مخفی ماند تا قیامت، پس كار به دست خدا است، اگر خواست، عذاب كند و اگر خواست، ببخشاید.[۴۱]
همان طور كه می‏بینیم، همه مواد این پیمان، یا مانند شرك نورزیدن از اصول اعتقادی اسلام است و یا مانند سرقت نكردن، از احكام شرعی است وتعهد پیامبراكرم(ص) نیز در برابر انجام دادن این موارد، چیزی جز بهشت نیست كه آن هم پاداش اخروی است. البته بیعت كنندگان متعهد شدند كه نافرمانی پیامبر اكرم(ص) را نیز نكنند و فرامین او را اجرا كنند. بدین ترتیب، در این پیمان و بیعت، موردی وجود نداردكه بیعت كنندگان، به انتخاب آن حضرت، به عنوان حاكم اقدام كرده باشند بلكه همه مواد آن، تعهداتی است كه بیعت كنندگان به واسطه مسلمان شدن و برخورداری از اجر معنوی و اخروی، برگردن می‏گیرند. حتی اطاعت از رسول خدا(ص) نیز همین گونه است؛ یعنی تعهدی یك طرفه از سوی بیعت كنندگان است به واسطه این كه آنان مسلمان شده‏اند و او رسول خدا است و مردم باید از ایشان اطاعت كنند نه اینكه آنان به عنوان حاكم با او بیعت كردند و چون او را به حكومت خویش انتخاب كردند، تعهد به اطاعت نیز سپردند. شاهد دیگر بر این مطلب، این كه اطاعت از آن حضرت، هم چون دیگر مواد تعهدنامه، پاداشی به جز بهشت ندارد.
●بیعت عقبه دوم
پیامبر اكرم(ص) مصعب بن عمیر را به همراه گروه دوازده نفره‏ای كه در بیعت عقبه اول با او پیمان بستند، به مدینه فرستاد و از او خواست كه برای مردم قرآن بخواند، اسلام را به آنان بیاموزد و آنان را در دین، صاحب فهم و بینش كند. بدین علت، در مدینه، به مصعب «مقرئ» می‏گفتند. با تلاش این یار فداكار، بسیاری از بزرگان قبیله اوس و خزرج و بیش‏تر مردم مدینه مسلمان شدند.
سال بعد، آنها به همراه هفتاد نفر از مسلمانان مدینه، به مكه آمدند و در عقبه، مخفیانه با پیامبر اكرم(ص) دیدار كردند. این دیدار، بیعت عقبه دوم را در پی داشت. بررسی این بیعت و محتوای آن، در بحث ما اهمیت ویژه‏ای دارد؛ زیرا آخرین موانع برای هجرت آن حضرت به مدینه، با همین بیعت برداشته می‏شود و پس از آن، نخست مسلمانان مكه و سپس خود او به مدینه هجرت می‏كند.
محور عمده این بیعت، اعلام حمایت و دفاع از پیامبر اكرم(ص) است و همه كسانی كه در جریان آن واقعه حضور داشتند، از این مسأله آگاه بودند كه بیعت امروز، جنگ و مبارزه با دشمنان آن حضرت را به دنبال دارد. عباس، عموی رسول خدا(ص) ، كه ظاهراً در آن زمان، هنوز مسلمان نشده بود، ولی همراه آن حضرت، در جریان بیعت حضور داشت، پیش از دیگران، سخن گفت و ضمن اعلام تصمیم آن حضرت برای پیوستن به مردم مدینه، به آنان یادآور شد كه اقوام پیامبر اكرم(ص) همان طور كه تاكنون از او دفاع كرده‏اند، باز هم او را در برابر مخالفان حفظ می‏كنند. پس اگر شما حاضرید از او دفاع كنید و دشواری‏ها را به جان بخرید، با او بیعت كنید و گرنه از هم اكنون او را رها كنید.[۴۲]
خود رسول خدا(ص) نیز در این بیعت، پس از ترغیب به سوی اسلام، خداوند و تلاوت قرآن كریم و پس از آن كه حاضران به او گفتند: «هر چه برای خود و پروردگارت می‏خواهی، طلب كن»، چیزی جز حمایت و دفاع از خویش را طلب نكرد و به آنان فرمود:
ابایعكم علی ان تمنعونی ممّا تمنعون منه نساءكم و ابنائكم.[۴۳]
من با شما بر این بیعت می‏كنم كه شما مرا هم چون فرزندان و همسران خویش محافظت كنید.
هنگامی كه مردم می‏خواستند با آن حضرت بیعت كنند، عباس بن عباده انصاری با مخاطب قرار دادن حاضران، همان مطلب عباس، عموی پیامبر اكرم(ص) را به آنان گوشزد كردو گفت:
یا معشر الخزرج هل تدرون علام تبایعون هذا الرجل؟ قالوا: نعم، قال: انكم تبایعونه علی حرب الاحمرو الاسود من الناس....
ای نمایندگان خزرج! آیا می‏دانید كه با این مرد بر چه بیعت می‏كنید؟ آنان گفتند: بلی. گفت: همانا شما با او بر جنگ با همه مردم روی زمین بیعت می‏كنید....
این اعلام حمایت مردم مدینه از پیامبراكرم (ص) را به دو صورت می‏توان تفسیر كرد. ممكن است آن را حمایت مردم از حاكم منتخب خویش تلقی كنیم ؛ یعنی مردم آن حضرت را به عنوان حاكم برای جامعه خویش پذیرفته بودند و ایشان نیز این مقام را قبول كرده بود؛ ولی هنوز روابط میان مردم و ایشان مشخص نبود. پس این بیعت، اعلام حمایت آنان از ایشان در برابر پذیرش حاكمیت بر آنان بود و پیامبر اكرم(ص) نیز با این بیعت، می‏خواست تعهد لازم را برای پذیرش این مسؤولیت به دست آورد.
از سوی دیگر، می‏توان آنرا اعلام حمایت از رسول الهی، یعنی فرستاده خداوند، كه دین جدیدی برای هدایت انسان‏ها را از سوی او آورده است، تلقی كرد؛ یعنی آنان با پذیرش اسلام، اینك در حضور نماینده خداوند حاضر شده واعلام كردند كه تا سر حد جان و از دست دادن مال حاضرند از آن حضرت و دین اسلام دفاع كنند و بیعت خویش را تعهدی در این زمینه تلقی می‏كردند.
هر چند هر یك از این دو تفسیر، در حد خود، محتمل است و می‏توان شواهدی را برای تفسیر اول ارائه كرد؛ مانند گفت گویی كه بین پیامبر اكرم(ص) و یكی از حاضران رخ داد و او به آن حضرت گفت: ما با بیعت با شما باید پیمان‏های خویش با یهود را قطع كنیم. اكنون آیا ممكن است پس از این كار، هنگامی كه خداوند شما را پیروز می‏كند، ما را رها كنی و به میان قوم خویش باز گردی؟ رسول خدا(ص) لبخندی زده و فرمود:
بل الدّم الدم، الهدم الهدم انتم منّی و انا منكم احارب من حاربتم و اسالم من سالمتم.[۴۴]
بلكه خون در برابر خون و خرابی در برابر خرابی. شما از من هستید و من از شمایم. با هر كه شما بجنگید، می‏جنگم و با هر كه صلح كنید، صلح می‏كنم.
و این سخن را به این معنا بگیریم كه آن حضرت، با این بیعت، خویش را متعهد می‏سازد كه آنان را در هر موقعیتی چه جنگ و چه صلح، همراهی كند و از آنان جدا نشود. پس با این بیعت، دو تعهد ایجاد می‏شود: تعهدی برای مردم در برابر آن حضرت، و تعهدی برای ایشان در برابر مردم. پس این بیعت، برای انتخاب آن حضرت برای حاكمیت در مدینه بوده است و برای همین نیز آنان از ایشان تعهد گرفته‏اند كه آنان را تنها نگذارد.
اما دلایل و شواهد بسیاری وجود دارد كه اجتماع نمایندگان مسلمانان مدینه، در عقبه و بیعت آنان با پیامبر اكرم(ص) برای اعلام حمایت از آن حضرت، به عنوان رسول الهی و حمایت از اسلام صورت گرفت. هر چند رسول خدا(ص) تصمیم گرفته بود كه به مدینه برود و مردم مدینه نیز می‏خواستند كه آن حضرت را به میان خویش ببرند و با حضور ایشان در مدینه، جامعه‏ای متحد برگرد وجود آن حضرت فراهم آورند، ولی همه این امور در سایه رسالت آن حضرت و دین اسلام شكل گرفت، نه انتخاب آن حضرت به عنوان حاكم.اولین دلیل در این باره، سخن حاضران در بیعت عقبه دوم، پس از سخنان عباس، عموی پیامبر اكرم(ص) است. آنان خطاب به آن حضرت گفتند:
تكلّم یا رسول اللّه و خذ لنفسك و لربك ما احببت.[۴۵]
ای رسول خدا! سخن بگو و برای خود و پروردگارت، هر چه دوست داری، بخواه.
این جمله كوتاه، كه مردم جملگی بر زبان آوردند، نشان دهنده این است كه آنان آن حضرت را رسول خداوند تلقی كرده و آمده بودند تا مسؤولیت و تعهد خویش را در برابر ایشان و خداوند بدانند. عنوان «رسول الله»، كه برای آن حضرت انتخاب شده است و قرار دادن خداوند در كنار آن حضرت برای سپردن تعهد خویش، به خوبی این نگرش را بیان می‏كند. پیامبر اكرم (ص) نیز پیش از بیان مسؤولیت و تعهد آنان در دفاع از آن حضرت، با تلاوت قرآن كریم و دعوت به‏سوی اسلام و خداوند، این مطلب را بیان می‏كند كه این وظیفه جدید نیز بخشی از مسؤولیت اسلامی آنان‏است.
سخنان عباس بن عباده انصاری نیز دلیل دیگری برای این مطلب است. او در ضمن سخنان خویش، به مردم خاطرنشان كرد كه این بیعت آنان جنگ‏های فراوانی را به دنبال دارد؛ اما اگر آنان حاضر شوند با وجود تهدیدهای جانی و مالی، با آن حضرت بیعت كنند، او خیردنیا و آخرت است. آنان نیز به سخن او اعتراضی نكردند، بلكه گفتند:
فانّا ناخذه علی مصیبهٔ الاموال و قتل الاشراف...[۴۶].
همانا ما او را با وجود مصیبت مالی و كشته شدن بزرگان، می‏خواهیم.
پس این پیمان، پیمانی بود كه جنگ و جهاد، از لوازم آشكار آن بوده است و حتی مشركان قریش نیز پس از آگاهی از آن، به سراغ كاروان مدینه آمدند و به آنان گفتند: شنیدیم شما به سراغ این خویشاوند ما رفته‏اید تا او را از میان ما خارج سازید و با او برجنگ با ما بیعت كرده‏اید.[۴۷] اكنون اگر بیعت این مسلمانان، برای انتخاب حاكمی برای خودشان بود و تعهد آنان برای دفاع از شخص او بود، نه از دین و رسالت او، آیا چنین لازمه‏ای برای آن تصور می‏شد؟ اگر این بیعت، در این سطح پایین قرار داشت، مشركان قریش باید بسیار شادمان می‏شدند؛ زیرا آنان دوست داشتند به گونه‏ای ساده، از تبلیغ و دعوت آن حضرت، آسوده شوند و خارج شدن ایشان از مكه، به شكلی كه اثری منفی برای آنان در پی نداشته باشد، برای آنان بسیار خوب بود؛ اما اگر این تعهد، در برابر رسالت و دین اسلام باشد، آن گاه چنین لازمه‏ای بسیار واضح است. مبارزه پیامبر اكرم(ص) با قریش به مرحله حساسی رسیده بود و آن حضرت به شدت به عقاید خرافی آنان حمله می‏كرد. آنان نیز با ایشان مقابله می‏كردند و پشتیبانی مردم مدینه از آن حضرت و خروج ایشان از مكه، بدین صورت، خطر بسیار بزرگی برای قریش و عقاید آنان محسوب می‏شد.
یكی دیگر از دلایلی كه بیعت مردم مدینه را به رسالت و دین اسلام پیوند می‏زند، نه به مسائل شخصی و شهر خودشان، جزا و پاداشی است كه آن حضرت در برابر وفای به عهد و پیمان، به آنان نوید می‏دهد. آنان پس از این كه در برابر سخنان عباس بن عباده گفتند: ما با وجود مصایب مالی و جانی، حاضریم با او بیعت كنیم، از آن حضرت می‏پرسند:
فما لنا بذلك یا رسول اللّه ان نحن وفینا؟ قال: الجنهٔ. قالوا: ابسط یدك فبسط یده فبایعوه.[۴۸]
ای رسول خدا! برای ما اگر به این پیمان وفا كنیم، چیست؟ فرمود: بهشت. آنان گفتند: دستت را بگشا. پس دستش را گشود و آنان با اوبیعت كردند.
پاداش بهشت، تنها در امور اخروی و مربوط به خداوند معنا و مفهوم دارد. پس این بیعت آنان و مفاد آن، یعنی دفاع از رسول خدا(ص) امر دینی و الهی بوده است كه آنان بهشت را در برابر وفای به آن، استحقاق داشته‏اند.
از جمله شواهد بر این مطلب، انتخاب دوازده نفر نقیب از میان حاضران است كه پیامبر اكرم (ص) آنان را كفیل و سرپرست اقوام خویش معرفی می‏كند؛[۴۹] همان طور كه حواریون حضرت عیسی(ع) كفیل و سرپرست اقوام خویش بودند. تشبیه نقبای انتخاب شده، به حواریون حضرت عیسی(ع) نیز حكایت از این دارد كه پیامبر اكرم(ع) در این بیعت، به شأنی‏از شؤون رسالت خویش مشغول بوده است نه به امری كه به انتخاب مردم بستگی داشته باشد.
یكی دیگر از دلایل بر این كه بیعت مردم مدینه با پیامبر اكرم(ص) تنها اظهار اطاعت از آن حضرت بود، نه انتخاب حاكم برای خویش، سخن سعدبن معاذ، پیش از آغاز جنگ بدر است. پیامبر اكرم(ص) هنگامی كه می‏خواست این جنگ را آغاز كند، برای دانستن میزان اطاعت یارانش، از مهاجران و انصار خواست كه نظر خویش را در این باره بیان كنند. سعدبن معاذ به نمایندگی از سوی انصار سخن گفت و با تفسیر بیعت مسلمانان مدینه در بیعت عقبه دوم، پیامبر اكرم(ص) را از حمایت انصار، مطمئن ساخت. او بیعت عقبه دوم را اینگونه تفسیر كرد:
فقد آمنّا بك و صدّقناك و شهدنا انّ ماجئت به هو الحقّ و اعطیناك علی ذلك عهودنا و مواثیقنا علی السمع و الطاعهٔ، امض یا رسول اللّه لما اردت...[۵۰].
پس همانا ما به تو ایمان آوردیم و تو را تصدیق كردیم و شهادت دادیم كه آن چه آورده‏ای، حق است و عهد و میثاق خویش را در این باره با شما بستیم كه سخن شما را بشنویم و اطاعت كنیم، یا رسول اللّه! آن چه را تصمیم گرفته‏ای، انجام ده.
این سخن، از این رو تفسیر بیعت عقبه دوم به حساب می‏آید كه در این بیعت، مسلمانان مدینه تنها زمانی متعهد به دفاع از آن حضرت شده بودند كه آن حضرت به میان آنان بیاید و در بیعت نیز ذكر شده بود كه ما تو را همانند زنان و فرزندانمان محفوظ می‏داریم. پیامبر اكرم(ص) این احتمال را به حساب آورد كه حمایت انصار، تنها به هنگام دفاع اختصاص داشته باشد و آنان نخواهند به جنگی هجومی اقدام كنند و این سخن سعدبن معاذ، بیعت آنان را به اطاعت و فرمان برداری در همه امور،، به واسطه ایمان و تصدیق آن حضرت تفسیر كرد و بدین ترتیب، مضمون بیعت عقبه را نیز كاملاً مشخص ساخت.
اما تعهدی كه رسول خدا(ص) در هنگام پیمان عقبه به انصار داد و خود را از آنان و آنان را از خویش دانست، هر چند می‏توان آن را بر این حمل كرد كه آن حضرت خود را در برابر انتخاب برای حاكمیت بر آن مردم، متعهد می‏داند كه مانند فردی از خود آنان در خدمتشان باشد، اما با توجه به قراین قبل و بعد، معانی دیگری نیز برای این سخن می‏توان بیان كرد. همان طور كه گفتیم، این گفت گو بین آن حضرت و ابوهیثم صورت گرفت. ابو هیثم نگرانی خویش را از قطع شدن پیمان آنان با یهود و سپس خارج شدن پیامبر اكرم(ص) از میان آنان و تنها ماندنشان در برابر یهود ابراز داشت و رسول خدا(ص) با این سخن خویش، این نگرانی را برطرف كرد.
آن حضرت، در حقیقت، با بیان این كه من با هر كس شما در صلح باشید، در صلح هستم و با هر كس در جنگ باشید می‏جنگم، به آنان خاطرنشان كرد كه به صرف اسلام و ایمان به آن حضرت، نیازی به قطع پیمان با یهود ندارند. البته با بیان این كه خود را از آنان می‏داند و آنان را از خود، به آنان اطمینان داد كه هیچ گاه آنان را ترك نمی‏كند و اگر روزی پیمان‏های آنان با یهود گسسته شود، بازهم در كنارشان خواهد بود و خون و مالشان و اموالشان را خون و مال خویش می‏داند. البته اگر این جمله، به معنای یكی شدن رسول خدا(ص) با مسلمانان مدینه نیز باشد، تلازمی با انتخابی بودن حكومت ایشان ندارد و منافاتی نیز با انتساب حكومت آن حضرت، به رسالتش ندارد؛ زیرا این جمله، تنها تعهدی در برابر بیعت آنان به حساب می‏آید و این تعهد را می‏توان در برابر اعلام حمایت و اطاعت از آن حضرت دانست و اطاعت از ایشان را مربوط به رسالت او. بدین ترتیب، صرف تعهد دادن آن حضرت به این كه همواره در میان انصار باشد و آنان را ترك نكند، دلیل بر انتخابی بودن حكومت ایشان نمی‏شود و باید دلیل بر این مطلب را در جای دیگر جست و جو كرد و ما دلایل نشأت گرفتن حكومت آن حضرت از رسالتش را بیان كردیم.
منبع:فصلنامه حكومت اسلامی
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید