چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

مجاهدین خلق از سنگر صدام تا سنگر آمریکا


مجاهدین خلق از سنگر صدام تا سنگر آمریکا
در ادبیات سیاسی واژه اشتراك استراتژیك به وحدت دو جریان سیاسی اطلاق می شود كه مطالبات یكسانی را دنبال می كنند. این ائتلاف الزاما به معنی وحدت ایدئولوژیك دوجریان موازی نیست. به عنوان مثال سازمان مجاهدین خلق( منافقین) و چریك های فدایی خلق در رژیم گذشته در براندازی رژیم شاهنشاهی و نابودی امپریالیسم آمریكا وحدت استراتژیك داشتند ولی این وحدت الزاما به منزله پذیرش ایدئولوژی یكدیگر نبود. مردم عراق نیز صرفنظر از هر گرایش دینی و اعتقادی در سرنگونی رژیم صدام اشتراك استراتژیك داشتند.
كما اینكه شیعیان و اكراد و بعضا اهل تسنن نیز در این استراتژی دارای وحدت و اشتراك بودند. بر این اساس مفهوم تضاد استراتژیك نیز كماكان از دل این تعریف بیرون می آید. در نزاع های سیاسی میان گروه های عراقی جریان هایی كه به حفظ موجودیت صدام تلاش می كردند دارای اشتراك استراتژیك بودند و در نقطه مقابل گروه هایی كه با هر گرایش سیاسی و اعتقادی بر سرنگونی صدام تاكید داشتند دارای اشتراك استراتژیك بودند. به گمانم فهم این حداقل از تعبیر اشتراك استراتژیك برای هر كس كه با الفبای ادبیات سیاسی هم آشنایی داشته باشد كفایت می كند تا در مرزبندی میان جریان های موازی و متحدهای استراتژیك بتواند نمودهای عینی آن را پیدا كند و براساس این معیار عینی صحت ادعاها را محك بزند. این مقدمه از باب پرداختن به اظهارات دولت نوروزی در مراسم اول ژوئیه سازمان در پاریس بود. وی در ابتدای سخنان خود مدعی شدند:
«مجاهدین خلق با مردم عراق اشتراك استراتژیك دارند.»
این ادعا نخست چیزی جز بهت و ناباوری برای من همراه نداشت. به گمان من این اظهارات بیشتر از اینكه به یك موضع گیری و تحلیل جدی نزدیك باشد بازی ناآگاهانه با واژه هاست. اتفاقا مجاهدین خلق در این بازی های رسانه ای ید طولانی دارند.
ابتدا به این موضوع اشاره كنم كه مجاهدین به اهمیت آمار و ارقام و نقش كلیدی آن در دنیای امروز و سمت و سو دادن سیاست های غربی به اتكا این اعداد پی برده اند. از این رو تلاش می كنند. همه چیز را اصطلاحا آماری و كپسولی روی آنتن ببرند. اما به این مهم توجه ندارند كه اصل آماری كردن هر چیز در راستای مستند و عقلانی كردن پدیده ها است نه هوچی گری و تحریف واقعیات؛ گو اینكه ظاهرا بر این اعتقاد هستند همین آمار كذایی هم در طول زمان مشمول رشد حتی صد درصدی می شود. فقط كافی است به موضع گیری های این سازمان و آمار و به اصطلاح اطلاعات ارائه شده درباره هر موضوعی اعم از داخلی یا مربوط به سازمان به اجمال نظر كنیم. برای مثال مجاهدین در زمان برگزاری میتینگ امجدیه در تهران به استناد آماری كه نشریه مجاهد درهمان زمان ارائه كرد به تخمین رقم یكصد و پنجاه هزار نفر اكتفا كردند. این در شرایطی بود كه اساسا ورزشگاه امجدیه در شلوغ ترین روز خود به استناد فاكتورها و محاسبات ریاضی و مهندسی قادر به پذیرش بیش از سی هزار نفر نیست. اما در سالگرد سی خرداد در سیمای آزادی این رقم را به بیش از دویست هزار نفر افزایش دادند. یا در خصوص تظاهرات مسلحانه سازمان در سی خرداد سال ۱۳۶۰ بر رقم نیم میلیون نفر اصرار دارند. اما به این مهم توجه ندارند كه این رقم فی النفسه اگر مستند باشد چه پتانسیل تخریبی تعیین كننده ای را می تواند به همراه داشته باشد.
نمونه سرراستش همین ادعای حمایت ۵۲۰۰۰۰۰ نفری مردم عراق از سازمان مجاهدین خلق است كه در نوع خود حاوی هزار نكته باریك تر از موی است. مجاهدین تازه به این رقم هم بسنده نمی كنند. آنها در آخرین موضع گیری مدعی شده اند چون هر رای این جماعت حداقل یك خانواده پنج نفری را نمایندگی می كند به راحتی این رقم را ضربدر ۵ كرده اند و نتیجه گرفته اند كه مورد حمایت بیش از بیست و شش میلیون شهروند عراقی هستند. (اخبار نیمروزی سیمای آزادی شنبه ۱۷ تیرماه) یادمان باشد سال گذشته در همین مقطع زمانی مجاهدین آمار حمایت ۲۸۰۰۰۰۰ نفری مردم عراق را روی آنتن رسانه خود بردند. ظاهرا رشد صددرصدی این رقم محصول فقط یك سال تعامل مجاهدین خلق با مردم عراق است. یا در خصوص حمایت ۳۰۰۰۰۰ شهروند فرانسوی از مجاهدین خلق كه با احتساب همان رابطه دینامیكی و اینكه حمایت هر شهروند فرانسوی حداقل سه رای نمایندگی می كند باز مجاهدین به سهولت می توانند ادعا كنند این رقم نیز در واقع معادل حمایت یك میلیون شهروند فرانسوی است. این شاخص ها از خود مجاهدین است و در هیاهوی تبلیغاتی رسانه ای اگر نانی برایشان داشته باشد فعلا نان آن را می خورند. یا در خصوص حمایت مثلا ۳ هزار حقوقدان عراقی و یا آمار انجمن ها و تشكیلات سیاسی داخل عراق كه حتی موجودیت این احزاب صرفنظر از كمیت آن مورد تردید جدی است.
آماری آنها كه از به اصطلاح آكسیون ها و تجمعات اروپایی خود و این نمونه آخرین مراسم اول ژوئیه ارائه دادند و به رقم سی هزار نفر به عنوان یك رقم گرد عجالتا قناعت كردند. یا ادعای ۱۲۰۰۰۰ اعدام اعضای این سازمان كه مشخص نیست چگونه رقم بیست هزار سال ۱۳۶۶ یعنی سال ورود رجوی به عراق تا اینك به این رقم حیرت آور افزایش یافته است. یا ادعای ۳۰۰۰۰۰ زندانی سیاسی كه شبانه روز و سیستماتیك تحت شكنجه واقع بوده اند وهستند. ابراهیم خدابنده در جایی گفته بود وقتی نماینده اروپایی مجاهدین خلق بوده در ملاقات با پارلمانترهای اروپایی براساس آنچه مجاهدین به او دیكته كرده اند مدعی شده است در ایران ۳۰۰۰۰۰هزار زندانی سیاسی بطور سیستماتیك تحت شكنجه هستند. او می گوید من به این معادله ساده كاری نداشتم كه این تعداد زندانی اگر قرار باشد روزانه سیستماتیك فقط یك سیلی به عنوان شكنجه متحمل شوند چه میزان نیروی امنیتی و نگهبان و به اصطلاح شكنجه گر مورد نیاز است. او می گفت این محاسبات بدیهی و اولیه برای اثبات ادعاهایمان كار ما نبود. ظاهر ریشه این بی التفاتی در اثبات این ادعاها به همان نوع نگاه تحقیرآمیز و عاقل اندر سفیه مجاهدین به مخاطبین شان برمی گردد.
از این نمونه ها می توان در طول این دو دهه شاید صدها مورد مثال آورد. به همین میزان درباره موضع گیری های زیگزاگی و بعضاً متضاد سازمان كه انگار به زعم مجاهدین، مخاطبین این آمار و ارقام و موضع گیری ها جمعی آدم ذی شعور و فاقد حداقل فهم و حواس اولیه هستند.
برگردیم به ادعای سیاسی مجاهدین خلق از زبان دولت نوروزی در مراسم اخیر پاریس. می خواهم بگویم مجاهدین در خصوص موضع گیریهای سیاسی خود نیز كماكان تابع همین قاعده و روش تحریف و هجمه هستند. اینكه ادعا می كنم تعبیر دولت نوروزی در خصوص اشتراك استراتژیك مجاهدین خلق با مردم عراق صرفاً بازی با كلمات است ادعای گزافی نیست. مجاهدین سال هاست به این گمان است كه هر گونه اظهارنظر سیاسی و ارائه آمار در حد همان لحظه ادای سخن و ادعا به بوته فراموشی سپرده می شود. ظاهراً آنها یا حافظه چندان قوی درباره آنچه می گویند و می گذرند ندارند و یا شاید به حافظه مخاطبان خود چندان اعتمادی ندارند. وگرنه چگونه امكان دارد سازمانی كه تا دیروز متحد استراتژیك صدام در سركوب و تثبیت رژیم بعث عراق و در نقطه مقابل مردم عراق بوده امروز به صراحت و بدون لكنت زبان مدعی باشد با همان مردم اشتراك استراتژیك دارد. مجاهدین واقعاً از درك مفهوم استراتژی واحد عاجزند و یا احیاناً برای فهم ابتدایی آن خیل حقوقدانان و روشنفكرانی كه مدعی حمایت آنها از خود هستند چندان اعتباری قائل نیستند. ادعای اشتراك استراتژی مجاهدین خلق با مردم درست حكم این معنی را دارد كه مجاهدین خلق در زمان تسلط صدام بر عراق منافع و یا حداقل بخشی از منافعشان با سقوط صدام تضمین می شده است. اشتراك استراتژیك تأكید بر این معناست كه مجاهدین خلق همدوش با مردم عراق در مبارزه علیه دیكتاتوری صدام مشاركت داشته اند و صدام را دشمن استراتژیك خود می دانسته اند. تأكید بر این معنی است كه مجاهدین خلق صدام و حزب بعث او را ماهیتا دیكتاتور و سد اصلی مطالبات و حقوق بدیهی مردم عراق می پنداشته اند. تأكید بر این معنا است كه مجاهدین خلق نیز مورد ظلم و ستم صدام واقع شده اند. تأكید بر این معناست كه مجاهدین خلق ماهیتا یك نیروی دمكراتیك و آزادیخواه هستند. تأكید بر این...
اما كارنامه مجاهدین خلق در عراق می گوید كه مجاهدین خلق متحد استراتژیك صدام بوده اند. اثبات این ادعا نیز كار چندان پیچیده و دشواری نیست. هیچ دلیلی كه برای اثبات این اتحاد استراتژیك در دسترس نباشد استقرار و تأمین تسلیحاتی و مالی مجاهدین خلق در زمان صدام در خاك عراق كفایت می كند. مشاركت مجاهدین خلق در حداقل كنترل شورشهای داخلی عراق و متعاقباً حمایت ارتش عراق در بخشی از عملیات موسوم به فروغ جاویدان بر این اتحاد استراتژیك مهر تائید می زند.
استفاده از خاك عراق برای سازماندهی عملیات تروریستی در ایران و بعضاً تعیین اهداف تروریستی توسط حزب بعث و صدام عمق و زوایای پنهان و آشكار این استراتژی موازی را گواهی می دهد. سكوت عامدانه و جانبدارانه مجاهدین خلق در ازای قتل های دست جمعی مخالفین صدام در عراق وجهی دیگر از این اتحاد استراتژیك را افشا می كند. سكوت و انفعال مجاهدین خلق در ازای جنایت های صدام حتی پس از سرنگونی او و ابراز حداقل همدردی در قبال مصائبی كه بر ملت عراق رفته گواه دیگری بر صحت و صداقت ادعای اشتراك استراتژیك است. در كنار این همه ادله از اظهارات رجوی در خصوص قرابت ها و پیوندهای خونی و ایدئولوژیك مجاهدین خلق با حزب بعث و صدام عجالتاً درمی گذریم.
اشتراك استراتژیك با مردم عراق لازمه اش اثبات برادری با مردمی است كه سال های متمادی زیر چكمه های دیوانه ای به نام صدام قربانی دادند. مجاهدین اما این برادری را بارها و بارها تا ادعای جانفشانی و فداشدن در راه صدام به اثبات رسانده اند. مریم رجوی برای اثبات موضع برادری خونی و ایدئولوژیك خود با صدام با حرارت همیشگی و انقلابی اش!! فریاد می كند:
«حاضرم جانم را فدا كنم و در راه رهبر كبیرمان صدام حسین بمیرم.»
برای اثبات این برادری باید به گذشته مجاهدین رجوع كرد. این فلاش بك در تمامی صحنه ها خود گواه بر این معنا است كه مجاهدین خلق منافع تشكیلاتی و سازمانی خود را تحت هر شرایطی بر منافع هر كس و با هر ملیتی و تحت هر ستم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ترجیح می دهند. مجاهدین تا دیروز صدام را ابزار مطامع سیاسی و تروریستی خود كرده بودند. اما امروز حتی با دریغ از اندكی تعمق و شرمندگی نسبت به گذشته خود برای حصول به اهداف سیاسی و فرقه ای از كیسه مردم عراق هزینه می كنند. اخلاقیات در ایدئولوژی مجاهدین براساس تأمین منافع فرقه ای تعریف می شود. برای مجاهدین خلق تفاوت صدام و مردم عراق نه در حقانیت موضع مردم و نامشروع بودن صدام كه در میزان بهره برداری سیاسی از آنها تعریف می شود.
امید پویا
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید