سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

اسرائیل: سیاست بهتر از جنگ!


اسرائیل: سیاست بهتر از جنگ!
هنگامی كه جنگ میان "اسرائیل" و مقاومت لبنان با موافقت دو طرف و بر اساس تصمیم غیر الزامی شورای امنیت مستند به ماده ششم منشور سازمان ملل ( و نه ماده هفتم آن) متوقف شد، یكی از پرسش های مهم این بود كه آیا "اسرائیل" به آنچه مرتكب شده است، بسنده می كند یا آنكه قصد دارد با تازه كردن نفس جنگ دیگری را آغاز كند. در مقابل هیچ كس این پرسش را مطرح نكرد كه آیا مقاومت تمایلی به از سرگیری جنگ دارد یا نه، زیرا همه می دانند كه مقاومت در حال دفاع از خود است نه در حالت حمله، چرا كه مقاومت هیچ گاه تصمیم نداشت كه جنگی را آغاز كند و بر اساس آن دشمن خود را به عقب نشینی در مواضع سیاسی یا نظامی وادار سازد. مقاومت تاكنون از سرزمین خود خارج نشده است، هر چند كه گاهی به حملاتی تاكتیكی علیه مهاجمان و در چارچوب دفاع از خود و سرزمین اشغال شده خود دست می زند. بر خلاف مقاومت، اسرائیل از آغاز جنگ اخیر خود اهدافی راهبردی را دنبال می كرد. مقاومت لبنان می توانست با حفظ وضع موجود تنها خواستار آزادی اسیران در برابر آزادی دو نظامی صهیونیست شود و نه نیازی به این داشت كه جنگ را آغاز كند و نه مصلحتش در آن بود.
به همین سبب پس از توقف جنگ، این مقاومت بود كه هشدار می داد كه نباید شرایط به گونه ای پیش برود كه عملیات از سرگرفته شود و حال آنكه "اسرائیل" ادعا می كرد كه آماده جنگ تازه ای است و این كار برایش دشوار نیست. البته تردیدی در آن نیست كه این گونه رفتار (قلدرمابانه) "اسرائیل" بخشی از جنگ روانی این رژیم است و می خواهد با این اقدام آنچه را در میدان جنگ و درگیری نظامی به دست نیاورده است، كسب كند. با این وجود نباید این ادعاهای دشمن را تهدیدی بی مورد دانست، زیرا این رژیم همیشه در حال توطئه است و این توطئه ها اگر وضعیت داخلی لبنان و منطقه و جهان اجازه دهد، قطعا به اجرا گذاشته می شود.
اگر همه بندهای قطعنامه شورای امنیت آن گونه كه آمریكا و رژیم صهیونیستی می خواست به اجرا در می آمد، "اسرائیل" می توانست دستاوردهایی داشته باشد، اما اكنون زخمی سطحی برداشته است و بدان سبب كه خون از آن جاری است، می تواند در بلند مدت برای این رژیم پیامدهای راهبردی منفی داشته باشد، زیرا همیشه مدعی بوده است كه توان نظامی اش در مقایسه با همسایگان بسیار بالاتر است.
به همین سبب تلاش می كند تا اوضاع را به شرایط سابق بازگرداند و پیروزی قاطعی به دست آورد تا به این وسیله بتواند دوباره كابوس وحشت را برای همه كسانی ایجاد كند كه در اطراف به نظاره نشسته اند و درباره آن بلایی كه بر سر اسطوره شكست ناپذیری اسرائیل وارد آمد، می پرسند. هر چند این پرسش ها در ابتدا كوچك به نظر می رسد، اما از آنچه كه هر حادثه ای در ابتدا می تواند كوچك باشد، اما ممكن است پیامدهای سنگینی به دنبال داشته باشد، "اسرائیل" نیز در فكر آن است كه تردیدهای ایجاد شده در میان همپیمانانش درباره توان نظامی و كاهش قدرت "اسرائیل"، بر طرف كند.
بی گمان این انگیزه درونی و احتمالاتی كه مطرح می شود، نمی تواند بهانه ای برای جنگ دیگری از سوی اسرائیل باشد، زیرا در چنین وضعی تنها جنگی با پیروزی قاطع لازم است و نه آنكه جنگی بروز كند كه پیروزی آن قاطع نباشد و آن وقت تردیدها دو چندان گردد. برای آغاز چنین جنگی از سوی اسرائیل باید سه عامل در كنار هم قرار گیرد: نخستین و مهم ترین عامل تحولات داخلی لبنان است. وضع باید در این سرزمین به گونه ای رقم بخورد كه همین اندك اتفاق نظر درباره مشورت و گفت و گو و اختلاف هم از بین برود و به جنگی خشن تبدیل شود كه در آن زمان فرصت مناسب برای جنگ آماده خواهد بود و اسرائیل آشكارا و بدون واهمه جنگ را آغاز خواهد كرد.
دوم، تحولات جهان عرب. از آنجا كه وضع جهان عرب در مقایسه با پیش از این جنگ هیچ تغییری نكرده است، احتمال آنكه اسرائیل به جنگ دیگری علیه لبنان دست بزند، بسیار است، زیرا عرب ها نه تنها از این شكست اسرائیل و تقویت دستاوردهای مقاومت از راه زیر فشار گذاشتن رژیم صهیونیستی و هماهنگی با مقاومت و رد تلاش های "اسرائیل" جهت بهره برداری از اندك پیروزی به دست آمده از جمله ادامه محاصره لبنان و دادن پرچم به فرانسه برای تهدید حاكمیت لبنان برای این رژیم، عرب ها پذیرفته اند كه در دوره انتقالی به نیابت از "اسرائیل" از اجرای محاصره و صحت و دقت و اثرگذاری آن مطمئن شوند. برخی از آنها نیز بر این باورند كه ضعف عملكرد نظامی "اسرائیل" ناامیدی زیادی در پی داشته و خواسته ها و انتظارات آنان را برآورده نكرده است!
به همین سبب نه فقط به حمایت از مقاومت یا تثبیت دستاوردهای آن دست نزدند، بلكه اشتیاق زیادی برای استقرار ارتش لبنان در جنوب این سرزمین نشان دادند تا از درد مقاومت كه آنان را در تنگنا قرار داده است، راحت شوند و چیزی جز ویرانی های به بار آمده از جنگ باقی نماند و ادعاهای پیش از جنگ آنان ثابت شود و یأس و ناامیدی در دل ملت هایی كه تبلیغات حكام عرب را شنیده بودند، جای گیرد.
متغیرات خارجی (غیر از جهان عرب) سومین عامل تصمیمات "اسرائیل" است. زیرا آمریكا هنوز از سودمندی یا بی فایده بودن جنگ دیگری از سوی اسرائیل برای راهبردهای آمریكا در منطقه مطمئن نیست و اگر آمریكا موافقت كند، "اسرائیل" بدون درنگ علیه لبنان و سوریه اعلام جنگ خواهد كرد، اما در آمریكا نظر بر آن است كه لبنان راه ورود به شیوه تعامل با سوریه و ایران و حتی عراق است و چنانچه آشفتگی این كشور بتواند موجب تضعیف سوریه و ایران در مقابل آمریكا شود در این صورت همه اتفاق نظر دارند كه رژیم صهیونیستی چراغ سبز آغاز جنگ را از آمریكا دریافت كرده است. از این رو، چنانچه دولت بوش تصمیم بگیرد كه از مدت باقی مانده از زمامداری اش برای تكمیل پروژه موسوم به "دمكراتیزه كردن جهان و نابودی ترویسم" استفاده كند و برای این منظور از زور نظامی علیه هر یك از این دو دولت بهره بگیرد در آن صورت اسرائیل باید در چنین جنگی حضوری فعال داشته باشد و برای این منظور باید مقاومت لبنان از راه نظامی یا سیاسی از منطقه جنوبی این كشور بیرون رانده شود تا آنكه نتواند در صورت آغاز جنگ سراسری مشكلاتی برای "اسرائیل" پدید آورد.
اما به نظر می رسد كه آمریكا فقط در پی تضعیف و از بین بردن مقاومت از راه های سیاسی و با استفاده از ابزار رقابت میان طوائف داخلی لبنان است، زیرا این امر می تواند همبستگی و حمایت از مقاومت را در لبنان كاهش دهد.
همه قراین حاكی از آن است كه "اسرائیل" به این سمت در حركت است و حتی برای آزادی دو نظامی خود نیز حاضر به مذاكره خواهد شد تا آنكه با استقرار ارتش لبنان در نزدیكی مزارع شبعا، دیگر هیچ دلیلی برای مقاومت باقی نگذارد و مقاومت دیگر توان حضور در این منطقه را بدون درگیر شدن با ارتش لبنان و نیروهای بین المللی نداشته باشد. این موضوعی است كه "اسرائیل" بسیار به آن دل بسته است.
نویسنده: صالح السنوسی
منبع:مركز اطلاع رسانی فلسطین
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید