پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
هویت ایرانی در شاهنامه
هویت ایرانی ریشه در اسطورههایی دارد كه از هزاران سال پیش نیاكان ما آنها را خلق كردند و استمرار بخشیدند و داستانهای حماسی درباره شاهان و پهلوانان آرمانی ایرانیان چون كیخسرو و گرشاسپ و آرش و رستم، در تاریخ ایران پشتوانههای فكری و معنوی نیرومندی بود كه همبستگی ملّی را سخت تقویت میكرد.
از سپیدهدم تاریخ تاكنون بهرغم آنكه ایران بارها در معرض هجوم دشمنان خود بوده، و گاه شكستهای وحشتناكی متحمّل شده و سرتاسر كشور بهدست بیگانگان افتاده، ولی ایرانیان هیچگاه هویت خود را فراموش نكردند و در سختترین روزگاران كه گمان میرفت همهچیز نابود شده، حلقههای مرئی و نامرئی هویت ملّی چنان آنان را با یكدیگر پیوند میداد كه میتوانستند ققنوسوار ازمیان تلی از خاكستر دگربار سر برآورند.
شاهنامه منبعی بسیار غنی از میراث مشترك ایرانیان است كه در آن میتوان استمرار هویت ایرانی را از دنیای اسطورهها و حماسهها تا واپسین فرمانروایان ساسانی آشكارا دید. فردوسی بیگمان در احیای زبان فارسی كه از اركان هویت ملّی است، نقش بیچونوچرایی داشتهاست و محتوای شاهنامه دارای ویژگیهایی است كه سبب شدهاست تا هویت ملّی تا امروز استمرار یابد. برخی از این ویژگیها عبارتاند از:
۱.یكپارچگی سیاسی: در سراسر شاهنامه هیچ دورهای نیست كه ایران بدون فرمانروا باشد حتّی فرمانروای بیگانهای چون اسكندر را از تاریخ حذف نكرده، بلكه هویت ایرانی بدو دادهاند.
۲. یكپارچگی جغرافیایی: از آغاز شاهنامه تا دوران فریدون، فرمانروایان ایرانی بر كلّ جهان فرمان میرانند و از ایرج به بعد بر ایرانشهر كه تا پایان شاهنامه كانون رویدادهاست، هرچند در دورههای مختلف مرزهای ایرانشهر تغییر میكند. مثلاً زمانی ارمنستان بخشی از قلمرو ایران است و زمانی دیگر نیست.
۳. یكپارچگی روایات: در شاهنامه برخلاف دیگر منابع فارسی و عربی دربارهٔ تاریخ ایران روایات یكدست است. بدینمعنی كه خواننده هیچگاه با روایات گوناگونی از یك رویداد واحد روبهرو نمیشود.
این ویژگیها به خود شاهنامه مربوط نمیشود، بلكه هرسه در كتابی به پهلوی به نام خودای نامگ (xwady-nmag) ، تاریخ رسمی دورهٔ ساسانی كه در زمان خسرو انوشیروان مدوّن شده، جمع بودهاست . این كتاب از قرن دوم هجری به بعد به عربی و فارسی ترجمه شد و منظومههای گرانقدری براساس تحریرهای منثور فارسی شكل گرفت و فردوسی كاخ بلند نظم خود را بر پایهٔ یكی از تحریرهای فارسی خداینامه، یعنی شاهنامه ابومنصوریِ تألیف یافته به سال ۳۴۵ هجری پی افكند. بنابراین هنرِ اصلی فردوسی در انتخاب مهمترین منبع در زمینهٔ تاریخ و حماسهٔ ملّی است كه حاكی از نبوغ اوست در درك شرایط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایران در آن روزگاران.
در عصر تاریخی شاهنامه، ایدهٔ ایرانی یكپارچه بهلحاظ سیاسی و دینی در سه مقطع آشكارا قابل تشخیص است و در سرتاسر دورهٔ ساسانی بهعنوان جریانی مستمر حضور دارد: مقطع نخست، زمانِ دارای دارایان، آخرین پادشاه كیانی در تاریخ ملّی است كه داریوش سوم، آخرین پاده هخامنشی را فرایاد میآورد و برخی رویدادهای مربوط به پادشاهی اوست كه در دوران این پادشاه كیانی بازتاب یافتهاست.
دوران این پادشاه در خداینامه محلّ تلاقی دو ایده كلیدی در اندیشه ایرانیان باستان است: یكی ایده ایرانی یكپارچه بهلحاظ سیاسی با مركزیت ایرانشهر و دیگری ایده دینی واحد در سراسر قلمرو پادشاهی. تدوینكنندگان خداینامه ایرانی یكپارچه بهلحاظ سیاسی و دینی در عصر هخامنشی را در دوره دارای دارایان تجسّم بخشیدند. به گـزارش دینـكرد و ارداویرافنامه ، دارای دارایان ۲ نسخه از همهٔ نسكهای اوستا را در اختیار داشت كه یكی در خزانهٔ شاهی نگهداری میشد و دیگری در دز نِبِشت، ولی اسكندر مقدونی آنها را برآورد و سوخت.
بنابراین اسكندر هم یكپارچگی سیاسی ایرانشهر را درزمان دارای دارایان نابود كرد و هم یكپارچگی دینی را. همچنانكه از زمان اسكندر، قلمرو ایرانشهر مركزیت خود را ازدست داد و به ایالتهایی با شاهان مختلف تقسیم شد، اوستا نیز كه نماد یكپارچگی دینی آن دوران بود، پراكنده گشت و ازهمینرو فرمانروایان سراسر دوران اسكندر تا اردشیر یكم ساسانی را «ملوكالطّوایف» خواندهاند. مقطع دوم، پادشاهی اردشیر بابكان است كه از یك سو به گزارش تاریخ طبری ، مدعی بود به كینخواهی پسرعم خود دارای دارایان برخاست و بنابر گزارش كارنامه اردشیر بابكان ، سراسر ایرانشهر را در نظام پادشاهی واحدی متمركز ساخت و از دیگر سو به هیربدان عصر خود، تنسر یا توسر دستور داد تا متون پراكنده اوستای عهد اشكانی را گِرد آورد و سامان بخشد.ولی دراینباره مسئله بحثانگیز این است كه در شاهنامه و خداینامه، گذشته از خاطره مبهمی از داریوش سوم هخامنشی كه در دارایدارایان كیانی باقی مانده، سخنی از پادشاهان ماد و هخامنشی نیست و مسئلهای كه ذهن پژوهشگران تاریخ ملّی را مشغول داشته این است كه آیا ساسانیان از پادشاهان هخامنشی اطّلاعی نداشتهاند؟ در حالی كه آنان از همان ایالتی برخاستند كه سالیان سال موطن و تختگاه هخامنشیان بودهاست.
نخست این فرضیه پیش كشیده شد كه علّت خالی بودن تاریخ ملّی از ذكر پادشاهان ماد و پارس این است كه داستانهای مربوط به نواحی جنوب و مغرب ایران در دورهٔ اشكانیان بهتدریج جای خود را به داستانها و روایاتی سپرد كه هستهٔ اصلی آن از قوم اوستایی یا كیانی برخاسته بودند. تأثیر و نفوذ محافل دینی زردشتی در تدوین خداینامه سبب شد تا ساسانیان از هخامنشیان بیاطّلاع بمانند . بیگمان تأثیر محافل زردشتی را در حذف تاریخ هخامنشی از تاریخ ملّی نمیتوان نادیده گرفت ولی برخی ایرانشناسان شواهدی عرضه كردهاند كه نشان میدهد برخلاف آنچه در تاریخ رسمی دوره ساسانی گزارش شده، ساسانیان از هخامنشیان بیاطّلاع نبودهاند ، برخی از این شواهد عبارتاند از:
۱. در مجموعهٔ مانوی كلن، قطعهای هست كه در آن مانی اردشیر یكم را « دارا اردشیر» نامیدهاست و این نامِ تركیبی گواه كوشش آگاهانهٔ ساسانیان است كه خود را با دودمان شاهی هخامنشی پیوند دهند.
۲. ساسانیان سنگنبشتهها و پیكرهنگاریهای خود را نزیكِ سنگنبشتههای هخامنشیان در فارس برپا كردند و با همان عناوینی خود را معرّفی كردهاند كه پادشاهان هخامنشی .
۳. سكوت تاریخ ملّی دربارهٔ هخامنشیان مدرك قانعكنندهای برای این نظر نمیتواند باشد كه پادشاهان اوّلیهٔ ساسانی از هخامنشیان بیاطّلاع بودهاند. همچنانكه از سكوت خداینامه و شاهنامه دربارهٔ كرتیر موبدان موبد پرآوازهٔ ساسانی یا كشمكشهای نرسه با بهرام سكانشاه نمیتوان نتیجه گرفت كه ساسانیان از كرتیر یا این كشمكشها اطّلاعی نداشتهاند .
۴. یهودیان، ارمنیان و مسیحیان نسطوری كه در ایران دورهٔ ساسانی میزیسته و گاه روابط نیكویی با دربار داشتهاند، بعید است كه اطّلاعات موجود در كتاب مقدّس دربارهٔ هخامنشیان بهویژه كورش را به ساسانیان انتقال ندادهباشند .
سرانجام مقطع سوم زمان خسرو انوشیروان در قرن ششم میلادی است كه این معمار واقعی شاهنشاهی ساسانی از یك سو پساز كشته شدن پدربزرگش پیروز در جنگ با هپتالیان و تاختوتاز اقوام وحشی در مرزهای شمالی یكپارچگی سیاسی غرور ملّی از دست رفتهٔ ایرانیان را بازسازی كرد و از دیگر سو به دنبال تشتّّت دینی در زمان پدرش قباد یكم كه پیامد ظهور مزدك و رواج آموزههای او بود، دستور داد تا روایات پراكندهٔ دینی و ملّی در قالب خداینامه مدوّن گردد. گذشته از این به روایتی، در همین زمان مجمعی از موبدان زردشتی به ریاست وهشاپور موبدان موبد خسرو انوشیروان، ۲۱ نسك اوستا را تعیین كرد و به اتّفاق نظر بر رأی خود مهر نهاد .خداینامه تاریخی بود مشتمل بر زنجیرهای پیوسته از دودمانها و شاهانی كه از قدیمترین ایّام تا زمان تدوین آن یكی پس از دیگری بر ملّت و كشوری واحد فرمان میراندند این امر بهعلاوهٔ شرح دلاوریها و پهلوانیهای پهلوانان در هر دوره میتوانست غرور ملّی ایرانیان را در جنگ با دشمنان شمالی بیدار و تقویت كند. شرح پُرآبوتاب جنگهای مداوم ایران و توران در دورهٔ كیانی و تطبیق تورانی و ترك، ابزار مناسبی بود برای ترویج روحیهٔ فداكاری و جانفشانی در دفاع از مرز و بوم ایرانشهر دربرابر دشمنان شمالی.
پساز فتح ایران بهدست اعراب مسلمان، یكپارچگی سیاسی و دینی از ایران رخت بربست. ولی ایده ایرانی یكپارچه با ترجمهٔ خداینامه به زبان عربی و فارسی دری باقی ماند و در قرن چهارم هجری با سرایش شاهنامه شكل نهایی یافت. بهتازگی تابوتی در استانبول كشف شده كه به یك ایرانی مسیحی به نام خرداد پسر هرمَزدآفرید كه در قرن نهم میلادی به بیزانس سفر كردهبود، تعلّق دارد. در كتیبهای كه به پهلوی برروی این تابوت نوشته شده، خرداد موطن خود را كه در آن زمان بخش شرقی سرزمین خلافت اسلامی بوده.
نكته جالب كتیبه این است كه در زمانی كه ایرانشهر وجود خارجی نداشته یك ایرانی مسیحی موطن خود را همچنان ایرانشهر دانستهاست.
فردوسی جامه فاخری بر تحریر ویژهای از خداینامه پوشاند و در زمانهای كه هویت ایرانی جدّاً در معرض تهدید بود و بیم آن میرفت كه فرهنگ ایرانی نیز مانند فرهنگهای ملل دیگر در فرهنگ قوم غالب حل شود با نمایش گذشته شكوهمند ایران، احساس ایرانی بودن را در دلها نشاند. گفتیم كه فردوسی تحریر ویژهای از خداینامه را مبنای كار خود قرار داد. این تحریر ویژه چه بودهاست كه چنین تأثیر شگرفی را برجای نهادهاست؟
این تحریر نه تماماً ساخته و پرداختهٔ دستگاه شاهی و دبیران دربار بودهاست و نه ساخته و پرداختهٔ دستگاه دینی ساسانی. به احتمال زیاد طبقهٔ متوسّط اجتماعی و عمدتاً طبقهٔ دهقان در شكلگیری و استمرار این تحریر كه بیگمان اساس آن همان خداینامهٔ رسمی بوده، نقش اساسی داشته و ازقضا شاهنامه را نیز دهقان فرزانهای سرودهاست. ویژگی اصلی این تحریر این است كه در بخش مفصّلی از آن كه بر آن بخش پهلوانی نام نهادهاند، بهجای شاهان بیشتر با پهلوانان همدلی شده و دربرابر، پادشاهی چون گشتاسپ كه در تحریر رسمی خداینامه سخت محبوب است، جاهطلب و نیرنگباز معرّفی شدهاست.
پساز فروپاشی شاهنشاهی ساسانی، هویت دینی ایرانی رنگ باخت، ولی ملیتگرایی موجود در خداینامه در شاهنامه تبلور و تكامل یافت. با اینكه در دورهٔ ظهور شاهنامه برخلاف دوران شكلگیری كهن الگوی آن، خداینامه، یكپارچگی سیاسی بر ایران حاكم نبود، ولی تا اندازهای میتوان این دو دوران را با یكدیگر سنجید. در قرن چهارم هجری دشمنان شمالی همان تركانی بودند كه این بار جذب فرهنگ ایرانی شده و خود حكومت را بهدست گرفتهبودند. بهجای امپراتوری روم، اعراب مسلمانی بودند كه هویت خود را در تحقیر ملّتهای دیگر بهویژه ایرانیان مسلمان میجستند و از دین جدید چون ابزاری برای فزونخواهی و باجخواهی هرچه بیشتر نیك بهره میبردند و از همین رو در شاهنامه تازیان در هیئت اژیدهاكهٔ آزمند دشمن قدیمی ایرانیان تجسّم یافتهاست.
پساز فردوسی هویت ایرانی نه در بستر حكومتی یكپارچه بهلحاظ سیاسی و دینی، بلكه در بستری فرهنگی، ادبی و هنری استمرار یافت. ایرانیان، شاهنامه را چون شناسنامهٔ ملّی خود حفظ كردند و منتظر فرصتی بودند تا یكپارچگی سیاسی و جغرافیایی روزگار كهن را زنده كنند كه كردند. پساز خلق شاهنامه تا ۵۰۰ سال بعد كه صفویان یكپارچگی سیاسی را به ایران بازگرداندند، بهرغم وجود حكومتهای محلّی، ایدهٔ ایرانشهر همچنان به حیات خود ادامه داد. گواه این معنی در مدیحههای شاعرانی چون خاقانی و نظامی، سنایی، خواجوی كرمانی و عبید زاكانی نهفتهاست كه پادشاهان ممدوح خود را ولو آنكه بر شهر كوچكی چون مراغه حكم میراندند، «شاه ایران» یا «خسرو ایران» خطاب میكردند.
هویت ایرانی در شاهنامه در تحقیر ملّتهای دیگر نیست كه رنگ و جلا مییابد، كه خود بر بنیادهای فكری، معنوی و اخلاقی نیرومندی استوار است و از همین رو ملّیگرایی ایرانیان در طول تاریخ، هیچگاه به نژادپرستی منفوری چون نازیسم و فاشیسم در قرن بیستم مبدّل نشد. در قرن بیستویكم ایرانیان میتوانند با تعمیق این بنیادها، بهویژه بنیادهای اخلاقی كه در سرتاسر شاهنامه موج میزند، در دنیایی كه بهسبب پیشرفتهای برقآسای بشر در فنّاوری ارتباطات، بیم آن میرود كه بسیاری از فرهنگهای بومی فراموش شوند، هویت ایرانی خود را حفظ كنند و آن را استمرار بخشند.
سخن آخر اینكه اگر دیوان حافظ ناخودآگاه جمعی ایرانیان را بازمیتاباند، شاهنامه خودآگاه جمعی ایرانیان است.
۱ـ دربارهٔ خداینامه، تحریرها و منابع آن، بنگرید به:
Shahbazi, A. Shahpur, "On the Xwady – nmag" , Papers in Honour of Prof. Ehsan Yarshater, Acta Iranica ۳۰, Leiden, ۱۹۹۰, pp. ۲۰۸-۲۲۹.
۲ـ دینكرد، كتاب ۴، ۳۱۶، ۱۰ـ۱۲.
۳ـ ارداویرافنامه، حرفنویسی، آوانویسی، ترجمهٔ متن پهلوی به فرانسه و واژهنامه از فیلیپ ژینو، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۲، فصل ۱، بند ۱؛ نیز نك: نامهٔ تنسر، به كوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۵۴، ص ۵۶؛
Kellens, j., "AVESTA" , Encyclopaedia Iranica ed. By E. Yarshater, London- New York
۴ـ طبری، محمّدبن جریر، تاریخ الرّسل والملوك، بهكوشش یان دخویه، لیدن، ۱۸۷۹ـ ۱۹۰۱م، ج ۱، ص ۸۱۴؛ ترجمهٔ فارسی: تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، تئودور نولدكه، ترجمهٔ عبّاس زریاب خوئی، تهران، ۱۳۷۸، ص ۳۴.
۵ـ كارنامهٔ اردشیر بابكان، بهكوشش بهرام فرهوشی، بخش ۱؛ بند ۱ـ۲۰.
۶ـ یارشاطر، احسان، «چرا در شاهنامه از پادشاهان ماد و هخامنشی ذكری نیست؟» ، شاهنامهشناسی (مجموعه گفتارهای نخستین مجمع علمی بحث دربارهٔ شاهنامه)، تهران، ۱۳۵۷، ج ۱، ص ۲۶۹ـ۳۰۱؛ بهویژه نك: ص ۳۰۰ـ ۳۰۱،
Yarshater, E., "Were the Sasanians Heirs to the Achaemenids?" La Persia nel Medioevo, Roma, ۱۹۷۱, pp.۵۱۷-۵۳۱;
كتنهوفن و روف نظر یارشاطر را پذیرفتهاند:
Kettenhofen, E., "Die Einforderung des Achämenidischerbes durch Ardar: Eine Interpretation Romana", orientalia Lovaniensia periodica, Vol. ۱۵, ۱۹۸۴, pp. ۱۷۷-۱۹۰; M. Roaf, "Persepolitan Echoes in Sasanian Architecture: Did the Sasanian attempt to re-create the Achaemenid empire", The Art and Archaeology of Ancient Persia, New light on the Parthian and Sasanian Empires, V.S. Curtis, et all eds. , London and New York, ۱۹۹۸, pp. ۱-۷.
۷ـ بهتازگی شهبازی و سپس دریایی شواهد متعدّدی در این خصوص عرضه كردهاند:
A.Sh.Shahbazi, "Early Sasanians, Claim to Achaemenid Heritage", Nme- ye Irn- e Bstn, Vol. ۱, No. ۱, Spring- Summer ۲۰۰۱, pp. ۶۱-۷۳; T. Daryaee, "memory and History: The Construction of the past in late Antique Persia", Nme- ye Irn- e Bstn, vol. ۱. No. ۲, Autumn- Winter ۲۰۰۱-۲۰۰۲, pp. ۱-۱۴; برای برخی شواهد، بنگرید به:
Herodian, Herodian’s History, Cambridge, ۱۹۶۹, ۴.۲.۲; Daryaee, op. cit., p.۳;
طبری، ج ۱، ص ۸۱۴؛ تاریخ ایرانیان و عربها، ص ۳۴: «اردشیر به گمان خود همیخواست تا مملكت را به اهل خود بازگرداند و آن را مانند زمان پدران خود، زمان پیشاز ملوكالطّوائف، زیر فرمان یك رئیس و یك پادشاه درآورد.» نامهٔ تنسر، بهكوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۵۴، ص ۴۸ـ۴۹؛ حمزه اصفهانی، تاریخ سنّی ملوك الارض والانبیاء، برلین، مطبعهٔ كاویانی، ۱۳۴۰ ق، ص ۳۲ـ۳۳.
۸ـ این نام (Dariardaxar) در متنی به یونانی در «مجموعهٔ مانوی كلن» به كار رفتهاست:
A. Heinrichs- L. Koenen, "Der Kolner Mani- kodex", Zeitschrift für Papyriologie und Epigraphik ۱۹ (۱۹۷۵) ۲۱, ۱۲۱ n.۵۳; Shabazi, op. cit. p. ۶۶, ۷۲, n. ۴۲.
۹- Shabazi, op. cit. pp. ۶۶-۶۷.
۱۰- Ibid, p.۶۸.
۱۱- Daryaee, op. cit. , pp. ۸-۹.
۱۲ـ نامههای منوچهر، اول، فصل ۴، بندهای ۱۴ـ۱۷؛ برای این روایت، نك: تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیشاز اسلام، بهكوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶، ص ۶۶، پانوشت ۴.
۱۳ـ بنگرید به یارشاطر، همان، ص ۲۸۳-۲۸۶.
۱۴ـ برای این كتیبه، نك: دریایی، تورج، «دیدگاههای موبدان و شاهنشاهان ساسانی دربارهٔ ایرانشهر»، نامهٔ ایران باستان، س۳، ش۲، پاییز و زمستان ۱۳۸۲ (شمارهٔ پیاپی: ۶)، ص ۲۶.
ابوالفضل خطیبی
Shahbazi, A. Shahpur, "On the Xwady – nmag" , Papers in Honour of Prof. Ehsan Yarshater, Acta Iranica ۳۰, Leiden, ۱۹۹۰, pp. ۲۰۸-۲۲۹.
۲ـ دینكرد، كتاب ۴، ۳۱۶، ۱۰ـ۱۲.
۳ـ ارداویرافنامه، حرفنویسی، آوانویسی، ترجمهٔ متن پهلوی به فرانسه و واژهنامه از فیلیپ ژینو، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۲، فصل ۱، بند ۱؛ نیز نك: نامهٔ تنسر، به كوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۵۴، ص ۵۶؛
Kellens, j., "AVESTA" , Encyclopaedia Iranica ed. By E. Yarshater, London- New York
۴ـ طبری، محمّدبن جریر، تاریخ الرّسل والملوك، بهكوشش یان دخویه، لیدن، ۱۸۷۹ـ ۱۹۰۱م، ج ۱، ص ۸۱۴؛ ترجمهٔ فارسی: تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، تئودور نولدكه، ترجمهٔ عبّاس زریاب خوئی، تهران، ۱۳۷۸، ص ۳۴.
۵ـ كارنامهٔ اردشیر بابكان، بهكوشش بهرام فرهوشی، بخش ۱؛ بند ۱ـ۲۰.
۶ـ یارشاطر، احسان، «چرا در شاهنامه از پادشاهان ماد و هخامنشی ذكری نیست؟» ، شاهنامهشناسی (مجموعه گفتارهای نخستین مجمع علمی بحث دربارهٔ شاهنامه)، تهران، ۱۳۵۷، ج ۱، ص ۲۶۹ـ۳۰۱؛ بهویژه نك: ص ۳۰۰ـ ۳۰۱،
Yarshater, E., "Were the Sasanians Heirs to the Achaemenids?" La Persia nel Medioevo, Roma, ۱۹۷۱, pp.۵۱۷-۵۳۱;
كتنهوفن و روف نظر یارشاطر را پذیرفتهاند:
Kettenhofen, E., "Die Einforderung des Achämenidischerbes durch Ardar: Eine Interpretation Romana", orientalia Lovaniensia periodica, Vol. ۱۵, ۱۹۸۴, pp. ۱۷۷-۱۹۰; M. Roaf, "Persepolitan Echoes in Sasanian Architecture: Did the Sasanian attempt to re-create the Achaemenid empire", The Art and Archaeology of Ancient Persia, New light on the Parthian and Sasanian Empires, V.S. Curtis, et all eds. , London and New York, ۱۹۹۸, pp. ۱-۷.
۷ـ بهتازگی شهبازی و سپس دریایی شواهد متعدّدی در این خصوص عرضه كردهاند:
A.Sh.Shahbazi, "Early Sasanians, Claim to Achaemenid Heritage", Nme- ye Irn- e Bstn, Vol. ۱, No. ۱, Spring- Summer ۲۰۰۱, pp. ۶۱-۷۳; T. Daryaee, "memory and History: The Construction of the past in late Antique Persia", Nme- ye Irn- e Bstn, vol. ۱. No. ۲, Autumn- Winter ۲۰۰۱-۲۰۰۲, pp. ۱-۱۴; برای برخی شواهد، بنگرید به:
Herodian, Herodian’s History, Cambridge, ۱۹۶۹, ۴.۲.۲; Daryaee, op. cit., p.۳;
طبری، ج ۱، ص ۸۱۴؛ تاریخ ایرانیان و عربها، ص ۳۴: «اردشیر به گمان خود همیخواست تا مملكت را به اهل خود بازگرداند و آن را مانند زمان پدران خود، زمان پیشاز ملوكالطّوائف، زیر فرمان یك رئیس و یك پادشاه درآورد.» نامهٔ تنسر، بهكوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۵۴، ص ۴۸ـ۴۹؛ حمزه اصفهانی، تاریخ سنّی ملوك الارض والانبیاء، برلین، مطبعهٔ كاویانی، ۱۳۴۰ ق، ص ۳۲ـ۳۳.
۸ـ این نام (Dariardaxar) در متنی به یونانی در «مجموعهٔ مانوی كلن» به كار رفتهاست:
A. Heinrichs- L. Koenen, "Der Kolner Mani- kodex", Zeitschrift für Papyriologie und Epigraphik ۱۹ (۱۹۷۵) ۲۱, ۱۲۱ n.۵۳; Shabazi, op. cit. p. ۶۶, ۷۲, n. ۴۲.
۹- Shabazi, op. cit. pp. ۶۶-۶۷.
۱۰- Ibid, p.۶۸.
۱۱- Daryaee, op. cit. , pp. ۸-۹.
۱۲ـ نامههای منوچهر، اول، فصل ۴، بندهای ۱۴ـ۱۷؛ برای این روایت، نك: تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیشاز اسلام، بهكوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶، ص ۶۶، پانوشت ۴.
۱۳ـ بنگرید به یارشاطر، همان، ص ۲۸۳-۲۸۶.
۱۴ـ برای این كتیبه، نك: دریایی، تورج، «دیدگاههای موبدان و شاهنشاهان ساسانی دربارهٔ ایرانشهر»، نامهٔ ایران باستان، س۳، ش۲، پاییز و زمستان ۱۳۸۲ (شمارهٔ پیاپی: ۶)، ص ۲۶.
ابوالفضل خطیبی
منبع : پایگاه اطلاعرسانی آتیبان
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران سریلانکا حجاب کارگران رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی پاکستان رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم ایران و پاکستان
کنکور سیل هواشناسی تهران شهرداری تهران فضای مجازی پلیس سلامت اصفهان قتل فراجا وزارت بهداشت
قیمت خودرو قیمت طلا خودرو قیمت دلار دلار بازار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو قیمت سکه سایپا بورس تورم
رسانه نوید محمدزاده تلویزیون ترانه علیدوستی سریال کتاب سینمای ایران تئاتر شعر سینما مهران مدیری
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل جنگ غزه آمریکا رژیم صهیونیستی غزه فلسطین روسیه چین طوفان الاقصی عملیات وعده صادق ترکیه اتحادیه اروپا
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال بازی باشگاه پرسپولیس تراکتور باشگاه استقلال والیبال بارسلونا رئال مادرید تیم ملی فوتسال ایران
هوش مصنوعی فیلترینگ وزیر ارتباطات عیسی زارع پور تبلیغات همراه اول ایلان ماسک اپل ناسا نخبگان
سلامت روان داروخانه فروش اینترنتی دارو پیری سرکه سیب