سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


در آب گریه کنیم یا در آتش؟


در آب گریه کنیم یا در آتش؟
ناگاه یك نگاه (۲) بسته شد و به امید حضرت حق به روی عوالم زیباتری باز شد. اصل این بسته شدن و باز شدن همیشه بوده و تا هست خواهد بود، اما این ناگاه رخ نمودن مرگ، آن هم بر كسی كه كارش انتشار زندگی و لبخند و شعور در میان مردمان بود، نه تنها آزاردهنده كه بیزاركننده است. آدم از آدم بودن خودش بیزار می شود وقتی كه این قدر خود را و همنوعان خود را در چنگال مرگ زبون می بیند. بگذریم كه این حس ناگهانگی مشكل ماست. ناگاهی مرگ از ناآگاهی ما سرچشمه می گیرد. بگذریم. عمران صلاحی رهایی یافت این متن پیام كوتاهی بود كه سینا علی محمدی، شاعر جوان، صبح چهارشنبه از طریق شبكه تلفن همراه برایم فرستاد. من خواب بودم. از خواب پریدم و تا بعداز ظهر خودم را دلداری دادم كه حتماً شوخی در كار است ، اما متاسفانه عمران صلاحی شوخی شوخی مرده بود و این بار هم همه ما را مثل طنزهایش سركار گذاشته بود. من امروز نه آن قدر فرصت دارم و نه این مجال یعنی صفحه یادبود، مجال آن است كه وارد ریزه كاری های تخصصی درباره شعر عمران صلاحی شوم. فقط می خواهم قدری قلم را در سوگ او بگریانم (۳) همین.
●حرفه ای گری
در روزگاری به سر می بریم كه اكثریت قریب به اتفاق اهل قلم، چرخ زندگی شان با قلمشان نمی چرخد، یعنی نویسندگی برایشان در بهترین حالت، شغل دوم محسوب می شود. شغل اصلی شان چیز دیگری است كه چه بسا هیچ ارتباطی هم با دنیای نویسندگی شان نداشته باشد، مثلاً می دانیم كه مرحوم منوچهر آتشی سال ها انباردار یك كارخانه در كنگان بوده است، آن هم نه در دوران جوانی كه در سال هایی از عمرش كه در اوج شهرت بود. حرفه ای گری به این معنا كه بتوانی از طریق صرفاً انتشار نوشته هایت در مطبوعات یا تألیف كتاب، زندگی بگذرانی، اتفاقی است كه در دوران ما برای هر كسی نمی افتد (البته حساب ادبیات زرد سواست) مثلاً یكی از این استثنائات مرحوم اخوان ثالث بود كه در تمام سال های پس از انقلاب تنها ممر درآمدش حق التألیف كتاب هایش بود(۴)، كتاب های تازه یا چاپ های چند و چندین باره كتاب های قبلی اش. در همان روزهایی كه صلاحی در میان ما بود، (بی رحمی زمان را نگاه كن، آن روزها همین چند روز پیش بوده است، ولی با بریدن نفس نازنین اش می گوییم روزهایی كه.. انگار سال ها گذشته است)، همواره برایم جالب توجه بود كه صلاحی جزو همین معدودهاست. حرفه ای ترین مطبوعات ادبی، نازش را می خریدند و نوشته هایش را روی دست می بردند، همان نوشته های طنز آمیز با همان عنوان صفحه (مثل حالا حكایت ماست ) كتاب می شد و این كتاب ها به سرعت فروش می رفت و به چاپ های چندم می رسید. شعرهایش هم بر همین منوال بود.حدود ۳۵ كتاب از او منتشر شده است كه این كتاب ها بسیاری، بازبینی و تكمیل كتاب های قبلی اوست یا گزیده ای از كارهایش، منتها هر دفعه یك انتشاراتی جدید به سراغش آمده است، چرا كه فروش كتاب های عمران صلاحی تضمینی بود. این حرفه ای گری صلاحی مولود خصوصیات متعددی بود كه در ادامه نوشته به آن خواهم پرداخت، اما نفس همین خصوصیت هم در روزگار ما یك امتیاز است، آن هم روزگاری كه اكثر كتاب های شعر با هزینه شخصی شاعر یا دست كم مشاركت او منتشر می شود، به خصوص این كه صلاحی محل اقبال فرهیختگان و عوام هر دو بود.
●جامعیت
در شعر معاصر دعواهای ادبی بر سر نو شدن و كهنه ماندن شعر فارسی امر سابقه داری است، اما هنوز هستند و تعدادشان كم نیست شاعرانی كلاسیك كه شعر آزاد را شعر نمی دانند. البته بعد از هفتاد سال از شعر نیمایی و ظهور شاعران نیمایی قدرتمندی مثل اخوان یا سرشك، در این كه شعر نیمایی می تواند جزو شكل های شعر فارسی قلمداد شود، تقریباً بحثی نمانده، اما شعر آزاد هنوز هم دشمنان زیادی دارد. از طرف دیگر بسیاری از شاعران شعر آزاد، قالب های كلاسیك و حتی غزل را شعر زمانه نمی دانند. عمران صلاحی با این كه از نظر معاشرت ها و مراودت های شاعرانه اكثراً با طیف دوم محشور بود و به اصطلاح از نسل شاعران امروز به حساب می آمد، مطلقاً با این مقوله ذوقی برخورد می كرد. او در شعر آزاد، شعر نیمایی، غزل، رباعی، ترانه (یا شعر شكسته)قطعه، مثنوی، طبع آزمایی كرد و در اكثر آنها نمونه های موفق و قابل قبولی خلق كرد و به خصوص برخی از شعرهای نیمایی او از نمونه های درخشان شعر نیمایی به حساب می آید. از همه اینها مهمتر او از معدود طنزپردازان شاعری است كه شعر طنازانه اش هم جایگاه جداگانه ای دارد. طنزی كه لباس شعر پوشیده باشد در شعر كلاسیك كمتر است. از شعر طنازانه، نمونه طنز شاعرانه عبید است و نمونه شعر طنازانه سعدی. این جا سخن از ژانر شعر است نه ارزش كار. ارزش شعر عبید به آن است كه طنز است، اما ارزش طنز سعدی به آن است كه شعر است. در ادبیات معاصر ما این رابطه برعكس است؛ طنزی كه لباس شعر پوشیده باشد تا دلتان بخواهد در تاریخچه مطبوعات ایران از دوره مشروطه تا حالا داریم. نمونه اش شعرهای نشریه گل آقا است، شعری كه بیش و پیش از هر چیزی شعر باشد، اما از طنازی برخوردار باشد یعنی ظرافت ها، بازیگوشی ها و نكته سنجی هایی كه زبان شعر تنیده باشد، كمتر یافت می شود. شعر عمران صلاحی نمونه ای از این شعر است.
●سهولت و امتناع
افسوس كه دیگر آن چشمه شیرین شعر خشكیده است و افسوس خوردن فایده ای ندارد. شعر صلاحی شعری بود كه همیشه آدم را قلقلك می داد كه دوباره بخواندش. مروری بر كارنامه شعر او كه از اواسط دهه چهل رخ می نماید نشان می دهد كه در همان دهه كه اوج موج های شعری بود، او راه خود را در سرودن شعر در ساده ترین و شیواترین شكل زبانی پیدا كرده است. دو دهه ای كه دهه مانیفست ها بوده است: شعر حجم، موج نو، شعر ناب، شعر پلاستیك و... . شعرهایش از همان ابتدا تجربه محور است، یعنی در اكثر شعرهایش علاوه بر زبان آوری، یك تماشای شاعرانه شاعر را به شعر گفتن واداشته است. چنین رویكردی بوده است كه منجر شد به خلق شعرهایی كوتاه و دلنشین از این قبیل:
نام تو
دفتر من در وسط
باد ورق می زند
برگی از آن می كند
نام تو در باغ ها ورد زبان می شود
مراغه- ۱۳۵۱
یا:
دسته گل
ای كه رخ افروخته ای همچو گل
رنگ ز رخ باختنم را ببین
پنجره خانه خود باز كن
دسته گل انداختنم را ببین
تهران- ۱۳۴۳
یا:
بدرقه
مادرم روی سرم قرآن گرفت
آیه ها در پیش چشمم جان گرفت
ابرها از چارسو گرد آمدند
رفتم و پشت سرم باران گرفت
شیراز- مرداد ۱۳۵۴
اینها نمونه های خوبی از سهل و ممتنع در شعر معاصر است. نكته ای كه باعث اقبال عمومی به شعرهای او بود.
●شیرینی طنز، تلخی حماسه
نكته نغز در كارنامه او آن است كه او شخصیت متعهد روشنفكرانه اش را در طنز دنبال كرده است. ایده ها وآرمان های او و اعتراض های اجتماعی اش در طنزهایش بیان شده است و در شعرش شخصیتی بیشتر تغزلی را نشان می دهد. این نكته را قبلاً هم یادآوری كرده ام كه شاعران بزرگ معمولاً هنرشان را در انتخاب نقاب های به جا برای موقعیت های خلاقه متفاوت نشان می دهند. سعدی غزلیات با سعدی بوستان و گلستان دوچهره متفاوتند. عمران صلاحی این هوشمندی را نشان داده است. دورانی كه صلاحی بالید اوج دوران شعر متعهد بود و نسل او، نسل شاعران متعهدند. شعرهای شاعران متعهد دهه چهل و پنجاه و حتی شاعران دیگری كه رسالت اجتماعی برای شعر قائل نبودند و دغدغه خلاقیت هنری را اصل می دانستند (مثل یدالله رویایی و اصحابش) شعر تلخی است، در شعر متعهد آن روزگار شاعر به دنبال نوعی پیامبرگونگی یا دست كم نوعی حنجره وارگی برای خلق بوده است. مثال بارزش احمد شاملو است كه همواره فاصله ای را با مخاطب حفظ می كند و از لحنی مشرف بر خواننده و متن شعر را می سراید چرا كه برای خود رسالتی قایل است. در شعرهای افراطی این نوع مثل شعر كوش آبادی یا سلطانپور شاعر غایب است و تبدیل به حنجره ای برای خلق شده است. اما در هر دو حال شعر، شعری تلخ و گزنده است. سلاحی كه صلاحی در دست داشت طنز بود كه شعرهای متعهد او را در همان دوره كه ابتدای شاعری اش بود متمایز می كرد و به آن لحنی شیرین و صمیمی می داد و فاصله خواننده تا شاعر به كمترین حد خود می رسید. نمونه بارزش شعر معروف من بچه جوادیه ام است كه اصلاً همین شعر باعث شهرت او در آن سالها شد. اما نمونه های شعر متعهد در اشعار او كم است و تعهد او بیشتر در شخصیت طنزپردازش جلوه گر است و باید در طنزهایش اشارات ایدئولوژیك و اعتراض های سیاسی اش را جست وجو كرد. این جا تذكر یك نكته لازم است. نسل طنزپردازانی از قبیل صلاحی قایل به رسالت سیاسی برای طنز نبوده اند، اگرچه طنز سیاسی هم دارند. این جا یك سؤال مطرح می شود كه آیا طنز در حد همان فكاهه از نظرگاه نقد اخلاقی مثبت است یا فقط طنز هدفدار كه به طنز تلخ مشهور شده است، از این منظر ارزشمند است؟ به نظر می رسد كه عمران صلاحی و هم نسلان او به دیدگاه اول بیشتر گرایش دارند. در روزگای كه اكثر خلایق در قبض به سر می برند و در هر ساحتی كه وارد می شویم، مغشوش است و گسست های مختلف اجتماعی، سیاسی، فكری، كمتر مجالی برای اجماع و همدلی گذاشته است، نفس این كه طنزپرداز بتواندزمانی برای آسودن و لبخند زدن برای مردم فراهم كند، مقدس است.در غیاب حماسه های بزرگ، طنزهای بزرگ خلق می شوند، بیخود نیست كه گنجینه طنز ادبیات فارسی اوج درخشندگی اش، دوران پس از شكست است: عبید زاكانی، سعدی و حافظ كه نمونه های درخشان طنز و شعرطنازانه را خلق كرده اند، در چنین دوره ای می زیسته اند.
●●ختم سخن
آخرین بار كه عمران صلاحی را دیدم، می خواستم مصاحبه ای از او بگیرم درباره شعرش و كارنامه اش، اردیبهشت امسال بود. مصاحبه نیمه تمام ماند و تقریباً اكثر وقت همان مصاحبه نیمه تمام به سخن از حسین منزوی گذشت كه منجر به انتشار مقاله ای شد كه در سالگرد منزوی به قلم عمران صلاحی در همشهری خواندیم. آخرین لطایفی هم كه در آن مصاحبه از او شنیدم، درباره این بود كه چقدر از امور عادی زندگی و حتی از حادثه های غمناك زندگی می شود خنده استخراج كرد و خاطره مراسم تدفین بیژن جلالی را برایم گفت و چقدر مرا خنداند. پس از آن نشد كه آن مصاحبه را تمام كنیم تا صبح چهارشنبه كه صلاحی رفت. الان از خود می پرسم آیاتصادفی بود كه تقریباً در تمام دقایق آن مصاحبه نیمه تمام سخن از رفتگان بود؟ آن هم با خنده؟
زهیر توكلی
پی نوشت ها:
در آب گریه كنیم یا در آتش؟(۱)
۱ - گریه در آب: اولین دفتر شعر صلاحی
۲ - عنوان یكی از كتاب های آن مرحوم
۳ - عبارت بیهقی درباره استادش بونصر مشكان
۴ - به استناد دكتر مرتضی كاخی در مقدمه دفتر شعر سواحلی از مرحوم اخوان ثالث
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید