شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


چشم انداز فقه بر هنر نمایش


چشم انداز فقه بر هنر نمایش
گرایش به هنر, با سرشت انسان در آمیخته و شاخه های گوناگون آن, با انسان تولد یافته و رشد كرده است. انسان, به گونه فطری, شیفته هنر است و از دیدن كارهای هنری, لذت می برد. در بین شاخه های هنر, هنرهای نمایشی, گیرایی ویژه ای دارند.این هنر, در شكل جدید آن, در دوران غربت اسلام, وارد كشور ما شد و ابزاری شد در خدمت مخالفان پاگیری ارزش‌های اسلامی.
گرایش به هنر, با سرشت انسان در آمیخته و شاخه های گوناگون آن, با انسان تولد یافته و رشد كرده است. انسان, به گونه فطری, شیفته هنر است و از دیدن كارهای هنری, لذت می برد. در بین شاخه های هنر, هنرهای نمایشی, گیرایی ویژه ای دارند.
این هنر, در شكل جدید آن, در دوران غربت اسلام, وارد كشور ما شد و ابزاری شد در خدمت مخالفان پاگیری ارزشهای اسلامی. پس از انقلاب اسلامی, این هنر نیز, از بند اسارت رهایی یافت و در خدمت ارزشهای اسلامی قرار گرفت.
بسیاری از هنرمندان, از خدمت به نظام ستمشاهی و مبارزه با ارزشهای اصیل اسلامی, سرباز زدند و به دامن اسلام و انقلاب اسلامی برگشتند و همگام با هنرمندان متعهد, به پی ریزی هنر مكتبی همت گماردند. لكن این تلاشها, به خاطر روشن نبودن چهارچوب هنر مكتبی و ناآگاهی شماری از كارگردانان و كارورزان, از معیارهای اسلامی, فیلمها و نمایشهایی روی صحنه آمد كه با موازین اسلامی سازگاری نداشتند.
امروز كه استكبار جهانی, با تمام توان, به تهاجم فرهنگی علیه ارزشهای اصیل اسلامی ما دست یازیده, وظیفه هنرمندان و كارورزان, حساس تر, پیچیده تر و سنگین تر شده است; زیرا آسان انگاری در این زمینه, نه تنها این هنر را در مسیر خنثی سازی تهاجم فرهنگی دشمن, بی رمق می كند, بلكه گاهی همسوی با آن قرار خواهد داد.
در این میدان, حوزه های علمیه نیز, وظیفه دارند گیرها و دشواریهای فقهی این گونه هنرها را, با بهره گیری از اصول و قواعد فقهی, به بوته بررسی نهند و دستاورد این كندوكاو را در اختیار جامعه اسلامی و هنرمندان قرار دهند, تا از نگرانی فرو افتادن در گناه, به در آیند. در هنرهای نمایشی, چهار عنصر, نقش دارند:
۱ . موضوع.
۲ . پیام.
۳ . چهارچوب.
۴ . هنرمند.
مكتبی بودن هنر, ایجاب می كند كه همه این عناصر, با موازین شرعی و معیارهای اسلامی, سازگار باشند. هنرمندان مكتبی, نسبت به هر یك از این عناصر, پرسشهایی دارند كه بخشی از آنها به فقها مربوط می شود كه باید پاسخ دهند. ولی, افسوس تاكنون, پاسخی در خور از سوی فقیهان در نیافته اند و تحقیقی روشنگر و راه گشا, به آنان عرضه نشده است. آنچه پیش روی دارید تلاشی است در این راستا, به امید آن كه مفید افتد و اصحاب هنر را به كار آید.
پرسشهای فقهی هنر نمایش, بسیارند, ولی ما در این مقال, به اندازه توان, به پاره ای از پرسشهایی كه مربوط به چهارچوب و چگونگی اجرا می شوند پاسخ می دهیم و در پایان, به اختصار, درباره موضوع و محتوای هنر نمایش, بحث خواهیم كرد. ۱. احكام فقهی زنان و مردان بازیگر
در این مقام, دو پرسش وجود دارد:
الف. همانند شدن مردان به زنان و به عكس در هنگام نمایش.
ب. رابطه زنان و مردان در هنگام نمایش.
در پرسش نخست, سخن در این است كه آیا زن و مرد می توانند به جای یكدیگر نقش بازی كنند؟ اگر می توانند, چنین نقشی را بازی كنند, آیا اجازه دارند برای طبیعی جلوه دادن صحنه, مردان لباس زنان را بپوشند و زنان لباس مردان را و چهره خود را با گریم تغییر دهند و صدای جنس مخالف را دربیاورند؟
در پرسش دوّم, سخن در این است كه در بسیاری از نمایشها و فیلمها, گاهِ بازی, بناگزیر بسیاری از حدّ و مرزها كه باید نگهداشته شوند, در هم می شكنند, در گفت و گوها, بر خوردها, نگاهها, اشاره ها, نشستنها و برخاستنها آنچه را كه زن مسلمان و مرد مسلمان در حوزه بیرون نمایش و بازیگری, باید پاس بدارد و از نظر شرع به آنها گردن نهد, در حوزه نمایش, این گونه می نماد كه پاس نمی دارد. آیا این رفتارها, از دیدگاه شرع می تواند درست باشد. یا خیر؟
● بازیگری زنان و مردان در نقش یكدیگر
اسلام, برای دستورهای بازدارنده و وادارنده خود, معیارها و دلیلهای خردپسندانه دارد. بگذریم از بعضی احكام كه ما دلیل حكم را به روشنی نمی دانیم كه این, بیشتر در مسائل عبادی نمود دارد, ولی, در مسائل اجتماعی, سیاسی, اقتصادی, داد و ستدها, روابط و… آنچه را اسلام دستور انجام داده و آنچه را بازداشته, دلیل روشنی برای آنها بیان داشته است.
در بسیاری از رسمها و آداب اجتماعی و… كه پیش از اسلام رواج داشته, پس از اسلام, نه از سوی اسلام كه از سوی فرهنگها و اقوام دیگر در جامعه های اسلامی پدید آمده و وارد شده, اسلام واقع بینانه بدانها نظر كرده است. میزان و معیار به دست پیروان خود داده است. به پیروان خود, تعلیم داده, آن رسم و آیینی كه انسان را از مدار حق خارج نمی سازد, حق و حقوقی از دیگران از بین نمی برد, هتك حرمتی نمی كند, فساد نمی انگیزد, تخدیر اندیشه نمی كند, جامعه را بی تفاوت بار نمی آورد و… انجام آن, منعی ندارد و آن رسم و آیینی كه با ارزشها, ناسازگاری دارد و انسان مسلمان را از مدار حقّ, خارج می سازد, در دید اسلام مردود خواهد بود و انجام آن حرام.
حضرت امیر(ع) می فرماید: (لاتنقض سنهٔ صالحهٔ عمل بها صدور هذه الامه واجتمعت بها الالفهٔ وصلحت علیها الرّعیّهٔ ولاتحدثنّ سنهٔ تضرُّ بشیءٍ من ماضی تلك السنن فیكون الأجر لمن سنّها والوزر علیك بما نقضت منها. نامه ۵۳
آیین پسندیده ای را بر هم مریز كه بزرگان امت بدان رفتار كرده اند و مردم بدان وسیلت به هم پیوسته اند و رعیّت با یكدیگر سازش كرده اند و آیینی را منه كه چیزی از سنتهای نیك گذشته را زیان رساند, تا پاداش از آن نهنده سنت با شد و گناه شكستن آن, بر تو ماند.
در هنر نمایش, براساس این اصل, اگر بازیگری زن در نقش مرد و یا مرد در نقش زن, به ارزشها لطمه وارد می آورد و فساد بر می انگیزد و مردمان را به سوی تباهی می كشاند و به باروی پاك دامنی, كه جایگاه ارزشی والا دارد و از اركان جامعه سالم است, خدشه ای وارد می آورد, بی شك, اسلام با آن برخورد می كند و پیروان خود از انجام این گونه كارها, باز می دارد.
امّا اگر, حافظ ارزشها باشد و مردمان را به پاسداری از عفت و پاك دامنی فرا بخواند و در راه اعتلای فكر و شعور جامعه نقش داشته باشد و در عمق بخشیدن به فرهنگ خودی كمك كند, از دید اسلام, نه تنها منعی نخواهد داشت كه اسلام, تشویق كننده به انجام این گونه كارهاست.
حال كه روشن شد, می شود هنر نمایش به دور از محرمات پا بگیرد, باید دید لوازمی كه هنر نمایش در پی دارد و امكان دارد هنر را از مسیر درست خارج كند, چه حد و حدودی دارند و شرع چه دیدی راجع به آنها دارد؟ مانند پوشیدن لباس جنس مخالف, چهره آرایی, هم سخن شدن با نامحرمان و… پوشیدن لباس جنس مخالف از درستی, یانادرستی پوشیدن لباس جنس مخالف, در كتابهای فقهی پیشینیان, اثری دیده نمی شود. لكن در پاره ای از كتابهای روایی, روایاتِ مربوط به همانند شدن زنان و مردان به یكدیگر نقل شده است.
نخستین فقیهی كه به این مطلب اشاره دارد, ابن برّاج است. وی در بحث لباس نمازگزار می نویسد:
(امّا المكروه ثواب المرئهٔ للرجل.)۱
لباس زن برای مرد, كراهت دارد.
از روزگار محقق به بعد, در بیشتر كتابهای فقهی, این مسأله مطرح شده و بیشتر فقیهان, به حرام بودن این كار, فتوا داده اند.۲
از ظاهر سخن محقق: (تزیین الرجل بما یحرم علیه) و دیگران حرام بودن آرایش و آراستن مرد, به طلا, حریر و… بر می آید, ولی محقق كركی و شهید ثانی, این عبارت را به گونه ای تفسیر كرده ٌند كه در برگیرد مردانی را كه لباس زنان را بپوشند و زنانی را كه لباس مردان را بپوشند.
محقق كركی می نویسد:
(كما لو لبس كلامنهما زینهٔ الآخر.)۳
بسان این كه هر یك از زن و مرد, زینت دیگری را بپوشد.
شهید ثانی می نویسد:
(كلبس الرجل السوار و الخلخال و الثیاب المختصه بها عادهٔ و یختلف ذلك باختلاف الازمان و الأصقاع… و كلبس المرأهٔ مایختص بالرجل كالمنطقهٔ والعمامهٔ.)۴
بسان این كه مرد, النگو, خلخال و جامه هایی را كه بنابر عادت, ویژه زنان است, بپوشد و این, به اختلاف زمانها و مكانها, مختلف می شود و مانند پوشیدن زن, لباس ویژه مرد را, مانند كمربند و عمامه.
فقیهان دیگری نیز, این دیدگاه را پذیرفته و فتوا به حرام بودن این كار داده اند.۵
سید علی طباطبایی می نویسد:
(وتزیین الرجل بما یحرم علیه كتزیینه بالذهب وان قل والحریر الاّ ما استثنی ولبسه السوار والخلخال والثیاب المختصه بالنسوهٔ فی العادهٔ و یختلف باختلاف الاصقاع والازمان اجماعاً فی الاولین نصاً و فتوی وعلی الاظهر الاشهر المحتمل فیه الاجماع فی الباقی.)۶
[از جمله محرمات] زینت كردن مرد است با چیزی كه بر او حرام است, مانند آراستن خود با طلا (گرچه كم باشد) و حریر (به جز آنچه كه استثنا شده) و پوشیدن النگو و خلخال و جامه هایی كه بنابر عادت, ویژه زنان است و به اختلاف مكانها و زمانهای گوناگون, دگرگونی می پذیرند.
دو حكم نخست, اتفاقی است و به این, هم تصریح كرده اند و هم فتوا داده اند. و در باقی, بنا بر قول آشكارتر و مشهورتر, احتمال اجماع می رود.
در برابر این دیدگاه, دیدگاه دیگری وجود دارد. در این دیدگاه, پوشیدن هر یك از زن و مرد, لباس دیگری را, حرام نیست. گویا نخستین فقیهی كه بر دلیلهای حرام بودن پوشیدن لباس جنس مخالف, خدشه وارد كرده, محقق اردبیلی است.
وی می نویسد:
(ولعل دلیله الاجماع وانه نوع غش وهو محرم والاجماع غیر ظاهر فیما قیل وكذا كونه غشا و هو ظاهر.)۷
شاید دلیل حرام بودن, اجماع باشد و این كه آن, نوعی غش است و غش هم حرام, و اجماع, ظهوری در آنچه گفته شد [حرام بودن تشبّه] ندارد. و همچنین غش بودن آن هم, ظهور در حرام بودن همانندی ندارد و این, ظاهر است.
مقدس اردبیلی, اشاره ای به روایات همانند شدن زن و مرد به یكدیگر ندارد. شاید در نظر ایشان, روایات ضعیف هستند و غیر در خور استدلال. شیخ یوسف بحرانی هم, دلیلهای حرام بودن همانندی را ناتمام می داند و می نویسد:
(انی لم اقف فی هذا الموضع علی خبر ولا دلیل یدل علی ما ذكروه سوی ما ورد من عدم جواز لبس الرجل الذهب والحریر فلو خص تحریم التزیین بذلك لكان له وجه لما ذكرناه وامّا ماعداه فلم نقف علی دلیل تحریمه لابفعل الانسان ولابفعل الغیریه.)۸
من در این جا, بر خبر و دلیلی كه دلالت بر آنچه ذكر كرده اند [حرام بودن] بكند, دست نیافتم, به جز آنچه در مورد جایز نبودن پوشیدن طلا و حریر, بر مردان, وارد شده است. اگر حرام بودن آراستن را به همین دو مورد اختصاص دهند, برای این حكم, وجهی خواهد بود; امّا جز این دو مورد, بر دلیلی كه دلالت بر حرام بودن بكند, دست نیافتم, نه آن جا كه خود انسان آن را انجام دهد و نه آن جا كه دیگری انجام دهد.
شیخ انصاری نیز, همین دیدگاه را دارد. در بین فقیهان معاصر هم, این دیدگاه شهرت دارد.۹●دیدگاه فقهای اهل سنّت
در بین فقیهان اهل سنّت هم, این دو دیدگاه وجود دارد. البته بیشتر آنان نظر بر حرام بودن پوشیدن لباس جنس مخالف دارند.
محمدبن علی بن محمد شوكانی, پس از نقل سخن پیامبر(ص): در نفرین بر مردانی كه لباس زنان و زنانی كه لباس مردان را بپوشند, می نویسد:
(والحدیث یدل علی تحریم تشبّه النساء بالرجال والرجال بالنساء لان اللعن لایكون الاّ علی فعل محرم والیه ذهب الجمهور وقال الشافعی فی الاُمّ انه لایحرم زی النساء علی الرجل وانما یكره وكذا عكسه وهذه الاحادیث ترد علیه ولهذا قال النووی فی الروضهٔ والصواب ان تشبّه النساء, بالرجال وعكسه حرام للحدیث الصحیح.)۱۰
این حدیث, دلالت می كند بر حرام بودن همانندی زنان به مردان و مردان به زنان, در لباس; زیرا نفرین انجام نمی گیرد, مگر بر كار حرام و جمهور فقیهان, نظر بر حرام بودن این كار دارند. شافعی, در كتاب الامّ, گفته است: به شكل و شمایل زنان درآمدن مردان و عكس آن, حرام نیست, بلكه كراهت دارد.
این احادیث, نظر شافعی را ردّ می كنند. از این روی, نووی در روضه گفته: حق آن است كه همانندی زنان به مردان و عكس آن حرام است, به دلیل حدیث صحیح.
ابن حجر مكی تیمی, پس از آن كه همانندی زنان به مردان و مردان به زنان را در لباس, از گناهان بزرگ می شمارد, می نویسد:
(عدّ هذا من الكبائر واضح لما عرفت من هذه الاحادیث الصحیحه و ما فیها من الوعید الشدید والذی رأیته لائمتنا ان ذلك التشبّه فیه قولان احدهما انه حرام و صحّحه النووی بل صوّبه و ثانیها انه مكروه و صحّحه الرافعی فی موضع.)۱۱
همانندی را از گناهان بزرگ شمردن, روشن است, به خاطر آنچه شناختی از دلالت احادیث صحیح بر حرام بودن این كار و آنچه در آن روایات بود از وعده شدید. به نظر می رسد, رهبران ما در همانندی, دو دیدگاه دارند:
۱ . همانندی حرام است. این را نووی تصحیح كرده و حق شمرده است.
۲ . همانندی مكروه است. این را رافعی در جایی تصحیح كرده است.
ابن قدامه می نویسد:
(وإن لَبِسَت المرأهٔ عمامهٔ لم یجز المسح علیها لما ذكرنا من التشبّه بالرجال لأنّها منهیهٔ عن التشبه بالرجال فكانت محرّمهٔ فی حقّها.)۱۲
اگر زنی, عمامه بپوشد, مسح بر آن جایز نیست, زیرا همان گونه كه گفتیم, همانند مردان شده است و زنان بازداشته شده اند از همانندی به مردان. پس همانند شدن آنان به مردان حرام خواهد بود. ادله قائلین به حرمت
فقیهانی كه به حرام بودن پوشیدن لباس جنس مخالف, فتوا داده اند, به دلیلهایی تمسك جسته اند كه اینك به طرح و بررسی آنها می پردازیم. اینان, مهم ترین دلیلی كه برای به كرسی نشاندن سخن خود ارائه داده اند, چند دسته از روایات است, بدین شرح:
دسته اول: روایاتی كه بر حرام بودن همانندی زنان به مردان و مردان به زنان تصریح دارند, از جمله:
(عن عمروبن شمر, عن جابر, عن ابی جعفر(ع) قال: قال رسول اـ: لعن اـ… المتشبهین من الرجال والنساء والمتشبهات من النساء بالرجال.)۱۳
خدا لعنت كناد مردانی كه خود را به شكل و شمایل زنان درآورند و زنانی كه خود را به شكل و شمایل مردان در آورند.
سند روایت: سند روایت ضعیف است; زیرا در سند, عمروبن شمر قرار دارد كه رجال شناسان, چون نجاشی وی را ضعیف دانسته اند.۱۴
در برابر, شماری از فقیهان, از جمله: شیخ محمد حسن نجفی,۱۵ محمد جواد حسینی عاملی,۱۶ سید علی طباطبایی,۱۷ سید محمد كاظم طباطبایی۱۸ و محمد مهدی نراقی۱۹ به روایت بالا استدلال كرده اند و درباره ضعف سند آن ابراز داشته اند: ضعف سند, با فتوای مشهور, جبران می شود. سید علی طباطبایی می نویسد:
(وقصور الاسانید بالشهرهٔ والاعتبار مُنْجَبَر.)۲۰
ضعف سند, به شهرت و اعتبار, جبران می شود.
●نقد و بررسی
آنچه این بزرگان درباره جبران ضعف سند گفته اند, تمام نیست; زیرا:
اولاً, بر فرض كه اصل مبنی را بپذیریم, آن گاه فتوای مشهور, ضعف سند را جُبران می كند كه فتوای مشهور, برابر با مضمون روایت باشد. همان گونه كه پیش از این اشاره كردیم.
مشهور فقیهان, مسأله را با عنوان: (تزیین الرجل بما یحرم علیه) آورده اند. شاید همانندی, مورد نظر اینان نباشد. گرچه شارحان این عبارت را گسترده اند و همانندی را در آن وارد ساخته اند.
ثانیاً, گیریم كه فتوای مشهور, حرام بودن همانندی را در بر بگیرد, باز هم نمی توان از آن برای جبران ضعف سند, كمك گرفت; زیرا منظور فقیهان از همانند شدن زن به مرد و مرد به زن, در لباس است و منظور روایت از همانند شدن زن به مرد و مرد به زن, همانندی در طبیعت و مسائل جنسی است كه در بخش دلالت روایت, از آن سخن خواهیم گفت.
پس فتوای مشهور, برابر با مضمون روایت نیست, تا بخواهد ضعف سند آن را جبران كند.
●دلالت روایت
این روایت, دلالتی بر حرام بودن پوشیدن لباس جنس مخالف ندارد, زیرا:
اولاً, از روایاتی كه در تفسیر نبوی یاد شده, از امامان(ع) صادر شده, بر می آید كه منظور از همانندی در نبوی, مردان زن نما و زنان مرد نماست. یعنی زن و مردی كه طبیعت جنس مخالف را می یابد. برای ثابت كردن این سخن, اینك سه روایتی كه به تفسیر نبوی پرداخته اند, یادآور می شویم: * (عن زیدبن علی عن آبائه عن علی(ع) انه رأی رجلاً به تأنث فی مسجد رسول اـ(ص) فقال له: اخرج من مسجد رسول اـ(ص) یا لعنهٔ رسول اـ(ص). ثم قال علی(ع): اسمعت رسول اـ(ص) یقول: لعن اـ المتشبهین من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال.)۲۱
علی(ع) مرد زن نمایی را در مسجد رسول خدا دید. فرمود: ای نفرین شده رسول خدا, از مسجد رسول خدا بیرون برو.
آن گاه فرمود: از پیامبر خدا شنیدم كه فرمود: خدا لعنت كناد مردانی كه خود را همانند زنان در می آورند و زنانی را كه خود را به شكل و شمایل مردان در می آورند.
چنانكه ملاحظه می كنید علی(ع) در این روایت, كلام پیامبر گرامی اسلام(ص) را به مردی كه خصلت زنانه داشته برابر می كند. * (عن یعقوب بن جعفر قال: سأل رجل ابا عبداـ او ابا ابراهیم عن المرأهٔ تساحق المرأهٔ وكان متكیّا فجلس و قال: ملعونهٔ, ملعونهٔ, الراكبهٔ والمركوبهٔ وملعونهٔ حتی تخرج من اثوابها. فان اـ وملائكته واولیائه یلعنونها وانا ومن بقی فی اصلاب الرجال وارحام النساء فهو واـ الزناء الاكبر ولا واـ ما لهنّ توبهٔ. قاتل اـ لاقیس, بنت ابلیس ماذا جاءت به فقال الرجل: هذا ما جاء به اهل العراق. فقال: واـ لقد كان علی عهد رسول اـ قبل ان یكون العراق و فیهنّ قال رسول اـ(ص): لعن اـ المتشبهات بالرجال من النساء ولعن اـ المتشبّهین من الرجال بالنساء.)۲۲
مردی از امام صادق, یا امام كاظم(ع) درباره مساحَقَه زنی با زنی پرسید.
امام, كه تكیه داده بود, نشست و فرمود: ملعون است, ملعون است, زیری و زبری. ملعون است, تا جامه از تن به دَر كند. [شاید كنایه از مرگ باشد] همانا خداوند و ملائكه و اولیا و من و آنان كه در پشت پدرانشان و زهدان مادرانشان قرار دارند, او را لعن می كنند.
به خدا سوگند, این عمل,زنای بزرگ است. نه به خدا, آنان نمی توانند توبه كنند.
خداوند بكشد (لاقیس), دختر ابلیس را, چه كاری بود كه آورد.
مرد گفت: این كار را اهل عراق رواج داده اند.
امام فرمود: این كار, در عهد پیامبر(ص) پیش از پیدایش عراق بوده است و درباره آن پیامبر فرمود: نفرین خدا بر زنانی كه خود را به شكل مردان در می آورند و مردانی كه خود را بسان زنان جلوه می دهند. * (عن ابی خدیجه عن ابی عبداـ قال لعن رسول اـ(ص) المتشبهین من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال وهم المخنثون واللاّتی ینكحن بعضهنّ بعضاً.)۲۳
امام صادق فرمود: پیامبر خدا(ص) مردانی كه خود را همانند زنان و زنانی كه خود را همانند مردان در می آوردند, نفرین كرد. و اینان مردان زن نما و زنان مرد نمایند كه با آنان لواط و مساحقه می شود.
شماری از فقیهان نیز, در تفسیر نبوی بالا, این مطلب را یاد كرده اند.۲۴
شیخ یوسف بحرانی می نویسد:
(نعم قد ورد فی بعض الاخبار لعن المتشبهین بالنساء ولعن المتشبهات بالرجال الاّ ان الظاهر منها باعتبار حمل بعضها علی بعض انّما هو باعتبار التأنیث وعدمه ولاباعتبار اللبس والنّری.)۲۵
بله, در بعضی از اخبار, نفرین بر مردانی كه خود را به شكل زنان در می آوردند و زنانی كه خود را به شكل مردان در می آورند, وارد شده است, جز آن كه جمع بین اخبار نشان می دهد كه این نفرین, از جهت زن رفتاری مردان و مرد رفتاری زنان است, نه از جهت پوشیدن لباس جنس مخالف.
بر این تفسیری كه از نبوی ارائه شد, گروهی از فقیهان خرده گرفته اند و بر این باورند كه همانندی با جنس مخالف كه پیامبر نهی فرموده,اطلاق دارد و هرگونه همانندی را در بر می گیرد و وجهی برای انصراف اطلاق, به همانندی خاص نداریم. این سه روایت كه به پندار برخی, اطلاق رامنصرف می كرد به همانندی خاص, چنین نیست و دلالتی به انحصار ندارند. زیرا امكان دارد, (تأنث) و (تذكّر) كه در روایات آمده, یكی ازمصادیق همانندی باشند. پاسخ: بر فرض كه بپذیریم دو روایت نخست, دلالت بر انحصار ندارند, لكن روایت سوم (ابی خدیجه) به روشنی بر انحصار دلالت دارند.
سید یزدی, حصر را در روایت ابی خدیجه می پذیرد. با این حال, سعی می ورزد كه آن را به گونه ای توجیه كند كه با فراگیر بودن همانندی به جنس مخالف در نبوی, ناسازگار نباشد. از این روی می نویسد: (وقوله فی روایهٔ خدیجه: (هم المخنثون) وان كان ظاهراً فی الحصر الاّ انه یمكن من باب ذكر الفرد الاعلی مع امكان دعوی تعدد النبوی(ص) ففی احدهما اراد(ص) خصوص هذا المعنی و فی الآخر الأعم فتأمل.)۲۶
روایت ابی خدیجه كه می گوید: (آنان كه پیامبر(ص) نفرینشان كرد, همان مردان زن رفتارند) گر چه ظهور دارد سخن پیامبر در حصر, جز آن كه شاید یادآوری این گروه, از باب یادآوری فرد برتر باشد.
افزون بر این, امكان ادعای تعدّد نبوی وجود دارد كه در یكی, تنها معنای مردان زن رفتار اراده شده و در دیگری, معنای فراگیر.
ظاهر كلام سید احمد خوانساری نیز چنین است, از این روی, در پاسخ از روایت ابی خدیجه می نویسد: (اختصاص هذه الروایهٔ المذكوره فیها لعن رسول اـ بما ذكر لایوجب اختصاص ذلك الخبر بما ذكر.)۲۷
اختصاص این روایت [ابی خدیجه] كه در آن لعن رسول خدا ذكر شده, به آنچه یاد شد [مخنث] موجب اختصاص آن روایت, به این معنی نمی گردد.
این مطلبی كه گفته اند درباره نبوی, ادعایی بیش نیست. افزون بر این, خلاف ظاهر است; زیرا آنچه امام صادق از پیامبر(ص) نقل كرده, همان است كه امام باقر(ع) نقل كرده و از ظاهر چنین بر می آید كه هر دو امام, به یك روایت نظر داشته اند.
سید محمد كاظم طباطبایی یزدی, در معنای روایت, چهار احتمال می دهد:
۱ . مراد از همانندی, همانندی در لباس باشد, با حكم الزام.
۲ . مراد, زن رفتاری مرد, مرد رفتاری زن باشد, چه در لباس و چه در غیر لباس. روایت علل, گواه بر این معناست.
۳ . مراد از همانندی, لواط و مساحقه باشد, همان گونه كه از دو روایت یعقوب بن جعفر و ابی خدیجه بر می آید.
۴ . مراد از همانندی, همان معنای نخست باشد, بدون حكم الزام. ولعن, به خاطر كراهت شدید چنین رفتاری باشد, همان گونه كه از روایت سماعه [نقل خواهد شد] بر می آید.
وی, در پایان, احتمال نخست را تقویت می كند و فتوا به حرام بودن هر گونه همانندی می دهد و درباره احتمالهای دیگر می نویسد:
(حملهایی كه در معنای نبوی یاد شده, تأویلهای بدون شاهدند: اما احتمال دوم, زیرا روایت علل, دلالت نمی كند كه مراد از همانندی,زن رفتاری مرد باشد, بلكه بیشترین دلالت آن, این خواهد بود كه همانندی به زنان برای مرد, حرام است و این, ناسازگاری با حرام بودن هر نوع همانندی ندارد و گواه آوردن نبوی, ناسازگاری با فراگیر بودن آن ندارد.
اما احتمال سوم, روایت یعقوب بن جعفر, دلالتی بر انحصار همانندی به این دو [لواط و مساحقه] ندارد و روایت ابی خدیجه, گرچه ظاهر در حصر است, ولی امكان دارد از باب یاد كرد فرد اعلی باشد. افزون بر این, امكان دارد, ادعای تعدد نبوی بشود كه در یكی خصوص این دو معنی اراده شده و در دیگری معنای فراگیر.)۲۸
این سخن درست نیست, زیرا پیش از این اشاره شد, آنچه این پندار راكه: نبوی هرگونه همانندی را در بر می گیرد, از بین می برد, روایت ابی خدیجه است كه همانندی را به لواط و مساحقه منحصر می كند و ادعای سیّد درباره تعدد نبوی, خلاف ظاهر است.آقای سید ابوالقاسم خویی, انصراف اطلاق نبوی را به همانندی در زن رفتاری مرد و مرد رفتاری زن, از راه دیگر تمام می كند. وی می نویسد:
(نبوی, هیچ دلالتی بر حرام بودن همانندی در لباس ندارد, زیرا در نبوی, سه احتمال وجود دارد:
۱ . هر نوع همانندی.
۲ . همانندی در طبیعت جنس مخالف, مانند زن رفتاری مرد با لواط و مرد رفتاری زن, با مساحَقَه.
۳ . همانندی در لباس و در طبیعت جنس مخالف.
نادرستی احتمال نخست, روشن است, زیرا لازمه آن, حرام بودن انجام كارهای مربوط به زنان, برای مردان است, مانند: ریسندگی, شستن لباس, تمیز كردن خانه و… و حرام بودن انجام كارهای مربوط به مردان, مانند: صید, كشت و زرع و… با این كه هیچ كس به آن پایبند نیست, بلكه امكان ندارد پایبندی به آن.
امّا احتمال سوم هم, پذیرفته و در خور اخذ نیست, زیرا جامعی بین همانندی در لباس و همانندی در طبیعت وجود ندارد, تا بدان اخذ شود. در نتیجه, به احتمال دوم باید گردن نهاد.
بنابراین, هدف از همانندی هر یك از زن و مرد به یكدیگر, همانا, زن رفتاری مرد است با لواط و مرد رفتاری زن است با مُساحَقَه. ظاهر از لفظ همانندی, همین معناست و برابر ساختن امام, نبوی را به این معنی, یاری دِه ادعای ماست.)۲۹
ثانیاً, سخن دوّمی كه درباره دلالت نبوی می شود گفت این كه: اگر از گفتاری كه در باب محدود بودن دایره اطلاق نبوی ارائه دادیم, دست برداریم و بپذیریم كه نبوی فراتر و فراگیرتر از آن موردی است كه ما گفتیم (زن رفتاری مرد و مرد رفتاری زن), باز هم دلالتی بر حرام بودن پوشیدن لباس جنس مخالف در نمایش ندارد. زیرا, همانندی مرد به زن و یا زن به مرد, از مفاهیم عرفی است. فقیه وظیفه دارد در فهم آن, به عرف مراجعه كند.
از دید عرف و سنتهای اجتماعی, همانندی در جایی نمود دارد كه مردان, بر خلاف سنتها و قوانین زمان و بدون انگیزه خردمندانه, بسان زنان رفتار كنند و لباس ویژه آنان را همیشه بپوشند و همچنین زنان, بدون انگیزه خردمندانه, بسان مردان رفتار كنند و لباس آنان را بپوشند. امّا اگر كسی, بدون انجام كارهای حرام, با انگیزه خردمندانه و فقط در حال نمایش, لباس جنس مخالف را بپوشد, روشن است عنوان (همانند) بر وی صدق نمی كند.
آقای خویی در معنای همانند شدن به جنس مخالف, می نویسد:
(والمراد منه اتخاذ كل من الرجل والمرأهٔ لباس الآخر زیّاً له بحیث یدخل نفسه بذلك فی غیر صنفه كالراقص اذا لبس لباس المرأهٔ وامّا یلبسه كل منهما مما یختص بالآخر غیر قاصد به التزی كلبس الرجل ثوب امرأهٔ لدفع البرد او بداعی آخر او لبس المرأهٔ فی البیت بعض ملابس الرجل كالقراء ونحوه لبعض الدواعی او صدفهٔ, فلایصدق علیه التشبّه.)۳۰
مقصود از همانندی این است كه هر یك از زن و مرد, لباس دیگری را زیّ خود بگیرد. به گونه ای كه خود را بدان وسیله, در گروه غیر خود داخل كنند, مانند مردان رقّاصه كه لباس زنان را می پوشند. امّا اگر هر یك, لباس ویژه دیگری را بپوشند, بدون آن كه بخواهند به شكل و شمایل دیگری دربیاید, مانند مردی كه لباس همسر خود را برای جلوگیری از سرما, یا به انگیزه دیگری می پوشد. یا زن در منزل, برخی از لباسهای مرد را, مانند پوستین و مانند آن را به انگیزه هایی, یا از روی تصادف بپوشد, همانندی صدق نمی كند.
گروهی از فقیهان, بر شرایطی كه برای صدق همانند یادآور شدیم: (بر خلاف سنتهای زمان, بدون انگیزه خردمندانه, پیوسته و همیشه بپوشد) شرایط دیگری را نیز یادآور شده اند و آن این كه: مرد, یا زن, قصد همانندی به جنس مخالف را داشته باشد. شیخ انصاری۳۱ و محسن حكیم از آن جمله اند.
سید محسن حكیم می نویسد:
(نعم ظاهر التشبّه فعل ما به تكون المشابههٔ بقصد حصولها فلبس الرجل مختصات النساء لابقصد مشابهتهنّ لیس تشبهاً بهنّ ولامنهیّاً عنه.)۳۲
بله ظاهر (تشبّه) انجام كاری است كه زن و مرد را به یكدیگر همانند سازد و این كار, با هدف همانند شدن, سامان یافته باشد.
پس, پوشیدن مرد, لباس ویژه زنان را, بدون این كه قصد همانند شدن به آنان را داشته باشد, همانندی نخواهد بود و نهی, آن را در بر نمی گیرد.
آقای شهیدی در توجیه این شرط می نویسد:
(تشبّه, از باب تفعّل است و در تحقق مفهوم هیأت تفعّل, قصد, اعتبار دارد. همین امر, سبب فرق بین (تشبّه) و (شباهت) می گردد; زیرا شباهت, در موارد شباهت قهری غیر قصدی استعمال می شود و (تشبّه) در موارد شباهت اختیاری قصدی.)
آقای خویی در پاسخ این دیدگاه می نویسد:
(هیچ راهی برای اعتبار این شرط, وجود ندارد. بلكه معیار در صدق (تشبّه) این است كه وجه شبه در خارج, با علم و توجه محقق شود, چه شخصی با این كار, قصد همانندی را داشته باشد و چه نداشته باشد. در اخبار (تشبّه) در لواط, مساحقه و… اطلاق شده است. با این كه در هیچ یك از این موارد, شخص قصد همانند كردن خود را به جنس مخالف ندارد.
این ادعا كه باب تفعّل, فقط در موارد قصد به كار می رود, بی پایه است, زیرا در موارد بسیاری باب تفعّل, بدون قصد, صدق می كند.)۳۳ نتیجه گیری
تاكنون, ثابت شد كه دسته نخست از روایاتی كه برای استوار ساختن ناروایی پوشیدن لباس جنس مخالف, بدانها استدلال شده بود, تمام نیستند و نبوی كه محور این دسته از روایات قرار گرفته, هم از نظر سند ضعیف است و هم از نظر دلالت, قرائنی آن را در بر گرفته كه سبب انصراف اطلاق به همانندی در طبیعت می شود.
افزون بر این, اگر هم بپذیریم اطلاق را, باز هم دلالتی بر حرام بودن پوشیدن لباس جنس مخالف در نمایش, ندارد. زیرا در صدق عنوان (تشبّه) از نظر عرف, شرایطی لازم است كه در این گونه جایها این شرایط وجود ندارد. پیش از این گفتیم, همانندی در جایی صدق می كند كه بر خلاف سنتها و آدابهای زمان باشد و انگیزه خردمندانه هم در بین نباشد و فرد همیشه خود را با لباس ویژه زنان, یا مردان بیاراید. امّا اگر برای هدفی خردمندانه, فردی لباس جنس مخالف را پوشید, هیچ یك از شرایط یاد شده بر او صادق نیست.
دسته دوم از روایاتی كه بدانها استدلال شده بر حرام بودن همانندی, روایاتی است كه منع كرده اند از پوشیدن لباس, جنس مخالف و آنها عبارتند از:
۱ . (عن سماعهٔ بن مهران عن ابی عبداـ و ابی الحسن, علیهما السلام, فی الرجل یجرّ ثیابه. قال انی لا كره ان یتشبّه بالنساء.)۳۴
درباره مردی كه جامه اش بر زمین كشیده می شود از امام صادق و كاظم(ع) پرسش شد. فرمود: ما از همانند شدن به زنان كراهت داریم.
۲ . (عن ابی عبداـ(ع) عن آبائه(ع) قال: كان رسول اـ(ص) یزجر الرجل ان یتشبّه بالنساء و ینهی المرأهٔ ان تتشبّه بالرجال فی لباسها.)۳۵
رسول خدا(ص) مردان را از پوشیدن لباس زنان و زنان از پوشیدن لباس مردان باز می داشت.
در دلالت این دو روایت بر منع همانندی به جنس مخالف, سخن نیست. این دو روایت از دو جهت دیگر اشكال دارند:
۱ . از جهت سند كه هر دو مرسله اند و غیر درخور استدلال.
۲ . از جهت دلالت بر خصوص حرمت اصطلاحی.
شیخ انصاری می نویسد:
(فیها خصوصاً الاولی و (بقرینهٔ المورد) ظهور فی الكراههٔ فالحكم المذكور لایخلوا عن اشكال.)۳۶
این دو روایت, بویژه اولی, به قرینه مورد, ظهور در كراهت دارند. پس حكم یاد شده [حرام بودن همانندی] بی اشكال نیست.
آقای خویی, به این سخن شیخ خرده گرفته و نوشته است:
(راهی برای حمل روایت سماعه بر كراهت نیست, مگر كلمه (انی لاكره). روشن است كه كراهت یاد شده در روایت, فراگیرتر از كراهت اصطلاحی است. و روایت نبوی, تقریباً صریح در حرام بودن است, زیرا زجر و منع بر موارد كراهت اصطلاحی, اطلاق نمی شود.)۳۷
آقای خویی, می پذیرد در خصوص روایت سماعه, قرینه ای وجود دارد كه نشان می دهد منظور از كراهت یاد شده در روایت, همان كراهت اصطلاحی است.
▪امّا قرینه: ما از خارج می دانیم كه (جَرُ الثوب) (كشیده جامه بر زمین) از محرمات شرعی نیست و روایت, در مورد (جر الثوب) است.
امكان دارد منظور شیخ نیز از كلمه (بقرینهٔ المورد) همین باشد. بنابراین, اشكالی بر شیخ نخواهد بود. افزودن بر این, این دو روایت, از جهت سندهم, در خور استدلال نیستند.
در این باب روایات دیگری هم وجود دارند. از آن جا كه هم از نظر سند ضعیف هستند و هم از نظر دلالت ناتمام, از ذكر آنها خودداری می كنیم.
دسته سوّم: شماری از فقیهان, به دسته دیگری از روایات كه در مورد لباس شهرت وارد شده اند, استدلال كرده اند.
به این بیان: از آن جا كه پوشیدن لباس جنس مخالف, سبب شهرت می گردد, نهی شده است. ۱ . (عن ابی ایّوب الخزاز, عن ابی عبداـ(ع) قال:ان اـ یبغض شهرهٔ اللباس.)۳۸
خداوند لباس شهرت را دشمن می دارد.
۲ . (عن ابن مسكان عن رجل عن ابی عبداـ(ع) قال: كفی بالمرأ خزیاً ان یلبس ثوباً یشهره او یركب دابّهٔ تشهره.)۳۹
در خواری انسان, همین بس كه لباسی بپوشد كه او را مشهور سازد و یا مركبی سوار شود كه سبب شهرت او گردد.
۳ . (عن عیسی عمن ذكره عن ابی عبداـ قال: الشهرهٔ خیرها وشرها فی النار.)۴۰
شهرت, خوب و بد آن, سبب در افتادن در آتش می گردد.
۴ . (عن ابی سعید عن الحسین(ع) قال من لبس ثوباً شِهّره كساء اـ یوم القیامهٔ ثوباً من النار.)۴۱
كسی كه جامه ای بپوشد كه او را مشهور گرداند, روز قیامت, خداوند متعال جامه ای از آتش به او می پوشاند.
شماری از فقیهان, این روایات را مستفیض شمرده اند,۴۲ با این كه در میان این روایات تنها یك روایت صحیح وجود دارد: روایت ابی ایوب الخزاز. امّا روایت دوم و سوم, مرسله اند و روایت چهارم, از نظر سند ضعیف و غیر در خور استدلال.
به هر حال, این روایات, دلالتی بر حرام بودن همانند شدن به جنس مخالف ندارند; زیرا این روایات آن گاه دلالت بر حرام بودن همانندی دارند كه پوشیدن لباس جنس مخالف, شهرت آور باشد و در این صورت, حرام بودن از باب پوشیدن لباس شهرت خواهد بود, نه از باب همانندی به جنس مخالف در لباس.
به دیگر سخن, آنان كه نظر به حرام بودن همانندی در لباس دارند, عنوان (همانندی در لباس) را از عناوین حرام به شمار می آورند. با این كه, برابر این استدلال, عنوان (همانندی در لباس) از عناوین حرام نخواهد بود, بلكه پدید آورنده شهرت خواهد بود كه از عناوین حرام به شمار می آید و این خلف است.
شاید, بدین جهت بوده كه فقیهان معاصر, به روایات شهرت برای حرام بودن همانندی در لباس , استدلال نكرده اند. بله, اگر كسی مدعی شود كه میان تشبّه و شهرت, رابطه لازم و ملزوم وجود دارد, ناگزیر,حرام بودن یكی, سبب حرام شدن دیگری می شود, لكن مدعا, بی پایه است. اجماع
شماری از فقیهان, برای حرام بودن همانندی در لباس, به اجماع استدلال كرده اند.۴۳
درباره این اجماع, محقق اردبیلی می نویسد:
(والاجماع غیر ظاهر فیما قیل.)۴۴
اجماع, ظهوری در آنچه گفته شده, ندارد.
شاید, مراد محقق اردبیلی این باشد كه اجماع, ظهوری در حرام بودن همانندی ندارد.بر فرض كه ظهور در حرام بودن داشته باشد, چنین اجماعی حجّت نیست, زیرا اجماع منقول, در صورتی حجّت است كه كشف از قول معصوم كند. در چنین اجماعی كه مستند اجماع كنندگان مشخص است. كشف از قول معصوم, معنی ندارد.
اصطلاحاً, به این گونه اجماعها, (اجماع محتمل المدرك) می گویند و فقها بر این نظرند كه در مواردی این چنین, ما, وظیفه داریم به خود مستند اجماع كنندگان بازگردیم و اجماع هیچ گونه فرانمودی برای ما ندارد. نتیجه گیری
روشن شد كه هیچ یك از دلیلهای كسانی كه به حرام بودن پوشیدن لباس جنس مخالف, باور دارند, تمام نیست; از این روی, بازیگران, با هدفهای خردمندانه می توانند برای تهیّه فیلم لباس جنس مخالف را بپوشند و در نقش آنان بازی كنند.
این كه فقیهان به جایز بودن نمایش, برای سوگواری و گریاندن تماشاگران و یادآوری رنجها و گرفتاریهای سیدالشهداء و اهل بیت آن عزیز, فتوا داده اند, با این كه در چنین نمایشهایی, پوشیدن لباس جنس مخالف و بازی در نقش آن, از اركان نمایش به شمار می رود, روشن می كند كه از دید اینان, پوشیدن لباس جنس مخالف برای چنین هدفهای خردمندانه ای بی اشكال است.
میرزای نائینی می نویسد:
(الثالثه: الظاهر عدم الاشكال فی جواز التشبیهات والتمثیلات التی جرت عادهٔ الشیعهٔ الامامیهٔ باتخاذها لاقامهٔ العزاء والبكاء والإبكاء منذ قرون وان تضمنت لبس الرجال ملابس النساء علی الاقوی, فانّا وان كنّا مستشكلین سابقاً فی جوازه و قیدنا جواز التمثیل فی الفتوی الصادرهٔ منا قبل اربع سنوات لكنّا لمّا راجعنا المسألهٔ ثانیاً اتضح عندنا ان المحرم من تشبیه الرجال بالمرأهٔ هو ما كان خروجا عن زیّ الرجال رأساً واخذاً بزی النساء. دون اذا تلبّس بملابسها مقداراً من الزمان بلاتبدیل لزیّهٔ كما هو الحال فی هذه التشبیهات وقد استدركنا ذلك اخیراً فی حواشینا علی العروهٔ الوثقی.
نعم یلزم تنزیه ها ایضاً من المحرمات الشرعیه و ان كانت علی فرض وقوعها لاتسری حرمتها الی التشبیه كما تقدم.)۴۵
ظاهر این است كه هیچ اشكالی در جایز بودن همانندیها و مانند شدنها, كه چند قرن است در بین شیعیان, برای بر پا داشتن عزاداری و گریاندن بر سیدالشهداء, رواج دارد, وجود ندارد, گرچه پوشیدن مردان, لباس زنان را در برداشته باشد, بنابر قول قوی تر. ما, پیش از این, در جایز بودن آن اشكال داشتیم و در فتوایی كه چهارسال پیش صادر كردیم, حكم به جواز را مقید ساختیم, ولی, چون دوباره به ادله بازگشتیم, بر ما آشكار شد كه روایات دلالت كننده بر حرام بودن همانند شدن مرد به زن, آن جا را در بر می گیرد كه مرد از شكل و شمایل مردان بیرون بیاید و بسان زنان رفتار كند. نه این كه تنها در زمانی كوتاه, بدون هیچ گونه دگرگونی در شكل و شمایل و رفتار, لباس زنانه به تن كند, چنانكه در این گونه شبیه خوانیها وجود دارد.
این حكم را, تازگی در حواشی خود بر عروهٔ الوثقی, استدراك كرده ام.
آری, پاك كردن تعزیه خوانی را از حرامهای شرعی, لازم می دانیم, گرچه در صورت انجام حرام, حرمت, به اصل شبیه خوانی. سریان نمی یابد.
آقای خویی می نویسد:
(قد تجلی مما ذكرناه انه لاشك فی جواز لبس الرجال لباس المرأهٔ لاظهار الحزن وتجسم قضیهٔ الطف و اقامهٔ التعزیه لسیّد شباب اهل الجنّهٔ(ع) و توهم حرمته لاخبار النهی عن التشبه ناشئ من الوساوس الشیطانیهٔ فانك قد عرفت عدم دلالتها علی حرمهٔ التشبّه.)۴۶
پیش از این, روشن شد در جواز پوشیدن مردان لباس زنان را برای اظهار غم و اندوه و نمایاندن حادثه طف و بر پاكردن عزاداری برای سیدّ جوانان بهشت, تردیدی نیست, پندار حرام بودن آن, به خاطر نهی از همانندی كه در اخبار آمده, از وسوسه های شیطانی است. زیرا این اخبار بر حرام بودن همانندی دلالتی ندارند. آرایش (گریم),چهره بازیگر
آرایش چهره بازیگر تأتر و یا سینما, به فراخور نقشی كه دارد در هنرهای نمایشی اهمیت ویژه ای دارد و از مقوله هایی است كه امروزه از زوایای گوناگون باید در فقه, بدان پرداخته شود. از جمله آیا هنرمندان مرد, می توانند با گریم كردن و آرایش چهره, خود را بمانند زنان درآورند و آیا زنان هنرمند,اجازه دارند كه با گریم چهره, خود را شبیه مردان درآورند. آیا بر این كار, عنوان همانندی به جنس مخالف صدق نمی كند. اگر صدق كند, آیا حرام است؟
مهم ترین شبهه در این گونه آرایشها, همان همانندی به جنس مخالف است و روایت نبویّ كه پیش از این نقل شده, از همانندی هر یك از زنان و مردان به دیگری نهی كرده بود. بی تردید, مورد, از نمونه های روشن همانندی به جنس مخالف است.
در آغاز این مقال, به شرح درباره سند و دلالت نبوی سخن گفتیم و ثابت كردیم كه روایت از جهت سند ضعیف و در خور استدلال نیست و از جهت دلالت نیز, نارساست و دلالتی بر حرام بودن هرگونه همانندی ندارد. و روایاتی كه در تفسیر نبوی نقل شده, بویژه روایت ابی خدیجه, نبوی را به همانندی در طبیعت جنس مخالف (زن نمایی مرد و مردنمایی زن) منحصر كرده بود و این روایت, اطلاق نبوی را به گونه ای خاص از همانندی منصرف می كند. بنابراین هیچ دلیلی بر منع این گونه همانندی كه از راه آرایش چهره و به اصطلاح امروز, گریم, پدید می آید, وجود ندارد.
افزون بر این, اصل براءت اقتضا می كند كه این گونه همانندی بی اشكال باشد. بویژه آن گاه كه با هدف مقدس و عقلایی پا بگیرد و حرام دیگری را نیز, در پی نداشته باشد.
● تقلید صدای جنس مخالف
از مباحث پیش, حكم این مسأله روشن می شود. زیرا در آوردن صدای جنس مخالف, هیچ مشكلی جز همانندی به جنس مخالف ندارد. پیش از این روشن شد كه همانندی به جنس مخالف, به طور مطلق, حرام نیست و افزون بر این, به این گونه كارها, در اصل عنوان همانندی صدق نمی كند.
با روشن شدن این كبرای كلی, حكم بسیاری از نمونه ها روشن می گردد.
●رابطه زن و مرد در نمایش
پیش از ورود به بحث, مقدمه ای ضرور می نماد.
هنر, بویژه هنر نمایش, رساترین ابزار ابلاغ پیام است. امروزه, برای رساندن پیام دین و مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن بهترین و رساترین ابزار می تواند باشد به گفته مقام معظم رهبری:
(بارها گفته ام كه هر پیامی, هر دعوتی, هر انقلابی, هر تمدنی و هر فرهنگی تا در قالب هنر ریخته نشود, شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود. و فرقی هم بین پیامهای حق و باطل نیست…)۴۷
روشن است, هر چه هنر قوی تر باشد و كار هنری از استواری و مایه های هنری بیشتری برخوردار باشد, پیامی كه در آن قالب ریخته شده, زودتر در دلها راه می یابد و اندیشه ها را تسخیر می كند.
به گفته مقام معظم رهبری:
(هنر, این خصوصیت را دارد كه به خاطر ملایمت با طبع آدمی, بی شك در طبع اثر می كند. هر هنرمندی در طبع آدمی اثر می گذارد, اگر چه آن كسی كه مورد اثر قرار گرفته, نتواند آن را تحلیل كند. هنر, اثر خود را می گذارد, یعنی دل را منقلب می كند و… اثری در روح می گذارد. هر چه مایه هنری كمتر باشد, این اثر هم كم تر می شود.)۴۸
پس برای رساندن پیام به انسانها و نفوذ دادن آن در دلها, باید از هنر بهره برد و هنر اگر در اوج باشد, پیام را ماندگارتر خواهد كرد و در دلها جای گیرتر; از این روی, هرگونه تصنّع و ضعف تكنیك, به پیام زیان می رساند و در دلها نفوذ نمی دهد كه بماند, بلكه افراد را از آن دور می سازد.
كارهای هنری, فیلمها و نمایشهایی كه در كشور اسلامی ما, انجام می پذیرد, از یك سو باید كار هنرمندانه, فنی, دقیق و قانونمند و پذیرفته شده در نزد اهل نظر و… باشد و از دیگر سو, با معیارهای اسلامی, ناسازگاری نداشته باشد و این, باید چنان دقیق انجام شود كه نه به چهارچوب هنری كار لطمه بخورد و نه از مرز معیارها خارج شود. این حركت, بستگی به این دارد كه نگاهی دقیق به معیارها بیفكنیم و مرزها را روشن تر بنمایانیم و بخشی از این قضیّه, به فقیهان مربوط می شود. از جمله در مسأله (رابطه زن و مرد) در نمایش و فیلم, كار دقیق و همه سویه نگر فقیه, خیلی از مشكلات را می تواند حلّ كند و راه بنمایاند و هنر متعهّد و مسؤول را به سوی تعالی پیش برد.
در این راستا, گامی بر می داریم و محورهای ذیل را, به گونه گذرا, بوته بررسی می نهیم:
۱ . معاشرت زنان و مردان در نمایش.
۲ . گفت و گوی زنان و مردان در نمایش.
۳ . ابراز احساسات زن و مرد بیگانه در نمایش. معاشرت زنان و مردان در نمایش
از آیات و برخی روایات, به روشنی بر می آید كه اسلام, از رابطه و معاشرت قانونمند و به دور از آلودگیهای زن و مرد مسلمان, باز نداشته است. حتی بر آنان واجب شده كه بسان مردان, حج بگزارند, به دفاع برخیزند, به امر به معروف و نهی از منكر بپردازند.
●روایات
روایات در این باب, به دو دسته اند: دسته ای از آنها دلالت بر ممنوع بودن شركت زنان در مجامع و مجالس عزا, انجام حقوق مردم, تشییع جنازه و… دارند و دسته ای از روایات, دلالت بر جواز شركت در این مجالس دارند.۴۹
درباره این دو دسته از روایات, دو جمع بندی وجود دارد كه اینك به آنها اشاره می كنیم:
۱ . شیخ حر عاملی, در مقام جمع بندی این دو دسته از روایات می نویسد:
(یأتی فی احادیث الجنائز والنكاح والتجارهٔ انشاء اـ تعالی, مایدل علی جواز خروج النساء فی الماتم وقضا حقوق الناس وتشییع الجنازه وعلی خروج فاطمهٔ, علیها السلام وغیر من نساء الائمه لذلك وتقدم مایدل علی جواز دخول الجواری الحمّام وعلی جواز النكاح فی الحمّام وهو قرینهٔ علی ما قلناه فی العنوان.)۵۰
جمع میان روایات این باب و روایاتی كه در باب جنائز, نكاح و تجارت خواهد آمد, كه دلالت بر جواز شركت زنان در مجالس عزا, انجام حقوق مردم و تشییع جنازه می كنند و روایاتی كه دلالت بر شركت فاطمه(ع) و زنان ائمه برای انجام مثل این امور دارند و نیز روایاتی كه دلالت بر رفتن زنان به حمام و جواز ازدواج در حمّام دارند و… جمع بین این دو دسته حكم می كنند كه روایات منع را حمل بر كراهت كنیم.
فقیهان معاصر نیز, به كراهت شركت زنان در محافل و مجالس و اختلاط با مردان, فتوا داده اند, سید یزدی می نویسد:
(یكره اختلاط النساء بالرجال الاّ للعجایز ولهن حضور الجمعه والجماعات.)۵۱
اختلاط مردان و زنان كراهت دارد, مگر در مورد پیر زنان. آنان اجازه دارند در جمعه و جماعات شركت بجویند.
۲ . روایات را به گونه ای دیگر هم می شود جمع كرد. در این صورت, روایات منع را حمل می كنیم بر ارشاد به حقیقت روحی و روانی در روابط دو جنس مخالف و به سفارش اخلاقی به مردان كه از خطرهای تماسهای مردان بیگانه, نسبت به زنان خود آگاه باشند, نه این كه دلالت بر حرام بودن شركت زنان در صحنه های گوناگون اجتماع بكند.
شاهد بر این جمع, این است كه روایات منع, حالت خطاب به مردان و سفارش به آنان دارد.
این روایات, از مردان خواسته كه زنان خود را از رفتن به حمّام, عروسی, عزا و… بازدارند. اگر منع تكلیفی بود, به طور مطلق, القاء می شد.
مؤید این مطلب, این كه هیچ یك از فقیهان, از روایات, منع تكلیفی را استفاده نكرده اند و فتوا به حرام بودن شركت زنان در مجامع نداده اند.
●سیره مسلمانان
افزون بر این روایات, دلیل دیگری كه می توانیم اقامه كنیم بر جواز شركت زنان مسلمان در اجتماعات, سیره مسلمانان, از صدر اسلام تاكنون است. پیامبر گرامی اسلامی(ص) و امامان(ع) نه تنها از این سیره جلوگیری نكرده اند, بلكه با شركت دادن زنان خود در حوزه های گوناگون اجتماع, بر جواز آن مهر تأیید زده اند.
۱ . حضور در صحنه های سیاسی: بیعت با پیامبر(ص),۵۲ و دفاع حضرت زهرا از علی(ع) و اعتراض به حكومت وقت۵۳.
۲ . در جنگ: تاریخ, نام زنان مجاهدی را ثبت كرده كه همراه مجاهدان در جنگها شركت می جسته اند و به درمان مجروحان می پرداخته اند, مانند: فاطمه زهرا(ع),۵۴, نسیبه,۵۵, ام عطیه,۵۶ لیلی غفاریه,۵۷ ام الخیر۵۸ و…
واقدی می نویسد: (وكن قد جئن اربع عشره امرأهٔ منهن فاطمه بنت رسول اـ(ص) یحملن الطعام والشراب علی ظهورهن ویستعین الجرحی ویداوینهن.)۵۹
چهارده زن, از جمله فاطمه دختر رسول خدا به اُحُد آمده بودند, غذا و آب سربازان را بر پشت خود حمل می كردند و به مجروحان آب می دادند و آنان را مداوا می كردند.
در خیبر نیز, گروهی از زنان به مجاهدان پیوسته و به مداوای مجروحان پرداختند.۶۰
۳ . در میدان كسب و دانش: درصدر اسلام, زنان خدمت پیامبر(ص) می رسیدند و مسائل دینی خود را از آن بزرگوار فرا می گرفتند. پیامبر(ص) نه تنها آنان را از این كار باز نمی داشت, بلكه آنان را بر می انگیخت كه در راه فراگیری دانش, بكوشند.
در تاریخ آمده: اسماء, دختر یزید انصاری, به نمایندگی از سوی زنان مدینه, نزد رسول خدا آمد و پیام آنان را به آن حضرت ابلاغ كرد.
رسول خدا, نگاهی به اصحاب كرد و فرمود:
(آیا تاكنون, از زنی سخنی به این خوبی و منطقی به این رسائی در امور دین شنیده اند…)۶۱
این گونه تشویقها سبب شد كه زنان پی گیرانه و با شور و شوق فراوان به فراگیری دانش بپردازند.۴ . در عرصه ادای حقوق: راوی به امام موسی بن جعفر می گوید:
همسرم با همسر ابن مارد, برای شركت در مجالس عزا از خانه بیرون می روند. من, مانع آنان می شوم.
همسرم می گوید: اگر حرام است, بگو تا نروم و گرنه, چرا مانع می شوی. با این عمل تو, اگر ما هم مجلسی این چنین داشته باشیم, كسی شركت نمی جوید.
امام می فرماید:
(از حقوق می پرسی؟ این جزء حقوق است كه افراد جامعه به یكدیگر دارند.پدرم پیوسته مادرم و ام فروهٔ (مادر خود را) می فرستاد تا حقوق مردم مدینه را ایفا كنند.)۶۲ نتیجه
از آنچه نقل شد, روشن شد كه شركت زنان در صحنه های گوناگون زندگی و معاشرت با مردان, با حفظ حد و مرزها و نگهداشت همه زوایا و دوری از آلودگیها, آن گاه كه به دفاع از حقی باشد, یا تلاش در فراخوانی به نیكیها و بازداری از بدیها باشد, یا در راه از بین بردن جهل باشد و… هیچ مانعی نخواهد داشت و پیامبر(ص) و ائمه(ع), زنان را برای حضور در این چنین عرصه هایی تشویق می كرده اند.
از این روی, حضور زنان در عرصه نمایشهای آگاهی آفرین, برانگیزاننده انسانها برای خدمت به خلق خدا و نگهداشت حقوق مردم و دفاع از اسلام و سرزمین و… نه تنها اشكالی ندارد كه آنان را باید برای پیوستن بدین حركت مقدس راه نمود, تا به قلبهای مریض و آنان كه به هر آمیخته به فساد و هرزگی, هنر می نامند, فهمانده شود, هنر سالم و به دور از آلودگیها هم می شود داشت.
●گفت و گوی زنان و مردان بازیگر در نمایش
فقها بر جواز شنیدن صدای زن بیگانه, آن گاه كه قصد لذت جویی نباشد, اتفاق نظر دارند.
سید یزدی می نویسد:
(لابأس لسماع صوت الاجنبیّهٔ ما لم یكن تلذذ ولاریبهٔ من غیر فرق بین الاعمی والبصیر وان كان الاحوط الترك فی غیر مقام الضرورهٔ ویحرم علیها اسماع الصوت الذی فیه تهییج للسامع بتحسینه وترقیقه وقال اـ تعالی: (ولایخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض.)۶۳
شنیدن صدای زن, اگر لذت و ریبه ای در كار نباشد, اشكالی ندارد. در این جا, بین كور و بینا, فرقی نیست. گرچه ترك آن, در غیر ضرورت, بهتر است. و بر زن, حرام است كه صدای خود را نازك و نیكو سازد, به گونه ای كه سبب انگیزش شنونده گردد.
خدای متعال می فرماید: به گاه سخن, صدا را نازك و شورانگیز نكنید كه سبب طمع بیماردلان گردد.
مهم ترین دلیل این فتوا, سیره مسلمانان است. همانا سیره ای كه متصل به زمان پیامبر گرامی(ص) و ائمه اطهار(ع) بوده و به امضای آن بزرگواران رسیده است. افزون بر این, آیه شریفه ذیل نیز بر آن دلالت می كند: (فلا تخضعن بالقول فیطمع الّذی فی قلبه مرض.)۶۴
مفهوم این آیه شریفه آن است كه حرف زدنی كه در آن كرشمه و ناز نباشد, جایز است. صدایی كه مورد نهی واقع شده, صدای با كرشمه و ناز است, نه مطلق صدا.
از روایت عمار ساباتی نیز بر می آید كه هم سخن شدن زن, با مرد بیگانه, اشكال ندارد: (عن ابی عبداـ انه سأله عن النساء, كیف سلمن اذا دخلن علی القوم قال المرأهٔ تقول علیكم السلام والرجل یقول السلام علیكم.)۶۵
عمار, از امام صادق در مورد چگونگی سلام زنان, هنگامی كه بر گروهی از مردان وارد می شوند, پرسید.
امام فرمود: زن بگوید: علیكم السلام. و مرد بگوید: سلام علیكم.
ازاین روایت به دست می آید كه سلام زنان بر مردان, مشكلی نداشته, اینكه راوی از چگونگی سلام می پرسد. اگر سخن گفتنِ زن با مرد, حرام بوده, امام می بایست به عمار گوشزد می كرده و به عمار می فهماند كه سلام كردن جایز نیست. پس سخن گفتن زن با مرد در نمایش و فیلم, در صورتی كه لذت و ریبه ای در كار نباشد, مانعی نخواهد داشت.
●ابراز احساسات و تماس زنان و مردان بیگانه در نمایش
در نمایشها و فیلمها, گاه صحنه هایی پیش می آید كه برای تأثیر بیشتر روی بینندگان و واقعی جلوه دادن صحنه ها, روابط بازیگران زن و مرد, نزدیك و عاطفی و احساسی می شود. بویژه در فیلمهای خانوادگی كه زن, نقش زن خانواده یا دختر خانواده, یا یكی از محارم را بازی می كند و همچنین مرد, در نقش مرد خانواده, یا برادر و… بازی می كند, این مسأله مورد بحث, جلوه بیشتری می یابد.
در این گونه نمایشها و فیلمها, پرسش این است كه بازیگران چقدر اجازه دارند در این نقشها به پیش بروند. آیا می توانند یكدیگر را لمس كنند.
در این جا, دو مسأله جدای از یكدیگر مطرح است:
۱ . تماس با بدن اجنبی.
۲ . ابراز احساسات.
درباره حرام بودن تماس با بدن اجنبی, فقیهان اتفاق نظر دارند.
سید كاظم یزدی می نویسد:
(لایجوز مصافحهٔ الأجنبیه. نعم لابأس بها من وراء الثوب.)۶۶
دست دادن به زن بیگانه, جایز نیست. ولی اگر از روی لباس باشد, اشكالی ندارد.
امام خمینی, در حاشیه عروهٔالوثقی, دو نكته بر عبارت بالا افزوده است:
(مع عدم الریبه والتلذذ ولایغمز كف الاجنبیه لدی المصافحه.)۶۷
[جواز دست دادن با زن بیگانه از روی لباس, مشروط بر این است كه] ریبه و لذت جویی در كار نباشد و دست زن بیگانه را هم نفشرد. دلایل:
بر این ادعا, چند روایت صحیح دلالت می كنند: * (ابی بصیر عن ابی عبداـ(ع) قال قلت له: هل یصافح الرجل المرأهٔ لیست بذات محارم. فقال: لا, الاّ من وراء الثوب.)۶۸
ابوبصیر می گوید: به امام صادق(ع) عرض كردم, آیا جایز است مرد به زن بیگانه دست بدهد؟
فرمود: نه, مگر از روی لباس. * (عن سماعهٔ بن مهران قال: سألت ابا عبداـ(ع) مصافحهٔ الرجل المرأهٔ. قال: لایحل للرجل ان یصافح المرأهٔ الاّ امرأهٔ یحرم علیه ان یتزوجها اخت او بنت او عمهٔ او خالهٔ او بنت اخت او نحوها وامّا المرأهٔ التی یحل له ان یتزوّجها فلایصافحها الاّ من وراء الثوب ولایغمز كفها.)۶۹
سماعه می گوید: از امام صادق(ع) درباره دست دادن با زن بیگانه پرسش شد.
امام فرمود: حلال نیست مرد به زن بیگانه دست بدهد, مگر زنی كه ازدواج با او حرام است, مانند: خواهر, دختر, عمه, خاله, دختر خواهر و…
امّا با زنانی كه ازدواج حلال است, نباید دست بدهد, مگر از روی پارچه. و دست زن بیگانه را نیز نباید بفشرد.
گرچه در روایات و فتاوا, دست دادن مطرح شده, ولی دست دادن خصوصیّتی ندارد. سایر اعضا هم, همین حكم را دارند. مثلاً در نمایش, زنی كه نقش مادر شهید را بازی می كند, می تواند بدون قصد لذت جویی, سر شهید را به دامن بگیرد و…
* امّا مسأله ابراز احساسات و برخوردهای عاطفی و مهربانانه, در كتابهای فقهی, به گونه مستقل عنوان نشده, ولی به گونه پراكنده در لابه لای مباحث فقهی, مطالبی در این باره آمده است.
آقای خویی در ذیل روایت موثقه سعد بن صدقه, مطالبی در این باره عنوان كرده كه پس از نقل روایت, یادآور می شویم:
(عن مسعدهٔ بن صدقه عن ابی عبداـ(ع) قال: قال امیرالمؤمنین(ع): لاتبدؤا النساء بالسلام ولاتدعوهن الی الطعام فان النبی(ص) قال: النساء عیّ وعورهٔ فاستروا عیهنّ بالسكوت واستروا عوراتهن بالبیوت.)۷۰
در برخورد با زنان, آغاز به سلام نكنید و آنان را به غذا فرا نخوانید. همانا پیامبر(ص) فرمود: زنان ناتوانند در سخن و بر آنان بیم می رود, اولی را با سكوت بپوشانید و دوّمی را با نگهداری آنان در خانه.
آقای خویی در تفسیر روایت می نویسد:
(فلان هذه الروایات غیر ناظرهٔ للنهی من حیث عدم جواز سماع صوتهن وانما النهی من اجل منع اظهار المودهٔ والمحبهٔ لها كما یشهد لذلك ماورد من ان امیرالمؤمنین(ع) كان یسلم علی النساء.)۷۱
همانا نهی در این روایات, ناظر بر جایز نبودن شنیدن صدای زنان بیگانه نیست, بلكه نهی, ناظر به منع از اظهار محبت و دوستی و ابراز احساسات نسبت به آنان است. گواه بر این سخن, روایاتی است كه بیانگر سلام كردن حضرت امیر(ع) هستند بر زنان.
از ظاهر روایت بر می آید كه مردان نباید در سلام بر زنان, پیشی بگیرند و آغاز كننده باشند. حمل روایت بر غیر از این معنی, نیاز به قرینه دارد.
شاهدی كه آقای خویی یاد كرده, می تواند دلیلی باشد برای دست برداشتن از ظاهر روایت, ولی نمی تواند دلیل باشد بر حمل روایت به این معنای خاص: (منع از اظهار محبّت.) بنابراین, برای اثبات حرمت اظهار محبّت, نیاز به دلیل دیگری است كه ما بدان دست نیافتیم.
یادآوری: اگر كسی بگوید ابراز احساسات, زمینه را برای فرو افتادن در فساد,آماده می سازد. می گوییم: این مورد, از بحث ما خارج است. زیرا مورد بحث, جایی است كه زن و مرد بازیگر عواطف و احساسات را نشان می دهند, نه این كه به گونه جدی به یكدیگر مهر بورزند.
بدین خاطر, اگر حتی در نمایش, زمینه برای فساد فراهم آید, حتماً باید از آن پرهیز شود و… همانندی به امامان(ع) و دشمنان آنان این مسأله در هنرهای نمایشی, بویژه در نمایشهای مذهبی, اهمیّت بسیار دارد. از این روی, باید حكم فقهی آن روشن شود.
بازی كردن در نقش ائمه(ع) در روزگار قاجاریان, به خاطر رواج تعزیه خوانی, مطرح شد. بسیاری از فقیهان درباره این مسأله جدید در آن روزگار, اظهار نظر كرده اند, از جمله: میرزای قمی, در پاسخ این پرسش كه آیاجایز است در روز عاشورا, برای گریاندن مردم, تشبیه به امام(ع) یا دشمنان او؟ می نویسد:
(در تشبیه به معصوم و نیكان راه, منعی در نظر نیست و عمومات رجحان بكاء و ابكاء و تباكی بر سیدالشهداء و تابعان ایشان, دلالت بر آن دارد و شكی نیست كه اعانت بر برّ است.)۷۲
شیخ محمد حسین آل كاشف الغطاء می نویسد:
(مباح فی ذاته وان كان تشبیه الأدنی بالاعلی والسافل بالسامی والشریف بالعامی وذی المیزه بالعادی.)۷۳
همانندی به امامان(ع) در ذات رواست, گرچه از گونه همانندی پست به عالی و شریف به عامی و صاحبان امتیاز, به افراد عادی باشد.
از آقای خویی پرسیده شده است:
(هل یجوز عمل و اخراج فیلم تاریخی عن النبی(ص) و عن الائمهٔ(ع) وما الحكم بالنسبهٔ الی اظهارهم فی الممثلین؟ وهل رأی ممثل ان یمثل دورهم ام ینبغی ان یكون مؤمناً؟
وما الحكم فی اظهار الطاهرین غیر المعصومین كالعباس وسلمان و ابی طالب(ع) و غیرهم؟
وما الحكم فی اظهار الأنبیاء السابقین كذلك؟)
آیا جایز است تهیه فیلم تاریخی از پیامبر(ص) و ائمه(ع)؟ و بازی كردن نقش آنان چه حكمی دارد؟ آیا هركس می تواند در نقش آنان بازی كند, یا این كه باید مؤمن باشد؟
و بازی كردن در نقش انسانهای پاك, غیر از معصومان, مانند: عباس, سلمان, ابی طالب و… چه حكمی دارد؟
و نیز بازی كردن در نقش پیامبران گذشته, چگونه است؟
وی, در پاسخ می نویسد:
(المناط فی الجمیع واحد والحكم سوی وهو الجواز ولابأس اذا لم یكن العمل هتكاً ولا مؤدیاً یوماً الی هتكهم وهتك اولیاء الدین فاذا كان هذا الشرط مضموناً فانه یجوز.)
در همه, معیار یكی است. همه در حكم به جواز برابرند. و اگر این كارها, هتك ائمه(ع) و اولیاء نباشد, جایز است. هرگاه این شرط تضمین شود, نمایش, بی اشكال خواهد بود.
شیخ جعفر كاشف الغطاء۷۵ وسید علی یزدی۷۶, به جواز همانند شدن به ائمه(ع) و دشمنان آنان در تعزیه ها, فتوا داده اند. از فتوای آن دسته از فقیهان كه به جواز شبیه خوانی نظر داده اند۷۷, می توان به دست آورد كه همانند شدن به ائمه(ع) و اولیاء اشكالی ندارد; زیرا به شكل و شمایل ائمه(ع) در آمدن, از اركان شبیه خوانی است. وقتی كه اصل شبیه خوانی جایز باشد, همانندی به ائمه(ع) نیز, جایز خواهد بود.
این حكم كه در شبیه خوانی جریان دارد, در نمایشها و فیلمها كه مورد بحث ماست, جریان خواهد داشت.● دلایل:
برای جواز همانندی به ائمه(ع) در نمایش و تعزیه ها می توان دلایلی بدین گونه اقامه كرد:
۱ . بسیار سفارش شده كه حماسه عاشورا پاس داشته شود و آن مصیبت عظمی, نسل به نسل منتقل شود كه هم مردم, با چهره درخشان سیدالشهداء و یاران او آشنا شوند, هم درس مقاومت بیاموزند و در برابر كژیها و ستمها و ناعدالتیها بایستند.
شورانگیزی و ماندگاری این حماسه جاوید, بستگی به آن دارد كه در قالب هنری قوی ریخته شود,تا مردم مسلمان و پیروان آن عزیز, لحظه لحظه آن حماسه پرشور را در ذهن خویش ثبت و ضبط كنند. شبیه خوانی و نمایش از این مقوله اند, و براساس عمومات وارده در خصوص عزاداری بر سیّدالشهداء, هیچ منعی نخواهد داشت.۷۸
۲ . بسیاری از مواردی كه همانندی انجام می گیرد, هدف مقدسی پی گیری می شود. از این روی می شود تحت عنوان: (تعاون بر برّ و تقوا) كه آیه شریفه ما را به آن فرا می خواند, درج كرد.۷۹
۳ . اصل اباحه: در اصول ثابت شده است, نسبت به كاری كه دلیل خاصی بر حرام بودن آن وجود ندارد و از نمونه های شك در تكلیف است, اصل براءت جاری می شود. مورد ما, از نمونه های روشن حكم به براءت است; زیرا, دلیلی بر منع نداریم, بلكه دلایل و مؤیداتی وجود دارد كه جایز است.
در این جا, به برخی از شبهات اشاره می كنیم و پاسخ می دهیم:
۱ . بدعت: همانند شدن به ائمه(ع) از اواخر حاكمیّت سلسله صفویان, میان شیعیان رایج شد و هیچ دلیلی بر جواز آن, دلالت ندارد; از این روی, انجام آن, بدعت در دین به حساب می آید و حرام بودن بدعت, مورد پذیرش همه فرقه های اسلامی است و پیامبر گرامی اسلام, به طور كلی, هرگونه بدعت و نوآوری در دین را گمراهی دانسته و فرموده: (كل بدعهٔ ضلالهٔ.)۸۰
پاسخ: این شبهه براساس دیدگاه افراطی در باب بدعتِ در دین است. برابر این دیدگاه, هر پدیده جدیدی پس از رحلت پیامبر اسلام, بدعت پنداشته شده است. ما در پیش شماره مجلّه فقه, به طور كامل این دیدگاه را نقد كردیم. در آن جا, ثابت شد امور نو كه داخل در اطلاق یا عموم و فحوای دلیلهای شرعی قرار دارند, دلیلهای بدعت در دین, آنها را در بر نمی گیرد. پیش از این ثابت كردیم كه نمایش و شبیه خوانی و همانند شدن به ائمه(ع) برای عزاداری سیدالشهداء, گریستن و گریاندن مردم, تحت عنوان عزاداری و تعاون بر برّ داخل است.
شیخ جعفر كاشف الغطاء می نویسد:
(واما بعض الاعمال الخاصه الراجعهٔ الی الشرع ولا دلیل علیها بالخصوص فلا تخلوا بین ان تدخل فی عموم ویقصد بالاتیان بها الموافقهٔ من جهته لامن جههٔ الخصوصیهٔ… كما یصنع فی مقام تعزیهٔ الحسین من دق طبل اعلام او ضرب نحاس وتشابیه صور ولطم علی الحدود والصدور لیكثر البكاء والعویل وان كان فی تشبیه الحسین او رأسه او الزهراء و علی بن الحسین(ع) مطلقا او باقی النساء فی محافل الرجال وتشبیه بعض المؤمنین بیزیدا والشمر و دق الطبل وبعض آلات اـو وان لم یكن الغرض ذلك وكذا مطلق التشبیه شبههٔ والترك اولی. وجمیع ماذكر وما شابهه ان قصد به الخصوصیّهٔ كان تشریعاً وان لوحظ فیه الرجحانیّهٔ من جههٔ العموم فلا بأس به.)۸۱
اما پاره ای از كارهای خاص كه به دین بر می گردد و دلیل بر جواز آنها وجود ندارد, اگر تحت عنوان عامی داخل گردند و هدف از انجام آنها, از جهت هماهنگی آنها با عمومات باشد, نه از جهت خصوصیت… بمانند كارهایی كه در سوگواری امام حسین انجام می پذیرد: نواختن طبل و سنج, نمایش, بر سر و صورت و سینه زدن, كه برای گریه بیشتر انجام می شود و… گر چه این نمایشها در تشبیه امام حسین(ع) یا سر آن حضرت, یا تشبیه حضرت زهرا و امام سجاد و یا زنان دیگر, در محفل مردان باشد. یا همانند شدن برخی از مؤمنان, به یزید و شمر باشد و نواختن بر طبل و استفاده از بعضی ابزار لهو انجام گیرد, [جایز است] ولی اگر هدف, از انجام این امور و نیز مطلق همانندی و مانند آن, از جهت موافقت با عمومات نباشد, ترك آن, بهتر خواهد بود.
همه این امور كه یاد شد, اگر به قصد خصوصیّت باشد, تشریع خواهد بود و اگر از جهت عموم, برتری آنها, نگریسته شود, مانعی نخواهد داشت.
۲ . گفته اند: همانند شدن افراد عادی به امامان معصوم(ع) سبب هتك حرمت آنان می شود; زیرا این گونه همانندیها, سبب می گردد كه به بزرگی و شخصیّت آنان خدشه وارد آید و این, براساس كتاب و سنّت و عقل, حرام است.۸۲
پاسخ: میرزای قمی در پاسخ می نویسد:
(گاه است كه توهم شود كه این, موجب هتك حرمت بزرگان دین است. این توهم, فاسد است; زیرا اگر مراد تشبیه نفس به نفس و شخص به شخص نیست, بلكه تشبیه صورت و زیّ و لباس است, محض از برای تذكره احوال ایشان. و اگر بگویید هتك حرمت ایشان است از جهت این كه خاریها كه نسبت به ایشان رسیده نباید به نظرهای مردم درآورد كه مردم مطلع بر آن خاریها شوند. پس این نیز, باطل است. زیرا احادیثی كه از ائمه(ع) وارد شده در ذكر آن خاریها و ما را مأمور كرده اند به خواندن آنها در مجامع, بیش از حدّ و حصر است و ما الحال, تصویر آن خاریها در شخص غیر ایشان جلوه می دهیم.)۸۳
۳ . در همانند شدن به دشمنان دین و اولیاء, گفته شده در روایات از این كار منع گردیده است, از جمله: * (روی اتّبعوا الجنازهٔ ولاتتبعكم فانه من عمل المجوس.)۸۴
شما در پی جنازه بروید, نه این كه پیشاپیش آن حركت كنید, زیرا كه این, از اعمال مجوسیان است.
* (عن زرارهٔ عن ابی جعفر(ع) قال: … لاتكفّر فانما یصنع ذلك المجوس.)۸۵
در هنگام گزاردن نماز, دست روی دست نگذارید, همانا مجوسیان چنین كنند. * (عن علی(ع) قال: لایجمع المسلم یدیه فی صلاته وهو قائم بین یدی اـ عزوجل یتشبّه باهل الكفر یعنی المجوس.)۸۶
مسلمان, در حال گزاردن نماز, نباید دستان خود را جمع كند و به اهل كفر, یعنی مجوسیان, همانند شود.
براساس این روایات, صاحب جواهر می نویسد:
(والتشبّه بالمجوس لامانع من حرمته الا ما خرج باالدلیل.)۸۷
همانند شدن به مجوسیان حرام است, مگر مواردی كه با دلیل خارج شده است.
پاسخ: سید علی یزدی در پاسخ این شبهه می نویسد:
(نهی از تشبیه, نه در مجرّد هیئت و صورت است, بلكه مراد تشبّه در اعمال و افعال است كه متشبّه, خود را از آن و عداد آنان قرار دهد و یا مراد از تشبّه, مودّت و رفاقت و تزیین طریقه و استحسان رویّه آنهاست و بر تقدیر تسلیم گوییم نسبت میان این جزو عمومات ابكاء, عموم من وجه است و ترجیح از برای ثانی است. با اعتقاد به اصل. پس حق, جواز است, به مقتضای اصل.)۸۸
درباب همانندی به كافران, روایت دیگری وجود دارد كه از همانندی در لباس هم نهی می كند:
(عن اسماعیل بن مسلم, عن الصادق(ع) انّه قال اوحی اـ الی نبی من انبیائه قل للمؤمنین لایلبسوا ملابس اعدائی ولایطعموا مطاعم اعدائی ولایسلكو مسالك اعدائی فیكونوا اعدائی, كما هو اعدائی.)۸۹
خداوند متعال, به پیامبری از پیامبرانش وحی كرد: به مؤمنان بگو: لباس دشمنان مرا نپوشید و غذای دشمنان مرا نخورید و به راه دشمنان من نروید كه در این صورت, شما هم دشمن من خواهید بود, همان گونه كه آنان دشمن من بودند.
در تهذیب, به جای (لایسلكو), (لایشاكلوا) آمده, كه با بحث ما مناسبت بیشتری دارد.
علامه مجلسی, از قول پدرش در تفسیر روایت می نویسد:
(ای الملبوسات المحرمهٔ كالذهب والحریر او ما كان مخصوصاً بهم و یصرفون به كقلانس الفرنج وكذا المآكل المحرسهٔ والاسراف المحرم ولایشاكلوا بمشاكل اعدائی فی الملابس المختصهٔ بهم وغیرها من المحرمات.)۹۰
[پوشیدنیهای دشمنان] یعنی, پوشیدنیهای حرام, مانند: طلا و حریر. یا پوشیدنیهایی كه ویژه آنان است و به آنها شناخته می شوند, مانند: كلاه فرنگی.
[غذاهای دشمنان] و همچنین غذاهای حرام و اسرافهای حرام است.
[هم شكلی با آنان] همانند نشدن با آنان است در پوشیدنیهای ویژه و غیر آن, از حرامها.
علاّمه مجلسی, سند روایت را ضعیف می داند۹۱. امّا با سندهای دیگر در من لایحضره الفقیه۹۲ و عیون اخبارالرضا۹۳, نقل شده است و مجلسی می نویسد: سند عیون را شیخ صدوق, صحیح می داند.۹۴
از نظر دلالت, روایت آن جایی را كه برای چند دقیقه و برای هدف خردمندانه, لباس دشمن پوشیده شود, در بر نمی گیرد, زیرا عرف, به چنین شخصی نمی گوید لباس دشمن دین را پوشیده است.
افزون بر این, فعلها با صیغه مضارع بیان شده و صیغه مضارع, دلالت بر استمرار دارد.
یعنی هر كس, مدام لباس دشمنان دین را بپوشد و به زیّ آنان درآمده باشد, از آنان خواهد بود.
نویسنده:یعقوب علی برجی
پی نوشتها
۱ . (المهذب), عبدالعزیزبن البراج, ج۳۴۵/۱, انتشارات اسلامی, وابسته به جامعه مدرسین قم.
۲ . (شرایع الاسلام), محقق حلی, ج ۱ ـ ۲۶۴/۴, دار الهدی, قم; (ایضاح الفوائد), ابن مطهر حلّی, ج۴۰۵/۱, اسماعیلیان, قم; (نهایهٔ الاحكام), علامه حلّی, ج۴۶۹/۲, دارالاضواء, بیروت; (تبصرهٔ المتعلمین), علامه حلّی ۸۶/, مجمع الذخائر الاسلامیه, قم; (الروضهٔ البهیهٔ فی شرح اللمعهٔ الدمشقیّهٔ) زید الدین جبعی عاملی (شهید ثانی), ج۲۱۶/۳, دارالعالم الاسلامی, بیروت.
۳. (جامع المقاصد), محقق كركی, ج۲۵/۴, آل البیت, قم.
۴ . (الروضهٔ البهیّهٔ فی شرح اللمعهٔ الدمشقیهٔ), ج۲۱۶/۳.
۵ . (جواهر الكلام), محمد حسن نجفی, ج۱۱۵/۲۲, دار احیاء التراث العربی, بیروت; (مستندالشیعه), محمد مهدی نراقی, ج۳۴۸/۲, كتابخانه آیهٔ اللّه مرعشی; قم; (مفتاح الكرامه), محمد جواد حسینی عاملی, ج۶۰/۴, مؤسسهٔ آل البیت, قم.
۶ . (ریاض المسائل فی بیان الاحكام بالدلائل), سید علی طباطبایی.
۷ . (مجمع الفائدهٔ والبرهان), محقق اردبیلی, ج۸۵/۸, انتشارات اسلامی, قم.
۸ . (حدائق الناضره), شیخ یوسف بحرانی, ج۱۹۸/۸, دارالاضواء, بیروت.
۹ . (مكاسب), شیخ انصاری, ج۱۷۳/۱, لجنهٔ تحقیق تراث الشیخ الاعظم, قم.
۱۰ . (مستمسك العروهٔ الوثقی), سید محسن طباطبایی حكیم, ج۳۹۴/۵, كتابخانه آیهٔ اللّه مرعشی نجفی, قم; (مصباح الفقاههٔ), سید ابوالقاسم خویی, ج۲۰۷/۱, وجدانی, قم; (حواشی العروهٔ الوثقی), ج۵۶۸/۱, انتشارات علمیه اسلامیه, تهران.
۱۱ . (نیل الاوطار من احادیث سید الاخیار), محمد شوكانی, ج۱۱۷/۲, دار الكتب العلمیه, تهران.
۱۲ . (الزواجر عن افتراق الكبائر),ابن حجر مكی تیمی, ج۲۵۶/۱, دارالكتب العلمیه, بیروت.
۱۳ . (مغنی), ابن قدامه, ج۳۱۲/۱, دارالكتب العربی, بیروت.
۱۴ . (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملی, ج۲۱۱/۱۲, اسلامیه, تهران.
۱۵ . (رجال النجاشی) ابی العباس احمد بن علی النجاشی, تحقیق محمد جواد نائینی, ج۱۳۲/۲.
۱۶ . (جواهر الكلام), ج۱۱۵/۲۲.
۱۷ . (مفتاح الكرامه), محمد جواد حسینی عاملی), ج۶۰/۴.
۱۸ . (ریاض المسائل), سید علی طباطبایی, ج۵۰۴/۱.
۱۹ . (حاشیه المكاسب), سید محمد كاظم طباطبایی ۱۶/.
۲۰ . (مستند الشیعه), محمد مهدی نراقی, ج۳۴۸/۲.
۲۱ . (ریاض المسائل), سید علی طباطبایی, ج۵۰۴/۱.
۲۲ . (وسائل الشیعه), ج۲۱۱/۲.
۲۳ . (همان مدرك), ج۲۶۲/۱۴.
۲۴ . (مفتاح الكرامهٔ), محمد جواد حسینی عاملی ج۶۰/۴; (مكاسب), شیخ انصاری, ج۱۷۳/۱; (مصباح الفقاهه), سید ابوالقاسم خویی, ج۲۰۷/۱.
۲۵ . (حدائق الناضره), ج۱۹۸/۱۸.
۲۶ . (حاشیهٔ المكاسب), سید محمد كاظم طباطبایی یزدی ۱۶/.
۲۷ . (جامع المدارك), سید احمد خوانساری, ج۳۴/۳.
۲۸ . (حاشیه المكاسب), سید محمد كاظم طباطبایی یزدی ۱۶/.
۲۹ . (مصباح الفقاهه), سید ابوالقاسم خویی, ج۲۱۰/۱.
۳۰ . (عزاداری از دیدگاه مرجعیّت شیعه), علی ربانی خلخالی ۵۷/, انتشارات مكتب الحسین, قم.
۳۱ . (الآیات اللبینات فی قمع البدع والضلالات)۱۴/.
۳۲ . (عزادارای از دیدگاه مرجعیت شیعه) ۵۷/.
۳۳ . (مصباح الفقاهه), ج۲۱۰/۱.
۳۴ . (وسائل الشیعه), ج۳۵۴/۳.
۳۵ . (همان مدرك).
۳۶ . (مكاسب), شیخ انصاری, ج۱۷۳/۱.
۳۷ . (مصباح الفقاهه), ج۲۱۰/۱.
۳۸ . (وسائل الشیعه), ج۳۵۴/۳.
۳۹ . (همان مدرك).
۴۰ . (همان مدرك).
۴۱ . (همان مدرك).
۴۲ . (مفتاح الكرامه), ج۶۰/۴; (ریاض المسائل), ۵۰۴/۱.
۴۳ . (همان مدرك).
۴۴ . (مجمع الفائدهٔ والبرهان), ج ۸۵/۸.
۴۵ . (عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه) ۴۷/. این فتوا, به محضر مراجع بزرگوار, حضرات آیات عظام: سید محسن حكیم, سید محمود حسینی شاهرودی, سید ابوالقاسم خویی, سید جمال الدین موسوی گلپایگانی, عرضه شد و آنان نیز تأیید كردند.
۴۶ . (مصباح الفقاهه), ج۲۱۰/۱.
۴۷ . (هنر از دیدگاه مقام معظم رهبری) ۹/, دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
۴۸ . (همان مدرك) ۱۱/.
۴۹ . (وسائل الشیعه), ج۳۷۶/۱.
۵۰ . (همان مدرك), ج۳۷۶/۱.
۵۱ . (عروهٔ الوثقی), ج۸۰۵/۲,مسأله ۴۹, نكاح.
۵۲ . (طبقات),ابن سعد, ج۴۵۵/۸, دار صادر,بیروت.
۵۳ . (شرح نهج البلاغه), ابن ابی الحدید, ج۱۳/۶, دار احیاء التراث العربی, بیروت.
۵۴ . (مغازی), واقدی, ۲۴۸/۱, نشر دانش, قم.
۵۵ . (شرح نهج البلاغه), ابن ابی الحدید, ج۲۶۶/۱۴.
۵۶ . (طبقات), ابن سعد, ج ۴۵۵/۸.
۵۷ . (سیرهٔ النبویهٔ), ابن هشام, ج۳۵۶/۳, دار احیاء التراث العربی, بیروت.
۵۸ . (اعیان الشیعه), سید محسن امین, ج۴۷۵۶/۳, دار التعارف للمطبوعات, بیروت.
۵۹ . (مغازی),واقدی, ج۲۴۸/۱.
۶۰ . (سیرهٔ النبویه), ابن هشام, ج۳۵۶/۳.
۶۱ . (مسأله حجاب), شهید مطهری ۲۲۵/, صدرا, قم.
۶۲ . (فروع كافی), ج۲۱۷/۳, دارالتعارف للمطبوعات, بیروت.
۶۳ . (عروهٔ الوثقی), سید محمد كاظم طباطبایی یزدی, ج۸۰۴/۲, مسأله ۳۹, نكاح.
۶۴ . سوره (احزاب), آیه ۳۲.
۶۵ . (وسائل الشیعه), ج۱۷۴/۱۴.
۶۶ . (عروهٔ الوثقی), ج۸۰۴/۲, مسأله ۴۰, نكاح.
۶۷ . (همان مدرك).
۶۸ . (وسائل الشیعه), ج۱۵۱/۱۴.
۶۹ . (همان مدرك).
۷۰ . (همان مدك).
۷۱ . (مبانی العروهٔ), سید ابوالقاسم خویی, ج۱۰۰/۱, مدرسه دارالعلم.
۷۲ . (جامع الشتات), میرزای قمی ۸۱۶/.
۷۳ . (الآیات اللبینات فی قمع البدع والضلالات), محمد حسین كاشف الغطاء,۲۰/, مطبعهٔ العلویه, نجف.
۷۴ . (منیهٔ المسائل), سید ابوالقاسم خویی ۲۱۲/, مطبعهٔ علمیه.
۷۵ . (كشف الغطاء عن مبهمات شریعهٔ الغراء), شیخ جعفر كاشف الغطاء ۵۳/, مهدوی, اصفهان.
۷۶ . (وسائل مظفری), سید علی یزدی ۱۷۱/, مطبعهٔ شاهنشاهی, سال ۱۳۲۰هـ.
۷۷ . (عزاداری از دیدگاه مرجعیّت شیعه) ۴۷/, ۵۷; (استفتاءات), امام خمینی, انتشارات اسلامی, قم.
۷۸ . (جامع الشتات), میرزای قمی ۸۱۶/.
۷۹ . (همان مدرك).
۸۰. (بحارالانوار), علامه مجلسی, ج۲۸۹/۳۶, مؤسسهٔ الوفاء, بیروت.
۸۱ . (كشف الغطاء) ۵۳/.
۸۲ . (جامع الشتات) ۸۱۶/.
۸۳ . (همان مدرك).
۸۴ . (وسائل الشیعه), ج۸۲۶/۲.
۸۵ . (همان مدرك),۱۲۶۴/۴.
۸۶ . (همان مدرك) ۱۲۶۵/.
۸۷ . (جواهر الكلام), ج۱۸/۱۱.
۸۸ . (وسائل مظفری), سید علی یزدی ۱۷۱/.
۸۹ . (وسائل الشیعه), ج۲۷۹/۳.
۹۰ . (ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاحكام), محمد باقر مجلسی, ج۴۵۴/۹, مطبعه خیام, قم.
۹۱ . (همان مدرك).
۹۲ . (من لایحضره الفقیه), شیخ صدوق, ج۱۶۳/۱, دار صعب, بیروت.
۹۳ . (عیون اخبار الرضا), شیخ صدوق, ج۲۳/۲, رضا مشهدی, قم.
۹۴ . (ملاذ الاخیار), ج۴۵۳/۹.
منبع:فصلنامه فقه ، شماره ۵
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید