شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


تولد


تولد
حتما شما هم تا به حال فیلم های عاشقانه زیادی را تماشا کرده اید . از نمونه های سخیفی چون فیلم های هندی تا شاهکارهایی فراموش نشدنی چون کازابلانکا . الگویی که در اکثر فیلم ها و حتی رمان های عاشقانه وجود دارد ، همان کهن الگوی مثلث عشقی است که از داستان هابیل و قابیل گرفته تا همین تولد ، که موضوع این بحث است ، به نوعی روایت می شود . تولد نیز یک داستان عاشقانه است . داستان یک مثللث عشقی .
اما نکته ای که تولد را از دیگر آثار این چنینی سینما متمایز می کند یکی از رئوس مثلث ، یعنی شان ده ساله است . آنا ( با بازی نیکول کیدمن ) ده سال پس از مرگ همسرش شان ، تصمیم به ازدواج دوباره با جوزف دارد که ناگهان سر و کله پسرکی ده ساله پیدا می شود که خود را شان ، همسر مرده آنا ، معرفی می کند.
هر چند که در ابتدا آنا نمی پذیرد که او همان همسر مرده اش باشد اما با اطلاعاتی که پسرک می دهد آنا اندک اندک قبول می کند که پسرک همان شان است تا جایی که حتی تصمیم می گیرد با شان بگریزد . تولد در حقیقت حکایت عشق است . عشقی که هیچگاه فراموش نمی شود . هر چند که در پایان آنا متوجه می شود که شان همسر مرده اش نیست ، اما همچنان شان را فراموش نخواهد کرد . شاید اگر بعدها باز هم کسی دیگر پیدا شود و خود را شان جا بزند ، آنا اختیار از کف بدهد و دوباره تصمیم به فرار بگیرد .
● اما دو راس دیگر این مثلث یعنی شان و جوزف چه خصوصیاتی دارند؟
شان ( با بازی فوق العاده کامرون برایت ) پسرکی مرموز و آرام که در طول فیلم هرگز حالت سرد چهره اش را عوض نمی کند و اینگونه بسیار ترسناک می نماید . او صحبت هایش را با بی حسی و سردی تمام بیان می کند چنانکه گویی مجسمه ای در حال دیالوگ گفتن است . اما جوزف ( با بازی دنی هوستن ) نمونه کلاسیک یک عاشق حسود است .
او که از طبقه بالای جامعه است حسادتی مسخره به شان ده ساله پیدا می کند و در صحنه اجرای موسیقی گویی طبقه اجتماعی اش را فراموش کرده و با خشونت تمام ، شان را مورد حمله و حتی ضرب و شتم قرار می دهد اما شان همانطور که ذکر شد هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهد . اما نکته ای دیگر که در فیلم به ذهن خطورمی کند این است که شان واقعی همان قدر که آنا او را دوست داشته ، عاشق آنا نبوده و در حقیقت معشوقه دیگری ( کلارا ) داشته .
پس شاید بتوان گفت شان جدید صرفا تخیلی از وجود شان واقعی برای آنا باشد . به این معنا که آنا شان جدید را خود خلق می کند و به خود می قبولاند که این همان همسر محبوبش است . چرا که به جز آنا هیچکس ، حتی کلیفورد دوست نزدیک شان ، تولد دوباره شان را باور نمی کنند . واضح است که دلیل باور آنا به تولد دوباره شان ، همان مفهومی است که ما آن را جاودانگی و نامیرایی عشق می خوانیم .
بی انصافی است اگر از تولد سخن بگوییم و از بازی نیکول کیدمن حرفی نزنیم . کیدمن که حالا دیگر فقط به زیبایی ظاهرش بسنده نمی کند ، ثابت کرده که یکی از غول های بازیگری سینما به شمار می آید . برای اثبات این مدعا کافی است کلوزآپ سه دقیقه ای سالن سینما را بار دیگر ببینید و ببینید که یک بازیگر چطور می تواند فقط با نگاه تمام احساس اش را به شما منتقل کند . صحنه به یاد ماندنی دیگری از بازی کیدمن ، صحنه ای است که او تمام اتفاقات به وقوع پیوسته را برای کلیفورد و همسرش تعریف می کند . هر چند که قبلا ما به عنوان تماشاگر فیلم ، تمام این حوادث را دیده ایم ، اما تعریف آن ها از زبان خود آنا لطفی دیگر دارد . لطفی که بازی نیکول کیدمن آن را تبدیل به یکی از بهترین صحنه های فیلم می کند .
http://fam.blogfa.com
منبع : وب سایت سینمائی هنر هفتم


همچنین مشاهده کنید