چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


جزمی ارسوزو عبدالرحیم کاراکوچ


جزمی ارسوزو عبدالرحیم کاراکوچ
جزمی ارسوز متولد ۱۹۵۹ استانبول و تحصیلكرده علوم سیاسی است، مدتی نویسنده آگهی های تبلیغاتی بود و پس از آن در مجله لمان كار كرد.
مجموعه: «دوباره عاشق شدی» (۱۹۹۲م)، «شرم دارد از روبرو شدن» ( ۱۹۹۸م).جزمی ارسوز اتوبیوگرافی نمادین زندگانی اش را این گونه توصیف می كند.
... وقتی دانش آموز بودم نویسنده شدن تنها آرزویم بود اما این آرزو هیچگاه جدی به نظر نمی رسید.
همسرم یك ایده آلیست است و با آن پیوندهای عمیقی دارد. برای او ایده آلیسم تصویری از اتوپیاست، تصویری كه همیشه باید روی میز كارش باشد اما پدرم اتوپیا را بهتر از همسرم درك می كند، می فهمد و با آن زندگی می كند.
«جزمی ارسوز» محكوم به ویرانی است، من از ویران شدن خویش لذت می برم. این نوعی از خودآزاری نیست بلكه بنای روحم را اینچنین سرشته اند. ویرانی طعم شعر می دهد. آنگاه كه پایم لیز می خورد و یا یك نفر مزدكارم را از چنگم بیرون می آورد، به خودم می گویم: ها! تمام شد، حالا دیگر تویی و جزمی ارسوز. من هم چنان كه ویران می شوم با خویش ملاقات می كنم.
آتش بزن خیالت را
عشق می كشد تو را
به خانه سالهای دور
پدری بی زبان، مادری فرسوده
... همین و بس
حالا
آتش بزن خیال و گرم كن خانه را
این اتاق بزرگ جای ماندن نیست
گوش كن صدایشان می آید
پدر، مادر
پیوندی اشتباه برید پایشان را از زمین
«عشق را تنهایی محبوبم»
تفسیر نمی شود محبوبم
با وجب های من و تو عشق
تلخ نخستین است، دردی وحشی
می آید و به چیزی كهنه برمی خورد در ما
پرده ای كنار می رود و آغاز می شود سفر
در این سفر قرارداد، پول، تعرفه
چشم داشت، اقساط، كار
از مادران و ترس ها خبری نیست.
عشق است كه حقیقت دارد محبوبم
تسلیم عشق دیگری می شود انسان
می آغازد فهمش را از ژرفنای درون
روبرو می شود با احساسی نو
و سنگین می شود كوله بارش از ملاقات با خویش
ایستاده بیرون از دنیا و در میانه
از او لبریز
حس آنكه آتش گرفت در نهر مقدس گانژ
زنی كه در خیابان های نیویورك در كلبه ای كارتونی
تمام تنهایی اش برای اوست
مثل یك امانت
... واگرچه باز تنهاست!
عشق را كه خوشایند نیست آلوده به فرهنگ محبوبم
آن تلخ نخستین آمیخته با خون مان
و دردی كه وحشی
تو نزدیكتری به آن حقیقتی كه ناتوان از نوشتنش كتاب ها
باور كن
چه كسی گفته بود مرور می كنم خاطره را.
عشق برای داشتن كه نیست، تلخ نخستین است انگار
با همین دلیل ساده در جوانی خویش
عشقی بزرگ داشتم سالهاست
خواب نمی رود كه در چشمم
نم كه نمی نشیند بر لب هام
می پیچد آن تاریك در تمام شهر شب، خیابانهای اندوه
بیدار می خواهد انسان را در خواب
بیدار می شوند با سوزشی عمیق در جانم!
عشق چه بسیار كهنه است محبوبم
این گونه می گذرد در آن كودكی هامان
... و كودكی های آنها كه دوست شان داشته ایم
تمام می شود بی پولی های مدام، نامادری هامان، پدران كوتاه
و عشق می خرد تمام آنها را برای گذشته های دور
... تمام آن نخستین تلخ، درد وحشی
انسان در بی چرا اسیر می شود گاه ناامیدی را
نه راه پیش كه فهمانده باشد به كسی
نه راه پس كه ببخشد و بگریزد
حبس می شود در خانه و یا
ساحل ها و دریاها فرایش می خوانند
و انسان كه نمی فهمد در بسته را
شاید
ترسیده باشد از زندگانی خویش
در جایی دور خیلی دور
و این سوختن، فصل های شكست، خروار سالها
واژگون می شود بر سر انسان
مثل انتشار یك خطا
ما نیز محبوبم
یا نبوده ایم محبوس زمانه، ناامیدی را
و نفس می كشیم در خانه
یا دریاها و ساحل ها فرامان می خوانند
ما ترس های دیگران را حمل می كنیم
و دیگران ترس های ما را
... شكست هامان را، ناامیدی هامان را
صبح می شود و ساعتی دیگر
پول، تعرفه، قرارداد، چشم داشت
كار، مادران و ترس ها، سر می گیرند از نو
كه بیایند و بگذرند
عشق نیست و هیچ نبوده است محبوبم
خورشید را آماده باش
تلاش كن برای فراموشی
عشق ما را اطمینان داده از جادوی خویش
رازهایش، جسارتش و فرزانگی
پس خواهد گرفت آن تلخ نخستین و درد وحشی را
درون مان سرد از این اتفاق خواهد شد
و باز خواهد گذشت
زودباش معطل نكن
لحظه ای بعد یار خواهی داشت
عشق را تنهایی محبوبم
عبدالرحیم كاراكوچ متولد ۱۹۳۲ البستان و بازنشسته شهرداری است. وی اشعار ابتدایی خود را آتش زد و سال ۱۹۶۴ اولین كتابش را با نام «نامه هایی به حسن» به چاپ رساند. این مجموعه سه بار و هر بار در تیراژ ۱۰ هزار نسخه تجدید چاپ شد.
اشعار كاراكوچ انباشته از تمسخر دموكراسی است، زبانی پر از نیش و كنایه دارد و معتقد است با هیچ سیاستمداری نباید آشتی كرد. انسانیت و مظلومیت اسلام بن مایه اندیشه او را شكل می دهد. وی در دهه ۷۰ محكوم به زندان شد اما بدون آنكه برای خود وكیلی گرفته باشد تبرئه شد.
ناشر كاراكوچ در مورد او می گوید: «او استاد بی چون و چرای شعر مردمی است، شعرهای ماندگارش به ظریف ترین شكل صدای رسای ماست. او آنچه را كه ما درك می كنیم و به زبان می آوریم ، در قالب شعر ارائه می دهد. كاراكوچ مترجم احساس و عاطفه ماست.»
مجموعه اشعار: نامه هایی به حسن (۱۹۶۴)، گوش به زنگ (۱۹۶۹)، فرمان تیر (۱۹۷۳)، خون نوشته ها (۱۹۷۸)، آب ها خیس نمی شوند (۱۹۸۳)، فصل پنجم (۱۹۸۵)، دوستی كه عقلش به گل نشست (۱۹۹۴)، رؤیای ممنوع (۲۰۰۰)، زیبایی آسمانی ام (۲۰۰۰)، گردنبند ۱ (۲۰۰۰)، گردنبند ۲ (۲۰۰۰)، ردپای انگشت (۲۰۰۰) و نوشته هایی از سرفكر.
«تو»
تو: آن شفقی كه سپیده خواهد شد در چاملی بئل *
نیلوفر بركه های زلال
خوشه ای پیچیده در دشت
سرچشمه امید، عرق پیشانی ام
تو: ستاره ای درآسمان، رؤیایی در خواب
كشته ای سبز، نقره ای سفید
دریای آبی پوشیده از مه ای
گره رازآلود عشق
تو: جلوه ای ژرف از زیبایی
مرهمی برای زخم دل
هدیه خدا و آرزوی من
خنجر دسته دار عشق در قلبم
تو: گرمایی تابستان روستا را
میوه ای رسیده در آغوش شاخه ای
هیمه ای برای آتش عشق
شاهكار آفریدگار
تو منی ببین كه تو نیستم من
اندیشه ام، زبانم، روحم
دست من، پای من، چشمم
مأمنم باش نزدیك تر از من به من
محمد مطلق
* چاملی بئل كوهستانی است كه در آن كوراوغلو زیر نظر پدر برای مبارزه با ظلم تربیت شد.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید