جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


روانشناسی نوین در ایران


روانشناسی نوین در ایران
در این مقاله سعی بر آن شده است تا تعدادی از دلایل لزوم آشنایی با علم روانشناسی به عنوان علم مطالعه رفتار و فرآیندهای روانی عرضه شود .در کشور ما به دلیل عوامل گوناگون فرهنگی، دینی ، سنتی ..... نمی توان انتظار پیشرفتی که در دیگر جوامع شاهد هستیم، را داشته باشیم .به دلیل گرایش طیف وسیعی در جامعه ما به سنت و طرزتفکری که نسبت به
روانشناسی ومشاوره دارند، قادر به مشاهده پیشرفت و بازدهی این علم در زمان محدود و اندک در میان مردم باشیم .
آیا می توان با وجود هجمه ای که چه رسانه های دیداری و شنیداری و چه روزنامه ها به این علم نوپا و روانشناسان در زمان حاضر دارند ، انتظار جلورفتی را در روانشناسی داشته باشیم ؟ مثلا" بر چسپ دیوانگی را با سطحی ترین مشکل روحی و روانی و رفتاری از طرف خود شخص و افراد دیگر که در ارتباط با او هستند ، می شنویم و می بینیم.در زمینه دینی نیز، فرد دایندار اصلا" قبول نمی کند که روانشناس باشد بهتر است .و این در حالی است که خود دین نیز سفارش به مشورت کرده است . چون به دلیلشناخت بد و کژ فهمی که نسبت به روانشناسی دارند . در اولین قدم نام فروید برای آن ها تداعی می شود . و انگشت بر نظریه روانی – جنسی او می گذارند .و نمی دانند که فروید پدر روانشناسی نوین است . چرا؟
شاید به این دلیل باشد که نتوانسته اند و نتوانسته ایم روانشناسی را یه عنوان یک علم جدید و بلاخص فروید را آن چنان که هست به دیگران (مردم) بشناسانیم .
چه بخواهیم و چه نخواهیم عصر کنونی دوره گذار از نانوتکنولوژی و کامپیوتر به سوی خود شناسی و شناخت روح و روان است . چون لازمه گذار از عصری به عصر بعد، فراهم شدن عوامل گوناگون در کنار هم است .این عوامل اگر چه به صورت آهسته فراهم می شوند ، اما گذار به عنوان یک اصل مهم اتفاق می افتد .مرحله گذار وقتی است که می خواهیم با شرایط جدید پیش آمده در جهان تصمیم بگیریم که چه کار بکنیم ؟
در این مرحله دچار نوعی تزلزل می شویم . اسم این رامی گذاریم " دوران گذار".این مرحله معمولا" نسلی رابه بار می آورد که گذشته را قبول ندارند ، ولی در عین حال برای آینده هم برنامه ای ندارند . شاید بتوانیم بگوییم که در چنین بحرانی می رویم تا هویت و موقعیت جدید را تعریف کنیم . و وضعیتمان را روشن کنیم . این رامی شود پذیرفت .
● حال جامعه ما باید خود را بااین گذار وفق دهد . چرا؟
ما در عصر کامپیوتر از دیگرجوامع عقب مانده ایم . زیرا به دلیل عدم انطباق و بروز شدن علوم ما با عصرحاضر است . حتی در بین قشر فرهیخته و دانشجویی نیز ما شاهد فهم نادرست و برداشت غلط ازروانشناسی هستیم . در درون جامعه نیز هر کس خود را روانشناس می داند ، که این هم می تواند بد و هم خوب باشد .بد از آن جهت که جنبه علمی روانشناسی در میان عامه از بین می رود . یعنی همان چیزی که الان شاهد آن هستیم . و خوب از این جهت که شناخت عموم مردم و علاقه به این علم افزایش می یابد .
● حال می خواهم چند سوال و خواسته را مطرح کنم :
▪ چرا در بیمارستان ها و به خصوص بیمارستان های تخصصی ما روانشناس نداریم ؟
من باب مثال : بعد از عمل جراحی قلب باز نیاز بیمار این است که هم از لحاظ جسمی و هم روحی ، روانی تقویت شود . وبدین شکل نباشد که جسم را بهبود می بخشیم ، در حالی که بیمار از نظر روانی در وضعیت بعدی به سرمی برد . مسلما" نباید انتظار داشت که موفقیت به صورت صد درصد حاصل شود . بیاید فرآیند درمان را تکمیل کنیم . و به مقوله روان بیماران توجه جدی نماییم . وقتی روان بیمار شاد باشد و آماده بهبودی خواه ، نا خواه این باعث افزایش ضریب سلامتی فرد می شود .
▪ سوال و خواسته بعدی این است که کاربرد روانشناسی صنعتی در ایران بسیار کم است در حدی که تنها توانایی جسمی و فکری را برای استخدام در نظرمی گیرند . چرا؟
چه بسا افرادی که از نظر جسمی سالم ، ولی از لحاظ روحی ناسالم هستند .
از ابتدای استخدام تا زمان اتمام کار یک روانشناس صنعتی می تواند باعث بهره وری و کارآیی بیشتر کارگران باشد . تا بلکه در زمان کار در خدمت کار باشند .
در یک بررسی که در یک کارگاه انجام شد ، کارفرمایان با به کار گیری یک روانشناس صنعتی عوامل کاهش کا رآیی گارگران را مورد بررسی قرار دادند و این عوامل بدست آمد :
۱) کارگران از عدم ارتباط متقابل با کارفرمایان ناراضی بودنند .
۲) روشنایی و نور محیط کار را کافی نمی دانستند .
۳) ضریب امنیت دستگاههایی راکه با آن ها کار می کردند را پایین می دانستند
بعد از رفع مشکلات میزان کارآیی همین کارگران چند برابر شد .
▪ مسئله بعد این است که چرا این همه آرای مختلف در روانشناسی وجود دارد ؟
به طور اجمالی در علوم انسانی کار به تکافوی ادله رسیده است . یعنی درجامعه شناسی و روانشناسی علمای مختلف حرف های مختلف می زنند و هیچ کدام زیر بار دیگری نمی روند . اشاره من به این است که عرصه علوم انسانی ،عرصه هرمنوتیک است . یعنی همان جایی که پای معنا یابی در میان است . وواقعا" تکثر وتباینی داریم که غیر قابل تحویل به وحدت است . جون درعرصه علوم انسانی و در شاخه هرمنوتیک معرفت شناسی ، شما جامعه را به منزله یک متن می بینید ، می خوانید و میخواهید آن را معنی کنید ، نه مدعایی که دلیل برایش بیاورید یا پدیده ای که به نحو دترمینیستیک علتش راذکر کنید . هرمنوتیک اصلا" ماهیتش این است و به یک پلورالسیم قطعی می رسد . یعنی درمقام تفسیر اصلا" تفسیر های ما متعدد و متنوع می شوند . و واقعا" کار به جایی می رسد که جند تفسیر رقیب در صحنه باقی می ماند ،که هیچ کدام قادر به حذف دیگری از صحنه نیستند.
" لیکن بارانی باید تا رنگین کمانی برآید."
نویسنده : سهرا ب دلشاد دانشجوی کارشناسی روانشناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان


همچنین مشاهده کنید