جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

شیر ایرانی و عقاب امریکایی


شیر ایرانی و عقاب امریکایی
●اشاره :
زمانی كه میرزا ابوالحسن شیرازی اولین فرستاده سیاسی یا سفیر ایران در عهد ناصری با حكم ناصر الدین شاه مامور به تاسیس سفارت درینگه دنیا یعنی ممالك امریكا یا ایالات متحده امریكا شد تصور نمی كرد كه روزی مسائل فیمابین تهران – واشنگتن انقدر پیچیده وبغرنج شود كه گره گشایی تئوریك ازان ؛ موضوع صدها سمینار و پژوهش قرار گیرد تا بلكه كور سویی برای گره گشایی عملی بتوان تصور كرد. این ابهام و حیرت منحصر به حاجی واشنگتن نبود كه مردی ساده وسنتی وبیگانه ازدنیای مدرن بود و می نمود؛ ساموئل بنجامین اولین سفیر امریكا درایران نیز چنین چشم اندازی را در روابط فیمابین تصور نمی كرد. بهرحال با گذشت بیش از۱۵۰ سال از اولین ارتباطات وتعاملات ملتین و دولتین ایران وامریكا امروز سطح و نوع این روابط دروضعیت ویژه ای است كه ویژگی این وضعیت معلول عوامل گوناگونی است كه دراین نوشتار به اختصار به برخی ازانها ومهمترین چالشهای موجود وچشم انداز قابل تصور اشاره خواهم كرد .
۱- پیشینه تاریخی روابط ایران وامریكا :
دریك سطح كلان روابط ایران وامریكا به ۳دوره قابل تقسیم وتفكیك است ومولفه اصلی سازنده هردوره ؛ ویژگیهای مشترك حاكم براین روابط می باشد . این دوره ها عبارتند از:
الف : دوره روابط ابتدایی ؛ محدود وخنثی : این دوره نزدیك به ۱۰۰سال ازعهد ناصری تا اشغال ایران توسط متفقین درسال ۱۳۲۰برابر با ۱۹۴۱میلادی ادامه داشت . دران زمان اصل بی طرفی وانزوا مبتنی بردكترین مونروئه برسیاست خارجی امریكا حاكم بود ازاین رو واشنگتن اساسا درصحنه بین المللی سودایی درسر نداشت وتمام هم وغم دولتهای ملی وایالتی توسعه همه جانبه این كشور درچارچوب مرزهای كشوری بود و دورافتادگی جغرافیایی این سرزمین نوعی فرصت تاریخی برای امریكاییان ایجاد نمود تا فرایند ملت سازی دراین كشور دور از بحرانهای شایع قرن نوزدهم سامان یابد . ایران نیز دراین سالها محل تنازع وكشاكش منافع دولتین روس وبریتانیا بود و دول دیگر ی كه سیاستهای توسعه طلبانه واستعماری داشتند مثل فرانسه وپرتغال و... نیز براساس قرارداد نانوشته با متحدین قدرتمند خود درمسكو ولندن؛ چشم طمع از ایران بریده بودند و المان نیز زمانی كه جای پایی درایران یافت وچراغ سبزی ازجانب رضا شاه دید وارد چالشهای جدی با دول روسیه وبریتانیا شد كه شرح ان درقالب دوجنگ جهانی قرن بیستم قابل جستجو ست .بهرحال چنین شرایطی موجب شد روابط دوكشور دراین دوره طولانی به تبادل سفیر ؛ برخی سفرهای اتباع دوكشور وبرخی فعالیتهای علمی وفرهنگی واقتصادی محدودامریكاییان در ایران منحصر شود. برای نمونه می توان به سفر جاستین پاركینز (Justin parkins) و آساهیل گرانت (asahil grant) دونفر ازمیسیونرهای معروف امریكایی به ایران درسال ۱۸۳۴میلادی برابر با ۱۲۱۳هجری شمسی اشاره كرد. مورد دیگر ارتباط مستقیم امیر كبیر با امریكاییان برای احداث پایگاه دریایی دربوشهر بود .احداث راه اهن ازخلیج فارس به تهران نیز ازدیگر محورهای مذاكره برای همكاری دولتین ایران وامریكا دراواخر قرن نوزدهم بود كه به علت فشار بریتانیا به سرانجام نرسید وماجرای استخدام مورگان شوستر وآرتور میلیسپوی امریكایی نیزبرای اصلاح امور مالی وگمركی ایران دردوره مشروطه نیز به اولتیماتوم روسها وانگلیسی ها انجامید .اما دراین دوره علی رغم سطح محدود مناسبات فیمابین ؛ تصور مثبتی ازدوكشور نزد افكار عمومی وصاحب منصبان سیاسی ایران وامریكا وجود داشت كه یكی از دلایل عمده ان اشتراك دوكشور دربدبینی وخصومت با انگلستان وسابقه استعماری بریتاینا دردوكشور بود ضمن انكه امریكای تاسیس شده دراواخر قرن هجدهم واستقال یافته در۱۷۷۶سابقه بدی در روابط بین المللی نداشت وكشور ازدیخواهی واستقلال طلبی محسوب می شدو ایران به امریكا بعنوان نیروی سوم نگاه می كرد.
ب : دوره روابط گسترده و راهبردی : این دوره مربوط به سالهای بعد ازجنگ جهانی دوم است .سالهایی كه سیاست خارجی امریكا كاملا ازپیله انزوا خارج شده بود . امریكای نو با ورود به جنگ جهانی دوم حضور قدرتمندی درصحنه بین المللی را نشانه رفته بود . تئوریسین های امریكایی معتقدند قدرت وتوان ملی امریكا انقدر زیاد بود كه نمی توانست منحصر به مرزهای جغرافیایی این كشور بماند واهداف برون مرزی برای سرمایه گذاری ونفوذ جستجو می كرد.اعطای وام های كلان برای بازسازی اروپای ویران شده در جنگ جهانی دوم درقالب طرح مارشال یك نمونه ازاین حضور جدید امریكا درصحنه بین المللی است .ایران نیز شرایط نوینی را تجربه می كرد .۱۰ سال نخست حكومت محمد رضا پهلوی یعنی سالهای ۱۳۲۰ تا۱۳۳۰كه با ضعف و درحاشیه بودن شاه جوان ومیانداری احزاب وگروههای سیاسی همراه بود با ملی شدن صنعت نفت واوج گیری نهضت ملی واتحاد بی نظیر طیفهای میهن گرا و مذهبی به جایی رسید كه هم نظام استبدادی داخلی با نماد حكومت شاهی وهم مناسبات استعماری خارجی با نماد سلطه بریتانیا دراستانه فروپاشی قرار گرفته بود ودراین مقطع حساس روی دیگر چهره ایالات متحده برای ایرانیان به منصه ظهور رسید .روی مداخله جو واستعماری نوین كه درقالب طرح انگلیسی كودتای ۲۸ مرداد (عملیات آژاكس )علیه دولت ملی دكتر مصدق تجلی یافت و حركت بزرگ ملتی كه استقلال وازادی وتوسعه ملی را وجهه همت خود قرارداده بودند به نام امریكا وبه كام انگلستان وامریكا و حكومت پهلوی وبه زیان ملت ایران متوقف شد . این مقطع حساس توام بود با ایجاد شكاف ساختاری در نظام اجتماعی وسیاسی ایران . یعنی شكاف دولت – ملت . درسطح مناسبات خارجی بویژه درارتباط با امریكا رژیم پهلوی استمرارحاكمیت خود را مدیون واشنگتن می دانست و در۲۵سال پس از كودتا تمام تلاش خود را برای تعریف رابطه راهبردی با امریكا بكار گرفت هرچند دراین مسیر با تناقض های ساختاری فراوانی روبرو شد كه بعلت بیگانگی كارگزاران پهلوی دوم از علوم سیاسی و نظریه های نوین سیاست گذاری ازیكسو و عدم رابطه ساختاری رژِیم پهلوی با نخبگان مستقل ازسوی دیگر رابطه تهران – واشنگتن در این دوره ۲۵ساله نیز با فراز ونشیبهای جدی مواجه شد كه مهمترین انها به دوران كندی دراوایل دهه ۴۰ شمسی وكارتر درسالهای پایانی حاكمیت پهلوی باز می گردد.یعنی تحمیل انقلاب سفید درزمان كندی .فشارهای حقوق بشری درزمان كارتر. شاه وكارگزاران او ایران را تابعی ازقدرت جهانی امریكا تعریف كرده بودند وامریكا نیز درچارچوب جنگ سرد واستراتژی كلان مهار كمونیسم ؛ایران را به جهت موقعیت ژئو پلتیك ؛ ساختار حكومتی وسابقه تاریخی بهترین ابزار منطقه ای برای تضمین تامین وانتقال انرژی ومهار كمونیسم می دانست. ازهمین روی وبراساس دكترین دوستونی نیكسون ژاندارمی خاورمیانه ازجانب امریكا به ایران واگذار شد كه پیامد ان افزایش قدرت نظامی واقتصادی رژیم پهلوی ( نه ملت ) دراویل دهه ۷۰ میلادی بود . این اتحاد راهبردی بین دولتین ایران وامریكا ازیك پشتوانه عنكبوتی وسست تهدید می شد. یكی ساختار استبدادی حكومت پهلوی كه با فرهنگ واررشهای دموكراتیك ولیبرال امریكایی سازگار نبود ودیگری سیاست خارجی سلطه جویانه ومداخله گر دولت امریكا كه باخوی استقلال طلبی وازادی خواهی ملت ایران تطابق نداشت .بویژه كه بعد ازكودتا وبرخی رویدادهای دیگر مثل كشته شدن دانشجویان دانشگاه تهران كه به سفر نیكسون معاون وقت رئیس جمهور امریكا معترض بودند و.. نوعی كینه وعداوت نیز درفلب وروح ایرانیان بویژه دانشگاهیان ؛ روشنفكران وروحانیان نسبت به دولت امریكا شكل گرفته بود .ازسوی دیگر اقدامات سركوب گرانه رژیم پهلوی بویژه ازسال ۱۳۳۹به بعد كه ساواك شكل گرفت نیز به پای حماتهای دولت امریكا گذاشته می شد. دراین میان تبلیغات گسترده توده ایها وچپها كه درقالب ادبیات ماركسیستی وارد گفتمان اغلب محافل سیاسی وروشنفكری شده بود وجبهه سرمایه داری وامپریالیسیتی را هدف قرار داده بود درتشدید این بدبینی موثر واقع افتاد.
بدین صورت همانگونه كه بسترهای تاریخی موجبات گذارازمرحله اول مناسبات ایران وامریكا را با رویكرد مثبت فراهم كرد مجددا بسترهای تاریخی موجبات گذار ازمرحله دوم به سوم مناسبات تهران وواشنگتن را البته این بار با رویكرد منفی فراهم ساخت و فصل سوم مناسبات دوكشور رقم خورد.
ج : سالهای پس ازپیروزی انقلاب اسلامی درایران : دوران هماوردی و تقابل
این دوره ۲۷ ساله هرچند با فراز ونشیبهای فراوانی روبرو بوده است اما ویژگی قالب بران تقابل ورجز خوانی متقابل وانكار حقوق ومنافع یكدیگر بوده (به جهت قدرت مادی برتر امریكا بیشتر ازجانب واشنگتن ) به گونه ای كه درمقاطعی روابط دوكشور كه رسما ازجانب امریكا قطع شده بود دراستانه رویارویی نظامی قرار گرفته است . برخلاف دوره اول روابط ایران وامریكا كه دولتین وملتین نسبت به یكدیگر مثبت اندیشی داشتند ودوره دوم كه این مثبت اندیشی به سطح دولتین تقلیل یافت دردوره سوم این مثبت اندیشی به نقطه صفر نزدیك شد. وجای ان را تقابل ورویارویی درهمه عرصه ها گرفت به گونه ای كه ایرانیان امریكا را شیطان بزرگ (great satan) نامیدند كه همه فتنه های عالم زیرسر ان است و امریكا نیز ایرانیان را تروریست و حكومت جمهوری اسلامی را موجب نا امنی وبرهم زننده صلح جهانی وحتی محور شرارت (exis of evil)خواند. مهمترین رویدادهای موثر برمناسبات ایران وامریكا دراین دوره كه مجال شرح انها نیست جهت یاداوری وكمك به تحلیل این نوشتارعبارتند از:
۱- حمایت امریكا از دولت بختیار درماههای پایانی حكومت پهلوی وعدم همكاری یا حمایت ازانقلابیون ومردم
۲- سازماندهی فعالیتهای ضد انقلابی علیه نظام تازه استقرار یافته درسفارت امریكا كه منجر به تسخیر وتصرف ان ازجانب دانشجویان رادیكال وانقلابی شد.
۳- بلوكه كردن بیش از ۱۲میلیارد دلار ازاموال وداراییهای ایران
۴- حمله نظامی به ایران برای ازادی گروگانهای امریكایی وماجرای طبس
۵- طراحی وكمك به چند كودتا علیه جمهوری اسلامی كه مهمترین انها كودتای نوژه بود
۶- تبلیغات گسترده رسانه ای علیه انقلاب اسلامی برای ارتجاعی نشان دادن انقلاب وارزشهای انقلابی موردنظر مردم ( البته برخی تندرویها وكج سلیقگی ها همواره بهانه خوبی به رسانه های غربی داده است )
۷- تحریك عراق برای بهانه قراردادن اختلافات دیرین با ایران وسوء استفاده ازبی ثباتی داخلی كشور برای تجاوز نظامی به ایران وحمایت اشكار ازعراق ازسال سوم جنگ به بعد برای جلوگیری از پیروزی هریك ازطرفین و تحقق استراتژی تضعیف دوجانبه برژینسكی .
۸- افشای ماجرای ایران كنترا درسال ۱۹۸۶كه براساس ان قرار بود امریكا با واسطه ؛ تسلیحات نظامی دراختیار ایران قرار دهد ودرازای ان ایران برای ازادی گروگانهای امریكایی درلبنان میانجیگری كند . سود حاصل ازفروش تسلیحات به ایران نیز دراختیار مخالفان شبه نظامی دولت نیكاراگوئه موسوم به كنترا قرار گیرد.۹- ورود مستقیم به جنگ به نفع عراق درخلیج فارس با هدف قراردادن ناوچه ها ونفتكش های ایرانی و هواپیمای مسافری
۱۰- اعمال تحریمهای اقتصادی همه جانبه
۱۱- پیگیری استراتژی مهاردوگانه و قانون داماتو ( تحریم كشورها وشركتهایی كه درصنایع نفت وگاز ایران سرمایه گذاری كنند )
۱۲- متهم كردم دائم جمهوری اسلامی به حمایت ازتروریسم ونقض حقوق بشر وتلاش برای دستیابی با بمب اتم
درواقع این دوره ازمناسبات ایران وامریكا خود به دومرجله اصلی تقسیم می شود. دوره اول كه تا پا یان جنگ ادامه داشت و۱۰سال بطول انجامید كه امریكا برای براندازی جمهوری اسلامی تلاش می كرد ودردوره دوم كه نه به انتخاب بلكه به جبر درراس سیاست امریكا قرارگرفت تلاش برای تغییر رفتار ایران صورت می گیرد.
۲- چالشها ی موجود درمناسبات ایران وامریكا :
همانگونه كه درفراز پایانی بخش اول ازاین نوشتار اشاره شد استراتژی امریكا درقبال ایران ازتلاش برای اندازی به تلاش برای تغییر رفتار ایران تبدیل شده است . دراین مورد ذكر چند نكته ضروری است .نخست اینكه این تغییر استراتژی ازسر خیرخواهی وایران دوستی ایرانیان رخ نداده بلكه با تثیت موقعیت نظام بویژه تحكیم مبانی مردم سالار كشورتنها گزینه معقول برای ادامه سیاستها ی خصمانه امریكا علیه جمهوری اسامی ایران است . دوم اینكه هنوز هم درامریكا كسانی سعی می كنند استراتژی قبلی را احیا كنند كه به ویژه در۷سال اخیر كه ولكانها بر مصادر اجرایی دولت ایالات متحده تكیه زده اند نمونه های بیشتری ازاین دست قابل مشاهد ه است . تامین مالی شبكه های تلویزیونی برانداز بویژه درتابستان ۱۳۸۲ وتحریك مردم به شورش ونافرمانی مدنی از جمله مویدات بیرونی این نكته است .
اما محورهایی كه امریكا درتغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران تعقیب می كند عبارتند از: مساله دموكراسی ؛ حقوق بشر ؛ انرژی هسته ای و تروریسم . درواقع امریكا درنگاه كلان برای تثبیت هژمونی خود درمنطقه خاورمیانه باهدف تضمین تامین وعبور انرژی ارزان و تغییرات فرهتگی متناسب با سیاستهای منطقه ای امریكا بزرگترین مانع موجود را نظام جمهوری اسلامی ایران می داند كه نه تنها تن به قواعد نظم تعریفی امریكاییها درمنطقه نمی دهد بلكه رفتارهای این نظام ؛منشا ء والهام بخش برخی تحركات برون مرزی درخاورمیانه است كه مغایربا اهداف ومنافع امریكاست می باشد . ازجمله درفلسطین ؛ لبنان ؛ افغانستان ؛ پاكستان وحتی مصر وسوریه وعربستان . استراتژیستهای امریكایی معتقدند جمهوری اسلامی ایران اگر درنظر نمی تواند یا نمی خواهد بر سر این ۴موضوع با واشنگتن توافق تئوریك داشته باشد باید درعمل همراه وهمگام امریكا شود واین خواسته امریكا نیز اگر با جاذبه و تطمیع (قدرت نرم ) تحقق نیابد با زوروفشار ( قدرت سخت ) یاید تحقق یابد. ازمنظر امریكاییان ساختار نظام جمهوری اسلامی دمكراتیك نیست و نهاد رهبری و زیر مجموعه های وابسته به ان منشا روندهای تصمیم گیری درمسیری غیر دموكراتیك هستند.ازاین رو شاهد هستیم كه بییشترین تبلیغات سیاسی امریكا متوجه این نهادهاست . این رویكرد موجب ایجاد تصلب درگفتمان مشترك ایران وامریكاست كه برخی ازان بعنوان دیوار بی اعتمادی یاد می كنند . درواقع امریكا دریك موضع گیری متناقض وجود وماهیت یك نظام سیاسی را انكار كرده وسپس خوستار تغییررفتار ان می شود. ازاین رو هیچ یك از مسئولان جمهوری اسلامی اعتماد وتضمین كافی برای مذاكره با امریكا را ندارند. تعبیر رابطه گرگ ومیش برای رابطه ایران وامریكا ازاین عقبه منطقی برخورداراست . درحوزه مساله هسته ای نیز چنین تناقضی مشاهد ه می شود. راهی كه واشنگتن درپرونده هسته ای ایران درپیش گرفته بی انتهاست . انها درادامه استراتژی ایجاد شكاف بین دولت وملت درایران می گویند ملت ایران ((حقانیت )) برخورداری ازانرژی هسته ای را دارند هرچند اقتصادی وازملزومات توسعه ایران نیست ! اما دولت جمهوری اسلامی ((صلاحیت )) نمایندگی این حق را ندارد؟! ازاین رو این حق ملی باید معطل بماند . به عبارت دیگر به رسمیت شناختن این حق به تغییر رفتار نظام وابسته شده است تغییری كه به نوعی تغییر ماهوی نظام محسوب می شود. دربحث حقوق بشر وتروریسم نیز همین قاعده حاكم است .امریكا صرفا تفسیر لیبرالی ازحقوق بشر را برمی تابد وبه مساله تروریسم ازمنظر منافع وامنیت ایالات متحده می نگردوبا چنین رویكردی نمی توان انتظار ایجاد گفتمان مشترك برای حل وفصل اختلافات را داشت .ازاین سوی پذیرش گفتمان امریكایی این مقولات نیز ازسوی جمهوری اسلامی نوعی استحاله بنیادین ارزشهایی است كه ریشه های عمیق ملی ومذهبی درتاریخ یكصد ساله ایران دارند ضمن اینكه درصورت پذیرش سیاسی ؛ ازمشروعیت نظری ومقبولیت عملی نزد نخبگان وتوده های مردم برخوردارنیستند. با این اوصاف چشم انداز مناسبات ایران وامریكا چگونه است و چه متغیرهایی درشكل وساختار این مناسبات موثرند؟
۳- چشم انداز مناسبات ایران وامریكا
یكی از متغیرهای اساسی درمناسبات ایران وامریكا كه هیچ یكی ازدوره های اشاره شده دراین نوشتار مورد توجه تصمیم گیرندگان وناظران طرفین قرارنگرفته وموجب شكنندگی این رابطه شده است پیچیدگی منحصر به فرد ملتین ایران وامریكا وبالتبع ساختار های اجتماعی وسیاسی وفرهنگ وارزشهای متقابل است . تقلیل دادن ملت ایران وابعاد گوناگون جامعه ایرانی به برخی شعارهای سطحی نخ نما مثل طرفداری ازتروریسم وبنیاد گرایی و.. همان قدر ناپخته و ناشیانه وبرامده ازاذهان سطحی است كه جامعه بزرگ وپیچیده امریكایی (ازنظر مناسبات نه فردی وشخصیتی ) به برخی سیاستهای دولتی برخی گرایشهای سیاسی مثل نو محافظه كاران جمهوریخواه تقلیل یابد. به تعبیر دیگر پس ازگذشت سالیان مدید شكنندگی وناپایداری روابط دوكشور ضروری است تجزیه وتحلیل وضع موجود برای شناخت رهیافت وضع مطلوب متناسب با منافع ملی دو طرف ؛ از شعارزدگی وسطحی نگری ماجراجویان رادیكال و مصالحه جویان مرعوب كه درایران وامریكا مصداق های قابل اشاره دارند خارج شودودر دستور كار نخبگان شجاع ؛ ازاد اندیش و معتقد به ارزشهای عمیق دینی وملی دوكشور قرار گیرد .( فراموش نكنیم .جامعه امریكا نیز دینی وپایبند با اموزه های دینی یعنی مسیحیت است .) زیرا طرفین بویژه امریكاییها كه ازشاخص قدرت مادی برتری برخوردارند به شدت نیازمند رها نمودن ذهنیت های كلیشه ای از یكدیگر هستند تا بتوانند درفضایی معقول وواقع گرایانه تصمیم سازی وتصمیم گیری كنند. یكی از ذهنیت های كلیشه ای مورد اشاره تعریف بازی برد - باخت یا بازی با حاصل جمع جبری صفر درمناسبات ایران وامریكاست .(نظریه بازیها ) به عبارت دیگر براساس این رویكرد بازی دوكشور نمی تواند دو برنده داشته باشد ودرهر تعامل ومناسباتی قطعا یكی بازنده وخائن به ملت خود خواهد بود زیرا منافع ملی را زایل كرده است . درحالی كه این رویكرد متعلق به دوران پیشا سنتی در روابط بین المللی است كه همه چیز درصحنه نبرد تن به تن سربازان تعیین می شد واستیلای مطلق ؛ مطلوب طرفین نزاع واختلاف ها بود.درحالی كه امروز هنر سیاستمداران نگاه سیاه وسفید به مناسبات بین المللی نیست زیرا این نگاه بسیار عوامانه وسطحی است ونیازمند روش شناسی ؛ بینش تاریخی ؛ ارزش گرایی ؛ ومیهن دوستی نمی باشد .این نگاه تكلیف پیچیده ترین مسائل را با پاك كردن صورت مساله یا وارونه سازی مساله یكسره می كند بدون انكه برای ان راه حلی بیابد.زیرا اغلب خود مساله برای این ذهن های سطحی روشن نشده است وتلاش می شود با تغییر درمساله ؛ مساله قابل فهم شود. رویكرد براندازانه برخی لایه های تندروی امریكایی علیه جمهوری اسلامی شاهدی براین مدعاست . یعنی راحت حل كردن مساله مهمی به نام انقلاب اسلامی و تغییرات فرهنگی درایران وتاثیرات ان بر دیگر كشورهای اسلامی .ازهمین روی است كه جوزف نای ازتئوریسین های برجسته امریكا تعجب می كند كه چرا تنها ۲۶صدم درصد ازبودجه نظامی امریكا به قدرت نرم یعنی نفوذ فرهنگی ومشروع امریكا اختصاص یافته است ؟ یعنی حدود ۱میلیارد دلار از بودجه ۴۰۰میلیارد دلاری نظامی امریكا.بدیهی است این تصمیم یعنی تخصیص بودجه برامده ازذهنیتی پیشینی است كه متناسب با واقعیتهای ایران وخاورمیانه نیست .
نكته مهم دیگر كه درروابط ومناسبات ایران وامریكا نقش متغیر مخرب را بازی كرده است بی اعتنایی وحتی بی احترامی طرفین به ارزشهای وفرهنگ یكدیگر است .صحنه رواباط بین الملل صحنه موعظه های اخلاقی و تربیت واصلاح واحد های تشكیل دهنده نظام بین الملل یعنی كشورها توسط یكدیگرنیست .بلكه صحنه بازی وتعامل برای حداكثر سازی منافع ملی درچارچوب صلح وامنیت است . امریكاییها باید ازخواب جهانی سازی ( بخوانید غربی سازی وامریكایی سازی )بیدار شوند . جهانی شدن را به جهانی سازی تحویل (reduction)نكنند یا فرونكاهند. لازمه جهانی شدن به رسمیت شناختن فرهنگها وارزشهای متكثر وپراكنده است تاحدی كه صلح وامنیت وحقوق بشر خدشه دار نشود. امروز اكثریت صاحب نظران مدل های تعریف شده ووارداتی مفاهیمی مثل دموكراسی و حفوق بشر ودینداری را فاقد جاذبه وكارامدی می دانند وتجربه عراق وافغانستان با هزینه ای بالغ بریك میلیارد دلاردرسالهای اخیر ازمایشگاه تایید این نظر است . ونكته اخر اینكه نمی توان تحث شعارهای جذابی مثل گسترش دموكراسی ؛ استقلال طلبی ؛ دفاع ازحقوق بشر ؛ عزت خواهی و... برخی خواسته ای محدود سیاسی ؛ حزبی و حتی قدرت طلبانه را به منافع ملی تعمیم داد ودرواقع منافع ملی را پشت پروپاگاندای سیاسی قربانی كرد . زیرا درجهان كنونی ونقش فزاینده ارتباطات و سهم روز افزون دیپلماسی عمومی درروابط بین المللی ( شاخه ای ازدیپلماسی كه ملتها وبخش های غیر دولتی را مخاطب قرار می دهد) نمی توان خارج ازمنافع ملتها كه درواقع نقش ذاتی دركشورها دارند ( حكومتها نقش عرضی دارند)عمل كرد واستمرار وپایداری داشت . دولتها همواره می ایند می روند واین ملتها هستند كه می مانند وضمن بهره گیری ازتجارب گذشته درباره دولتها قضاوت می كنند .
دراین نوشتار تلاش شد درحد امكان روباط ومناسبات ایران وامریكا درسه دوره تصویر شده مذكور ازمنظری صریح وواقع بینانه والبته دوسویه بازنگری ومورد تجزیه وتحلیل قرار گیرد .بدیهی است نكات وموضوعات ورویكردهای فراوان دیگری به این موضوع می توان داشت كه راهگشای شناخت بهتر ودقیق تر ازمساله است وایران امروز به جد نیازمند رویكردهای متفاوت والبته واقع بینانه به موضوعات مبتلابه كشور بویزه درحوزه سیاست است .
پی نوشت:
*دانشجوی دكترای تخصصی علوم سیاسی
منابع :
www.iranianjournalist.blogfa.com ۱-
www.parstimes.com/history/us_iran.html۲-
www.mehr.org/index_us_iran.htmwww.fas.org/nuke/guide/iran/doctrine/com۶۳e.htm۳-
en.wikipedia.org/wiki/United_States-Iran_relations ۴-
۵-Robert Mantel, Geoffrey Kemp, U.S. Military Sales to Iran, U.S. Govt. Print. Off,۱۹۷,p.۵۹
۶-Adlam, Iran-U.S. Claims Tribunal Reports, Cambridge University Press
۷-missagh Parsa, States, Ideologies, and Social Revolutions, Cambridge University Press,p.۳۳۶
نویسنده: امیر دبیری مهر*
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید