شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


ترانه های ملی در دیوان شاعری صلح مدار


ترانه های ملی در دیوان شاعری صلح مدار
● مروری بر زندگی ملك الشعرای بهار، به مناسبت سالگرد تولدش
بهار، شاعری بزرگ، روزنامه نگاری تجددخواه،نویسنده ای ادیب و متفكری صلح جوی بود.تاریخ ادبیات ایران چهره محمدتقی بهار را همواره به شكل برجسته و شایسته ای بر سینه خود نقش كرده و از وی به عنوان یكی از ادیبان قرن اخیر یاد می كند.
سبك شعری بهار به سبك خراسانی شباهت دارد و این امر در قصاید و مثنویاتش مشهود است. بهار با ابداعات و ابتكارات لفظی و معنوی اش بر غنای ادبیات ایران افزود و از سوی دیگر در احیای شیوه پیشینیان نقش موثری داشت. نیمه آبان ماه مصادف با سالگرد تولد این شاعر نامی است. مقاله ذیل به همین مناسبت با هدف بررسی زندگی و آثار او از سایت تبیان برای علاقه مندان ادب فارسی آورده شده است. میرزامحمدتقی ملك الشعراء بهار در تاریخ ۱۳ ربیع الاول سال ۱۳۰۴ قمری در شهر مشهد پا به عرصه وجود گذاشت.
پدرش حاج میرزا محمدكاظم، متخلص به صبوری و ملقب به ملك الشعرا ابن حاج محمدباقر كاشانی كاشان بود. پدر بهار در مشهد تولد یافته است اما حرفه پدری و اجدادی را مانند سایر برادران خود دنبال نكرده و در مشهد به تحصیل علوم ادبیه و عربیه و زبان فرانسه و فقه و حكمت پرداخته و در عصر خود یكی از فضلای مشهور خراسان به شمار می آمد.
ملك الشعراء بهار اصول ادبیات را در نزد پدر آموخته و پس از مرگ پدر كه ۱۸ سال بیشتر نداشت، تحصیلات ادبی را نزد مرحوم ادیب نیشابوری كه از ادبا و شعراء مشهور بود و نیز سایر فضلای معاصر، دنبال كرد و مقدمات عربی و اصول كامل ادبیات فارسی را در مدرسه نواب در خدمت اساتید آن فن تكمیل نمود. بهار از سنین كودكی و در زمان حیات پدر قریحه ادبی خود را گاه به گاهی بروز می داد و ذوق فطری و خدادادی خویش را ضمن گفتار و كردار كودكانه خویش آشكار می ساخت.
پس از فوت پدر در گفتن شعر رفته رفته چنان مهارت به خرج داد كه جز معدودی از اساتید، سایر فضلای خراسان آن را باور نكرده و می گفتند اشعار پدرش را به نام خود می خواند. پیش از آنكه حكام و امرای خراسان در محافل علنی مكرر وی را امتحان كردند و او قصاید خاصی را كه از لحاظ لفظی و معنایی تازگی داشت، می سرود و به خوبی از عهده امتحان برمی آمد، اما حسودان و معاندین او رشته تهمت را از در دیگر تاب داده و گفتند كس دیگری است كه برای او شعر می سازد. در همان ایام بود كه گفت وگوی مسافرت مظفرالدین شاه به خراسان، در مشهد شایع شد. بهار برای اینكه سمت ملك الشعرایی خود را پس از صبوری محرز سازد و خود را به شاه بشناساند اولین قصیده خویش را برای عرضه داشتن به شاه پس از ورود به مشهد ساخت كه مطلع آن، این است:
رسید موكب فیروز خسرو ایران
آیا خراسان، دیگر چه خواهی از یزدان
بهار در یادداشت های خود درباره اتفاقات پس از این رویداد نوشت: «از آن پس به تكمیل معلومات خود پرداخته، بر آن شدم كه به تهران آمده، به كمك بزرگان دولت برای فرا گرفتن علوم جدید به فرهنگستان رهسپار شوم، لیكن دو چیز در پیش این مقصود دیوار كشید، یكی بی سرپرست بودن خانواده كه مادر، خواهر و دو برادر كوچك بودند و معیشت آنان را بایستی تدارك و اطفال را تربیت نماید، دیگر انقلابات ایران بود كه در سال ۱۳۲۴ قمری، دو سال پس از مرگ پدر روی نموده و در اوضاع اجتماعی ایران تاثیرات شگرفی بخشیده و در هر سری شوری دیگر انداخت.»
از این زمان است كه بهار با شخصیت مستقل و خاصی كه یافته بود وارد زندگی سیاسی و اجتماعی شد. بهار برای اجرای آمال وطنی مقالات سیاسی و اشعار مهیج و ترانه های ملی در تهییج ملیون و زعمای مشروطیت و مذمت محمدعلیشاه و سایر سران مستبد ساخت و در روزنامه خراسان كه در مشهد محرمانه چاپ و نشر می شد بدون امضاء انتشار داد.
گوینده این اشعار و مقالات در ابتدا نامعلوم و رفته رفته معرفی شده، مورد تحسین و ستایش عموم واقع شد.پس از جدالی كه میان محمدعلیشاه و ملت درگرفت كه به پیروزی انقلابیون ختم شد، دو عقیده متضاد، دو عقیده تند و معتدل بین سران و پیشقدمان آزادی ایجاد گشت. در مشهد حزب تندرو و دموكرات قدرت بسیاری یافت و كمیته حزب دموكرات خراسان، انتخاب گردید و بهار هم یكی از اعضاء كمیته مزبور شد.پس از تشكیل این كمیته، اوروزنامه نوبهار را به امتیاز و مسوولیت خویش به عنوان ناشر افكار حزب در مشهد انتشار داد.
از اواخر دوره ششم مجلس شورای ملی در اثر جریان های سیاسی خاصی كه پیش آمده بود امكان فعالیت های سیاسی از بهار سلب شد. وی مدت یكسال در دارالمعلمین عالی كه هسته دانشسرای امروز است به تدریس تاریخ ادبیات ایران و همچنین به تصحیح كتاب های تاریخ سیستان و تاریخ طبری و مجمع التواریخ و جوامع الحكایات و تالیف كتب درسی پرداخت.
در دهمین ایام بود كه در اثر دروغ های دروغپردازان، به اتهام هایی ناروا زندانی و چهارده ماه به اصفهان تبعید شد.این نكته جالب است كه دوره زندان و تبعید از پربهره ترین سال های زندگی ادبی او بود. مثنوی «كارنامه زندان»، غزل معروف «من نگویم كه مرا از قفس آزاد كنید» قطعه مفصل و معروف «شباهنگ» و قصاید دیگر را او در این زمان سروده است.
آخرین فعالیت اجتماعی بهار كه در واقع از نظر او فعالیت سیاسی نبود، ریاست جمعیت هواداران صلح بوده است.او می گفت: «امر صلح را به خاطر صلح نه به خاطر آن كسانی كه درباره آن صحبت می كنند، دوست دارم. فریاد صلح خواهی اصیل و قابل احترام است.»سرانجام بهار در اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰ خورشیدی درگذشت. او را در شمیران، در باغ آرامگاه ظهیرالدوله به خاك سپردند.
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید