شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا
نقل تاریخ انبیا برای کافران
ای پیامبر (ص) برای كافران مكه قصه اصحاب قریهای را بیان كن كه رسولان برای دعوت مردم به توحید، به آن قریه آمدند.
قضیه از این قرار است كه حضرت عیسی (ع) دو نفر از حواریون خود را به شهر انطاكیه فرستاد تا مردم آن شهر را به توحید دعوت كنند آنان به نزدیكی شهر رسیدند و پیرمردی را دیدند كه چوپانی میكرد به او سلام كردند، پیرمرد پرسید: شما كجا میروید، پاسخ دادند ما فرستادگان عیسی پیامبر (ع) هستیم آمدیم تا شما را به دین توحیدی دعوت كنیم و از عبادت بتها باز داریم. پیرمرد پرسید: شما بر گفته خود چه دلیلی دارید، آنها گفتند به دعای ما بیماران شفا یابند و كور و پیس به صحت و سلامت بازگردند، پیرمرد گفت: من فرزندی بیمار دارم و پزشكان از علاج او عاجزند اگر او به دست شما شفا پیدا كند من به دعوت توحیدی شما پاسخ مثبت میدهم. حواریون عیسی، بیمار را شفا دادند و پیرمرد خوشحال شد. نقل شده است او همان مومن آل یس است او در ادبیات اسلام به حبیبا... (حبیب نجار) معروف است و درزبان رومیبه نام تئوفیلس است كه او را قدیس اعظم میشمردند.
خبر معجزه حواریون عیسی در شهر انطاكیه پیچید و مردم گروه گروه بیماران خود را جهت شفا و درمان به حضور آن دو رسول میآوردند تا اینكه حاكم روم افطیخش از این كه افكار عمومی جلب فرستادگان عیسی شد غضبناك شد و آن دو فرستاده عیسی را دستگیر و روانه زندان كرد خبر دستگیری دو حواری عیسی به ایشان رسید و حضرت عیسی شمعون الصفا كه رییس حواریون بود به عنوان فرستاده سومش جهت تبلیغ و رهایی آن دو فرستاده پیشین از زندان، راهی انطاكیه ساخت ولی روش تبلیغی شمعون با دو فرستاده قبلی فرق داشت او به شهر انطاكیه در آسیای صغیر وارد شد و با نزدیكان حاكم روم رابطه برقرار كرد و میزان معرفت و دانش خود را به آنها فهماند و همین وسیلهای جهت ملاقات با حاكم رومی شد و به سبب دانش و حكمتش مقرب دربار حاكم انطاكیه شد.
خداوند به همین واقعه اشاره میفرمایند كه ما برای اهل انطاكیه دو نفر را فرستادیم ولی مردم انطاكیه آن دو فرستاده الهی را تكذیب كردند سپس ما آن دونفر را به فرستاده سوم كه همان شمعون الصفاست عزت دادیم.
شمعون با زیركی، جایگاه رفیع و بلندی نزد حاكم انطاكیه پیدا كرد و حتی با او به بتكدههای شهر میرفت و با پیشنهادهای خردمندانه مشاور حاكم شد. روزی شمعون از حاكم پرسید من از مردم شنیدهام كه دو نفر را كه ادعای بزرگی مبنی بر شفا دادن بیماران میكردند حبس كردید مناسب است آنها را احضار كنید تا قضیه روشن شود ملك پاسخ داد بله آن دو، افكار مردم را از دین پدرانشان منحرف میكردند ولی مانعی ندارد آن دو را احضار میكنیم حاكم دستور داد تا دو زندانی را بیاورند آن دو رسول به محضر حاكم رسیدند و با تعجب، شمعون را دیدند كه به عنوان مشاور حاكم در كنار وی نشسته است شمعون از آنها پرسید شما چه كسانی هستید و از كجا آمدید؟
آن دو پاسخ دادند ما رسولان الهی هستیم و از طرف خداوند آمدیم تا مردم را به توحید و ترك بتپرستی دعوت كنیم ما آمدهایم تا مردم را به سوی خداوند دعوت كنیم شمعون پرسید آیا شما دلیل و حجتی بر این گفته خود دارید؟ آن دو پاسخ دادند ما بیماران كور و جذامی را شفا میدهیم و حتی مردگان را زنده میكنیم شمعون به حاكم گفت این دو ادعای بزرگی است بهتر است آنها را امتحان كنیم چند بیمار كور و جذامی آوردند كه به دعای آن دو فرستاده شفا یافتند فضای تعجب و تحسین، كاخ حاكم را فرا گرفت اطرافیان حاكم یادآورد او شدند كه پسرش چند سال پیش فوت كرده است اگر آنها راست میگویند فرصت خوبیست تا فرزند حاكم را زنده كنند مسئله زنده كردن پسر حاكم مطرح شد و آن دو گفتند ما دعا به درگاه الهی میكنیم و خداوند به اذن و خواست خود او را زنده میكند مراسم احیا و زنده كردن پسر حاكم انجام شد و در میان بهت و ناباوری قبر وی را شكافتند و او زنده بیرون آمد و ماجرای زنده شدن خود را به دعای دو مرد در درگاه الهی نقل كرد كه چگونه آنها نظر خداوند را برای زنده شدن او جلب كردند پدر پرسید: اگر آن دو مرد را ببینید آیا آنها را میشناسید؟
پسر جواب داد: بلی آن دو را میشناسم. در میدان شهر مردم جمع شدند و به نوبت از میان جمعیت پسر را عبور دادند و پسر هر دو آنها را شناخت و حاكم بسیار خوشحال شد و از پیشنهاد شمعون مبنی بر احضار آن دو زندانی و گفتگوی با آنها كه چنین نتیجه گرانبهایی حاصل شد بسیار قدردانی كرد، اما شمعون دنبال واقعیت دیگری بود و به حاكم گفت حال كه آن دو فرستاده در ادعای خود صادق بودند بهتر است دعوت آن دو را گوش كنیم و درباره آن تامل كنیم و حتی ایمان بیاوریم، حاكم پذیرفت و آن دو فرستاده خودشان را كامل معرفی كردند كه آنها فرستاده حضرت عیسی برای دعوت توحیدی هستند و شمعون كه اظهار رضایت حاكم را دید فرصت را مغتنم شمرد و خود را معرفی كرد و از توحید و نبوت برای حاكم گفت و حاكم و خانوادهاش را به دین عیسی توحیدی كرد ولی مردم شهر انطاكیه آنها را نپذیرفتند و گفتند...
منبع : خانواده سبز
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
اسرائیل ایران اصفهان ایران و اسرائیل انفجار استان اصفهان حمله ایران به اسرائیل گشت ارشاد حجاب ارتش جمهوری اسلامی ایران دولت وعده صادق
فراجا فضای مجازی سیل تهران زلزله هواشناسی قتل قوه قضاییه سازمان هواشناسی سیلاب شهرداری تهران دبی
قیمت خودرو قیمت طلا ایران خودرو فرودگاه بانک مرکزی بازار خودرو خودرو قیمت دلار تورم حقوق بازنشستگان قیمت سکه دلار
تلویزیون سینمای ایران احسان علیخانی کتاب تئاتر موسیقی دفاع مقدس
سرطان اینترنت
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه آمریکا سازمان ملل جنگ غزه روسیه امیرعبداللهیان شورای امنیت عملیات وعده صادق چین حماس
فوتبال پرسپولیس شمس آذر قزوین علی دایی لیگ برتر باشگاه استقلال لیگ قهرمانان اروپا صنعت نفت آبادان رئال مادرید بارسلونا بازی لیگ برتر فوتبال ایران
هوش مصنوعی گوگل فناوری سامسونگ تلگرام اپل ناسا وزیر ارتباطات
خواب چاقی پیاده روی گیاهان دارویی