جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


آثار جلال آل احمد «تجلی گاه سبکی پیشرو»


آثار جلال آل احمد «تجلی گاه سبکی پیشرو»
دامنه موضوع گزینی متنوع داستانی جلال آل احمد به رغم آن كه بیست و چند سال از چاپ آثارش می گذرد، با احتساب این كه در بسیاری موارد او مبدع سبك جدیدی بوده، بسیار وسیع بوده و از جایگاهی بسیار بالا برخوردار است و همچنان آثار جلال مورد توجه منتقدین و مخاطبان بوده است. برای پی بردن به این موضوع داستان «خدا داد خان» پنجمین داستان از مجموعه «زن زیادی» را مرور خواهیم كرد. این مجموعه چهارمین كتاب چاپ شده جلال آل احمد است كه در مرداد ماه ۱۳۳۱ به چاپ رسیده است. چاپ سوم اثر انتشارات توس ۱۳۴۹ در دسترس ما بوده است كه شامل ۲۲ صفحه است و داستان از زاویه دید دانای كل روایت می شود. خلاصه ای از داستان را مرور می كنیم تا دو مشخصه پیشرو بودن این داستان یعنی حضور عنصر و طرح مضامین رئالیستی انتقادی مشخص گردد.
خلاصه: «خداداد خان خوش هیكل و خوش پوش یك هفته ای است كه به عضویت كمیته مركزی حزب درآمده است. پیش از این هم به دلیل سردبیری ارگان حزب و دو روزنامه «ضد دیكتاتوری» و مجله فرهنگی و همچنین حضور مستمر در محافل فرهنگی و مردمی و در محافل نیمه فرهنگی- نیمه دوستانه تا پاسی از شب ها گذشته مشغله داشته و تنها هشت ساعت در شبانه روز به منزل رفته كه شش ساعت آن را می خوابیده و در دو ساعت دیگر كه صبح ها هم دست می دهد علاوه بر خوردن صبحانه مروری بر مقاله ها كه زنش تنظیم می كند و كتاب هایی كه باید در محافل مختلف از آن سود ببرد معمول می داشته كه تاكنون ادامه دارد. تمام كارهای شخصی اش حتی انتخاب پارچه كت و شلوار را هم زنش انجام می دهد. با دوست تازه نماینده شده اش هر روز به سر كار می رود، او این روزها به خداداد خان می گوید: «پشتت به كوه قاف بنده» سر به سرش می گذارد.
خداداد خان قبل از عضویت كمیته مركزی از نیمه های شب در محفل دوستان كشور نیمه آسیایی- نیمه اروپایی حاضر می شده كه این ماجرا ادامه دارد. در اثر همان شب نشینی ها با اعضای محفل كشور نیمه آسیایی- اروپایی حقوق هزار تومانی در ماه به در خانه اش می فرستند و آن هم نمی تواند مورد انتقاد دیگران قرار بگیرد، زیرا زن خداداد خان روزانه سه ساعت در سفارت ماشین نویسی می كند. خداداد خان بعد از انتخابات با دوست نماینده اش در هتل «پالاس» ناهار می خورد.
آن ها معتقدند با ابزارهای بورژوازی باید به جنگ بورژوازی رفت. دو روز در هفته هم خداداد خان ناهار را به اتفاق خانواده در هتل پالاس صرف می كند. خداداد خان با دوست نماینده اش سیر مطالعاتی «پسیكولوژی ده فرمول» را دنبال می كند.
خداداد خان از سال ۱۳۲۰-۱۳۱۵ در زندان بوده است و همان پنج سال زندانی سیاسی بودن، تضمینی برای كمیته مركزی رسیدن هم هست. هر چند بدخواهان نسبت به دورانی كه زندانی بوده و اعتراف های موهن او انتقادهای شدیدی دارند.
خداداد خان سعی كرده است در اطراف خود این اصل را جای بیندازد كه در قطع ارتباط با گذشته خراب كردن پل های پشت سر و همیشه روبه آینده بودن «سرلوحه امور باید قرار بگیرد.» او از مراحلی كه به «فولاد آبدیده شدن» منجر می شود گذشته و جایگاهش را استحكام بخشیده است: «... و آینده چه بیاید و چه نیاید برای او فرقی نمی كند. چون او حالا دیگر پشت به كوه قاف داده است. حالا دیگر زندگیش معنایی به خود گرفته است. حالا دیگر آب هرزی نیست كه به مردابی فرو برود. حالا دیگر عضو فعال كمیته مركزی شده است...»
دو مورد طنز موجود در اثر و حضور رئالیسم انتقادی تخیلی بیش از هر چیز در بطن اثر نمایان است. در واقع موقعیت خداداد خان با صراحت به ظاهر ممدوح شده ای تصویر شده است كه در میان انواع شایعات، توهم ها و تخیل ها، هاله ای از موجود برتر بودن بر او سایه افكنده است. ترجمه هایی قبل از زندان داشته كه بعد از آن همان زبان دانستنی به پر و بال گرفتن این شایعه می انجامد كه او دكترای خود را در كشور نیمه اروپایی- نیمه آسیایی گرفته، بنابراین شخصیتی ممتاز است. سردبیری كردن چندین نشریه كه در هر كدام از آن ها سرمقاله هایی از او چاپ می شود. علاوه بر زنش، دانشجویانی هم هستند كه چند خط نوشته او را مقاله ای می پردازند. او همیشه جدی است و در این روند (عضو كمیته مركزی شدن) خود را وامدار زنش نمی داند و معتقد است در موقعیت او هر زنی می بایست همان باشد كه زنش هست. گاه هم فكر می كند كه در كنار به نسیان سپردن گذشته می تواند زن و بچه اش را نیز به گذشته ها الصاق كند. بنابراین هر چه بیشتر داستان به جلو می رود زوایای زندگی ذهنی و عینی خداداد خان بیشتر معرفی می شود.
وی در راه ترقی خود از گذاشتن پا بر روی هر شانه ای ابایی ندارد. جدیت او معادل وقاحت، فرصت طلبی، ناجوانمردی، دورویی، وابستگی به بیگانه به طور نفرت انگیزی است. گویی او در برابر آینه شكلك درمی آورد. نویسنده موقعیت او را نوعی خیانت قلمداد می كند و كاری می كند تا لبخند بر روی لبان خواننده بنشیند. او در نهایی ترین تحول شخصیتی اش كه می خواهد گذشته ننگین خود را هر چه بیشتر بپوشاند كاری می كند تا خواننده برعكس با موجودی حقیر و شیطانی روبه رو شود.
گروهی از هم حزبی های او در زندان و در دوران چهار ساله فعالیت او در آن زمان اسنادی را ارایه می دهند كه موجودیت او را پیوسته تهدید می كنند. گر چه خداداد خان بر اریكه موفقیت تكیه زده است، اما كابوس افشا شدن او را به موجودی حقیر در درون تبدیل كرده است. بنابراین نویسنده با طنزی نمایشی یعنی كاری را جلوه دادن و عكس آن را عمل كردن علاوه بر شگفتی خواننده موجبات خنده او را نیز فراهم می سازد، اما رئالیسم انتقادی اثر بر عوامل دیگر با خوانش دیگر تكیه دارد. این عینی گرایی نیز با تناقض های درونی، سیاسی اثر قابل توام است. پیشرفت خداداد خان مزد خدمت او نیست، بلكه مزد خیانت او است. او خود را مدافع حقوق طبقه كارگر و دهقان نشان می دهد، اما در هتل پالاس ناهار می خورد. حقوق ماهانه هزار تومانی از سفارت به در خانه اش می آورند. دیوان سالاری بوروكراتیك حزبی بر اصل فرد محوری كه سرسپردگی اش به طور مداوم كنترل می شود و گرداننده روزنامه های «ضد دیكتاتوری» است خود در همه زمینه ها مظهر دیكتاتوری فردی است و این در حالی است كه حزب در موقعیت به اصطلاح مبارزه ضددیكتاتوری قرار دارد. بنابر این انتشار این داستان «خداداد خان» در سال ۱۳۳۱ به لحاظ تاریخی جلوتر از داستان هایی نظیر «مزرعه حیوانات» و «۱۹۸۴» جرج اروول انگلیسی است. ده ها سال پیش از تبلیغات غربی ها پیرامون «پاییز پدر سالار» گابریل گارسیاماركز كلمبیایی است. خداداد خان علاوه بر آن كه یك شخصیت مشخص است نمادی از شخصیت یك «استالین» نیز هست كه می تواند در صوت داشتن اختیار، دیكتاتوری محض را به معرض نمایش بگذارد.
یك ویژگی دیگر در این داستان افشای وابستگی حزبی است كه در آن سال ها (۱۳۲۴ تا ۱۳۳۲) با در اختیار داشتن شورای متحده كارگری، سازمان نظامی، نشریات مختلف، انجمن فرهنگی ایران و شوروی و احزاب به ظاهر مستقل اما همسو با حزب توده نظیر فرقه دموكرات آذربایجان و كردستان یك آلترناتیو قدرت است، اما با تكیه بر منافع شوروی (نه منافع زحمت كشان ایران) با طرح شعارهای «نفت شمال را به شوروی بدهید» قدرت مردمی خود را از دست می دهد.
جلال آل احمد در این داستان ضمن افشای بیگانه پرستی حزب توده كلیت مبارزه ضداستبدادی و ضداستعماری را زیر سوال نمی برد. حتی در مورد حزب هم به رهبری آن حمله می كند نه به هواداران كه تصور و شور انقلابی و عدالتخواهانه دارند. بنابراین داستان به سبك «اتوپیایی- آرمان شهری» و افشای وابستگی های سران آن نمونه فنی و پیشرو داستان نویسی در ایران است و آل احمد را از این حیث باید صاحب سبك فوق به حساب آورد و به مقام پیشرو بودنش احترام گذاشت.
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید