جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

امام خمینی و ملت ایران


امام خمینی و ملت ایران
در كارنامهٔ رهبران نهضت‌ها و قیام‌های مردمی، ملت؛ جایگاهی بلند و تعیین‌كننده دارد. اساساً، در حمایت‌های ملی از یك رهبر بیدار و قاطع و نفوذناپذیر است كه رهبری؛ تجلی می‌كند. در تحلیلِ عوامل كامیابی حركتهای آزادی‌خواهانه و استقلال‌طلبانه، دو عامل را در ارتباط تنگاتنگ با یكدیگر می‌نگریم؛ نخست شور مردمی كه از بیدادها به ستوه آمده‌اند، و دیگری مدیریت و قاطعیت رهبری در برابر موانع دست‌یابی به هدف‌ها و خواسته‌های مردمی. در این مقال گذری خواهیم داشت بر پیوند عاطفی و معنوی و فرهنگی امام خمینی و ملت ایران. رازجویی از چند و چونی این پیوند تاریخی و تأثیرگذار بر سرنوشت مردم ایران و منطقه و جهان اسلام، بهره‌هایی به همراه خواهد داشت كه هر كدام می‌تواند راهنمای حركت ضداستبدادی و ضداستعماری نسل‌های انقلاب باشد.
●ویژگی‌های شخصیتی و رفتاریِ ملت ایران
آگاهی از روحیات و خلقیات ملتی كه سر «چهارراه تاریخ»،[۱] هزاره‌ها زیسته‌ و تأثیر گرفته و اثر گذاشته است، ضرورتی است انكارناپذیر. رهبری چنین ملتی، بیش از دیگر نهادهای مدنی، خود را نیازمند معرفت‌های قومی و تاریخی و فرهنگی می‌داند. بی‌خبری‌های بسیاری از رهبران فكری و اجتماعی ایرانیان در درازنای تاریخ این مرز و بوم، سبب‌ساز ناكامی‌ها و تجربه‌های منفی و نگرانی‌ها و گسست‌های سیاسی گشته است.
پدیدهٔ انقلاب اسلامی ـ كه شگفتی دوستان و دشمنان را آشكار ساخت ـ به روشنی، نمودار بهره‌گیری‌های معرفتیٍ واقع‌بینانهٔ رهبری از یك ملت بزرگ بود. كندوكاوهای فرهنگی و تاریخی و سیاسی، در دوران‌های پیشین، رهبری انقلاب را به دست‌آوردهای تعیین‌كننده در جهت احیای شخصیت یك ملت، نزدیك ساخت، تفاوت‌ها و تمایزهایی كه حركت اخیر ملت ایران، با حركت‌های سیاسی گذشته یافته بود، نشان داد كه ایرانیان و رهبری، به میزان چشمگیری از تعصب‌ها و تقلیدهای اجتماعی و فكری رهیده‌اند. پررنگ شدن برخی عناصر انقلابی ـ‌كه پیش‌تر بر اثر دنباله‌روی از چهره‌ها و گرایش‌های ضدفرهنگی، ذهن بسیاری از تحصیل‌كردگان و رهبران جنبش‌ها، چندان موردتوجه و محور تفكر و كوشش قرار نگرفته بود ـ‌ نشانه‌ای از رویكرد واقع‌بینانه است. اكنون با سیری در كلام امام خمینی، معرفت‌های رهبری نسبت به ملت قهرمان ایران را به دست خواهیم داد.
الف ) اسلام‌خواهی
تاریخ ایران، از آغاز شكل‌گیری آن، به دست می‌دهد كه مذهب، عنصر محوری حیات و حركت ایرانیان بوده است. تغییرها و تنوع‌های مذهبی ـ كه در نهایت به اسلام‌خواهی آنان انجامید ـ این باور را تقویت می‌كند. هر چند این ملت با ذوق و تیزهوش و خردگرا و صلح‌جو و سازگار با تحول‌ها و حادثه‌های طبیعی و تاریخی، از مذهبی به مذهبی دیگر، رویكرد داشته، با این همه، هیچ‌گاه بدون ایمان نزیسته است. حمایت‌های سیاسی حاكمیت از اكثریت، جناح اقلیت‌های مذهبی و قومی پراكنده در چهارسوی ایران ـ كه برگ زرینی از خردگرایی ملت ایران به شمار می‌آید ـ گواهی می‌دهد كه حاكمان، گرایش مذهبی ملت را یك واقعیت تلقی كرده‌اند. رویكردهای مذهبی ـ كه گاه به تحول انجامیده است ـ پژوهشگران تاریخ ایران را به این بهره می‌رساند كه ایرانیان همواره خداجویی و حقیقت‌طلبی‌شان را پاس داشته‌اند. به سخنی دیگر، آنان هیچ‌گاه، مذهب قلب شدهٔ تحمیلی را كه متولیان زراندوز و تزویرپیشه داشته است، نپذیرفته‌اند، و به دنبال مذهب روشنایی و آزادی‌بخش بوده‌اند. رشد و رونق گرایش‌های مسیحی در اواخر حاكمیت ساسانی ـ در پاره‌ای از سرزمین ایران ـ نمایان‌گر نیاز به مذهبی پیراسته از تحجر و دروغ و فریب و تبعیض بوده است. رویكرد اسلام‌خواهانه‌ی ایرانیان ـ كه به طور نظرگیری وجود داشته است ـ دلیل روشنی بر تمایل مذهبی، و همچنین احیاگری ذهنیت در پرتو معرفت‌های حق‌گرایانه است. بی‌گمان، پایداری و بقای ملت ایران، در برابر هجوم‌های بیگانگان و خطرهایی كه بسیاری از ملت‌ها و تمدن‌ها و فرهنگ‌ها را طعمه خویش ساخت، در گرو پیوند با مذهب می‌باشد. در حقیقت، باورهای مذهبی، پشتوانهٔ ایرانیان بوده و آنان را به حفظ فضیلت‌هایی فرامی‌خواند. كه قرنها بر آن پای فشرده‌اند. از این روست كه اقوام مهاجم یا سیاست‌های تجاوزكارانه، ناگزیر از تسلیم یا گریز از عرصهٔ سرنوشت این ملت هوشمند گشتند. شكی نیست كه گرایش عدالت‌خواهانه به اسلام ـ كه در تشیع علوی ایرانیان تجلی یافت ـ آنان را از بینش و كوشش در خور حیات یك ملت بزرگ و برخوردار از میراث بلند معنوی بهره‌مند ساخت.
امام خمینی، انقلاب اسلامی ملت ایران را، ره‌آوردِ هم‌خوانی آنان با اسلام بر می‌شمارد، و همانندی‌شان با مسلمانان صدر اسلام در گرایش‌های معنوی و اجتماعی را، نشانهٔ بارز اسلام‌خواهی می‌داند.
«ملت ما به صورت مجاهدین صدر اسلام درآمدند، همین‌طور كه در صدر اسلام، در ركاب رسول‌الله و امیرالمؤمنین ـ سلام‌الله علیه ـ ‌عده كثیری از فرزندان اسلام از دست رفتند، لكن اسلام را حفظ كردند، امروز هم كه ما در یك موقعیتی واقع هستیم كه اسلام، رو به روی كفر ایستاده است و احتیاج به فداكاری دارد، ملت ما بحمدالله مردانه ایستاده و فداكاری می‌كند.»[۲]
نظام سیاسیِ مطلوب ملت ـ كه جمهوری اسلامی است ـ در واقع تجلی اسلام‌خواهی در عرصهٔ مطالبات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی می‌باشد. رهبر فقید انقلاب، این همه را حاكی از رشد تفكر و تمایل مذهبی ملت ایران می‌شناسد. به سخنی دیگر، ایرانیان در پرتو اسلام و ایمان، بستر جامعه را، جهت تحول همه‌جانبه فراهم ساختند. بدین‌سان جمهوری‌خواهی‌شان با اسلام‌خواهی، پیوندی ناگسستنی یافته است.
«این ملتی كه از اول، قیامش برای اسلام بود، بـرای قرآن بود...
این‌ها به صراحت گفتند كه ما جمهوری اسلامی می‌خواهیم. جمهوری اسلامی معنایش این است كه رژیم، رژیم اسلامی باشد، حكومت، حكومت اسلامی باشد، و قوانین، قوانین اسلامی.»[۳]
ب ) بصیرت سیاسی
تاریخ سیاسی ایران، طی برون‌رفت‌های نظرگیر ملت از متن حوادث خطرخیز ـ كه هر كدام برای نابودی و محو فرهنگ و تاریخ یك ملت كافی است ـ به دست می‌دهد كه بصیرت سیاسی ایرانیان، ضامن حیات و بالندگی‌شان از پی حادثه‌ها بوده است. دوران انقلاب اسلامی و سال‌های پیش از آن ـ كه با تغییر سیاست امریكا و دربار پهلوی همراه بود ـ نشان داد كه ملت ایران، زمان‌شناسی داشته، و به هنگام حركت خود را به سوی نجات‌بخشی از بیدادها خواهد داشت. به رغم فزونی مواردی از این دست، بیدادگران داخلی و تجاوزگران خارجی، كمتر به شخصیت ایرانیان پی برده و دچار غرور و فروپاشی گشته‌اند. سازگاری و صلح‌منشی این ملت، بسیاری را در تحلیل روان‌شناختی به اشتباه افكنده است. قیام‌ها و جنبش‌های ایرانی، از دیرباز تا مشروطیت و نهضت ملی و ۱۵ خرداد و ۲۲ بهمن، آشكار ساخت كه نطفهٔ بیداری همواره در روح و منش ایرانی، شكل‌می‌گیرد، و دیر یا زود، ظهور خواهد یافت. رهبری امام طی مبارزات دوران رژیم ستم‌شاهی، عامل وحدتِ یك ملت بیدار و پذیرای نجات گشت.
«ملت ایران... ملت بیداری است، ملت هوشیار و مقاومی است در برابر ظلم، در عین حال كه این همه ظلم می‌بیند، این همه كشته می‌دهد، در عین حال مقاومت می‌كند.»[۴]
«نام بزرگ ملت ایران در عالم به رشد سیاسی ثبت شد.»[۵]
«در مدت كمتر از دو سال، یك تحول پیدا شد كه تمام قشرهای ملت افكار سیاسی پیدا كردند.»[۶]
«حالا شما در هر جای مملكت بروید، می‌بینید مردم روشن هستند، مردم تكلیف‌شان را می‌فهمند... این خیلی امیدواری برای ما دارد كه دیگر قیام، به شخص و این آدم و آن [آدم بستگی] ندارد.»[۷]
تجلیل رهبری از ملت، از این واقعیت، حكایت دارد كه ایرانیان، همواره بسترساز عدالت‌خواهی در تاریخ خود بوده و هستند. مقاومت‌های خیره‌كننده و مستمر ملت ایران، طی سالیانی كه به انقلاب و پیروزی آن انجامید، روشن‌گر این نكته است كه زمینه‌های خودآگاهی سیاسی و تاریخی ایرانیان، واقعیتی انكارناپذیر است.
رهبر فقید انقلاب، از پدیدهٔ انقلاب در تاریخ سیاسی ایران، به عنوان یك جهش و شناخت همگانی و فراگیر، تعبیر می‌كند. بستر آرام سیاسی سالیان پیش از انقلاب، وقوع هرگونه قیام مردمی را نامعقول و غیرممكن می‌نمایاند. ملت ایران، به گونه‌ای می‌زیستند كه شاه و حامیان او می‌پنداشتند كه حاكمیت جاودانه خواهند داشت. اما، با ظهور بیداری سیاسی و آزادی‌خواهی، تمامی معادلات سیاسی به هم ریخت و ملت، بسترساز حاكمیت ملی گشت. این همه كه هشدارهای ملتی بیدار را نشان می‌دهد، رهبریِ واقع‌بینانه را امید می‌بخشد و از عزم راسخ برخوردار می‌سازد.
«توده‌های مردم، كه قبل از نهضت عظیم اسلامی، نظام شاهنشاهی را مظهر ملیت و مدار عظمت كشور می‌دانست و فرمان شاه را مطاع و متبع، و از گزاف‌گویی‌های شاهان و گویندگان درباری و مدیحه‌سرایی آنان، كشور را در سایه رهبری شاه، مترقی و پیشرفته تا دروازه تمدن بزرگ می‌پنداشت و استقلال مملكت را در زیر پرچم شاهنشاهی بیمه شده به حساب می‌آورد، با یك جهش و شناخت همگانی، تمام پایه‌ها و كنگره‌های این قصر خیالی ناگهان فرو ریخت.»[۸]
روشن‌بینی ملت، از رهگذر قلم و اصحاب قلم فراهم می‌آید. هر تحول و جنبش ملی و سیاسی، پیشینهٔ فرهنگی دارد، و نویسندگان و گویندگانی دردمند و نستوه، رنج بیدارسازیِ ملتی را بر خویشتن هموار ساخته‌اند. امام خمینی، واقعهٔ اعجازآمیز پیروزی ملت ایران را، محصول كوشش فكری و فرهنگیِ فرهیختگان می‌شمارد، هر سخن و كتابِ نجات‌بخش، در عرصهٔ بازگشت ملت به خویشتن، در حقیقت شمعی بوده كه پیرامون یك شهروند ایرانی را روشن ساخته است. از رهگذر انتقال آگاهی‌ها بود كه شجاعت و مقاومت ایرانیان شكل گرفت، و به آزادی و استقلال انجامید.
«اگر ملت‌ ما در طول مدت این بیست ـ سی سال... از پاسبان می‌ترسیدند... از اسم شاه... می‌ترسیدند، اگر این‌ها، همان‌ها بودند، نمی‌توانستند قیام كنند و این واقعه را، این واقعه اعجازآمیز را به وجود بیاورند. اول بیدار شدند؛ با نطق ناطقین، [و قلم] نویسندگان بیدار شدند.»[۹]
در منظر امام خمینی، ملتی كه بیدار شده و با حقوق سیاسی و مطالبات شهروندی خود، آشنا گشته، فشار هیچ شخصی و گروهی را تحمل نكرده و دیده بر ستم‌ها نخواهد بست.
«مردم دیگر سربسته و دربسته، تسلیم كسی نمی‌شوند... اگر هر یك از ما، تخطی كنیم از آن خواستی كه ملت دارد... علاوه بر آن كه در محضر خدای تبارك و تعالی، در آن روزی كه همه وارد می‌شوند و حساب است در كار، جوابی نداریم، همین مردم هم، در همین‌جا به حساب [ما] می‌رسند.»[۱۰]
از این روست كه می‌باید عرصهٔ آزادی سیاسی را همواره فراخ و دل‌انگیز نگاه داشت. رهبر فقید انقلاب، در ضمن ستودنِ ملت ایران، به كارگزاران حاكمیت هشدار می‌داد كه مبادا در حوزهٔ انتخابات دخالت كرده و انقلاب را به انحراف بكشانند. هر تبلیغ سیاسی و انتخاباتی كه درون‌مایهٔ تحمیل داشته باشد، بی‌تردید واكنش خشم و نفرت و دل‌زدگی را در میان ملت بیدار برخواهد انگیخت.
«باید مردم را برای انتخابات آزاد بگذاریم و نباید كاری بكنیم كه فردی بر مردم تحمیل شود. بحمدلله مردم ما دارای رشدِ دینی ـ‌ سیاسی مطلوب می‌باشند... در چنین اوضاعی، هیچ فرد و گروهی، و هیچ نهاد و سازمان و حزب و دفتر و تجمعی نمی‌تواند در حوزه انتخاباتِ دیگران دخالت نماید.»[۱۱]
ج ) تحول‌گرایی
ملت ایران، در چشم‌انداز سیاسی، تحول‌گرایی خود را آشكار نمود. ابعاد این تحول‌گرایی، به خصوص در عرصهٔ معنوی و اخلاقی ـ كه تضمین‌كننده و جهت‌بخش تحول‌های دیگر است ـ تأمل‌برانگیز است. زمینه‌های مساعد باطنی و روحانی ملت ایران، رهبر فقید انقلاب را به تحسین و مباهات برانگیخت.
«من با كمال مباهات از رشد سیاسی و تعهد اسلامی ملت شریف ایران تشكر می‌كنم... ثابت كردند كه انقلاب اسلامی بزرگ ما قبل از آن كه انقلاب سیاسی و اجتماعی باشد، یك انقلاب معنوی روحانی است. من در ایام آخر عمر، با امیدواری كامل و سرافرازی از نبوغ شما به سوی رحمت حق كوچ می‌كنم.»[۱۲]دست‌یابی یك ملت به آزادی و عدالت و استقلال را می‌باید در جریان تحول‌گرایی درونیِ خرد و كلان سراغ گرفت. عوامل بیرونی، هرچند سبب نجات‌بخشیِ ملتی می‌شوند، با این همه نمی‌توان به دوام آن امیدوار بود، چرا كه آمادگی درونی برای شناخت و حفظ آزادی‌ها را پدید نیاورده‌اند. فداكاری‌های ملت، نمایان‌گر تحولی است كه در ذهن و روان و رفتار آنان، به ویژه نسل نوخاسته، روی داده است. بینش اصلاح‌طلبانهٔ مردمی به پاخاسته، هرگونه فرصت را از دشمنان آزادی و عدالت می‌ستاند و راه سامان‌بخشی نهادها و عملكردها را هموار می‌سازد. از این روست كه پیروزی‌های هر ملتی را باید در میزان تحول‌های درونی نهاد، و چند و چونی آن را به دست آورد. امام خمینی، بیش از آن كه با دید ظاهربینانه، پیروزی ملت ایران را بنگرد، دیده به دگرگونی اخلاقی و معنوی جوانان، و پدران و مادران شایستهٔ ایرانی دوخته و آنان را ستوده بود.
«این تحول روحی كه در جامعه ما بحمدلله پیدا شده است و رو به رشد است و امیدوارم كه كمك كنید هركسی به رشد خودش برسد، [اهمیت] این تحول روحی بیشتر از اهمیت پیروزی است. این یك پیروزی معنوی است... این روحیه، این روحیه انقلابی كه در نفوس پیدا شده است، این یك معجزه الهی است.»[۱۳]
در جای دیگر، رهبری به صراحت از تحول رخ داده در منش و كوشش ملت ایران سخن رانده، و جنبش فراگیر بهمن ۵۷ را، بر پایهٔ آن ارزیابی كرده، و از طرفی استمرار این تحول باطنی و خودجوش را، عامل سازندگی همه‌جانبهٔ ایران، خوانده است. بدین سان می‌توان در تحلیل سیاسی خود از چشم‌انداز آیندهٔ نظام و انقلاب، این نكته را خاطرنشان ساخت كه ظاهربینی، و غفلت از عوامل درونی پیروزی ملت ایران كه همانا معنویت است، بازگشت به دوران استبدادی را سبب خواهد شد. همراهی حاكمان و كارگزاران با ملت در عرصه‌های معنوی و اجتماعی و اقتصادی، خلق و خوی اصلاح‌طلبی را تداوم می‌بخشد، و حقیقت نهضت مردمی را كه دست‌یابی به حقوق شهروندی در سایهٔ اسلام محمدی و تشیع علوی است، پدیدار می‌سازد.
«در این نهضت، آن چیزی كه خیلی برای من مطرح است، این تحولی است كه پیدا شد در ملت ما. در عرض یكی دو سال تحولات روحی، تحولات فكری پیدا شد. این تحولات روحی و فكری، مایه امیدواری است و ان‌شاءالله با همین تحول باقی باشید و با همین تحول به پیش بروید و با همین تحول ایران را بسازید و جمهوری اسلامی را با محتوای آن كه پیاده شدن تمام احكام اسلام است.»[۱۴]
چنان كه واقعیت‌های جامعهٔ ایرانی در حال گذار نشان داده، و رهبری بدان نظر داشته، تحول ملت ایران، افزون بر جنبه‌های روحی و عاطفی، از مایه‌های فكری بهره جسته است. پیشینهٔ فداكاری‌ها و شهادت‌طلبی‌های ایران، نباید ما را از این حقیقت غافل سازد كه آنان بی هیچ اندیشه و شناخت، به میدان‌ها درآمده‌اند و حماسه‌ها آفریده‌اند. آنان كه در روان‌شناسی این ملت هوشمند و بزرگ، نیك و ژرف نگریسته‌اند، بر این باورند كه پشتوانهٔ انگیزه‌های درونی حضور در صحنه‌های پیكار و ایثار، همانا معرفت‌های دینی و اجتماعی و سیاسی بوده است. ملت ایران، با این تشخیص كه می‌تواند به ساختارهای مطلوب در نظام جامعه دست یابد و خواسته‌های عدالت‌خواهی و آزادی‌طلبی‌اش را عینیت بخشد، به نهضت امام خمینی پیوسته است. پیداست كه كوتاهی در برآوردن مطالبات شهروندان ایرانی، گسست‌های عاطفی را به دنبال داشته و اندیشه‌ها را به جهت دیگری می‌راند. تعامل و تعاون معنوی و فكری ملت و حاكمیت ـ كه در اصلاح‌گرایی و انتقادپذیری جلوه می‌نماید ـ ملت را در حضور دایمی و حماسه‌آفرینی نگاه می‌دارد. امام خمینی، دشمن و توطئه‌های سیاسی و نظامی‌اش را در رویارویی با این مجموعهٔ همدل، ناكام دیده، و آنان را هضم شدهٔ ملت ایران می‌شمارد.
«یك ملتی وقتی كه همه با هم باشند، پشتیبان هم باشند، برادر با هم باشند، این قدرت‌های بزرگ بر فرض این كه بیایند و با توپ و تانك‌شان هر كاری می‌خواهند بكنند، لكن وقتی وارد شدند، در ملت هم هضم می‌شوند، ملت آن‌ها را هضم می‌كند.»[۱۵]
در مقایسه‌ای كه بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ، میان ملت ایران با اعراب عصر نزول قرآن و دوران‌های بعدی دارد، ایرانیان را بهتر از آنان برمی‌شمارد. شور و شعور مسلمانان ایرانی، مجالی برای تردید و نومیدی و گریز و تن‌آسایی و نفوذناپذیری از دشمن باقی نگذاشته، و همواره آنان را به پیشواز خطرخیزترین واقعه‌های بزرگ تاریخ كشانده است. دوران هشت‌سالهٔ جنگ تحمیلی، شاهد گویایی بود بر برتری ملت ایران در عرصهٔ تفكر و حماسه‌آفرینی و دفاع از دین و كیان خویش.
«من با جرأت مدعی هستم كه ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله ـ صلی‌الله علیه و آله ـ و كوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی ـ صلوات‌الله و سلامه علیهما ـ می‌باشند.»[۱۶]
د ) الگوسازی
ملتی كه توان و هنر خود را در عرصهٔ الگوپردازی نشان دهد، بی‌گمان درخور ستایش بوده و همواره زنده و پاینده خواهد بود. تاریخ ایران، از دیرباز، ملتی را در آینهٔ. فرهنگ‌ها و تمدن‌های بشری و تأثیرگذار بر سرنوشت جهان، نمایانده است كه استعداد ماندن و بالیدن در تمامی عرصه‌های زیست را داشته است. رهبر فقید انقلاب، در دوران تبعید، در پیامی به منظور دفاع از حقوق و حرمت دانشجویان معترض و مظلوم دانشگاه تهران، ملت ایران را سرمشق ملت‌های آزادی‌خواه داشته، و رهبری را صدای آزادی‌خواهی و استقلال‌طلبی خوانده است.
«شما ملت ایران و همت و شجاعت شما، زبان‌زد جهانیان و سرمشق آزادی‌خواهان است. من از راه دور چشم امید به شما دوخته‌ام و آنچه در قدرت دارم، در خدمت به شما كه خدمت به حق است نثار می‌كنم و صدای آزادی‌خواهی و استقلال‌طلبی شما را به گوش جهانیان رسانده و می‌رسانم و از خداوند تعالی سلامت و عظمت شما ملت نجیب بزرگ را خواهانم.»[۱۷]
●ملت و پیروزی دایمی
در نگاه رهبری، همبستگی ملت ایران در جهت اسلام و جمهوری اسلامی سبب پیروزی بر رژیم وابستهٔ پهلوی گشت، از این‌رو، تداوم پیروزی درگرو این عوامل می‌باشد.
«ای امیدهای من، ای نویدهای من، ای فرزندان عزیز اسلام، رمز پیروزی را دریافتید. دریافتید كه در این دو سال اخیر با وحدت كلمه، ریشه استبداد، ریشه سلطنت استبدادی ۲۵۰۰ ساله را از بیخ كندید، دریافتید كه نفت‌خواران مفت‌خوار را عقب زدید، دریافتید كه وحدت كلمه و وحدت غرض و هدف اسلام، هدف جمهوری اسلام... شما را به پیروزی رساند، این رمز را از دست ندهید.»[۱۸]
از جمله عوامل استمرار پیروزی و همبستگی ملت در منظر امام خمینی، اجتماع مذهبی، به ویژه در مساجد كشور است.
«تكلیف همه ملت این است كه این نهضت را با وحدت كلمه و وحدت مقصد كه همه مقصدشان اسلام بود... حفظ بكنند، اجتماعات خودشان را حفظ بكنند، مساجد را پر بكنند از جمعیت‌ها.»[۱۹]
ناسازگاری ملت با حاكمیت و نیز اختلاف روحانیون، بستر نفوذ و تهاجم بیگانه را فراهم می‌كند و پیروزی دایمی را با مشكل روبه‌رو می‌سازد. جدایی میان اقشار ملت و ناهم‌خوانی هدف‌ها و خواسته‌ها، به نوعی دیگر، انقلاب را دچار ضعف و ناكامی خواهد ساخت.
«آن روزی كه در بین مردم، یك اختلافی پیدا شود، بین مردم و حكومت اختلاف پیدا بشود، بین خود روحانیون، خدای نخواسته یك وقت اختلاف پیدا بشود، آن روز است كه ممكن است آن‌ها یك وقتی دخالت بكنند.»[۲۰]
«هوشیاری مردم در وضع فعلی، یكی از عوامل پیروزی آنان بر باطل است.»[۲۱]
رهبری انقلاب، ملت را در برابر دست‌اندركاران حاكمیت، مسؤول می‌شناسد. قدرت‌طلبی و زراندوزی، همواره انقلاب‌ها و حكومت‌ها را تهدید كرده و زمینهٔ فروپاشی را فراهم آورده است. ملت هوشیار است كه می‌تواند حاكمان را از هرگونه سستی و تبهكاری بازدارد، و پیروزی خود را تداوم بخشد.
«آن روزی كه هر یك از شما [كارگزاران]... را ملت دید كه از مرتبه [زندگی] متوسط می‌غلتید به طرف [زندگی] مرفه، و به دنبال این هستید كه یا قدرت پیدا بكنید یا تمكین پیدا كنید... باید توجه داشته باشند و این‌طور افرادی كه به تدریج ممكن است یك وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آن‌ها را سر جای خودشان بنشاند. اگر ملت می‌خواهد كه این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی كه آمال همه است برسد، باید مواظب آن‌هایی كه دولت را تشكیل می‌دهند، آن كه رئیس‌جمهور است، آن كه مجلسی هست... [تا] انحراف از حیث قدرت‌طلبی و از حیث مال‌طلبی... [پیدا نشود].[۲۲]
ملت در برابر دشواری‌ها، ناگزیر از صبر و مقاومت است. در نگاه امام خمینی، ملتی كه ایمان به خدا و آخرت دارد و با انگیزه‌های الهی و معنوی قیام كرده است، به آسانی می‌تواند به صبر و استقامت در راه انقلاب و حفظ نظام تن در دهد. از این‌رو، برای نیل به پیروزی دایمی، رهبری همواره دعوت به شكیبایی و پایداری می‌نمود. تردیدی نیست كه دشواری‌های انقلاب و جنگ، هر كدام به تنهایی، ملتی را فلج می‌كند و به یأس می‌كشاند، اما ملت ایران به رهبری امام خمینی، قابلیت‌های ناشناخته و حیرت‌انگیز درونی خود را آشكار ساخت.
«مشكلات پس از جنگ، یكی پس از دیگری رخ می‌نمایاند و نظام نوپای ما، ان‌شاءالله در مقابل آن‌ها چون كوه ایستاده است و مردم عزیز زیر فشار چرخ‌های زندگی و اقتصادی همان‌گونه كه تا به حال برای خدا و دین او مقاومت كرده‌اند، بعد از این نیز با تمام توان استقامت می‌كنند، و الا همهٔ زحمات این سالیان پردرد و اضطراب و افتخار از بین خواهد رفت.»[۲۳]
هوشیاری و خنثی‌سازی توطئه‌های استكبار جهانی، از دیگر عوامل نیل پیروزی دایمی ملت است. رهبری، خودجوشی انقلابی ملت ایران را، بسترساز استقامت دایمی در عرصه‌های انقلاب برمی‌شمارد.
« یك انقلابی بود كه خود ملت انجام داد و قیام كرد و خود ملت هم از خودش دانست این انقلاب را، همان‌طوری كه اسلام را از خودش می‌داند و این اسباب این شد كه در سرتاسر كشور، ملت... بی‌تفاوت نبود.»[۲۴]
«مردم تصور نكنند ایادی نفوذی استكبار و امریكا دست از شیطنت برداشته‌اند، در هر جا و در هر مقوله‌ای احتمال حضور و كارشكنی آنان هست.»[۲۵
عامل اصلی خنثی‌سازی توطئه‌ها، حضور فراگیر ملت است. انتخابات و احساس مسؤولیت جمعی در برابر رخ‌دادها و عملكرد‌ها، و همدلی با كارگزاران خدمت‌گزار، و ایستادگی به هنگام هجوم‌های پیدا و پنهان استكباری، نمودار ارادهٔ ملتی حاضر در صحنه است. رهبری انقلاب، پیوسته دعوت‌گر مردم به همراهی با ارزش‌های انقلاب بود و آنان را به استمرار حضور در عرصهٔ تعیین سرنوشت جمعی و مقابله با توطئه‌های داخلی و خارجی تشویق می‌نمود.
«این جانب از شما ملت شریف ایران متواضعانه می‌خواهم كه در عین حال كه در صحنه حاضرید، آرامش را حفظ كنید. حضور شما مردم عزیز و مسلمان در صحنه است كه توطئه‌های ستمگران و حیله‌گران تاریخ را خنثی می‌كند. حضور شما در صحنه است كه گرد یأس بر چهره‌های منافقین و متحدان بی‌آبرویش می‌باشد... حضور شما در صحنه به امریكا... هشدار داد كه این ما بودیم كه انقلاب نمودیم و این ما هستیم كه سرنوشت خود را، خود تعیین می‌نماییم.»[۲۶]
در بینش عرفانی رهبر فقید انقلاب، سبب‌ساز پیروزی ملت ایران نیروی غیبی و الهی لایزال است، هرچند كه عوامل مادی و معنوی را فراهم آورده بودند. هم‌گرایی و خداجویی و فداكاری و استقامت ملتی كه سالیان دراز، به تفرقه و خودفراموشی و بی‌تفاوتی اجتماعی و ستم‌پذیری خو كرده بودند، آرزویی محال می‌نمود. در واقعهٔ انقلاب اسلامی، یك بار دیگر، قدرت خداوند در پشتیبانی یاران دین و پیامبر او، تجلی یافت و پیروزی معجزآسا نصیب ملت گشت. امام خمینی بر این باور بود كه در صورت تداوم حالات معنوی و روحانی ملت و حاكمان، و رعایت سیرهٔ نبوی و علوی در رفتارها، می‌توان شاهد الهام‌پذیری دیگر ملت‌ها و تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر منطقه بود.
«اگر این قدرتی كه از ناحیه خدا به این ملت اعطا شد و توانایی آن را پیدا كرد كه تمام قدرت‌های مجهز بر ضد ملت را خنثی كند و همه دست‌ها را از ذخائر خودش... قطع بكند... امید این است كه این مطلب در همه ممالك اسلامی و در همه جایی كه مستضعفان جهان تحت سلطه مستكبرین هستند، در همه‌جا این مسأله [انقلاب] انجام بگیرد.»[۲۷]●ملت و حاكمیت
جمهوری اسلامی، به دلیل اسلامیت و اتكای به آرمان‌ها و تجربه‌های دینی و تاریخی دوران پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع)، و بهره گرفتن از آموزه‌های سیاسی و اخلاقی قرآن و سنت، نمی‌تواند نسبت به مردم و حقوق شهروندی آنان بی‌اعتنایی نماید. اسلام در حاكمیت، ارتباط دوسویه را جایگزین رابطهٔ حاكم ـ رعیت ساخته، و همگان را در برابر یگدیگر، ناظر و مسؤول خوانده است. حاكمانی كه تحمل انتقاد و اعتراض فرهیختگان ملت را ندارند و تمایل به سركوبی و خفقان دارند، به كلی با اندیشهٔ سیاسی اسلام بیگانه بوده و نسبتی با اسلام نخواهند داشت.
الف ) نظارت
ملتی كه بر اساس خودجوش و آرمان دگرگون‌سازی نهادها و ساختارهای جامعه و فرهنگ و اقتصاد، حركتی را آغازیده و آزادی و استقلال‌اش را به چنگ آورده، نمی‌تواند خود را از نظارت بر حاكمیت و رهبری محروم سازد. رهبر فقید انقلاب، نظارت ملی بر حاكمان را، تكلیف دینی ـ سیاسی ملت ایران تلقی كرده و خواستار تداوم آن است.
«همه ملت موظفند كه نظارت كنند بر این امور.»[۲۸]
امام خمینی، آشكارا از حق و تكلیف نظارت ملت بر رهبر، و امور رهبری یاد می‌كند. بدین‌سان دایرهٔ امر به معروف و نهی از منكر، حكومت و مدیریت كلان جامعه را دربرمی‌گیرد، و حقوق و تكالیف مردم از حلقه‌های بسته و مشخصی، یا محدود به كارگزاران حكومت فراتر رفته و شخص رهبر را شامل می‌شود. بدین‌سان، در جمهوری اسلامی، ملت می‌تواند، و می‌باید همهٔ دست اندركاران حاكمیت، از عاملان و آمران را زیر نظر گرفته و تصمیم‌های خود را از تریبون‌های مجلس یا گردهمایی‌های سیاسی، آشكار سازد. آن‌چه یاد شد، در حقیقت، همان نصیحت یا خیرخواهی مردم نسبت به حاكمان است كه علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، از مردم می‌طلبید. امام خمینی، از این منظر سیاسی بود كه ملت را ناظر رهبری می‌خواست، نه رعیت فرمان‌پذیر و بی‌تفاوت، كه به ذلت و هراس از اعتراض خو كرده و استبداد را گردن می‌نهد.
«اگر من یك پایم را كنار گذاشتم، كج گذاشتم، ملت موظف است كه بگویند پایت را كج گذاشتی، خودت را حفظ كن، مسأله [نظارت ملت] مسأله مهم است.»[۲۹]
فاصله گرفتن از نظارت، ملت را سرگرم مسایل شخصی ساخته و سرانجام نابسامانی‌ها در لایه‌های حاكمیت و جامعه رسوخ كرده و اصلاح‌گرایی را دشوار خواهد ساخت. امام خمینی، نظارت بر مجموعهٔ دولت و مجلس را یك تكلیف واجب برمی‌شمارد.
«ملت اگر نظارت نكنند در امور دولت و مجلس و همه‌چیز، اگر كنار بروند و بسپارند دست این‌ها و بروند مشغول كارهایشان بشوند، ممكن است یك وقت به تباهی بكشد.»[۳۰]
حكومت‌های استبدادی، نه تنها فرصت حضور و مجال انتقاد را از ملت سلب می‌كنند، بلكه راه را برای تحمیل سیاست‌های خودكامانهٔ خویش می‌گشایند. رهبر فقید انقلاب، بر پایهٔ نگرش‌های دینی، حاكمیت جامعهٔ مسلمانان را پیراسته از هرگونه فشار و تحمیل سیاسی و فكری داشته و رهبران را به خدمت و تواضع در پیشگاه ملت فرامی‌خواند. رهبر در نگاه امام خمینی، خادم و تابع ملت است، نه دیكتاتور و خودسر.
«ما بنا بر این نداریم كه یك تحمیلی به ملت‌مان بكنیم و اسلام به ما اجازه نداده است كه دیكتاتوری بكنیم. ما تابع آرامی ملت هستیم. ملت ما هرطوری رأی داد، ما هم از آن‌ها تبعیت می‌كنیم. ما حق نداریم، خدای تبارك و تعالی به ما حق نداده است، اسلام به ما حق نداده است كه ما به ملت‌مان یك چیزی را تحمیل بكنیم. بله ممكن است گاهی وقت‌ها ما یك تقاضایی از آن‌ها بكنیم، تقاضای متواضعانه، تقاضایی كه خادم یك ملت از ملت می‌كند.»[۳۱]
از مواضع رهبری در دیدار با نمایندهٔ «پاپ پل ششم»، برمی‌آید كه روحانیت مسلمان، هرگز به دنبال سلطه‌گری كلیسا و روحانیت مسیحی دوران قرون وسطا نبوده، و دین و مقدسات را ابزار قدرت و منفعت نمی‌شمارد. حكومت دینی در منظر عالمان اسلام، بستر تحقق اخلاق و معنویت ادیان ابراهیمی است كه بر اثر تزویر و خشونت و تحمیل سیاسی زورمداران تاریخ، به فراموشی سپرده شده است. به راستی، چگونه می‌توان با در دست داشتن واقعیت‌های تاریخی عصر حاكمیت پیامبر و مولای متقیان ـ كه حقوق متقابل امام و امت را تبلیغ و رعایت می‌كردند ـ ملت را به زبونی فرمان‌بری از حاكمان و متولیان دین كشانید؟ رهبر فقید انقلاب، در بیان حق حاكمیت ملت، وحی و سنت رسول اكرم(ص) را مغایر با هرگونه سلطه‌گری و تحمیل سیاسی رهبران شناخته، و انحراف از جهت‌گیری‌های ملت را، سبب سلب مشروعیت سیاسی حاكمیت شناسانده است. رأی ملت، در منظر فقهی ـ سیاسی امام خمینی، تعیین‌كنندهٔ سیاست‌های كلان جمهوری اسلامی است، نه تمایلات شخصی و صنفی و سیاسی. بدین‌سان می‌توان از حق یا تكلیف نظارت سیاسی و فراگیر ملت بر حاكمیت یاد كرد و به دنبال ترسیم و تحقق راه‌كارهای نیل به مطالبات شهروندی آنان بود. یك ملت تابع و فرودست و محكوم و استبداد زده، چگونه می‌تواند نمایندگان قانونی‌اش را انتخاب كرده و ناظر حركت نظام سیاسی منتخب خویش باشد و حاكمان را از خودسری بازدارد؟
«حكومت برای خدمت مردم است نه سركوبی مردم.»[۳۲]
حاكمیت دینی كه با خدمت‌گزاری به ملت، مرز سیاسی و فرهنگی خود را با حكومت‌های استبدادی روشن ساخته است، بدون رعایت حق نظارت همه‌جانبه ملت و نیز تكریم آزادی‌های فكری و سیاسی، ممكن است؟ خدمت‌رسانی به ملت ایران؛ ملتی كه به تعبیر امام خمینی، بی‌نظیر است،[۳۳] بی‌گمان فراهم‌سازی بستر رشد اندیشه‌های اجتماعی و تعالی معنوی و دست‌یابی به حقوق شهروندی در عرصه‌های فكری و سیاسی و اقتصادی را می‌طلبد. بی‌تردید ملت ایران انتظار دارد كه حاكمیت، قدر و منزلت فرزندان خدمت‌گزار او دانسته، و خود را همواره انتقادپذیر و اصلاح‌گرا و بسترساز آرمان‌هایی سازد كه انقلاب را پدیدار ساخت. باور امام خمینی این بود كه خدمت‌رسانی به ملت ایران، آن‌گاه امكان‌پذیر است كه مجموعهٔ حاكمیت خود را با درخواست‌های آنان هماهنگ سازد، نه این كه به نام خدمت‌رسانی، سبب ناشكوفایی استعدادها و انحطاط فرهنگی و معنوی و راندن مردم از حوزه‌های تفكر و اقدام اصلاح‌طلبانه گردد.
«شما نمی‌توانید كارهایی كه الان در ایران هست انجام بدهید الاّ با هماهنگی با ملت، هماهنگی با ملت هم این است كه شما توجه كنید به خواست‌های این‌ها.»[۳۴]
«هیچ‌كس نباید توقع داشته باشد كه دیگران اظهارنظر و اظهار وجود نكنند.»[۳۵
«لفظاً نگویید من خدمت‌گزار [ملت هستم] و عملاً تو [ی] سر مردم بزنید.»[۳۶]
رهبر فقید انقلاب، فراتر از تبلیغات رسمی اندیشید. و از حاكمان می‌خواهد كه به گونه‌ای در خط خدمت به ملت حركت كنند كه بتوان خدمت‌گزار بودن. خود را در باور آنان گنجانید. فاصله‌هایی كه میان تبلیغ و عینیت جامعه وجود دارد، و به سخنی دیگر ناهماهنگی عملكردهای حاكمیت با مطالبات شهروندان، مردم را نسبت به رهبران و كارگزاران، بدبین و دلسرد می‌سازد. پیداست كه از این رهگذر، حاكمیت، حمایت ملی را از دست داده و ملت را ناخشنود و بی‌تفاوت و آسیب‌پذیر در برابر توطئه‌ها خواهد ساخت.
«این یك مسأله كلی است برای همه كه... بفهمد ملت، كه ما خدمت‌گزار ملت هستیم، ملت ادراك كند كه ما خیر او را می‌خواهیم، ملت هم پشتیبان ماست... در این خدمت‌گزاری بدانید كه هم رضای خدا را تحصیل كردید و هم رضای ملت كه رضای خداست تحصیل كردید.»[۳۷]
بی‌گمان می‌باید در درون حاكمیت, این باور شكل گرفته باشد كه نمی‌توان بدون ملت، و بهره‌گیری از قابلیت‌های نهفتهٔ جوانان و دیگر گروه‌های اجتماعی، كاری انجام داد. اساساً یك حكومت برخاسته از مردم و متكی به شور و شعور انقلابی، نمی‌تواند خود را از همدلی، و همراهی ملت بی‌نیاز بداند و خودكامانه عمل كند.
«اعتراف دارند همه بر این [نكته]، دولت اعتراف دارد، همه اعتراف دارند بر این كه بدون ملت ما نمی‌توانیم. این ملت را از دست ندهید، نگهش دارید.»[۳۸]
ب ) انتخابات
نظارت ملت، بیش از هر عرصه‌ای، در پای صندوق‌های رأی رقم می‌خورد. انتخابات آزاد و قانونی، سبب‌ساز حضور ملتی بیدار و آگاه و ناظر بر حاكمیت است. از این‌روست كه باید تفكر و سیاست متناسب با حقوق و مطالبات شهروندی، به ویژه نظارت مردم بر رهبران، تحقق یابد و آنان به قدرت گزینش نمایندگان خود دست یابند. تمایل به قیمومیت و رعیت‌پنداری ملت، سبب می‌شود تا ملت به بیهودگی قیام و ناكامی در نیل به آرمان‌های انقلاب و نظام راه یافته و به تدریج خود را از عرصهٔ حاكمیت دور سازد. امام خمینی ـ كه هرازگاهی دوران انتخابات را خطرخیز می‌نگریست و شاهد حضور افكار بیگانه با ملت و حقوق سیاسی آنان بود ـ سخت هشدار می‌داد. رهبری، ملت ایران را، ملتی دست یافته به خودآگاهی اجتماعی و تاریخ دانسته و آشكارا از بی‌نیازی شهروندان ایرانی به قیّم و متولی سیاسی مسلط و تحمیل‌گر سخن رانده است.«همان‌طور كه بارها گفته‌ام مردم در انتخابات آزادند و احتیاج به قیّم ندارند و هیچ فرد و یا گروه و دسته‌ای حق تحمیل فرد و یا افرادی را به مردم ندارند... مسلّم قدرت تشخیص و انتخاب كاندیدای اصلح را دارند.»[۳۹]
حاكمیت دینی نمی‌تواند به خود اجازهٔ تحمیل كاندیدا بر ملت بدهد، و آنان به سمت و سوی تمایلات و منافع سیاسی بیگانه با سرنوشت مردم سوق دهد، چرا كه مردمی و اسلامی بودن حكومت دینی، با هرگونه فشار و دیكته و تحمیل سیاسی ناسازگار است.
«حكومت، حكومت اسلام و مردم است و مجلس از مردم است و رأی نیز از آن مردم است و احدی تحت فرمان مقام یا مقاماتی نیست.»[۴۰]
رأی دادن در نظام سیاسی وابسته به اسلام، یك مسؤولیت شرعی تلقی شده و بدین سان از صورت یك عمل سیاسی صرف فراتر می‌رود. ملت، در برابر آرایی كه به صندوق‌ها می‌ریزد، مسؤول است، و هر شهروندی می‌باید به تشخیص سیاسی خود عمل كند. به اعتقاد امام خمینی، تبعیت هیچ شهروند مسلمانی از ارباب قدرت و احزاب در مسألهٔ انتخابات مجاز نیست، مگر این كه خود شخص، به صلاحیت سیاسی كاندیدای تبلیغ شده پی برده باشد. رهبری، به دنبال شكل‌گیری حاكمیتی بود كه با ذهن‌های پویا و دل‌های مشتاق و خیرخواه و دست‌های آزاد فراهم آمده باشد. هرگونه تقلید و سرسپردگی سیاسی‌ ـ كه ذهنیت مغایر با مصلحت و سرنوشت ملت را سبب شود و استبداد را بازگو گرداند خلاف عقل و شرع مطهر رسول اكرم(ص) است. خلافت‌های جور ـ امویان و عباسیان ـ ‌از این رهگذر زمینهٔ سلطه و انحراف از اسلام قرآن و پیامبر را پدید آورند.
«احدی شرعاً نمی‌تواند به كسی كوركورانه و بدون تحقیق رأی بدهد و اگر در صلاحیت شخص یا اشخاص تمام افراد و گروه‌ها نظر موافق داشتند ولی رأی‌دهنده تشخیصش برخلاف همه آن‌ها بود، تبعیت از آن‌ها صحیح نیست و نزد خداوند مسؤولیت دارد.»[۴۱]
جمهوری اسلامی ایران، در سیاست‌گزاری‌های كلان و مدیریت‌های قانون‌گزاری‌ و اجرا و قضا، از دیگر حاكمیت‌های سیاسی موجود دنیا، به دلیل حاكمیت ملت، تفاوت و تمایز می‌یابد. به سخنی دیگر در این نظام ـ كه برآمده از ملت و متعهد به خواسته‌های اجتماعی و سیاسی مردم است ـ آرای ملت، ترسیم‌كنندهٔ سیاست‌ها و تعیین‌كنندهٔ مدیریت‌هاست. حاكمان در این مجموعه، خود را خادمان و موكلان ملت دانسته و ناگزیر از رعایت مطالبات جمعی انتخاب‌كنندگان خود می‌باشند. بر این پایه است كه امام خمینی، حكم ملت را برتر از سلیقه‌ها و سیاست‌های كارگزاران حكومتی تلقی كرده و تخلف از اراده و خواستهٔ مردم را جایز و ممكن نمی‌شمارد. بدین‌گونه، انتخابات در جمهوری اسلامی به بستر مساعدی برای عمران و عزت ملت و كشور تبدیل می‌شود و راه خودكامگی و وابستگی به قدرت‌های بزرگ سدّ می‌شود.
«این‌جا آرای ملت حكومت می‌كند، این‌جا ملت است كه حكومت را در دست دارد و این ارگان‌ها را ملت تعیین كرده است و تخلف از حكم ملت برای هیچ یك از ما جایز نیست و امكان ندارد.»[۴۲]
امام خمینی، تحقق خواسته‌های ملت ایران را اجتناب‌ناپذیر می‌دانست و امید و اطمینان خود را نسبت به شعور و اراده و جنبش فراگیر، بارها اظهار داشت.
«دیدید كه چیزی كه ملت خواست متحقق می‌شود، ملت ما خواست كه نظام جائر سلطنتی نباشد و به جای او یك نظام انسانی ـ اسلامی باشد، این را خواست و این شد.»[۴۳]
ج ) مشاركت
افزون بر انتخابات، ملت ایران با مشاركت خویش در عرصه‌های گوناگون می‌تواند یاری‌گر مسؤولان و دولت بوده و آنان را در نیل به هدف‌ها و تحقق سیاست‌های موردنظر كامیاب سازد. رهبری انقلاب، همواره دست‌اندركاران را به بهره جستن از قدرت ملت و مشاركت همه‌جانبهٔ شهروندان فرامی‌خواند. فقدان مشاركت ملی در نگاه امام خمینی، ناتوانی حاكمیت را به دنبال داشته و در رویارویی با دشمن به ضعف و تسلیم می‌كشاند. شور ملت، به ویژه جوانان، تضمین‌كنندهٔ حیات انقلاب و نظام بوده و استعمارگران را از طمع بستن به این مرز و بوم مأیوس می‌سازد.
«مردم را در همه امور شركت بدهیم، دولت به تنهایی نمی‌تواند... این‌بار بزرگی كه الان به دوش این ملت هست بردارد. همان‌طوری كه ملاحظه می‌كنید اگر این شور و شعف ملت و جوان‌های عزیز نبود، هیچ دولتی نمی‌توانست مقابله كند با این قدرت‌ها.»[۴۴]
بی‌تردید، مشاركت ملت آن‌گاه ممكن است كه مردم احساس و باورشان این باشد كه نهادها و قانون‌ها و عملكردها، در جهت منافع و مصالح ملی بوده، و هر شهروندی بی‌هیچ دغدغه‌ای، حقوق شهروندی خود را می‌ستاند: ناهم‌خوانی دستگاه‌های قانون‌گزاری و قضایی و اجرایی با مطالبات ملت، مشاركت ملی را با ناكامی رو به رو می‌سازد و بی‌تفاوتی را بازمی‌گرداند. امام خمینی، به منظور جلب همدلی و مشاركت مردم، قوای سه‌گانه كشور را به خدمت ملت فراخوانده و مأموریت مسؤولان بلندپایهٔ نظام را در كسب رضایت مردم خاطرنشان ساخته و آنان را صاحبان اصلی نظام دانسته است.
«بدون این كه این ملت همراهی كند ما نمی‌توانستیم كاری بكنیم. هر چی داریم از این‌هاست و هر چی هست مال این‌هاست. دولت عامل این‌هاست، قوه قضائیه عامل این‌هاست، قوه اجراییه عامل این‌هاست، قوه مقننه عامل این‌هاست، ادای تكلیف باید بكنند، شركت بدهند مردم را در همه امور.»[۴۵]
تكلیف مسؤولان در برابر ملت، همانا بسترسازی برای مشاركت فكری و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و عمرانی كشور است: فقط با جلب اعتماد و حرمت نهادن به گروه‌های ملت و گسستن بندها و پذیرفتن انتقادها و هم‌خوانی با خواسته‌های ملی است كه می‌توان شاهد حضور مردم، به ویژه زنان و جوانان در عرصه‌های مشاركتی و حمایتی از نظام بود. امام خمینی، منظور از مشاركت ملت را همان مدیریت ملت دانسته و اصرار داشت كشور را باید ملتی اداره كنند كه خود آزادی و استقلال آن را فراچنگ آورده‌اند. رهبری، حذف در مشاركت و مدیریت نظام و كشور را نپذیرفته و وجود همه گروه‌های اجتماعی، از جمله روحانیت را در به سامان رساندن وضع جامعه ضرور شمرده است. بدین‌سان، تفكر و تمایل انحرافی پاره‌ای از افراد و جمعیت‌ها ـ كه سعی در راندن ملت از میدان نظام و ادارهٔ كشور داشته، و خود را برای مدیریت كلان بسنده می‌خوانند ـ‌ با راه امام مغایرت دارد. امام خمینی پیوسته تأكید بر سامان‌بخشی كشور از رهگذر حضور و ارادهٔ ملت ایران داشت كه صاحب انقلاب و ولی‌نعمت حاكمان است.
«همین ملتی كه یك همچو[ن] نهضتی كرد و یك همچو[ن] پیروزی برایش حاصل شد، باید این مملكت را خود ملت اداره بكند، هر كس به هر اندازه‌ای كه می‌تواند، البته یك قشر نمی‌تواند، دو قشر نمی‌تواند، روحانیت نمی‌تواند... .[۴۶]
مشاركت در ابعاد فرهنگی و سیاسی و اقتصادی، ملت را به خودباوری نزدیك ساخته و احساس وابستگی نظام و جامعه به ارادهٔ خود یافته، و بی‌گمان پشتیبان انقلاب و حاكمیت خواهد گشت. پیامدهای این حركت ملی، به هنگام تهدیدهای داخلی و خارجی آشكار می‌گردد. رهبر فقید انقلاب، حكومت مردمی را مورد حمایت ملت می‌داند و حاكمیت بیگانه با مردم و افكار و آرای آنان را رو به زوال و سقوط آن را مایهٔ شادی ملت می‌شمارد.
«حكومت اگر حكومت ملی باشد و به دست ملت یك حكومتی وجود پیدا بكند، چون از خودشان است، اگر یك وقتی از بین برود همه ناراحت می‌شوند، اگر بخواهد از بین برود، همه پشتیبانش هستند، لكن حكومت اگر پایه قدرتش بر دوش ملت نباشد، به این وضع درمی‌آید كه آن روزی كه می‌گویند [شاه] رفت، خیابان‌ها آن‌طور شد كه دیدید ـ من نبودم لكن لكن نقل می‌كنند ـ شادی‌ها آن‌طور شد كه دیدید.»[۴۷]
ابوالفضل هدایتی
پی‌نوشت‌ها:
[۱] . گروسه، رنه، چهرهٔ آسیا، ترجمه دكتر منشی‌زاده، تهران: انتشارات امیركبیر، ۱۳۴۵، ص ۲۷.
[۲] . صحیفهٔ امام، ج ۱۱، ص ۵۱۴
[۳] . همان، ج ۱۴، ص ۴۵۷.
[۴] . همان، ج ۳، ص ۲۹۷.
[۵] . همان، ج ۷، ص ۱۳۲.
[۶] . همان، ج ۹، ص ۱۹۶.
[۷] . همان، ج ۱۰، ص ۱۵۴.
[۸] . همان، ج ۴، ص ۲۶۰.
[۹] . همان، ج ۱۳، ص ۵۳۵.
[۱۰] . همان، ج ۱۵، ص ۷۲، ۷۳..
[۱۱] . همان، ج ۲۰، ص ۲۹۵.
[۱۲] . همان، ج ۱۲، ص ۱۴۹.
[۱۳] . همان، ج ۹، ص ۳۸۵، ۳۸۴.
[۱۴] . همان، ج ۹، ص ۴۴۳.
[۱۵] . همان، ج ۱۳، ص ۱۰۶.
[۱۶] . همان، ج ۲۱، ص ۴۱۰.
[۱۷] . همان، ج ۴، ص ۳۱۰.
[۱۸] . همان، ج ۶، ص ۳۵۱.
[۱۹] . همان، ج ۸، ص ۳۶۱.
[۲۰] . همان، ج ۱۶، ص ۱۸۷.
[۲۱] . همان، ج ۲۱، ص ۲۳۳.
[۲۲] . همان، ج ۱۶، ص ص ۲۳، ۲۱.
[۲۳] . همان، ج ۲۱، ص ۲۳۳، ۲۳۲.
[۲۴] . همان، ج ۱۴، ص ۳۱۹.
[۲۵] . همان، ج ۲۱، ص ۲۳۳.
[۲۶] . همان، ج ۱۴، ص ۴۷۳.
[۲۷] . همان، ج ۱۵، ص ۱۴۶.
[۲۸] . همان، ج ۸، ص ۵.
[۲۹] . همان.
[۳۰] . همان، ج ۱۵، ص ۱۷.
[۳۱] . همان، ج ۱۱، ص ۳۴.
[۳۲] . همان، ج ۱۲، ص ۱۵.
[۳۳] . همان، ج ۱۳، ص ۴۹۶.
[۳۴] . همان، ج ۱۵، ص ۳۵۵.
[۳۵] . همان، ج ۲۱، ص ۱۰.
[۳۶] . همان، ج ۱، ص ۲۹۷.
[۳۷] . همان، ج ۷، ص ۵۱۳.
[۳۸] . همان، ج ۲۰، ص ۵۷.
[۳۹] . همان، ج ۲۱، ص ۱۰.
[۴۰] . همان، ج ۱۸، ص ۳۳۷.
[۴۱] . همان، ج ۱۸، ص ۳۳۷.
[۴۲] . همان، ج ۱۴، ص ۱۶۵.
[۴۳] . همان، ج ۱۳، ص ۵۳۵.
[۴۴] . همان، ج ۲۰، ص ۵۵.
[۴۵] . همان، همان.
[۴۶] . همان، ج ۱۰، ص ۳۳۲.
[۴۷] . همان، ج ۷، ص ۵۱۰، ۵۰۹.
منبع : مجله حضور


همچنین مشاهده کنید