چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


قواعد و آداب نقد


قواعد و آداب نقد
● مقدمه
از محاسن بیان كردن قواعدی برای نقد آن است كه حداقل دو گروه خلع سلاح می‌شوند:
اول آنان‌كه به بهانهٔ نقد، به نكته‌گیری، تخریب، توطئه و هتاكی دیگران می‌پردازند. اگر آداب نقد به درستی و وضوح بیان شود و نقد به صورت فرهنگ جامعه درآید، این گروه‌ها یا باید دست از تلاش خود بردارند و یا در قالبی غیر از نقد به فعالیت خود ادامه دهند؛ زیرا اگر از نقد و انتقاد سوء استفاده كنند، رسوا می‌شوند.
گروه دوم، متعصبان، متحجران و خشك‌مغزانی هستند كه بی‌جهت در برابر نگرش‌ها و یا عملكرد فرد یا گروه و نهادی حساسیت نشان می‌دهند و هرگونه طرح خصوصاً نقاط ضعف را تخطئه و توطئه می‌پندارند. در صورت طرح آداب نقد و نهادینه كردن آن، بهانه از دست این گروه نیز گرفته می‌شود و مصلحان و اندیشمندان فرصت طرح انتقادی دیدگاه‌ها دربارهٔ اندیشه‌ها و عملكردها را می‌یابند.
مجموعهٔ‌ قواعد و آداب نقد را به دو دسته می‌توان تقسیم كرد: قواعد و آداب درون‌منطقی و قواعد و آداب برون منطقی.
الف) قواعد و آداب درون منطقی نقد
مراد از چنین قواعدی، حدود و آدابی است كه به اصل، مركز، متن و خود نقد مربوط است، نه به حیطه‌ها و حواشی و مسایل پیرامونی نقد (قواعد و آداب برون‌منطقی).
از مهم‌ترین قواعد درون‌منطقی نقد عبارت‌اند از:
۱) اول: فقط نقادی نظری اندیشه و عمل
در روابط ما آدمیان،‌ حیطهٔ نقد و انتقاد تنها به نقد زبانی، كلامی و قلمی اندیشه و عمل خود و یا دیگران محدود است و كنش، كار و عمل علیه دیگران به طور ذاتی در حیطهٔ نقادی و نقدپذیری، و همزمان با نقد قرار نمی‌گیرند؛ و چون نقد با غایت صلاح، اصلاح و رشد صورت می‌گیرد و دیدن محاسن در كنار معایب در نقد، از لوازم قطعی آن است، ضمن اینكه نقد از عمل و اقدام متمایز است، هر نوع اظهار نظری را نیز دربر نمی‌گیرد و هرگونه موضعگیری نقد محسوب نمی‌شود. بر این اساس،‌ نقد با توطئه ـ‌ كه اولاً با اقدام قرین است، ثانیاً برجسته كردن كاستی‌ها و معایب است ـ فرق دارد؛ چنان‌كه بسیاری از مواضع جریانات سیاسی هم در واقع خرده‌گیری و انتقام‌گیری است و با غایت آسیب‌زدن به یكدیگر انجام می‌شود و در چهارچوب نقد قرار نمی‌گیرند.[۱]
اگر در حیطهٔ یادشده و با رعایت شرایط آن (كه در ادامه می‌آید)،‌ به نقد توجه شود، می‌توان دربارهٔ دامنهٔ نقد در حیطهٔ تفكر بشری، نقد و انتقاد هیچ قید و حدی ندارد؛ بر اندیشهٔ هر كس و هر نخبه (سیاسی، فكری و ...) می‌توان به داوری نشست و معایب فكرش را در كنار محاسن او برشمرد. در نقد سیاسی هم تنها قید و حد نقد بر عملكرد دیگران، پذیرش قانون اساسی یك كشور است و یك فرد تا وقتی كه پذیرفته است، یعنی مطابق آن قانون عمل كند، در همهٔ حیطه‌های نظام نیز حق نقد دارد.
در سایر حوزه‌های ارتباطی نیز حق نقد بر یكدیگر برای همگان محفوظ است و ـ چنان‌كه اشاره شدـ حیطهٔ نقد به اقدام عملی علیه دیگران نمی‌رسد و در نقد نظری محض خلاصه می‌شود.
۲) دوم: برشمردن سره و ناسره
از غایات نقد آن است كه خوب از بد، حسن از عیب، و نقص از كمال در یك اندیشه یا فعال متمایز شود. برای رسیدن به چنین هدفی، لازم است ابتدا محاسن یك فكر یا كنش از معایب آن تفكیك و در نقد نیز به هر دو بعد آن اشاره شود. به عبارت دیگر،‌ شاید این الگو در نقد قابل پیشنهاد باشد كه ناقد ابتدا محاسن روشی و محتوایی متن یا فرد یا ... را برشمارد و سپس نواقص روشی و محتوایی موضوع مورد نقد را مطرح كند.
۳) سوم: شفافیت نقد
اگر غایب نقد تمیز صواب از ناصواب و تأثیرگذاری بر علم و عالم و عامل باشد، واضح است كه مخاطب نقد باید مقصود ناقد را دقیقاً دریابد. اگر ناقد در بیان مقصودش به جهت طرح ابهام‌آلود و رمزآمیز توفیق نداشته باشد، هرگز به غایب و مطلوب نقد نمی‌رسد. پیشتر اشاره شد كه نقد تلویحی نافذتر از نقد تصریحی است. این، به معنای مبهم و ناقص طرح كردن نقد نیست بلكه به‌معنای آن است كه ناقد با بهره‌گیری از هنر، فصاحت و بلاغت و هشیاری و زیركی، مقصود خود از انتقاد را حتی بلیغ‌تر از نقد تصریحی و مستقیم بیان كند، كه گفته‌اند: «الكنایه ابلغ من التصریح».
۴) چهارم: آداب پیشینی متن در نقد
در بررسی انتقادی متون، قبل از ورود به نقد آرای مؤلف (نویسنده)، بررسی و تحقیق در این موارد، از آداب نقد به حساب می‌آید:
۱) استناد اصل نوشته به آن مؤلف یقینی باشد؛
۲) تمامی آنچه در آن كتاب آمده است،‌ بدون تحریف و تفسیر، نوشتهٔ همان مؤلف باشد؛
۳) مقصود مؤلف،‌ صرف جمع‌آوری مطالب و گردآوری اقوال، بدون تضمین صدق و كذب یا تعهد حق و باطل آن نباشد، بلكه منظور وی، بیان واقع و فتوا و نقل صدق باشد؛
۴ـ مؤلف در بیان واقع آزاد و از گزند تقیه و آسیب و ترس،‌ مصون باشد؛ ۵. آنچه در آن نوشتار آمده، آخرین اثر و رأی نهایی مؤلف و فتوای پایانی او باشد. (جوادی آملی، ۱۳۷۵: ۱۵۱)
بدون طیّ مراحل پنج‌گانهٔ فوق و بدون مسلم دیدن آخرین آرای جدی و ااصلی نویسنده، چگونه می‌توان به خود حق داد از نویسنده‌ای نقد كرد؟
بنابراین از این‌رو آداب پیشینی متن نیز از قواعد جدی انتقاد متون است.
مرحوم زرین‌كوب، تحقیق در صحت و سقم اسناد و مدارك و اصالت یا عدم اصالت اثر را در عنوان نقد تاریخی بررسی و از آن به نقد داخلی (در مقابل نقد خارجی، كه مطالعه در سوانح تاریخی و تحقیق در اشارات و احوال اعلام و حوادث مذكور در متن است) یاد كرده است. (زرین‌كوب، ۱۳۷۸: ۱۰۱)
۵) پنجم: شرط علم در نقد نظری
قبلاً اشاره شد كه در دو حیطهٔ نظری و عملی می‌توان به نقد توجه كرد. از آداب نقد نظری كه به انتقاد از اندیشه و آرای دیگران مربوط است، ورود كارشناسان هر رشته و آشنایان با پیشینه و ادبیات بحث در موضوع برای نقد و انتقاد است. چگونه فردی كه با علوم طبیعی، ریاضی، انسانی، ... آشنا نیست، به خود حق می‌دهد كه وارد نقد و انتقاد روشمند بر هر كدام از این حیطه‌ها شود؟
البته رعایت این قاعده به این معنا نیست كه ناقد لزوماً باید آشناتر از منتقد (انتقاد شونده) باشد، یا اینكه منتقد الزاماً باید در موضوع مورد نقد، صاحب نظریه نیز باشد؛ زیرا كرشی نقد از كرسی نظریه‌پردازی متمایز است[۲]؛ ممكن است كسی نقاد خوبی باشد اما نظریه‌پرداز توانایی نباشد یا برعكس، نظریه‌پرداز باشد اما فاقد ذهن كاوشگر و نقاد باشد. گرچه فرض داشتن هر دو توانایی (نقد و نظریه‌پردازی برای دیگران) محال نیست، در عمل چنین متفكرانی نادرند.
در قاعده و ادب نقد، بر همین حد می‌توان پای فشرد كه یك ناقد باید با حیطه‌ای كه نقد می‌كند، آشنا باشد و با پیشینه، ادبیات، اصطلاحات و اصول و مبادی آن مباحث مأنوس باشد، تا نقدی روشمند از موضوع ارائه دهد و بتوان به انتقاد او بر موضوع وقعی نهاد.
البته یادآوری این ادب نقد، به‌معنای بستن راه نقد بر دیگران نیست، بلكه تأكید بر آن است؛ كه باید ضمن دامن‌زدن به فرهنگ نقادی، آداب درست نقد كردن را نیز چشید، ‌ضمن اینكه ممكن است فرد غیركارشناسی نیز نكته‌ای قابل توجه پیرامون موضوع مطرح كند، كه در این صورت فرد مورد انتقاد باید آن را به دیدهٔ منت بپذیرد.[۳]
۶) ششم: رعایت طبقه‌بندی در نقد
از اهم مباحثی كه منتقد باید برای حصول به نقدی معتبر و روشمند تعقیب كند، طبقه‌بندی موضوع نقد از جهات عدیده است. برای مثال:
اولاً متن یا مسئله‌ای كه قرار است نقد و بررسی شود، به كدام حیطهٔ علمی مربوط است؟ آیا می‌توان مسائل مربوط به حیطهٔ علم روان‌شناسی را با روش‌ها و اصطلاحات و مبانی علم جغرافیا بررسی كرد؟
پس در طبقه‌بندی موضوع باید ابتدا رابطهٔ آن بحث با علم و دانش مربوط معلوم شود، تا آن متن براساس روش، مبانی و ادبیات آن علم خاص، بررسی شود.
در مرحلهٔ بعد می‌توان متن و یا كلام مورد بررسی را در دو سطح معنی و لفظ نقد كرد. در نقد معنی و مضمون می‌توان به عوامل اجتماعی مؤثر بر متن (نقد اجتماعی) و نیز عوامل روان‌شناختی مربوط به مؤلف و گوینده و عامل حالات باطنی و ویژگی‌های درونی (نقد روان‌شناختی) توجه كرد و مثلاً دربارهٔ اخلاقی بودن یا نبودن اثر یا فعل، به داوری نشست (نقد اخلاقی).[۴]
در نقد لفظی نیز می‌توان یك اثر و كلام را از جهت فصاحت، بلاغت، جمله‌بندی، پاراگراف‌بندی، نكات ویرایشی،... نقد و بررسی كرد و از محاسن و معایب آن سخن گفت.
طبقه‌بندی دیگر، جدا كردن مباحث متدولوژیك (روشی) از مباحث مضمونی و محتوایی است. در مباحث متدولوژیك، به شیوه و ساختار نگارش در مقدمه (سؤال، فرضیه، سازماندهی و ...)، شیوهٔ ارجاعات و پاورقی‌ها و سندیت منابع و ... اشاره می‌شود؛ ولی در مباحث محتوایی، به مفهوم، استحكام یا ضعف دلایل، شیوهٔ نتیجه‌گیری، نوآوری و خلاقیت در بحث و ... نفیاً یا اثباتاً بحث می‌شود.از نكات دیگر مورد استفاده در طبقه‌بندی، جداكردن محاسن و سره از معایب و ناسره است و با توجه به غایات نقد، مناسب‌تر است كه ابتدا به محاسن و سپس به معایب اثر پرداخت.
ب) قواعد و آداب برون منطقی
مراد از این ضوابط، آن‌گونه آدابی‌اند كه گرچه جزء اصول اساسی و مركزی نقد نیستند و در مباحث نقد، در حاشیه و پیرامون‌اند، گاه بی‌توجهی به آنها اصل و غایت موضوع را نیز به زیر سؤال می‌برد و كار نقد و انتقاد را بی‌حاصل می‌كند. از جمله نكات برون منطقی نقد عبارت‌اند از:
۱) اول: رعایت زمان و مكان نقد
یكی از عوامل بیرونی نقد، رعایت زمان و مكان در طرح اصل نقد و شیوهٔ نقد است، برای مثال، گرچه دولتمردان را نه تنها می‌توان بلكه باید نقد كرد، آیا در زمان جنگ كه كشور دچار بحران است، می‌توان و باید مثل زمان صلح، سیاست‌های دولت را به نقد و انتقاد كشید؟ آیا اگر در زمان عادی، در روزنامه‌ها و رسانه‌های عمومی آشكارا سیاست‌های دولت را به انتقاد می‌گیرند، در زمان بحران نیز باید چنین كرد یا اینكه شرایط زمانی بر شیوهٔ نقد تأثیر‌گذار است؟ البته از مجموع این مباحث نباید به این نتیجه رسید كه اصل نقد و انتقاد خصوصاً بر دولتمردان را باید نفی كرد، بلكه كل بحث در رعایت قواعد برون منطقی نقد است.[۵]
در سطح فردی نیز رعایت زمان نقد، از آداب و قواعد برون منطقی نقد است. واضح است كه در حین مناقشه و دلخوری بین دو فرد، نقد و انتقاد از مخاطب، معنایی دارد و عكس‌العملی ایجاد می‌كند كه در فضای دوستانه هرگز چنان معنا و بازتابی را ندارد. از این‌رو مناسب‌تر است كه نقد در فضای سالم و عادی و دوستانه مطرح شود، تا هم ناقد شرط انصاف را رعایت كند و هم نقد‌پذیر توسعهٔ صدر لازم را از خود بروز دهد.
منتقد باید مكان نقد را نیز در نظر بگیرد. برای نمونه، آیا در مورد دو كشور كه یكی هنوز مجلسی عادی و صوری را نیز برنمی‌تابد و دیگری سابقهٔ چند قرن انتخابات و دموكراسی دارد، یك شیوهٔ نقد را باید به كار برد؟ واضح است كه از آداب نقد آن است كه باید امكان و موقعیت و مخاطبی را كه قرار است نقد شود در نظر گرفت و اصل نقد و شیوهٔ آن را به تناسب ظرفیت‌ها، تنظیم و مطرح كرد. در این مورد، برای اینكه ناقد بتواند سطح انتقادپذیری جامعه را محك بزند، بهتر است از آسان‌ترین روش‌ها و سطحی‌ترین موضوعات نقد را طرح كند و اگر جامعه كشش داشت و ظرفیت و قابلیت‌ها موجود بود، اندك اندك به شیوه‌های جدی‌تر و موضوعات عمیق‌تر بپردازد.
۲) دوم: اصل بودن نقد از پایین به بالا و در حاشیه بودن عكس آن
گرچه از جهت سطح مخاطبان نمی‌توان اصل را بر نفی نقد و انتقاد گرفت، به نظر می‌رسد كه فضای نقد و انتقاد را باید برای سطوح پایین‌تر و ضعیف‌تر فراهم كرد تا افراد و مقامات عالی‌تر. دستاورد چنین نقدی برای آحاد جامعه، ایجاد جسارت، روحیه و اعتماد به نفس است. برای افراد دارای مسئولیت و قدرت نیز سازنده است؛ چه، روحیهٔ تواضع و مشاركت‌پذیری را در آنها تقویت می‌كند. ولی عكس چنین روندی (نقد از بالا به پایین) را نمی‌توان اصل قرار داد. گرچه در مواقع ضروری و با رعایت آداب خصوصی بودن، محترمانه بودن، ... نمی‌توان نفی كرد، نقد آشكار و در جمع‌ مقامات عالی‌تر از نیروهای زیر دست آسیب‌زننده است. از این‌رو به مدیران توصیه شده است كه:
به جای محكوم كردن دیگران، بكوشیم تا آنها را بشناسیم و با دلایل آنچه كه ایشان انجام می‌دهند، آشنا شویم. این عمل سودمندتر و مفیدتر از خرده گرفتن و انتقاد كردن است. زیرا هیچ چیز برای كشتن استعداد، هولناك‌تر از انتقاد مدیر از زیردستان نیست. (گاهنامهٔ آموزشی مدیران سازمان، ۱۳۸۲:۶)
پیشتر در اشاره به دستورالعمل حضرت امیر به مالك اشتر عنوان شد كه زمامدار باید كاستی‌های مردم را بپوشاند. (نهج‌البلاغه، نامهٔ ۵۳)
۳) سوم: به كار بردن كلمات مثبت، محترمانه و مناسب
از آنجا كه غایت نقد، تخریب و به بن‌بست كشاندن افراد نیست، از آداب نقد آن است كه محتوای نقد در ظرف مناسب ریخته شود تا بهتر ثمر دهد و بیشتر مؤثر افتد. از این‌رو خوب است كه نقد با كلمات مثبت و در ساختاری مناسب مطرح شود. برای مثال، می‌توان از پرسش انتقادی در بیان مقصود حداكثر بهره را برد و مخاطب را متوجه نواقص و معایبش كرد. نهایت اینكه نباید عزت نفس مخاطب را زیر سؤال برد بلكه نقد را باید دوستانه و مشفقانه و با هدف بهبود و در فرد و یا افراد مطرح كرد، از این‌رو برای چنین غایاتی نمی‌توان از كلمات با بار منفی و سوزنده بهره گرفت.[۶]
۴) چهارم: احترام به مواضع مخاطب
برای رعایت این قاعده، خوب است ابتدا نقاط قوت منتقد را برشمرد و یا حین نقد، پاسخ شنونده را با دقت گوش كرد و كوشید كه به ویژه در شیوهٔ‌ عملش، شرایط او را درك كرد. اینجا است كه ناقد باید آرامش و خونسردی خود را در نقد كاملاً حفظ كند تا به حریم شخصی كسی، حتی غیرعامدانه تعدی نكند و عزت نفس شخص یا اشخاص را زیر سؤال نبرد.
۵) پنجم: نقد نهادینه و مستمر
از آداب بیرونی نقد كه سبب نفوذ و تأثیر جدی نقد می‌شود، نقد نهادینه و مستمر است. نقد فردی و دفعی كم‌تأثیر است. خوب است افراد عادت كنند كه ابتدا به تأسیس تشكل‌های مدنی (تشكل‌های صنفی، فرهنگی، اجتماعی،...) و سیاسی (احزاب) اقدام كنند و آنگاه بخی از وظایف خود را نقد و بررسی دقیق، عمیق و مستمر افراد یا نهادهای مسئول قرار دهند. در این صورت است كه هم نقد گستره و عمق مناسب می‌یابد یا به سوی آن سیر می‌كند و هم مخاطب آن انتقاد را جدی‌تر می‌گیرد و از آن متأثر می‌شود.
۶) ششم: بی‌طرفی آگاهانه
از آنجا كه به دلایل عدیده انسان نمی‌تواند در اظهار نظر خود خالی از ارزش و داوری باشد (به‌جهت زمانی و مكانی بودن ما آدمیان و تأثیر جامعه، طبیعت، تاریخ، جنسیت، ژن و ... بر انسان)، ناقد خواه ناخواه متأثر از پیش‌فرض‌های متعدد قهری و قطعی است. آنچه را كه در مرحلهٔ نقد و داوری می‌توان از منتقد به عنوان یك ادب و قاعده برای نقد توقع داشت، آن استكه اگر خواه ناخواه متأثر از ارزش‌ها و باورهایش به نقد می‌نشیند و اگر مجموعهٔ آرمان‌ها و باورهایش به دو دسته قابل تقلیل باشند (ارزش‌های ارادی و آگاهانه و ارزش‌های ناخواسته و غیرارادی)، حداقل در مقام نقد و داوری و قضاوت، به صورت آگاهانه و هشیارانه، ارزش‌ها و پیش‌فرض‌ها و مواضع مطلوبش را در مورد متن، عالم و یا عامل، اعمال نكند، تا نقد او تا حدودی رعایت انصاف، جامعیت و علمیت كرده باشد.[۷]
● جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
از مجموعهٔ قواعد و آداب نقد به اینجا می‌رسیم كه:
۱) اصل نقد، آداب خاص خود (نفی عمل، برشمردن سره از ناسره، ...) و حواشی نقد نیز آداب خاص خود را دارد (رعایت زمان، مكان، به كاربردن كلمات مثبت و محترمانه،...) نكات پیرامونی نقد به قدری اهمیت دارد كه رعایت نكردن آنها كارآیی نقد را از بین می‌برد و چه بسا در مواقع و شرایطی راه نقد و انتقاد را می‌بندد.
۲) بعضی معتقدند كه ناقد باید در حد انتقاد شونده باشد و برخی گفته‌اند كه:
قرآن كریم به ما درس زندگی می‌دهد. در داستان موسی (دانشجو) و خضر (استاد) كه در قرآن آمده، به ما می‌آموزد كه یك دانشجو نباید بدون تأمل در كار استاد انتقاد كند و باید بداند كه در برخی از دانش‌ها باید تعبداً پیرو استاد باشد... پس انتقاد و اشكالگیری در جاهایی جای ندارد و جاهایی كه جای دارد، باید در ایراد بر آنها نهایت دقت شود، تا مبادا به استاد، بی‌حرمتی شود و یا اینكه در نزد دیگر شاگردان مرتبت والایش پایین آید. (میرزایی، ۱۳۷۳: ۱ـ۲۶۰)
از نگاه نگارنده ـ چنان‌كه پیشتر توضیح داده شد ـ در نقد همتایی و هم‌سطحی از آداب نیست؛ همچنین، نقد پایین به بالا نه تنها منفی نیست، بلكه قاعده است و از این‌رو اصل بر این است كه دانش‌آموز از معلم و دانشجو از استاد انتقاد كند. و البته رعایت آداب نقد همان‌طور برای دیگران لازم است، برای دانشجو نیز لازم است.
اما دیدگاه فوق كه در آن به پیروی تعبدی در برخی دانش‌ها دعوت شده است، اگر مراد از آن علم حصولی باشد، قطعاً مردود است. از داستان موسی و خضر هم اتفاقاً می‌توان این پیام را آموخت كه ما حق انتقاد داریم؛ زیرا از بین دو پیامبر ـ موسی و خضر ـ آن‌كه صاحب كتاب و شریعت است و مردم باید به راه و رسم او ایمان بیاورند و عمل كنند، موسی است نه خضر، گرچه خضرها نیز در همهٔ اعصار هستند و آداب خاص خود را دارند، نسخهٔ خضری، نسخهٔ همكانی نیست و مخصوص خواص است و نسخهٔ موسایی عمومیت دارد؛ چنان‌كه در نقد عملی نیز عامل بودن ناقد، جزء اركان نقد به شمار نمی‌آید و به بهانهٔ غیرعامل بودن، نمی‌توان راه نقد را بر این و آن بست؛ گرچه واضح است كه عامل بودن، تأثیر كلام انتقاد كننده بر مخاطب را بیشتر می‌كند و در صورتی‌كه انتقادشونده، انتقاد‌كننده را نشناسد، اعتماد به نفس بالاتری خواهد داشت.
۳) اشاره شد كه از آداب نقد این نیست كه فرد انتقاد شونده لزوماً در قید حیات باشد و در نتیجه دامنه و حیطهٔ نقد، هم مردگان و هم زندگان را شامل می‌شود.
۴) از آداب نقد برای ان تقاد شونده آن نیست كه لزوماً نقدهای وارده را بپذیرد؛ بلكه آن است كه سعهٔ صدر، تحمل و صبر پیشه كند و انتقاد را بشنود. اما هم حق دارد كه پس از شنیدن نقد از خود دفاع كند و اگر عیب‌های مطرح شده را وارد نمی‌داند، از نظر یا عملش دفاع كند و هم حق دارد پس از قطع ارتباط با منتقد، انتقاد وارده را بررسی كند، صحیح آن را بپذیرد و سقیم آن را نفی كند (نقد را نقد كند).
۵) از آداب نقد آن نیست كه نقد لزوماً تأثیر مثبت و آنی داشته باشد، بلكه اگر بتوان سه‌گونه تأثیر، مثبت، خنثی و منفی برای نقد فرض كرد، تنها در صورت سوم است كه جهت رعایت آداب برون‌منطقی نقد، باید از انتقاد خودداری كرد وگرنه در صورت تأثیر مثبت، حتماً باید نقد كرد. در صورتی هم كه تأثیر مثبت و منفی ندارد و اثرگذاری نقد خنثی است، خوب است كه نقد كند؛ به این دلیل كه اولاً ممكن است در آینده مؤثر افتد، ثانیاً خود این اقدام به تولید و تقویت فضای عمومی نقد و فرهنگ نقد و انتقاد كمك می‌كند و جامعه را به سوی جسارت، صراحت و شفافیت می‌برد و اگر كاركرد فردی شایسته نداشته باشد، كاركرد اجتماعی مثبت دارد.
۶) از آداب نقد آن است كه غیرمستقیم باشد و از این‌رو است كه امروزه از صندوق‌های پیشنهاد و انتقاد و یا دفاتری برای ثبت نقد و انتقاد بهره برده می‌شود. اما این‌گونه اقدامات اغلب مؤثر و مفید نمی‌افتد؛ زیرا از آنجا كه هنوز بستر نقد آماده نیست و فرهنگ نقد و انتقاد در جامعه ریشه ندوانده است، منتقد به صندوق‌ها و دفاتر اعتماد لازم ندارد. برای ایجاد اعتماد عمومی و تشویق به نقد و انتقاد، ضروری است فرهنگ‌سازی شود، عوامل نقد تقویت و موانع نقد برداشته شود.
كتابنامه
امام خمینی، سیدروح‌الله. ۸۲ ـ۱۳۸۱. صحیفهٔ امام. ج ۲۰. تهران: مؤسسهٔ تنظیم و نشر آثار امام.
جوادی‌آملی، عبدالله. ۱۳۷۵. رسالت قرآن. چ۲. تهران: مركز نشر فرهنگی رجاء.
زرین‌كوب، عبدالحسین. ۱۳۷۸. آشنایی با نقد ادبی. چ ۵. تهران: سخن.
گاهنامهٔ آموزشی مدیران سازمان. ش ۲: تابستان ۱۳۸۲. مركز آموزش جوادالائمه.
میرزایی، نجفقلی. ۱۳۷۳. اخلاق دانشجویی در اسلام. تهران: مؤسسه انتشارات مدین.
[۱]. شاید بتوان با همین شاخصه، قیود حضرت امام خمینی بر نقد را نیز بهتر تفسیر كرد. ایشان معتقد بودند كه در نظام اسلامی،‌ انتقاد مجاز، اما توطئه غیرمجاز است. همچنین، انتقاد اگر به حق باشد، موجب هدایت دو جریان می‌شود. هیچ‌كس نباید خود را مطلق و مبرای از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است. (امام خمینی، صحیفهٔ امام، ج ۲۰، ص ۴۵۱).
از ویژگی‌های توطئه و برخورد خطی و جریانی آن است كه در فرایند عمل ظهور و بروز می‌یابد و به جریانات مخالف و معارض در داخل و خارج از كشور متكی و مرتبط است. اگر پرسیده شود كه «در این صورت، آیا جریانات سیاسی نباید با هم رقابت كنند؟»، پاسخ اجمالی آن است كه رقابت، خرده‌گیری، مسابقه، مناظره و جدل از لوازم بازی‌های سیاسی است و جریانات سیاسی نیز لاجرم از این قواعد بازی بهره می‌برند. اما نام هیچ یك از اینها نقد و انتقاد نیست؛ بلكه نقد تعریف، قواعد و آداب خاص خود را دارد كه اگر با این قواعد با همدیگر چالش كنند، آنگاه به میدان نقد و انتقاد وارد شده‌اند
[۲]. جمعی از دانش‌آموختگان و پژوهشگران طی نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای، برای ایجاد نهضت علمی و آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه، ایجاد سه‌گونه كرسی را پیشنهاد كردند: كرسی‌های نظریه‌پردازی، كرسی‌های پاسخ به پرسش‌ها و شبهه‌ها و كرسی‌های نقد و مناظره (غایات مناظره و نقد سخن با هم متفاوت‌اند)؛ و این پیشنهاد در پاسخی كه ایشان به نامه دادند، تأیید شد. (روزنامهٔ همشهری، ۱۷/۱۱/۱۳۸۱)
[۳]. استاد مصطفی ملكیان كه در میدان نقد (و نه كرسی نظریه‌پردازی) حداقل در ایران امروز كم‌نظیرند، دربارهٔ نكتهٔ فوق در میزگردی اعلام داشته‌اند كه گرچه یك مریض عادی در حد یك پزشك، كارشناس طبابت نیست، اگر با مراجعات مكرر به یك پزشك به نتیجه نرسد، می‌تواند این نكته را دریابد كه كارشناسی این دكتر دقیق نیست و در فهم و عملس نقص وجود دارد.
[۴]. برای آشنایی بیشتر با شرایط،‌اعتبار و سوابق نقد روان‌شناختی، نقد اجتماعی و نقد اخلاقی، ر.ك: زرین كوب، ۴۴ و ۶۶، ۶ـ۷۱ و ۸۰.
[۵]. در نگاه‌های سنتی، نقد بر دولت، مشروط به رعایت نظم عمومی و صلح اجتماعی بوده است. مثلاً به‌ قول هانری لائست، غزالی با وجود وفاداری به دولت و علی‌رغم تكیه بر قدرت، منكر حق انتقاد و اعتراض به دولت نیست، به شرط آنكه اعتراض و انتقاد، به نظم عمومی و صلح اجتماعی خلل وارد نیاورد. (ر.ك: منصورنژاد، محمد، بررسی تطبیقی تعامل مردم و حاكم از دیدگاه امام محمد غزالی و امام خمینی (رسالهٔ دكتری)، پژوهشكدهٔ امام خمینی و انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص ۳ـ ۸۲).
و چون وضعیت نظم و صلح اجتماعی را نیز معمولاً دولتمردان تعریف می‌كنند و آنان نیز از نقد دیگران بر حكومت استقبال نمی‌كنند، به بهانهٔ نظم و صلح، نقادی در جامعه نفی می‌شد.
[۶]. در این زمینه، از جمله، ر.ك: احمدی، علی‌اكبر، «روش‌های مؤثر انتقاد سازنده»، مجلهٔ تدبیر، ش ۱۱۱: اردیبهشت ۱۳۸۰.
[۷]. بحث تأثیر ارزش بر علم، دانش و داوری‌ها، از مباحث بسیار مهم در فلسفهٔ علم است كه پای منازعات آن در ایران تا حدودی باز شده و در پاسخ به این پرسش كه آیا ارزش‌ها و داوری‌های افراد در علم و نظریه‌پردازی مؤثر است یا خیر نیز پاسخ‌های بسیار متفاوت و گاه دور از هم داده شده است. برای آشنایی با ادبیات بحث، از جمله ر.ك
Outhwith William, New philosoplies of Social Science, published by the Macmill press Ltd. (Reprinted) ۱۹۹۳, pp ۹۰-۱۰۴.
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید