چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به دنیای فیلمسازی رابرت آلتمن


نگاهی به دنیای فیلمسازی رابرت آلتمن
رابرت آلتمن، یكی از ماجراجو و تأثیر گذارترین كارگردانان آمریكایی اواخر قرن بیستم و فیلمسازی كه با سبك سنت شكنانه اش الهام بخش بسیاری در مدت پنج دهه فعالیت حرفه ای در عرصه سینما بود در سن ۸۱ سالگی در گذشت.
مرگ غیر منتظره او در یك مركز پزشكی در لس آنجلس به واسطه ابتلا به سرطان بود. او هجده ماه پیش به بیماری سرطان مبتلا شد با این وجود به ساخت آخرین فیلمش « APrairie Home Companion» كه در ماه ژوئن به بازار آمد- ادامه داد و به تازگی پیش تولید فیلم جدید دیگری را به پایان رسانده بود كه تصمیم داشت فوریه سال آینده جلوی دوربین ببرد. آلتمن در اواسط دهه ۹۰ عمل پیوند قلب داشت؛ حقیقتی كه آن را برای نخستین بار در جمع به هنگام دریافت اسكار افتخاری اش در مارس گذشته اعلام كرد، او چند بار به شوخی گفته بود با این كار خدمت بزرگی به خودش كرده است چون قلب انسان۳۰ ساله ای را به او پیوند زده اند و او تا ۴۰ سال دیگر هم می تواند با انرژی كاركند و فیلم بسازد.
به عقیده بسیاری ها اگر چه «گاسفوردپارك»، فیلمی كه در سال ۲۰۰۱ در چند رشته نامزد اسكار شد آخرین تلاش موفق آلتمن در كارنامه پر بار حرفه ای اش در چند سال اخیر است اما این كارگردان به واسطه زنجیره ای از شاهكارهای سینمایی كه گاهی به شش فیلم متوالی ظرف شش سال می رسیدند در تاریخ فیلم سازی قرن بیستم جاودانه خواهد ماند. او با این فیلم ها بود كه به عنوان یكی از كارگردانان پیشگام آمریكایی شناخته شد و در سال ۱۹۷۵ با شاهكار سینمایی اش «نشویل» كه درامی تنیده در شخصیت های پیچیده بود به شهرت و اعتبار بین المللی دست یافت.
فیلم های آلتمن آثاری دوران ساز بودند كه فضای دلمرده دهه ۷۰ را به تصویر می كشیدند. معروفترین آنها «MASH» در سال ۱۹۷۰ بود كه داستان آن در بیمارستانی در جریان جنگ كره می گذشت اما به واضح احساسات ضد جنگ آمریكایی ها را كه جنگ ویتنام به آن دامن زده بود هدف قرار می داد. موفقیت این فیلم چه در عرصه بین المللی و چه در گیشه های داخلی راه را برای آلتمن هموار كرد تا به آرمان های خود جامه عمل بپوشاند.
در سال ۱۹۷۱ این كارگردان مستعد به سراغ وسترن سازی رفت و با فیلم «مك لیك و خانم میلر» با بازی وارن بتی و جولی كریستی این سبك را تجربه كرد. در سال ،۱۹۷۲ آلتمن گسیختگی روانی یك زن را در فیلم «تصاویر» با بازی سوزانا یورك به تصویر كشید و در سال ۱۹۷۳ زندگی كارآگاه خصوصی را با اقتباس سینمایی آزادی از رمان «خداحافظی طولانی» نوشته ریمون چاندلر آزمود. او در سال ۱۹۷۴ دو فیلم دیگر ساخت: یكی درباره اعتیاد به قمار با عنوان «جدایی كالیفرنیا» بود و دیگری یك حماسه گنگستری با نام «دزدان ما را دوست دارند».
برخلاف بیشتر كارگردانانی كه اوج درخشش حرفه ای شان در اوایل دهه ۷۰ بود- و بعد به سرعت از صحنه فیلم سازی محو شدند- آلتمن یك شبه از دل نشریات انتقادی و مدارس فیلم سازی نوچهره ای كه قارچ گونه روییده بودند به هالیوود راه نیافت. او سابقه ای طولانی در فیلم های صنعتی و تلویزیونی داشت. در مقطعی از تاریخ فیلم سازی كه فیلم سازان جوانی همچون فرانسیس فورد كاپولا، پیتر باگدا نوویچ و مارتین اسكورسیزی حاصل آن بود، آلتمن پیشرو آنان بود كه همگام با عصیانگری ها و اكراه ناباورانه آنها برای پایبندی به جریان غالب فیلم سازی از آن حمایت می كرد.
بیشتر هنرپیشگان تحسین گر آلتمن بودند و سبك خاص او را در فیلم سازی ستایش می كردند. او در جوانی بخاطر بدعت در استفاده از موسیقی های متن چندگانه و متراكم مشهور بود. فیلم های او آشفته بازاری از صداها و اصوات مختلف را در سكانس هایی پر ازدحام و پر دود و غبار به مخاطب عرضه می كردند كه در حقیقت نمایی تازه را پیش روی سبك های یكنواخت، كلیشه ای و نخ نمای هالیوودی می گذاشت.
با این وجود آلتمن بخاطر مشخصه های اخلاقی دیگری از جمله صراحت و برخورد با مدیران و عوامل استودیوهای فیلمسازی گرفته تا شركای كاری اش معروف بود و شاید پل های رابطه ای كه پشت سرش خراب كرد خیلی بیشتر از آنهایی بود كه در طول همه این سال ها ساخت. او همچنین در مقاطعی از فعالیت حرفه ای اش مورد آماج انتقادات منفی و سرخوردگی هایی همچون عوام پسندانه نبودن فیلم هایش درگیشه ها قرار گرفت اما با صلابت و سیاست چشم ها را در اوایل دهه ۹۰ با فیلم های تحسین شده ای همچون «بازیكن» و «راه های میان بر»- كه مقبول خاص و عام بود- به سوی خود خیره كرد. حتی در آن مقطع زمانی كه از چشم عوام افتاد بسیاری از فیلم سازان جوان او را به عنوان هنرمندی متعهد كه باوجود فشار بازار به آرمانهای خود پایبند بود و تن به خواسته های نظامی ندارد كه سود آوری اش تنها با جلوه های ویژه و ساخته های رقت برانگیز بودند تحسین می كردند. منتقدی به نام «اسكات فونداس» از نشریه Los Angeles Weekly به یاد می آورد كه چند سال پیش هم آلتمن با همان شور و شوقی فیلم هایش را كار گردانی می كرد كه فیلم سازان جوان. او همیشه دوست داشت در مصاحبه ها به این نكته اشاره كند كه هیچ كس به اندازه او از فیلم ساختن لذت نبرده است. او كنترل كاملی بر همه مراحل فیلم هایش داشت. از مرحله فیلمنامه نویسی تا تدوین نهایی.
از آلتمن اغلب به عنوان یكی فیلم ساز تأثیر گذار یاد می شود و این بخاطر ساخته های درخشانی همچون «MASH» است. این فیلم نقطه عطفی در كارنامه حرفه ای او بود. داستان فیلم درباره یك گروه از پزشكان ارتش بود كه آلتمن در سن ۴۵ سالگی آن را ساخت و یكی از شاهكارهای خود را خلق كرد. مخاطبان با روحیه سرزنده و دور از اقتدار پزشكان شوخ طبع این بیمارستان ارتشی ارتباط صمیمانه بر قرار كردند. پائولین كیل از نشریه نیویوركر درباره این فیلم نوشت. قهرمانان همیشه طرفدار متانت و هوشیاری هستند و از همین روست كه این چنین مخالف بوروكراسی اند. آنها قهرمان هستند چون هوشیار، كار آمد و مبادی آداب اند و در این موقعیت دیوانه وار رشادت و دلاوری آنان به شكل یك كمدی وقیحانه تغییر ماهیت می دهد. این فیلم نامزد پنج جایزه اسكار از جمله بهترین فیلم و بهترین كارگردانی برای آلتمن شد. این فیلم همچنین جایزه برتر جشنواره كن ۱۹۷۰ یعنی نخل طلا را از آن خود كرد و موفق به كسب جایزه بهترین فیلم سال از سوی انجمن ملی منتقدان سینمایی شد. با این حال «MASH» در دریافت اسكار ناكام ماند؛ جایزه ای كه به فیلم «پاتون» رسید. در سال های بعد آلتمن دوبار دیگر نیز نامزد اسكار بهترین كارگردانی شد و دو فیلم او «نشویل» و «گاسفوردپارك» نامزد های بهترین فیلم شدند اما در نهایت تنها اسكاری كه دریافت كرد اسكار افتخاری در ماه مارس گذشته بود. آلتمن از اینكه تنها اسكاری كه به فیلم «MASH» رسید نصیب فیلمنامه نویس آن «رینگ لاردنز جونیور» شد ناراضی بود و با انتقاد از كارهای لاردنر به دشمنی های دیرینه خود دامن زد. بعد ها وقتی آلتمن دیگر نتوانست با ساخته های دیگرش موفقیت این فیلم نزد منتقدان و همین طور گیشه ها را تكرار كند كم كم نسبت به آن بی تفاوت شد. او در مصاحبه ای گفته بود: «MASH» فیلم كم و بیش جالبی بود. فیلمی نشد كه كمپانی فوكس قرن بیستم انتظار داشت. آنها می خواستند فیلم را دستكاری كنند اما من اجازه ندادم. این فیلم نیازی به تبلیغ ندارد و به خاطر زمان مناسب ساخته شدنش معروف شد. ظاهراً این فیلم خیلی با ارزش تلقی می شود اما برای من مهم تر یا كم اهمیت تر از دیگر فیلم هایی كه ساخته ام نیست.»فیلم های آلتمن و علاقه او به سبك های سینمایی مختلف نشاندهنده توانایی او بود. می خواست با ساخت فیلم های متفاوت، پوسته ظاهری و فریب انگیز آنها را بشكند و ماهیت توخالی آنها را برهمگان آشكار كند. او به همین دلیل تصمیم گرفت فیلم «مك كیب و خانه میلر» را بسازد. او گفته بود: «به این پروژه علاقه مند شدم چون وسترن ها را دوست ندارم از همین رو فیلمی را جلوی دوربین بردم كه همه كلیشه های وسترن را بتوان در آن یافت.»
آلتمن در جایی دیگر درباره وسترن ها گفت: «این اتفاقات رخ می دهند اما نه آنگونه كه به شما گفته می شود. من می خواستم از زاویه دیگر به این مسائل نگاه كنیم اما در عین حال فضای وسترن را حفظ كرده باشم.»
دومین فیلم موفق او «نشویل» داستان در هم تنیده ۲۴ شخصیت بود. ستاره های موسیقی كانتری وسترن، زنان خانه دار، سیاستمداران و... كه در روزهای پایانی مبارزات انتخاباتی به زندگی همدیگر پا می گذارند و یا خارج می شوند. آلتمن در فیلم های بعدی اش همچون «یك عروسی»، «سلامت»، «میان برها»، و كانزاس سیتی به این تعدد شخصیت روی آورد اما هیچ كدام از آنها اینچنین تأثیر گذار نبودند. كیل در نیویوركر در باره «نشویل» نوشت: «این فیلم یك جهش رادیكال و تكاملی است. آلتمن پیش از این ما را با بازیگرانی آشنا كرده بود كه به نظر نمی آیند در حال نقش آفرینی باشند، او ما را به ظرافت های یك موسیقی متن متراكم كه موسیقی را زنده تر از پیش می كند خو داده است. او سبكی در فیلمسازی را پدید آورده است كه داستانی را بدون زرق و برق روایت می كند تا ما انسجام و اتصال آنچه را كه بر روی پرده و به دور از دوربین می بینیم حس كنیم. موفقیت حرفه ای آلتمن پس از فیلم «نشویل» دچار تزلزلی موقتی شد اگر چه همچنان بازیگران برجسته ای جذب فیلم هایش می شدند.
پل نیومن در فیلم «بوفالو بیل و سرخپوستان» (۱۹۷۶) و سیسی اسپك در فیلم «۳ زن» (۱۹۷۷) او بازی كردند اما در اواخر دهه ۷۰ موجی از انتقادات منفی متوجه او شد و فروش فیلم هایش در گیشه ها روز به روز تنزل یافت. شاید مهلك ترین ضربه منتقدین در سال ۱۹۸۰ به این فیلمساز وارد آمد وقتی آلتمن «رابین ویلیامز» را در یك موزیكال پرهزینه كه برگرفته از كارتون «پپی» بود كارگردانی كرد. این فیلم اگر چه در نهایت به موفقیت تجاری نسبی ای دست یافت. اما اثری پیش پا افتاده تلقی شد چون فروش كمتر از آنچه برای آن انتظار می رفت داشت و خیلی زود منتقدان به او پشت كردند. با این حال آلتمن همیشه منتقدین سرسپرده خود را داشت. كیل ووینسنت كابنی از نیویورك تایمز كه در سال ۱۹۸۲ او را یكی از بزرگترین كارگردانان معاصر خواند. در «For my Eyes» كه مجموعه ای از مقالات سینمایی چاپ شده در سال ۱۹۸۰ بود «استنلی كافمن» حرف دل سایر منتقدان را زد وقتی كه نتیجه گرفت آنچه در این كارگردان دیده بود تظاهرات عامه پسند بوده است. او نوشت: «او در سینما همان كاری را می كند كه مدیر هنری یك شركت تبلیغاتی انجام می دهد و از گالری ها زهر چشم می گیرد تا همیشه هوای او راداشته باشند.»
آلتمن در سال های پایانی زندگی اش شهرت خود را باز یافت و در حقیقت از اوایل دهه ۸۰ بود كه با مجموعه ای از فیلم ها كه برگرفته از نمایشنامه های تئاتر بودند ارج و قرب گذشته خود را بازیافت: برخی از این فیلم ها «Come Back to the Five and Dime» (۱۹۸۲) «Steramers» (۱۹۸۳) و «احمق عشق» (۱۹۸۵) بودند. او همچنین كارهای تلویزیونی جدیدی آماده كرد و بدین ترتیب با این رسانه كه دودهه پیش آن را ترك گفته بود آشتی كرد. دهه ۹۰ رنسانسی در كارنامه حرفه ای آلتمن بود كه با مجموعه ای از فیلم های موفق رقم خورد. «بازیكن» هجوی تلخ و برگرفته از رمانی نوشته مایكل توكلین و «راه های میانبر» درامی اپیزودیك و آكنده از شخصیت های مختلف كه اقتباسی از داستان های كوتاه ریموند كارور بود. این فیلم ها او را برای سومین و چهارمین بار نامزد اسكار بهترین كارگردانی كردند. سپس در سال ۲۰۰۱ فیلم «گاسفوردپارك» به بازار آمد كه فیلم جنایی معما گونه ای با اكیپی از هنرپیشگان مختلف بود و رجعتی به سبك و سیاق فیلم های قدیمی اش محسوب شد. آخرین فیلم آلتمن «A Prairie Home Companion» كه برگرفته از یك نمایشنامه رادیویی بود درماه ژوئن و با بازی مریل استریپ و كوین كلاین ساخته شد. ای.اُ. اسكات، منتقد معروف در نشریه نیویورك تایمز این فیلم را دستاوردی كوچك در كارنامه پربار آلتمن خواند اما به لحاظ ارزش هنری آن را همردیف سایر آثارش قرار داد. آلتمن در مصاحبه ای در سال ۱۹۹۳ گفته بود: «من درست مثل یكی از آن استانداردهای كهنه در واژگان موسیقی شدم. همیشه برای خودم مشغولم. لورن باكال به من گفته بود: تصمیم نداری خودت راكنار بكشی؟ فكر نمی كنم!»
آلتمن اعتراف كرده بود رفتارهایش از جمله صراحت زبان، مشكلش با مقامهای استودیوها و خیلی عادات دیگر موانعی را در كارش ایجاد كرده بودند. او همچنین به داشتن رابطه ای نه چندان خوب با فیلمنامه نویسان شهره بود. خیلی ها معترض بودند كه او همیشه در نوشتن فیلم نامه دخالت می كرد و به خاطر كارهایی كه انجام نداده بود انتظار كسب اعتبار داشت.
با این حال بسیاری از بازیگران بخاطر آزادی عملی كه آلتمن در تعبیر و تفسیر فیلم نامه به آنها می داد از كار با او لذت می بردند و بازی فی البداهه در فیلم هایش را یك غنیمت می شمردند. آلتمن معتقد بود، آزادی عمل دادن به بازیگرها می توانست استعداد هایی از وجود آنها بیرون بكشد كه بی شك خودشان هم از آنها خبر نداشتند. او زمانی گفته بود: «من به دنبال بازیگرانی هستم كه چیزی فراتر از آن نقاب ظاهری برای عرضه داشته باشند. تیم رابینز مرا مسحور خود می كند.»
آلتمن همیشه نگاه انتقادی خود را متوجه هالیوود و نظام فیلم سازی آنجا می كرد و از همین رو تا پایان عمر هیچ وقت جزو «خودی ها»ی هالیوود شناخته نشد. او در مصاحبه ای گفته بود: «هالیوودی ها این روزها نمی خواهند فیلم های خوب بسازند. آنها می خواهند فیلم های موفق بسازند. بازاریابان این روز ها این صنعت را می گردانند. این روزها آدم های برجسته ای در رأس كمپانی های فیلم سازی نیستند. آنها دنبال پول اند و فكر نمی كنند چهل سال آینده چه كسی می خواهد این فیلم های بی ارزش را ببیند؟ هیچ آینده نگری ای نیست!»
ترجمه شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید