چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

اهل سنت و امام صادق علیه السلام


اهل سنت و امام صادق علیه السلام
درباره ی عظمت امام صادق(ع) نه تنها توسط شیعیان به فراوانی سخن گفته شده است, بلكه دراین باره جمع كثیری از دانشوران و بزرگان اهل سنت و جماعت لب به سخن گشوده اند. پیشوایان مذاهب اهل سنت, عالمان نامدار اسلامی و صاحب نظران زبردست در باره ی برجستگی های علمی, عملی, اخلاقی, كرامت و عظمت آن امام هدایت, امام جعفر صادق(ع) بسیار سخن گفته اند. اینك در این نوشتار به طور گذرا به بیان برخی از این اظهار نظرها و اعترافات می پردازیم.
● ابوحنیفه و امام صادق(ع)
(نعمان بن ثابت بن زوطی) معروف به (ابوحنیفه) (۸۰ ـ ۱۵۰ ه&#۰۳۹;. ق.) پیشوای فرقه ی حنفی كه از نظر زمانی معاصر با امام صادق(ع) بود, درباره ی عظمت امام صادق(ع) اظهارات و اعترافات خوبی دارد. از جمله درباره ی آن حضرت گفت: (مارایت افقه من جعفربن محمد و انه اعلم الامه)
من فقیه تر و داناتر از جعفربن محمد ندیده ام. او داناترین فرد این امت است. (۱)
در زمان امام صادق(ع) منصور دوانقی, خلیفه ی مقتدر عباسی, قدرت سیاسی را در اختیار داشت, او همواره از مجد وعظمت بنی علی و بنی فاطمه به ویژه امام صادق(ع) رنج می برد و برای رهایی از این رنج گاهی ابوحنیفه راتحریك می كرد كه در برابر امام صادق(ع) بایستد; منصور عباسی او را به عنوان مهم ترین دانشوران عصر تكریم می كرد تا شاید بتواند برمجد و عظمت علمی امام جعفربن محمد(ع) فأق آید. در این رابطه خود ابوحنیفه نقل می كند و می گوید: (روزی منصور دوانقی كسی را نزد من فرستاد و گفت: ای ابوحنیفه! مردم شیفته ی جعفربن محمد شده اند, او در بین مردم از پایگاه اجتماعی وسیعی بهره مند است, تو برای این كه پایگاه جعفربن محمد را خنثی كنی و در دید مردم از عظمت او ـ به خصوص از عظمت علمی او ـ بكاهی, چند مسإله ی پیچیده و غامض را آماده كن و در وقت مناسب از او بپرس تا بلكه باناتوان شدن جعفربن محمد از پاسخ گویی, او را تحقیر نمایی و دیگر, مردم شیفته ی او نباشند و از او فاصله بگیرند. در همین رابطه من چهل مسإله ی مشكل را آماده كردم و در یكی از روزها كه منصور در (حیره) بود و مرا طلبید, به حضورش رسیدم. همین كه وارد شدم, دیدم جعفربن محمد در سمت راستش نشسته است, وقتی كه چشمم به آن حضرت افتاد, آن چنان تحت تإثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم كه از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصور خلیفه ی عباسی آن ابهت به من دست نداد, در حالی كه منصور خلیفه است و خلیفه به جهت این كه قدرت سیاسی در اختیارش هست بایدابهت داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا دركنارشان بنشینم; خلیفه با اشاره اجازه داد و در كنارشان نشستم. آن گاه منصور عباسی به جعفربن محمد نگاه كرد و گفت:ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند. او پاسخ داد: بلی, او را می شناسم.
سپس منصور به من نگاهی كرد و گفت: ابوحنیفه! اگر سوالی داری از ابوعبدالله, جعفربن محمد بپرس و با او در میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت را غنیمت شمردم و چهل مسإله ای را كه از پیش آماده كرده بودم, یكی پس از دیگری با آن حضرت درمیان گذاشتم. بعد از بیان هرمسإله ای, امام صادق(ع) در پاسخ آن بیان می فرمود: عقیده ی شما در این باره چنین و چنان است, عقیده ی علمای مدینه در این مسإله این چنین ا ست و عقیده ی ماهم این است.
در برخی از مسأل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخی هم با نظر علمای مدینه موافق بود و گاهی هم با هردو نظر مخالفت می كرد و خودش نظر سومی را انتخاب می كرد و بیان می داشت.
من تمامی چهل سوال مشكلی را كه برگزیده بودم یكی پس از دیگری با او در میان گذاشتم و جعفربن محمد هم بدین گونه ای كه بیان شد به جملگی آن ها, با متانت تمام و با تسلط خاصی كه داشت پاسخ گفت.) سپس ابوحنیفه بیان داشت: (ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس)
(همانا دانشمندترین مردم كسی است كه به آرإ و نظریه های مختلف دانشوران در مسأل علمی احاطه و تسلط داشته باشد.) و چون جعفربن محمد این احاطه را دارد, بنابراین او داناترین فرد است.)(۲) همو درباره ی عظمت علمی امام صادق(ع) بیان داشت: (لولا جعفربن محمد ما علم الناس مناسك حجهم.)(۳)
اگر جعفربن محمد نبود, مردم احكام و مناسك حجشان را نمی دانستند.
مالك بن انس و امام صادق(ع)
مالك بن انس (۹۷ ـ ۱۷۹ ه .ق) یكی از پیشوایان چهارگانه ی اهل سنت و جماعت و رئیس فرقه ی مالكی است كه مدتی افتخار شاگردی امام صادق(ع) نصیب وی شد.(۴) او در باره ی عظمت و شخصیت علمی و اخلاقی امام صادق(ع) چنین می گوید: (ولقد كنت آتی جعفربن محمد و كان كثیرالمزاح و التبسم, فاذا ذكر عنده النبی(ص) اخضر و اصفر, و لقد اختلفت الیه زمانا و ماكنت إراه الا علی ثلاث خصال: اما مصلیا و اما صأما واما یقرإ القرآن. و ما رإیته قط یحدث عن رسول الله(ص) الا علی الطهاره و لا یتكلم فی مالا یعنیه و كان من العلمإالزهاد الذین یخشون الله و مارإیته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلها تحتی.)(۵)
(مدتی به حضور جعفربن محمد می رسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود. همواره تبسم ملایمی برلب هایش نمایان بود. هنگامی كه در محضر آن حضرت نام مبارك رسول گرامی اسلام(ص) به میان میآمد, رنگ رخساره های جعفربن محمد به سبزی و سپس به زردی می گرایید. در طول مدتی كه به خانه ی آن حضرت آمد و شد داشتم, او را ندیدم جز این كه در یكی از این سه خصلت و سه حالت به سر می برد, یا او را در حال نماز خواندن می دیدم و یا در حالت روزه داری و یا در حالت قرأت قرآن.
من ندیدم كه جعفربن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا(ص) حدیثی نقل كند. من ندیدم كه آن حضرت سخنی بی فایده و گزاف بگوید. او از عالمان زاهدی بود كه از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود. هرگز نشد كه به محضرش شرفیاب شوم, جز این كه زیراندازی كه زیرپای آن حضرت گسترده شده بود, آن را از زیرپایش برمی داشت و زیر پای من می گستراند.)
مالك بن انس درباره ی زهد و عبادت و عرفان امام صادق(ع) بیان داشت: به همراه امام صادق(ع) به قصد مكه و برای انجام مناسك حج از مدینه خارج شدیم. به مسجد شجره كه میقات مردم مدینه است, رسیدیم. لباس احرام پوشیدیم, در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیه گویی یعنی گفتن:(لبیك اللهم لبیك) لازم است. دیگران طبق معمول این ذكر را بر زبان جاری می كردند.)
مالك می گوید: من متوجه امام صادق(ع) شدم, دیدم حال حضرت منقلب است. امام صادق(ع) می خواهد لبیك بگوید ولی رنگ رخساره اش متغیر می شود. هیجانی به امام دست می دهد و صدا در گلویش می شكند, و چنان كنترل اعصاب خویش را از دست می دهد كه می خواهد بی اختیار از مركب به زمین بیفتد. مالك می گوید: من جلو آمدم و گفتم: ای فرزند پیامبر! چاره ای نیست این ذكر را باید گفت. هر طوری كه شده باید این ذكر را بر زبان جاری ساخت. حضرت فرمود: (یابن ابی عامر! كیف اجسر ان اقول لبیك اللهم لبیك و اخشی ان یقول عزوجل لا لبیك و لا سعدیك.)
ای پسر ابی عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرإت و اجازه بدهم كه لبیك بگویم؟ (لبیك) گفتن به معنای این است كه خداوندا, تو مرا به آن چه می خوانی با سرعت تمام اجابت می كنم و همواره آماده ی انجام آن هستم. با چه اطمینانی با خدای خود این طور گستاخی كنم و خود را بنده ی آماده به خدمت معرفی كنم؟! اگر در جوابم گفته شود: (لالبیك و لاسعدیك) آن وقت چه كنم؟(۶)
همو در سخنی دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق(ع) می گوید: (ما رإت عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل من جعفربن محمد)(۷)
هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است و به قلب هیچ بشری خطور نكرده است, مردی كه با فضیلت تر از جعفربن محمد باشد. درباره ی مالك بن انس نوشته اند: (و كان مالك بن انس یستمع من جعفربن محمد و كثیرا مایذكر من سماعه عنه و ربما قال حدثنی الثقه یعنیه.)
مالك بن انس از جعفربن محمد سماع حدیث می نمود و بسیار آن چه را كه از او سماع می كرد, بیان می نمود و چه بسا می گفت: این حدیث را مرد ثقه به من حدیث كرده است كه مرادش جعفربن محمد بود.(۸)
حسین بن یزید نوفلی می گوید: (سمعت مالك بن انس الفقیه یقول والله ما رإت عینی افضل من جعفربن محمد(ع) زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و كنت اقصده فیكرمنی و یقبل علی فقلت له یوما یاابن رسول الله ما ثواب من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا فقال (و كان والله اذا قال صدق) حدثنی ابیه عن جده قال قال رسول الله(ص) من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا غفرله فقلت له یا ابن رسول الله فی ثواب من صام یوما من شعبان فقال حدثنی ابی عن ابیه عن جده قال قال رسول الله(ص) من صام یوما من شعبان ایمانا و احتسابا غفرله.)(۹) از مالك بن انس فقیه شنیدم كه گفت: به خدا سوگند! چشمان من ندید فردی را كه از جهت زهد, علم, فضیلت, عبادت و ورع برتر از جعفربن محمد باشد. من به نزد او می رفتم. او با روی باز مرا می پذیرفت و گرامی می داشت.روزی از او پرسیدم: ای پسر پیامبر! ثواب روزه ی ماه رجب چه میزان است؟ او در پاسخ روایتی از پیامبر نقل كرد. به خدا سوگند هرگاه چیزی از كسی نقل كند درست و راست نقل می كند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و ازجدش و از پیامبر نقل كرده است كه ثواب روزه ی ماه رجب این است كه گناهانش بخشیده می شود. سپس این پرسش را در باره ی روزه ی ماه شعبان هم بیان كردم و حضرت همان پاسخ را داد.
● ابن شبرمه و امام صادق(ع)
عبدالله بن شبرمه بن طفیل ضببی معروف به (ابن شبرمه) (۷۲ ـ ۱۴۴ ه&#۰۳۹; .ق) قاضی و فقیه نامدار كوفه, درباره ی امام صادق(ع) می گوید: (ماذكرت حدیثا سمعته من جعفربن محمد(ع) الا كادان یتصرع له قلبی سمعته یقول حدثنی ابی عن جدی عن رسول الله.)(۱۰)
به یاد ندارم حدیثی را از جعفربن محمد شنیده باشم جز این كه در عمق جانم تإثیر گذاشته باشد. از او شنیدم كه در نقل حدیث می گفت كه از پدرم و از جدم و از رسول خدا(ص) این روایت را نقل می كنم.
همو گفت: (واقسم بالله ما كذب علی ابیه و لا كذب ابوه علی جده و لا كذب جده علی رسول الله.)(۱۱)
به خدا سوگند! نه جعفربن محمد در نقل روایات از پدرش دروغ می گفت و نه پدرش برجدش دروغ می گفت و نه او بر پیامبر(ص). یعنی آنچه كه در سلسله ی سند روایات جعفربن محمد وجود دارد جملگی درست است.
ابن ابی لیلی و امام صادق(ع) شیخ صدوق روایتی نقل می كند كه محمدبن عبدالرحمان معروف به (ابن ابی لیلی) (۷۴ ـ ۱۴۸ ه.ق) فقیه, محدث, مفتی و قاضی بنام كوفه نزد امام صادق(ع) رفت و از آن حضرت پرسش هایی نمود و پاسخ های خوبی شنید. سپس به امام خطاب كرد و عرض نمود:
(اشهد انكم حجج الله علی خلقه.)(۱۲) شهادت می دهم كه شما حجت های خداوندی بر بندگانش هستید. عمروبن عبید معتزلی و امام صادق(ع) (عمروبن عبید معتزلی) به نزد امام جعفربن محمد(ع) مشرف شد, وقتی رسید این آیه را تلاوت نمود: (الذین یجتنبون كبأرالاثم و الفواحش)(۱۳)
سپس ساكت شد. امام صادق(ع) فرمود: چرا ساكت شدی؟ گفت: خواستم كه شما از قرآن گناهان كبیره را یكی پس از دیگری برای من بیان نمایی. حضرت شروع كرد وبه ترتیب از گناه بزرگ تر یكی پس از دیگری را بیان نمود. از بس كه امام خوب و عالی پاسخ عمروبن عبید راداد كه در پایان عمروبن عبید بی اختیار گریست و فریاد زد: (هلك من قال برإیه و نازعكم فی الفضل و العلوم)(۱۴)
هركه به رإی خویش سخن بگوید و در فضل و علم با شما منازعه كند, هلاك می شود.
جاحظ و امام صادق(ع) (ابوبحرجاحظ بصری) (۱۶۰ـ۲۵۵ ه.ق) كه از دانشوران مشهور قرن سوم بود, درباره ی امام صادق(ع) بیان داشت: (جعفربن محمدالذی ملاالدنیا علمه و فقهه و یقال ان اباحنیفه من تلامذته و كذلك سفیان الثوری و حسبك بهما فی هذاالباب.)(۱۵)
جعفربن محمد كسی بود كه علم و فقه آن حضرت جهان را پركرده است و گفته می شود كه ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمی آن حضرت كافی است.
● عمربن مقدام و امام صادق(ع)
(عمربن مقدام) از علمای معاصر امام صادق(ع) درباره ی آن حضرت می گوید: (كنت اذا نظرت الی جعفربن محمد علمت انه من سلاله النبیین و قد رإیته واقفا عندالجمره یقول سلونی, سلونی.)(۱۶)
هنگامی كه جعفربن محمد را می دیدم, می فهمیدم كه او از نسل پیامبران است. خودم دیدم كه در جمره ی منی ایستاده بود و از مردم می خواست كه از او بپرسند و از علم سرشار او بهره مند شوند...
● شهرستانی و امام صادق(ع)
ابوالفتح محمدبن ابی القاسم اشعری معروف به (شهرستانی) (۴۷۹ـ۵۴۷ ه&#۰۳۹; .ق) دركتاب گرانسنگ (الملل و النحل) درباره ی عظمت امام صادق(ع) می نویسد: (و هو ذوعلم عزیز فی الدین و ادب كامل فی الحكمه و زهر بالغ فی الدنیا و ورع تام عن الشهوات.)(۱۷)
امام صادق(ع) در امور و مسایل دینی, از دانشی بی پایان و در حكمت, از ادبی كامل و نسبت به امور دنیا و زرق و برق های آن, از زهدی نیرومند برخوردار بود و از شهوت های نفسانی دوری می گزید.
● ابن خلكان و امام صادق(ع)
ابن خلكان درباره ی امام صادق(ع) می نویسد: (احدالأمه الاثنی عشر علی مذهب الامامیه و كان من سادات اهل البیت و لقب بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان یذكر.)
او یكی از امامان دوازده گانه ی امامیه و از بزرگان اهل بیت رسول خدا(ص) بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت یافت و فضل او مشهورتر از آن است كه نیازمند به توضیح داشته باشد.
ابن خلكان همچنین می نویسد: امام صادق(ع) در صنعت كیمیا (شیمی) از مهارت خاصی بهره مند بود, ابوموسی جابربن حیان طرطوسی, شاگرد او بود. جابر كتابی شامل هزار ورق تإلیف كرد كه تعلیمات جعفربن صادق را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود. (۱۸)
● ابن حجر عسقلانی و امام صادق(ع)
شهاب الدین ابوالفضل احمدبن علی مصری شافعی, مشهور به (ابن حجر عسقلانی) (۷۷۳ـ۸۵۲ ه&#۰۳۹; .ق) درباره ی امام صادق(ع) می گوید: (جعفربن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب فقیهی است بسیار راست گفتار. )(۱۹)
ابن حجر در كتاب تهذیب التهذیب از ابی حاتم و او از پدرش نقل می كند كه درباره ی امام صادق(ع) بیان داشت: (لایسإل عن مثله.) و نیز می نویسد: ابن عدی گفته است: (و لجعفراحادیث و نسخ و هو من ثقات الناس... و ذكره ابن حبان فی الثقات و قال كان من سادات اهل البیت فقها و علما و فضلا... و قال النسایی فی الجرح و التعدیل ثقه.)(۲۰) برای جعفربن محمد احادیث و نسخه های بسیار است. او از افراد موثق است. ابن حبان او را در زمره ی ثقات قرار داده است و گفته است: جعفربن محمد از بزرگان اهل بیت رسول خدا(ص) است و ازجهت فقه, علم و فضل مقام بالایی دارد. (نسایی) در جرح و تعدیل, امام صادق(ع) را از افراد (ثقه) معرفی كرده است.
● صاحب (سیراعلام النبلإ) و امام صادق(ع)
صاحب (سیراعلام النبلإ) درباره ی امام صادق(ع) می نویسد: جعفربن محمد بن علی بن حسین كه از فرزندان حسین بن علی ریحانه ی رسول خدا(ص) است, یكی از بزرگان است كه مادرش (ام فروه) دختر قاسم بن محمد بن ابی بكر است و مادر ام فروه (اسمإ) دختر عبدالرحمان بن ابی بكر است. به همین جهت است كه آن حضرت می گفت: من از دو جهت به ابوبكر منتسبم. او بزرگ بنی هاشم است. از محضر علمی او افراد بسیاری كسب فیض كردند, از جمله, فرزندش (موسای كاظم), (یحیی بن سعید انصاری), (یزید بن عبدالله), (ابوحنیفه), (ابان بن تغلب), (ابن جریح), (معاویه بن عمار), (ابن اسحاق), (سفیان), (شبعه), (مالك), (اسماعیل بن جعفر), (وهب بن خالد), (حاتم بن اسماعیل), (سلیمان بن بلال), (سفیان بن عینیه), (حسن بن صالح), (حسن بن عیاش), (زهیربن محمد), (حفص بن غیاث), (زید بن حسن), (انماطی), (سعیدبن سفیان اسلمی), (عبدالله بن میمون) (عبدالعزیزبن عمران زهری), عبدالعزیزدراوری), (عبدالوهاب ثقفی), (عثمان بن فرقد), (محمدبن ثابت بنانی), (محمدبن میمون زعفرانی), (مسلم زنجی), (یحیی قطان), (ابوعاصم نبیل) و...(۲۱)
همو در كتاب (میزان الاعتدال) می نویسد: جعفربن محمد یكی از امامان بزرگ است كه مقامی بس بزرگ دارد و نیكوكار و صادق است.(۲۲)
● ابن حجر هیتمی و امام صادق(ع)
شهاب الدین ابوالعباس, احمدبن بدرالدین شافعی, معروف به (ابن حجر هیتمی) (۹۰۹ـ۹۷۴ ه&#۰۳۹; .ق) در (صواعق المحرقه) درباره ی امام صادق(ع) می نویسد: مردم از آن حضرت دانش های بسیاری فرا گرفته اند. این علوم و دانش ها توسط مسافران به همه جا راه یافت و سرانجام آوازه ی جعفربن محمد در همه جا پیچیده شد. عالمان بزرگی مانند (یحیی بن سعید), (ابن جریج), (مالك), (سفیان ثوری), (سفیان بن عینیه), (ابوحنیفه), (شعبه) و (ایوب سجستانی) از او حدیث نقل كرده اند.(۲۳)
● میرعلی هندی و امام صادق(ع)
(میرعلی هندی) كه از علمای نامدار اهل سنت است و در همین دوره ی معاصر می زیست درباره ی عظمت علمی و اخلاقی امام صادق(ع) می گوید: آرإ و فتاوای دینی تنها نزد سادات و شخصیت های فاطمی رنگ فلسفی به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان, روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحث ها و گفتگوهای فلسفی در همه ی اجتماعات رواج یافته بود. شایسته ی ذكر است كه رهبری این حركت فكری را حوزه ی علمی ای كه در مدینه شكوفا شده بود, بر عهده داشت. ابن حوزه را نبیره ی علی بن ابی طالب(ع) به نام امام جعفر كه (صادق) لقب داشت, تإسیس كرده بود. او پژوهشگری فعال ومتفكری بزرگ بود و با علوم آن عصر به خوبی آشنایی داشت و نخستین كسی بود كه مدارس فلسفی اصلی را در اسلام تإسیس كرد. در مجالس درس او تنها كسانی كه بعدها مذاهب فقهی را تإسیس كردند, شركت نمی كردند بلكه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر می شدند. (حسن بصری) موسس مكتب فلسفی (بصره) و (واصل بن عطا) موسس مذهب (معتزله), از شاگردان او بودند كه از زلال چشمه ی دانش او سیراب می شدند.(۲۴)
حسن عاشوری لنگرودی
پی نوشتها:
۱ ـ شمس الدین ذهبی, سیراعلام النبلإ, ج ۶, ص ;۲۵۷ تاریخ الكبیر, ج ۲, ص ۱۹۹ و ۱۹۸, ح ۲۱۸۳.
۲ ـ سیراعلام النبلإ, ج ۶, ص ;۲۵۸ بحارالانوار, ج ۴۷, ص ۲۱۷.
۳ ـ شیخ صدوق, من لایحضره الفقیه, ج ۲, ص ۵۱۹, طبع قم, نشر اسلامی.
۴ ـ سیراعلام النبلإ, ج ۶, ص ۲۵۶.
۵ ـ ابن تیمیه, التوسل و الوسیله, ص ;۵۲ جعفریان, حیات فكری و سیاسی امامان شیعه, ص ۳۲۷.
۶ ـ شیخ صدوق, امالی, ص ۱۴۳, ح ۳.
۷ ـ شهید مطهری, سیری در سیره ی أمه اطهار(ع), ص ۱۴۹.
۸ ـ شرح الاخبار فی فضایل الأمه الاطهار, ج ۳, ص ۲۹۹, ح ۱۲۰۳.
۹ ـ امالی صدوق, ص ۴۳۵ و ۴۳۶, ح ۲.
۱۰ و ۱۱ ـ همان, ص ۳۴۳, ح ۱۶.
۱۲ ـ من لایحضره الفقیه, ج ۱, ص ۱۸۸, ح ۵۶۹.
۱۳ ـ سوره نجم, آیه ۳۲.
۱۴ ـ كلینی, كافی, ج ۲, ص ۲۸۵ ـ ۲۸۷.
۱۵ ـ رسأل جاحظ, ص ;۱۰۶ حیات فكری و سیاسی امامان شیعه, ص ۳۲۸.
۱۶ ـ سیراعلام النبلإ, ج ۶, ص ۲۵۷.
۱۷ ـ الملل و النحل, ج ۱, ص ;۱۴۷ حیات فكری و سیاسی امامان شیعه, ص ۳۳۰.
۱۸ ـ وفیات الاعیان, ج ۱, ص ;۳۲۷ سیره ی پیشوا, ص ;۳۵۳ حیات فكری و سیاسی امامان شیعه, ص ۳۳۰.
۱۹ ـ تقریب التهذیب, ص ۶۸.
۲۰ ـ تهذیب التهذیب, ج ۲, ص ۱۰۴.
۲۱ ـ سیراعلام النبلإ, ج ۶, ص ۲۵۵ و ۲۵۶.
۲۲ ـ لغت نامه دهخدا, ج ۹, ص ۳ـ۱۳۰۳۲.
۲۳ ـ الصواعق المحرقه, ص ۲۰۱.
۲۴ ـ مختصر تاریخ العرب, ص ;۱۹۳ سیره ی پیشوایان, ص ۳۵۲.
منبع : مجمع جهانی شیعه شناس


همچنین مشاهده کنید