پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شکست آمریکا در عراق


شکست آمریکا در عراق
‌● پایان امپراطوری غرب در خاورمیانه
«همان گونه كه جنگ سوئز توانست در سال ۱۹۵۶ به عمر امپراطوری های انگلیس و فرانسه در مصر پایان دهد، شكست آمریكا درعراق نیز پایان عمر امپراطوری این كشور در خاورمیانه را رقم خواهد زد.» این گفته مشهور زبیگنیو برژینسكی درباره شكست های پی در پی سیاست های داخلی و خارجی دولت فعلی آمریكا در عرصه بین المللی و در راس آن عراق است و به راستی سخن بسیار گرانبها و به جایی بوده است زیرا انعكاسی از واقعیت های تاریخی را نشان می دهد.»
پایگاه اینترنتی العراق با ارایه تحلیلی تحت عنوان «شكست آمریكا در عراق قطعی است» می نویسد: «در آن زمان رهبران رژیم تازه تاسیس شده اسراییل كه از فعالیت دولت جمال عبدالناصر احساس ترس ونگرانی داشتند با همراهی والیان امر خود یعنی آمریكا و فرانسه حمله گسترده ای را به مصر انجام دادند.
در این جنگ كه به جنگ سوئز مشهور است نه تنها هیچ یك از اهداف تل آویو، واشنگتن وپاریس محقق نشد بلكه پیامدهای این جنگ روح جدید مقاومت در برابر استعمار بیگانگان را در شرق تا غرب منطقه حتی در كشورهای آفریقایی دمید و پس از آن زمان بود كه امپراطوری های استعمارگر غربی در منطقه یكی پس از دیگری فرو ریختند، گویا كه این امپراطوری ها قصری كاغذی بودند كه در برابر جریان بادهای آزادی خواهی ملت های منطقه فرو ریختند. در آن زمان جمال عبدالناصر همان انتفاضه ای را آغاز كرده بود كه پیش از او دكتر مصدق در ایران با ملی كردن صنعت نفت آغاز كرد.
آمریكا گمان می كرد می تواندانتفاضه ملی كردن كانال سوئز توسط دولت عبدالناصر را به همان گونه كه انتفاضه ملی شدن صنعت نفت در ایران را خاموش كرد، خاموش كند اما این بار آمریكا گمان را بر اشتباه گذاشته بود زیرا روح ملی گرایی، آزادی و شكست غل و زنجیرهای استبداد و استعمار ریشه درروح تمام ملت های منطقه دوانده بود و این موضوع را آمریكا، انگلیس، اسراییل، فرانسه و دیگر قدرت های استعمارگر نمی دیدند.»در ادامه این تحلیل آمده است: «آنچه كه این قدرت ها ی استعمارگر می دیدند همان خواسته ها و اهدافی بود كه به دنبال آن ها در منطقه بودند. مقاومت ملت مصر در برابر قدرت های استعمارگر فرانسه و آمریكا و شكست حلقه های استعمار و استبداد در این كشور بسان جنبشی بود كه به سرعت تمام منطقه را فرا گرفت. امروز این جنبش از عراق شروع شده است.
به رغم آن كه این كشور از رهبری ملی گرایی چون عبدالناصر بهره نمی برد و برغم آنكه نظام های حاكم بر منطقه نظام های مستقل و ملی گرایی نیستند اما جنبش فعلی در عراق به گونه ای پیش می رود كه مطمئنا به زود ی تاریخی از یك جنبش ملی واقعی در برابر استعمارگران را در جهانی نو و پیش رفته به ثبت خواهد رساند؛ جنبشی كه مطمئنا سرآغاز بسیاری از تغییرها در منطقه خواهد بود.
اظهار ات برژینسكی درباره شكست آمریكا در عراق و اشاره وی به پیامدهای جنگ سوئز برای آمریكا و فرانسه بیان گر بسیاری از واقعیت های گران بهای تاریخی برای ملت های منطقه وبه همان اندازه تلخ برای قدرت های استعمارگر غرب است. این واقعیت های تاریخی برای ملت های منطقه پیام آور آن است كه قوی ترین استعمارها و قدرت های امپریالیستی نتوانسته اند در برابر مقاومت مردمی ایستادگی كنند و حفظ روحیه ملی و تلاش برای مبارزه با استعمارحتی در كوچك ترین سطح خود نتیجه بخش بوده است و چه بسا قدرت های خودكامه بزرگ به واسطه این مقاومت های مردمی كوچك متلاشی نشده اند.»
پایگاه اینترنتی العراق در ادامه این تحلیل می نویسد: «امروز ملت غیور عراق با داشتن روح بزرگ وطن پرستی توانسته است كه بزرگترین قدرت جهانی رابه قعر شكست و بحران بكشاند. این جریان مقاومت مردمی در عراق باید هم چنان به كار خود ادامه دهد تا بتواند اسطوره های تاریخی جدیدی از مقاومت ملی و مردمی در منطقه به ثبت برساند.
اعتراف برژینسكی به شكست آمریكا و تشبیه این شكست به نتایج شكست جنگ سوئز از این نظر می تواند بسیار مهم باشد كه توسط یكی از مهندسان و بانیان اصلی بسیاری از استراتژی های آمریكا در منطقه گفته شده است. برژینسكی نه یك متفكر عرب است و نه یك متفكرمعتقد به روح ملی گرایی در كشورهای منطقه. گفتمان برژینسكی مانند بسیاری از دیگر گفتمان های نژاد پرستانه غرب است كه نگاهش به منطقه با نگاه قدرت های استعمارگر دیگر غرب تفاوتی ندارد.
این شخصیت سیاسی بسیار مهم آمریكا یی كه در سابق مشاور امنیتی كارتر بوده است موضع گیری های بسیار تند نژاد پرستانه ای را در قبال كشورهای عربی منطقه اتخاذ كرده است و تا به امروز به عنوان منبع اصلی بسیاری از خط دهی های سیاسی به احزاب دموكرات و جمهوریخواه آمریكا تلقی می شود.
كتاب جنجال برانگیز وی به نام «میان دو نسل» كه در سال ۱۹۷۷ منتشر شد برای اثبات دیدگاه نژاد پرستانه وی در قبال منطقه كافی است.»این پایگاه درادامه می نویسد: «برژینسكی در این كتاب با انكار این مطلب كه ملت مصر فاقد ماهیت عربی است و یك ملت عرب تبار نیست، می نویسد: «اكثریت كشورهای عربی زبان خاورمیانه ماهیت و تبار عربی ندارند و باید براساس یك اقدام جدی، نظام منطقه ای این كشورهای به اصطلاح عرب را برانداخت و نظام متعدد خاورمیانه ای راجایگزین این نظام عربی كرد.»
نظامی كه برژینسكی در این كتاب از آن سخن به میان آورده است نظامی براساس طوائف و نژادهای مختلف است كه اجازه می دهد نژاد یهودی اسراییلی در میان منطقه و در مناطق بسیاری از كشورهای عربی رشد ونفوذ كند و از موقعیت حیاتی برخوردار شود. زمانی كه چنین شخصی با چنین دیدگاه خصومت جویانه ای نسبت به كشورهای منطقه از شكست دولت آمریكا و ضرورت درس آموختن از تجربه های گذشته آمریكا درمنطقه سخن می گوید بی شك سخن مهم و معتبری است كه باید بیشتر رهبران كشورهای عربی به بها و ارزش این سخن بیندیشند. وابستگی سیاسی و اقتصادی نظام كشورهای عربی به آمریكا نمی تواند تا ابد قدرت این نظام ها را از سرنگونی و فروپاشی مصون كند زیرا كه جریان انقلاب مردمی منطقه را فرا گرفته است و حس مقاومت و ایستادگی در خون ملت های منطقه جریان یافته است.
بی شك نظام های وابسته به آمریكا جزو اولین نظام های آسیب پذیر از این جنبش نوین در منطقه خواهند بود زیرا تجربه ثابت كرده است كه برای براندازی یك استعمار باید ریشه های وابسته به این استعمار را در ابتدا از میان برد تا پایه های این استعمار ضعیف شود و زمانی كه پایه و زیر بنای چیزی از میان برود، از میان رفتن آن حتمی است.»در پایان این تحلیل آمده است: «نگرانی آمریكا از نتایج انتخابات بسیاری از كشورهای منطقه دقیقا این مطلب را نشان می دهد زیرا بر سر كار آمدن نظام های منافی با سیاست های آمریكا در منطقه حكم از میان رفتن ساختار قدرت این كشور در منطقه است. براستی كه برغم تمام بحران های منطقه كه ناشی از سیاست گذاری های غلط آمریكا است می توان در پایان این شبهای سیاه حاكم بر منطقه روز پر امیدی را برای منطقه تصور كرد؛ روزی كه بار دیگر دستان امپراطوری استعمارگر آمریكا از مال و جان مردم منطقه كوتاه شود.»
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید