سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

دمکراسی لبنانی، فرزند جدید خاورمیانه


دمکراسی لبنانی، فرزند جدید خاورمیانه
دمکراسی لبنانی این روزها حال و هوای خوشی ندارد. شاید مورخ مسیحی لبنانی، «فیلیپ حتی» هنگامی که گفت: «لبنان میکروسکوبی بحجمه و عالمی بسیاسته» فکر امروز را نمی‌کرد که دمکراسی، تنها دغدغه خیابان‌ها را دارد و همه روشنفکران چپ و راست لبنان، امروز سخن از دمکراسی خیابانی می‌گویند که مظهر قوی آن حضور مردم در عرصه خیابانها است تا آخرین راه تحکیم نظر اکثریت واقعی در این کشور مورد آزمون قرار گیرد.
لبنان با آن‌که نزدیک به دو دهه درگیر جنگ‌های داخلی بود، اما به رغم همه شرایط سخت و دردناکش، یکی از مصادیق بارز دمکراسی در بین کشورهای منطقه به شمار می‌رفت. همین امر پس از پسروی‌های احزاب و مؤسسات سیاسی و فکری این کشور در عرصه ایفای نقش رهبری فکری و سیاسی کشورهای عربی، باعث شد تا «غسان توینی»، چهره برجسته لیبرال مسیحی و سردبیر روزنامه «النهار» لبنان، در آغاز عصر ریاست جمهوری خاتمی در ایران، در مقاله‌ای زیبا نوشت که «ایران در آن سوی آسیا سرآمد دمکراسی و انتخابات آزاد شده است» و بدین ترتیب شاید به عنوان یک داوری عادلانه اعتراف نمود که ایران در عرصه دمکراسی، بر لبنان، مهد دمکراسی خاورمیانه، پیشی گرفته است. با آن‌که مرگ دردناک فرزندش «جبران توینی»، کمر این پیرمرد سالخورده را بیش از پیش خمیده نمود، اما با این همه و در مقام یک «مسیحی لیبرال مسلک» در تلاش است با حضور در عرصه‌های سیاست و قلم، نقشی در استقرار سیاسی این کشور ایفا کند.
او اکنون شاهد روزهایی تلخ در این کشور است که پیش از هر چیز دمکراسی و حضور واقعی مردم در نظام سیاسی این کشور قربانی می‌شود. شاید او نیز امروز بیش از دیگران معتقد باشد که راه سیادت و حاکمیت دقیق و فراگیر مردم لبنان و خروج از همه بن‌بست‌های طایفی آن است که نظام طایفی در این کشور ملغی و صندوق انتخاباتی ـ که فقط یک رنگ و بو در بین مسلمانان و مسیحیان داشته باشد ـ سرنوشت سیاسی این کشور را تعیین کند.
اکنون ابزار دمکراسی در لبنان، تبدیل به یک ترس فراگیر در این کشور شده است. مردم لبنان در هراس از آزمون دمکراسی در خیابان‌ها به سر می‌برند. اگر نیروهای مخالف حزب حاکم لبنان موفق به راه‌اندازی تظاهراتی سراسری شدند و مقدمات سرنگونی ائتلاف فعلی احزاب سیاسی لبنان در حکومت را فراهم آوردند، نیروهای حاکم فعلی چه خواهند كرد؟ آیا از قدرت سلاح ارتش استفاده خواهند کرد؟ آیا با تدارک در گیری‌های نمایشی، مقدمات ایجاد فتنه داخلی و جنگ بین طوایف را راه‌اندازی خواهند کرد؟ و آیا به میزان کشورهای استقلال یافته شوروی سابق، تحمل پذیرش شکل‌گیری انقلاب نارنجی را خواهند داشت و به رأی اکثریت عددی در خیابان‌ها احترام خواهند گذاشت؟ ... و ده‌ها سؤال حساس و نگران کننده دیگر.
و همین سؤالات نگران‌کننده بود كه سیدحسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان، را وادار كرد تا در بخش مهمی از خطابه سیاسی‌اش به مردم لبنان تاکید کند، «حزب‌الله و متحدانش، جز به سوی راه‌های مسالمت‌آمیز، دری را نخواهند گشود و هرگونه عملیات تخریبی و ایجاد فتنه داخلی برای آنها و متحدانش یک خط قرمز است».
این روحانی لبنانی که در مقام دبیر کل یک حزب فراگیر و در مقام سید مقاومت اسلامی و در مقام پدری که فرزندش را در راه آزادی کشورش اهدا كرده است، فریادی را بر آورد که تنها یک انسان ملی‌گرای مؤمن به مصالح ملی کشورش می‌تواند بر زبان آورد و نه کس دیگر.
به قول خود وی، بسیاری از رهبران کنونی احزاب سیاسی لبنان که بر پشت میز مذاکرات می‌نشینند، رهبرانی هستند که در عصر جنگ‌های داخلی این کشور، صفت و مقام رهبری را کسب کرده‌اند، اما وی در بین طرف‌های گفت‌وگو‌ی ملی لبنان، تنها شخصیتی است که رهبری خود را در عصر آزادی لبنان از زیر یوغ اشغالگران اسرائیلی به دست آورده و در این راه، بهترین عزیزانش را نیز قربانی کرده است.
از همین رو هنگامی که وی از دمکراسی مشروع زیر سقف قانون اساسی لبنان و حضور در خیابانها سخن می‌راند، دیگر هیچ‌کس شک نمی‌تواند بکند که او در لفافه سخن می‌گوید. چرا که زبان او زبان ناطق دمکراسی واقعی در لبنان است که سالها سایه خود را در تاریخ سیاسی این کشور پهن کرده و همین امر است که باعث می‌شود فردی در حد و‌اندازه وی، در حالی که ردای روحانیت بر شانه‌اش‌ انداخته، از یک دمکراسی حقیقی سخن بگوید و آن را حقی مشروع در جامعه لبنانی ارزیابی کند و این یک بشارت خیر در لبنان دارد که هرگز به سوی جنگ‌های خیابانی کشیده نخواهد شد و حتی در عصر مقاومت مسلحانه این کشور در برابر ارتش اسرائیل، جامعه لبنان می‌تواند سرآمد دمکراسی در بین کشورهای عربی باشد تا همانی تحقق یابد که فیلیپ حتی گفته بود: «لبنان از نظر جغرافیایی، یک موجود ذره‌بینی است اما از نظر سیاسی و فرهنگی یک پیکره جهانی است».
صحنه سیاسی لبنان در شرایط کنونی یکی از بهترین مصادیق تحکیم دمکراسی خودی در لبنان خواهد بود و اگر آنهایی که به دنبال زایش خاورمیانه‌ای جدید هستند، این کشور را به حال خود رها کنند، بدون شک راه سلیم خود را خواهد یافت و هرگز تراژدی عراق در آن تکرار نخواهد شد.
همه به خوبی می‌دانند که سیاست اشغال عراق و تلاش واشنگتن برای اجرای سیاست‌های غیر‌علمی‌اش در این کشور باعث شده این کشور مرز درگیری‌های سیاسی را پشت سر گذارد و تا آستانه یک درگیری طایفی بزرگ پیش رود. لبنان وقتی بر ماهیت واقعی و طبیعی خودش باشد و میدان تجربه سیاست‌های قدرت‌های بزرگ نباشد، بهترین دوران و عصر همزیستی مسالمت آمیز را پشت سر می‌گذراند و اقوام و طوایف مذهبی این کشور در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و نه تنها به حقوق سیاسی احزاب و آزادی‌های اجتماعی و سیاسی هتک حرمتی نمی‌شود که محدوده مرزهای آزادی فردی افراد نیز هیچ‌گونه تعرضی پیدا نمی‌کند.
بهترین مصداق این امر را می‌توان در عرصه زندگی آرام و با وقار علمای دینی این کشور مشاهده کرد که همه راه‌های گفت‌وگو‌ی دینی را در بهترین شرایط خویش پشت سر گذاشته‌اند.
«بولس سلامه» استاد دانشگاه «قدیس یوسف» لبنان در اواخر قرن بیستم اشعار زیبایی در مدح حضرت علی(ع) دارد که خود، گویای میزان آزاد‌اندیشی و احترام به‌اندیشه غیر، در این کشور است:
لاتقل شیعهٔ هواهٔ علی إن فی كل منصف شیعیاً
وی می‌گوید: نگویید که هر کس که پیرو علی است، شیعه است بلکه باید گفت که هر انسان عدالت‌گستری در جهان، شیعه است.
نگاه عالمانه و روحانی‌مسلکانه وی به امام علی(ع) نه تنها همزیستی فکری وی و علمای بزرگ مسیحی معاصر این کشور را با‌ اندیشه‌های دینی دیگران نشان می‌دهد که بیش از همه، گویای همزیستی مسالمت‌آمیز طوایف دینی این کشور است.
در حقیقت عنصر جنگ و درگیری‌های داخلی این کشور زمانی گوش هر انسان فرهیخته‌ای را کر نمود که پای اسرائیل برای سرکوب فلسطینیان به این کشور باز شد تا ناقوس این جنگ بزرگ، دو دهه دامن همه را در این کشور فرا گیرد.
مراجع سیاسی لبنانی نباید فراموش کنند، آنچه امروز در لبنان در حال شکل‌گیری است، یکی از بهترین نمونه‌های تجربه دمکراسی در عهد رشد ‌اندیشه‌های اسلامی ـ اعم از‌ اندیشه‌های باز و منفتح و‌ اندیشه‌های سلفی خشونت‌گرا در جهان اسلام ـ است.
در یکی از زوایای همین کشورهای عربی، رئیس‌جمهوری که نام خود را برگزیده از صندوق انتخابات می‌داند، بر طبل آزادی‌هایی می‌زند که هیچ‌یک از آنها نام و بویی از دمکراسی ندارند؛ چه آن‌که اگر دمکراسی بر عرصه کشورش حاکم می‌بود، او هرگز نمی‌توانست بیش از ربع قرن بر مردم کشورش همچون پادشاهان، حکمرانی کند و او اکنون به میدانی رسیده است که برای ریاستی مادام‌العمر، برنامه‌ریزی می‌کند و در یک دمکراسی موروثی و پادشاه‌گونه، نام فرزندش را بر اسکناس‌های بعدی کشورش، از هم‌اکنون حک كند.
از سویی دیگر، باید به زوایای جنگ موسوم به اصولگرایی سلفی نگاه کنند که برای احقاق نظریات و دیدگاه‌های خویش بی‌هیچ فرقی بین شهروند عادی و نظامی، و بی هیچ فرقی بین مقصر و بی گناه، آتش انفجارهای روزانه‌شان را همچون نقل و نبات بر سر مردم مظلوم عراق می‌ریزند و در دیگر سوی، باید نگاه‌های خود را به نیروهایی از مقاومت اسلامی در کشور کوچکی به نام لبنان بدوزند که به رغم بزرگترین پیروزی نظامی در عرصه نبردهای اسرائیل و اعراب، هم چنان خود را به اصول آزادی‌های مدنی پایبند می‌دانند تا نشان دهند که با آن‌که مرد جنگ و کارزار در عرصه نبرد و میدان‌های نظامی‌اند اما در دیگر سوی عرصه‌های اجتماعی کشورشان، هم چنان لیبرال‌تر از لیبرال‌های سنتی غرب و منفتح تر از همه نوع همزیستی‌های مسالمت آمیز در این برهه از تاریخ جهان زندگی می‌کنند.
این امر در حقیقت تولد یک بستر جدید برای‌ اندیشمندان و سیاسیون لبنانی است که بدون تردید رهاورد تجربه سیاسی حزب‌الله در عرصه‌های سیاسی لبنان است. آنها با آن‌که اکنون در اوج قدرت نظامی، سلاح‌های خویش را بر ریسمان جدال سیاسی لبنان آویزان کرده‌اند اما هم چنان حقوق غیر خودی را به رسمیت شناخته‌اند و همه اطراف را به انتخاباتی آزاد فراخوانده‌اند و خود را از هم اکنون ملزم به آنچه می‌دانند که از صندوق رأی مردم بر می‌آید و این یک دستاورد بزرگ است که می‌تواند در این دوره از هماوردی ‌اندیشه‌های سیاسی دنیا، مهر انحصاری آن به نام لبنانی‌ها به ثبت برسد.


همچنین مشاهده کنید