جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

تئوری های امام جعفر صادق (ع) راجب به بعضی از مسائل علمی


تئوری های امام جعفر صادق (ع) راجب به بعضی از مسائل علمی
تئوری های امام جعفر صادق (ع) راجب به بعضی از مسائل علمی
▪ امام جعفر صادق علیه السلام : مردم دو گروه اند: یا عالم هستند یا جوینده علم و دیگران كه احمقان هستند و ابلهان جای در آتش خواهند داشت
● نظریه امام جعفر صادق (ع) در باب پیدایش جهان
امام جعفر صادق راجع به بعضی از مسائل فیزیكی چیزهائی گفته كه از لحاظ تئوری كوچكترین تفاوت با نظریه بوجود آمدن جهان در این عصر ندارد ویك دانشمند فیزیكی این دوره وقتی تئوری جعفر صادق را در مورد ایجاد دنیا میخواند تصدیق میكند كه نظریه ایست مطابق با تئوری فیزیكی ایجاد دنیا در این عصر. هنوز نظریه مربوط به پیرایش جهان در كادر قانون علمی قرار نگرفته و هرچه گفته اند تئوری است و ممكن است صحیح باشد یا نادرست جلوه كند. تئوری جعفرصادق هم راجع به پیدایش دنیا همین طور است و در كادر قانون علمی قرار نگرفته تا این كه بتوان آن را حقیقت غیر قابل تردید علمی دانست. اما این مزیت را دارد كه با این كه در دوازده قرن قبل از این ابراز شده یا تئوری جدید فیزیكی راجع به پیدایش دنیا مطابقه میكند.
● امام جعفر صادق راجع به دنیا چنین گفته است:
جهان از یك جرثومه بوجود آمد و آن جرثومه دارای دو قطب متضاد سبب پیدایش ذره گردید و آنگاه ماده بوجود آمد و ماده تنوع پیدا كرد و تنوع ماده ناشی از كمی یا زیادی ذرات آنها میباشد.
این تئوری با تئوری اتمی امروزی راجع بوجود آمدن جهان هیچ تفاوت ندارد و دو قطب متضاد دو شارژ مثبت و منفی درون اتم است و آن دو شارژ سبب تكوین اتم گردیده و اتم هم ماده را بوجود آورده و تفاوتی كه بین مواد(یعنی عناصر )دیده میشود ناشی از كمی یا زیادی چیزهائی است كه درون اتم عناصر موجود میباشد.
چند نفراز فیلسوفان یونان قدیم كه در قرن ششم و پنجم قبل از میلاد بسر می‌بردند راجع به پیدایش دنیا نظرهائی ابراز كردند و (ذیمقراطیس )نظریه (اتم )را راجع به پیدایش دنیا ابراز كرد و بعید نمیدانیم كه امام جعفر صادق از تئوری فیلسوف یونانی راجع به پیدایش جهان اطلاع داشته و تئوری خود را با وقوف بر آن نظریه ها ابراز كرده است.
به احتمال قوی اگر امام جعفر صادق از نظریه فیلسوفان قدیم یونان اطلاع داشته آن تئوریها از همان راه كه جغرافیا و هندسه وارد مدینه گردید به آن شهر رسیده بود یعنی از راه دانشمندان مصری از فرقه قطبی.
میتوانیم فكر كنیم كه چون امام جعفر صادق از تئوری های دانشمندان قدیم یونانی كه سیزده قرن یا دوازده قرن قبل از او میزیسته اند راجع به پیدایش جهان اطلاع داشته توانسته آن تئوری ها را تكمیل كند و راجع بوجود آمدن دنیا نظریه ای ابراز نماید كه امروز علمای فیزیك آن را میپذیرند و هنوز نتوانسته اند نظریه ای جالب توجه تر از نظریه آن مرد راجع به پیدایش دنیا بگویند.
در این نظریه بر جسته ترین قسمت موضوع دو قطب متضاد است قبل از جعفر صادق فیلسوفان یونان و دانشمندان اسكندریه پی برده بودند كه در هستی اضداد وجود دارد و بعضی از آنها گفتند كه هر چیز را بایستی از ضد آن شنا خت.
اما در تئوری جعفر صادق تئوری مربوط با ضداد صریح بیان شده و این صراحت نه در نظریه فیلسوفان قدیم یونان وجود دارد و نه در نظریه دانشمندان مكتب علمی اسكندریه.
دانشمندان یونان و اسكندریه نظریه های خود را در مورد اضداد طوری بیان كرده اند كه گوئی میخواسته اند راهی برای فرار داشته باشند و اگر دریافتندكه اشتباه كرده اند بتوانند گفته خود را پس بگیرند.
واضح است كه از این جهت نظریه آنها به آن شكل ابراز شده كه اطمینان نداشتند كه اشتباه نمیكنند.
ولی جعفر صادق نظریه خود را صریح و بدون قید و شرط بیان كرده و در تئوری او (اگر )و (اما )وجود ندارد و صراحت نظریه اش ثابت میكند كه میدانسته اشتباه نمینماید و نمیخواسته راه باز گشت را برای خود حفظ كند.
شیعیان میگویند تمام چیز هائی كه امام جعفر صادق در مورد بوجود آمدن جهان و نجوم و فیزیك و عناصر و شیمی و ریاضیات و چیزهای دیگر گفت از علم امامت یعنی علم لدنی او بوده است.
اما مورخ نمی تواند علم جعفر صادق را لدنی بداند و دیگر این كه تردید نداریم كه جعفر صادق قبل از این كه خود شروع به تدریس كند مدتی تحصیل میكرده و در جلسه درس پدرش حضور بهم میرسانیده است و مورخ نمیتواند مردی را كه مدتی تحصیل میكرده دارای علم لدنی بداند.
تصور میكنیم كه حتی شیعیان هم انكار كنند كه جعفر صادق الفبا را از دیگران فرا گرفته بود و مردی كه الفبا و مقدمات دیگر را از سایرین فرا گرفته چگونه از نظر یك مورخ میتوانید دارای علم لدنی باشد.
(مجمع مطالعات اسلامی در استراسبورك بزرگان اسلام را فقط از لحاظ تاریخی مورد تحقیق قرار میدهد.) یك مورخ او را یك دانشمند بر جسته میبیند و میفهمد كه نیروی تفكر علمی او خیلی قوی تر از معاصرین بوده و آنچه در علوم مختلف گفته و كشف كرده از آن نیروی تفكر علمی سر چشمه میگرفته نه از یك علم لدنی و ملكوتی و یكی از چیز هائی كه جعفر صادق در مورد پیدایش جهان گفته دو قطب متضاد است. اهمیت آنچه آن مرد گفت بعد از قرن هفدهم میلادی كه وجود دو قطب متضاد در فیزیك به ثبوت رسید آشكار شد. معاصرین او و كسانی كه بعد از وی آمدند دو قطب متضاد را در شمار آنچه قدما گفتند معشر بر این كه هر چیز بضد خود شناخته میشود محسوب كردند و اهمیت گفته جعفر صادق پس از این كه وجود دو قطب متضاد در فیزیك به ثبوت رسید آشكار گردید و امروز هم در اتم شناسی و الكترونیك وجود دو قطب متضاد غیر قابل تردید است. ما علوم جعفر صادق را از جغرافیا و نجوم و فیزیك در مبحث پیدایش دنیا و عناصر شروع كرده ایم و لذا مبحث فیزیك جعفر صادق را ادامه خواهیم داد و بعد از آن به مباحث دیگر خواهیم رسید و میگوئیم در فیزیك جعفر صادق چیزهائی گفته كه قبل از او كسی نگفت و بعد از وی تا نیمه دوم قرن هجدهم و قرن نوزدهم و بیستم بعقل كسی نرسیده كه آنها را بگوید .
● نظریه حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام) راجع به قدرت هسته ای
یكی از نظریه های بدیع حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) این است كه هر چه موجودیت ذاتی دارد غیر از خداوند ، دارای ضد خود می باشد اما بین ضدین تصادم بوجود نمی آید و اگر تصادم بوجود بیابد ، بعید نیست جهان ویران شود .
این نظریه ، خلاصه نظریه ماده و ضد ماده امروزی است كه ما در یكی از صفحات گذشته باختصار راجع به آن صحبت كردیم و اینك به مناسبت بحث در مورد نظریه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) بیشتر راجع به آن صحبت میكنیم و میگوئیم از مرحله تئوری گذشته و وارد مرحله عملی شده و بتدریج دانشمندان در كشورهای مختلف ضد ماده عناصر را كشف می نمایند .
تفاوت ماده با ضد ماده این است كه در اتم های ماده ( عناصرمعمولی ) بار الكتریكی ( الكترون ) منفی است و بار الكتریكی ( پروتون ) در هسته اتم، مثبت . اما در ضد ماده بار الكتریكی ( الكترون ) مثبت است و بار الكتریكی ( پروتون ) در هسته اتم منفی .
هنوز كسی آزمایش نكرده كه هر گاه اتم های ماده با اتم های ضد ماده تصادم كند و انفجار بوجود بیاید چه خواهد شد .
هر چه راجع به این انفجار گفته میشود جنبه تئوری دارد و شبیه است به آنچه راجع به انفجار ( یا تفكیك ) اتمهای اورانیوم قبل از تابستان سال ۱۹۴۴ میلادی می گفتند كه هنوز آمریكا اولین بمب اتمی را در خود آن كشور آزمایش نكرده بود .
در آن موقع می گفتند آزمایش بمب اتمی ممكن است تفكیك زنجیری بوجود بیاورد و تمام عناصر كه در كره زمین هست تفكیك شود اما آن طور نشد و بعد از آن هم تا امروز با این كه بدفعات بمبهای اتمی و هیدروژنی را منفجر كرده اند ، عناصر در كره خاك منفجره نشده است .
اما بین انفجار بمب اتمی با انفجار ناشی از تصادم ماده و ضد ماده فرق وجود دارد .
چون وقتی یك بمب اتمی یا هیدروژنی منفجر میشود ، قسمتی كم از ماده مبدل به انرژی میگردد و قسمت زیاد ماده عاطل میماند یعنی مبدل به انرژی نمیشود .
همه می دانند كه قانون تبدیل ماده به انرژی كه ( انشتین ) كشف كرد این است : ( انرژی مساوی است با جرم ضرب در مجذور سرعت سیر نور ) .
طبق این قانون اگر تمام آنچه در یك بمب اتمی یا یك بمب هیدروژنی هست مبدل به انرژی بشود نیروی زیاد بوجود می آید و ( ژول ) دانشمند فیزیكی انگلستان كه اسمش روی یكی از مقیاسهای برق گذاشته شده و در قرن نوزدهم میلادی میزیست میگفت : كه اگر یك كیلوگرم از ماده بطور كامل مبدل به انرژی شود و فی المثل دود و خاكستر از آن بوجود نیاید ، جهان محو خواهد شد .
اما انشتین دانشمند فیزیكی قرن بیستم با كشف قانون تبدیل ماده به انرژی نشان داد كه این طور نیست و هر گاه یك كیلو گرم از ماده بطور كامل مبدل به انرژی شود جهان نابود نمی گردد .
ولی تا امروز نوع بشر نتوانسته كه حتی بوسیله بمب های اتمی و هیدروژنی ماده را بطور كامل مبدل به انرژی كند .
● نظریه حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام)راجع به مولكولهای آب وتجزیه آنها
در محضر درس حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) برای ادراك قوانین علوم ،تجربه هم بكار می رفت و طبیعی است كه نباید فكر بكنیم كه در محضر درس آن دانشمند بزرگ آزمایشگاهی مانند یكی از آزمایشگاههای بزرگ امروزی وجود داشته و در آنجا قوانین فیزیكی و شیمیائی را مورد آزمایش قرار می دادند .
آزمایشگاه محضر درس حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) متناسب با زمان بوده اما ثابت می كند كه آن دانشمند بزرگ در علوم فقط به تئوری اكتفا نمی كرده و تا آنجا كه امكان داشته تئوری را به محك تجربه می زده است .
دیدیم كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) متوجه شده بود كه هوا یك عنصر نیست و پی بردن باین موضوع بدون تجربه بعید به نظر می رسد .
برای شیعیان هیچ یك از علوم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) غرابت ندارد . برای اینكه شیعیان وی را امام میدانند و عقیده دارند كه او با علم امامت همه چیز را میدانست و بر همین قیاسی هیچ یك از معجزات حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در نظر آن ها غرابت ندارد و تمام معجزاتی را كه در كتب مورخین شیعه به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نسبت داده اند بدون احتجاج می پذیرند ولی مورخ بیطرف برای هر مورد علمی یا اعجاز احتجاج می كند و نمی تواند بدون برهان بپذیرد . مورخ بی طرف وقتی می شنود كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گفت : كه هوا یك عنصر بسیط نیست بلكه از چند قسمت بوجود آمده و یك قسمت از آن سبب می شود كه اشیاء بسوزد و هم بعضی از اشیاء را فاسد می نماید می خواهد بفهمد كه چگونه وی باین موضوع پی برده بود .
اعجاز حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) این نبود كه كوه را بحركت در آورد ( كه از لحاظ عقلائی قابل قبول نیست بلكه اعجاز او این است كه در دوازده قرن و نیم قبل از این بوجود اكسیژن در هوا پی برد و نیز در همان موقع پی برد كه در آب چیزی هست كه می سوزد و به همین جهت گفت كه آب مبدل به آتش می شود .
آنهائی كه می گویند بر جسته ترین اعجاز یك پیغمبر كلام اوست ، مثل اینكه حرف بی اساس نمی زنند . چون ما كه امروز در تاریخ می خوانیم كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) كوه ( صفا ) را بحركت درآورد و كوه به او نزدیك گردید و آنگاه دور شد نمی توانیم این روایت را باور كنیم و نمی پذیریم . كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) این اعجاز را كرده باشد .
اما وقتی می شنویم كه او در نیمه اول قرن دوم هجری بوجود اكسیژن و هم بوجود هیدروژن ( درآب ) پی برده بود و در قلب خود تصدیق می نمائیم كه این اعجاز است می گویند كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) بوسیله پدرش كه او هم مردی دانشمند بود بوجود هیدروژن در آب پی برد و بعد خود او فهمید كه در هوا اكسیژن وجود دارد .
متأسفانه ما نمی دانیم كه آیا او توانست اكسیژن و هیدروژن خالص بدست بیاورد یا نه ؟
بظاهر پی بردن بوجود هیدروژن و اكسیژن خالص مستلزم این است كه آنرا بدست بیاورند و بدست آوردن هیدروژن خالص دشوارتر است از بدست آوردن اكسیژن خالص بود . چون اكسیژن بطور خالص در طبیعت ( درهوا ) هست اما هیدروژن بطور خالص در طبیعت نیست . بهمین جهت در ادوار اخیر تا روزی كه آب را تجزیه نكردند نتوانستند هیدروژن خالص بدست بیاورند .
انسان مبهوت می شود كه چگونه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) یا پدرش امام محمد باقر (علیه السلام) بوجود گاز هیدروژن كه خالص آن در طبیعت نیست . و رنگ و بو و طعم ندارد پی برد .
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) یا پدرش نمی توانسته اند جز در آب بوجود هیدروژن پی ببرند و بدون تجزیه كردن آب نمی توانسته اند آنرا بشناسند .
تجزیه كردن آب هم مستلزم استفاده از جریان برق است زیرا بطور دیگر نمی توان آب را تجزیه نمود . و آیا یكی از آن دو توانسته بود از جریان برق برای تجزیه آب استفاده كند كه این هم قابل قبول نیست و در اعصار جدید اولین كسی كه موفق به جداكردن هیدروژن از آب گردید ( هانری - كاواندیش ) انگلیسی است كه در سال ۱۸۱۰ میلای در سن هشتاد و یك سالگی زندگی را بدرود گفت .
او سالها برای تجزیه آب كوشش كرد و بعد از اینكه هیدروژن را بدست آورد اسمش را ( هوای قابل اشتعال ) گذاشت و اولین مرتبه كه هیدروژن را مشتعل كرد نزدیك بود كه خود و خانه اش بسوزد .كاواندیش در روز ۲۷ ماه مه سال ۱۷۶۶ میلادی شعله ای را بظرفی كه پر از گاز هیدروژن بود نزدیك كرد و آن ظرف یك مرتبه مشتعل و منفجر شد و آتش باطراف پاشید و دست ها و قدری از صورت دانشمند انگلیسی سوخت و اگر اهل خانه بر اثر فریاد كاواندیش نمی دویدند و حریقی را كه بوجود آمده بود خاموش نمی كردند خانه و اثاث البیت مرد دانشمند می سوخت و دانشمند انگلیسی ، بدو علت اسم آن گاز را هوای قابل اشتعال گذاشت .
اولین اینكه با یك تجزیه تلخ بر او معلوم شد كه آن گاز مشتعل می شود دوم اینكه قدما تصور می كردند كه آب هوای مایع است آنها میدیدند كه وقتی آب حرارت می بیند تبخیر می شود و به فضا می رود و نیز میدیدند كه آب بشكل باران از فضا می ریزد . و لذا فكر می كردند كه آب چیزی نیست غیر از هوای مایع . این بود كه كاواندیش هم اسم آن گاز را هوای قابل اشتعال نهاد .
اسم هیدروژن به زبان عربی ( مولد الماء - بوجود آوردنده آب ) نامی است كه از طرف ( لاووازیه ) دانشمند معروف فرانسوی كه او را با گیوتین بقتل رسانیدند برای آن گاز انتخاب شد و تا وقتی ( لاووازیه ) آن اسم را وضع نكرد در كشورهای اروپا آن گاز را ( هوای قابل اشتعال ) می خواندند . گاز هیدروژن زمانی كشف شد كه استفاده از نیروی برق آنقدر پیش رفته بود كه می توانستند از آن برای تجزیه آب استفاده كنند .
اما در زمان حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) استفاده از نیروی برق در حدود همان استفاده از كهر با و كاه بود كه جنبه سرگرمی و بازی را داشت و قطعه ای از كهربار را به یك پارچه پشمی می مالیدند و به كاه نزدیك می كردند و كهربا پرهای كاه را جذب می نمود .
آیا حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) یا پدرش امام محمد باقر (علیه السلام) برای جداكردن هیدروژن از آب بوسیله ای پی برده بودند كه هنوز دانشمندان از آن بی اطلاعی هستند ؟ و آنها توانسته بودند با وسیله ای غیر از جریان برق ، هیدروژن را از آب جدا كنند ؟
از روزی كه كاواندیش برای اولین بار موفق شد كه هیدروژن را بدست بیاورد تا امروز وسیله جدا كردن هیدروژن از آب غیر از جریان برق نبوده است و تا كنون دانشمندان نتوانسته اند كه جز باین وسیله هیدروژن را از آب جدا نمایند .
در چند سال اخیر كه بر اثر آلودگی فضای زمین بخصوص در امریكا كه خیلی احتیاج به انرژی دارد این فكر بوجود آمده كه از هیدروژن استفاده نمایند مسئله بكار بردن روشی غیر از استفاده از برق برای تجزیه آب مطرح می باشد ، اما هنوز وارد مرحله تحقیق نشده است .
بنابراین امام محمد باقر (علیه السلام) یا پسرش حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) كه بوجود هیدروژن پی بردند از جریان برق استفاده كردند تا بدان وسیله آب را تجزیه كنند یا با روشی كه هنوز بر دانشمندان معلوم نشده است توانستند هیدروژن خالص بدست بیاورند و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) یا پدرش با فلسفه نمی توانستند بوجود هیدروژن پی ببرند .
اگر حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از طرز تجزیه آب برای بدست آوردن هیدروژن آگاه بوده و از ابراز آن خودداری كرده باید تصدیق كرد كه كاری صواب كرده است زیرا می بینیم كه جدا كردن هیدروژن از آب بجای اینكه كمك به بهبود وضع زندگی بشر نماید سبب اختراع بمب هیدروژنی شده و این سلاح چون اجل معلق بالای سر نوع بشر میباشد و هر لحظه ممكن است سقوط كند و منفجر شود و نوع بشر را نابود نماید و اگر هیدروژن كشف نمیشد بهتر از این بود كه این بلای معلق برای نوع بشر بوجود بیاید .
● نظریه حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام)راجع به ساختمان بدن انسان
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) مثل سایر مسلمین میگفت كه انسان از خاك آفریده شده است. فرق او با مسلمین دیگر این بود كه راجع به آفرینش انسان از خاك چیزهایی می گفت كه به عقل هیچ یك از مسلمین در آن عصر نمی رسید .
در اعصار بعد هم هیچ مسلمان نتوانست راجع بساختمان بدن انسان ، استنباطی چون حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) داشته باشد . و اگر كسی چیزی می گفت مستقیم و غیر مستقیم از شاگردان حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) شنیده بود .
او می گفت تمام چیزهائی كه در خاك هست در بدن آدمی وجود دارد .
اما بیك اندازه نیست و بعضی از آنها در بدن انسان خیلی زیاد است و بعضی از آنها خیلی كم . در بین چیزهائی هم كه در بدن انسان زیاد است ، مساوات وجود ندارد و بعضی از آنها از بعضی دیگر كمتر می باشد .
او گفت چهار چیز است كه در بدن انسان زیاد می باشد و هشت چیز است كه در بدن انسان كم می باشد و هشت چیز دیگر در بدن انسان خیلی كم است .
این نظریه كه راجع بساختمان بدن آدمی از طرف آن مرد ابراز گردیده آنقدر غرابت دارد كه گاهی انسان فكر می كند آیا همان طور كه شیعیان عقیده دارند حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) دارای علم امامت بوده و این نظریه را از علم امامت استنباط كرده نه از علوم بشری .
زیرا ادراك ما نمی پذیرد كه یك عالم عادی كه از معلومات بشری بر خوردار می باشد در دوازده قرن و نیم قبل بتواند بیك چنین واقعیت پی ببرد .
لیكن آیا امتیاز نوابغ بر افراد عادی در این نیست كه مغز آنها قادر باستنباط چیزهائی است كه دیگران نمی توانند استنباط كنند و چشم آنها در همان منطقه كه برای دیگران ظلمات جهل است چیزهائی می بیند كه دیگران قادر بدیدن آن نیستند .
اگر یك چنین مزیت وجود نداشته باشد چه تفاوت بین صاحبان عقول عادی و آنكس كه یك نابغه می باشد موجود است.
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از این جهت نابغه بود كه عقلش چیزهائی را ادراك می كرد كه دیگران قادر با دراكش نبودند و چشمش چیزهائی را میدید كه دیگران نمی توانستند ببینند .
كسانی هستند كه می گویند تمام دانستنی ها در شعور باطنی هر كس هست . ولی بین شعور ظاهری افراد و شعور باطنی آنها یك حجاب ضخیم وجود دارد . كه مانع از این است كه افراد بتوانند عرصه نامحدود شعور باطنی خود را ببینند . و از معلوماتی كه در آنجا هست استفاده نمایند و تفاوت یك نابغه با افراد عادی این است كه او به عرصه نامحدود شعور باطنی خود راه دارد و از معلوماتی كه در آنجا هست استفاده می كند .
برگسون می گفت كه یك اتم بهمان دلیل كه از آغاز پیدایش خلقت یا از آغاز پیدایش كره زمین وجود داشته دارای تمام معلومات جهان است و بطریق اولی سلولهای جاندار بدن انسان از تمام معلومات و تاریخ دنیا از روز بوجود آمدن سلول جاندار تا امروز آگاه می باشد .
آنچه دیگران می گفتند كه راه یافتن به عرصه نامحدود شعور باطنی می باشد برگسون فرانسوی ( جهش حیاتی ) می نامید و می گفت تفاوت یك نابغه با افراد عادی این است كه ( جهش حیاتی ) نابغه بیش از افراد عادی است و می تواند از معلوماتی كه در حافظه سلولهای بدنش وجود دارد استفاده نماید .
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) اعم از اینكه به عقیده شیعیان علم امامت داشته یا بنابر نظریه قائلین با شعور باطنی خود مربوط بوده با بنا بر نظریه ( برگسون ) از جهش حیاتی قوی خود استفاده می نموده در مورد تشكیلات بدن انسان چیزی گفته كه ثابت می كند در بین مردم زمان خود ، و مردم اعصار بعد ، در علم بدن شناسی منحصر بفرد ، بشمار می آمده است .
زیرا بعد از دوازده قرن و نیم ، امروز نظریه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از لحاظ علمی به ثبوت رسیده و در صحت آن تردید وجود ندارد ، و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فقط اسم موادی را كه در بدن انسان وجود دارد نبرد .
ناگفته نماند همانطور كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گفت : هر چه در زمین هست در بدن انسان نیز وجود دارد .
آنچه در كره زمین هست از یكصد و دو عنصر بوجود آمده و این یكصد و دو عنصر در بدن انسان وجود دارد .
اما میزان بعضی از این عناصر در بدن انسان آن قدر كم است كه تا امروز نتوانسته اند كه میزان آن را بطور دقیق تعیین نمایند .
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گفت هر چه در خاك هست در بدن آدمی وجود دارد و این را نمی توان دلیل بر نبوغ او دانست چون هر كس كه عقیده داشته باشد كه آدمی از خاك ساخته شده ، می تواند بفهمد كه هر چه در خاك هست در بدن انسان نیز وجود دارد .
اما آنچه دلیل بر نبوغ حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) می باشد این است كه گفت : از آنچه در خاك هست و در بدن انسان هم یافت می شود. چهار قسمت زیاد است و هشت قسمت كم تر از آن چهار قسمت و هشت قسمت دیگر خیلی كمتر از هشت قسمت اول. بطوری كه گفتیم امروز این نظریه به ثبوت رسیده است .
▪ آن هشت چیز كه بنا به گفته حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در بدن انسان خیلی كم است این عناصر می باشد :
مولیبدن - سیلیسیوم - فلوئور - كوبات - مانگانز - ید - مس - روی
▪ آن هشت چیز كه در بدن انسان نسبت به هشت عنصر فوق بالنسبه زیادتر می باشد عبارت است از :
منیزیم - سدیم - پتاسیم - كلسیم - فسفر - كلر - گوگرد - آهن .
▪ آن چهار عنصر كه در بدن انسان خیلی زیاد می باشد عبارت است از :
اكسیژن - كربن - هیدروژن - ازت .
پی بردن به این عناصر در بدن انسان كار یك روز یا دو روز نبوده و این كار از آغاز قرن هیجدهم میلادی با كالبد شكافی شروع شد و دو ملت در كالبد شكافی پیشقدم گردیدند یكی ملت فرانسه و دیگری ملت اطریش .
در كشورهای دیگر كالبد شكافی صورت نمی گرفت مگر به ندرت . در كشورهای شرق كالبد شكافی وجود نداشت و در كشورهای اروپائی كلیساهای ارتودوكسی و كاتولیكی و پروتستانی با كالبد شكافی مخالفت می كردند .
اما در اطریش و فرانسه كالبد شكافی می كردند بدون اینكه تظاهر به مخالفت با دستور كلیسا بكنند . معهذا تا زمان (مارا) كالبد شكافی در كشور فرانسه توسعه یافت و تقریباً پنهانی بود .
مارا ، ضمن كالبد شكافی با كمك چند دانشمند دیگر فرانسوی از جمله ( لاووازیه ) معروف كه در سال ۱۸۹۴ میلادی سرش را با گیوتین از بدن جدا كردند ، انساج بدن را تجزیه می كرد تا اینكه بداند بدن آدمی از چه عناصری متشكل گردیده است .
بعد از مارا شاگردانش كار او را ادامه دادند و ضمن كالبد شكافی انساج بدن را تجزیه می كردند و آن كار در تمام قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم ادامه یافت و وسعت پیدا كرد .
چون كالبد شكافی كه در آغاز قرن هیجدهم میلادی تقریباً منحصر به فرانسه و اطریش بود در سایر كشورهای اروپا و آنگاه در ممالك قاره های دیگر متداول گردید و امروز جزء در بعضی از كشورها كه دارای دانشكده پزشكی و جراحی نیستند ، كالبد شكافی در همه جا متداول می باشد ، هر جا كه كالبد شكافی هست راجع به عناصری كه بدن انسان از آنها متشكل شده تحقیق می شود و گاهی نتیجه تحقیق دو مركز ، در ارقام جزئی با یكدیگر اختلاف پیدا می نماید اما ارقام بزرگ اختلافی ندارند و تناسبی كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گفت در تمام كشورها در مورد تمام افراد سالم محفوظ است .
من باب مثال در تمام كشورها ، هر مرد و زن سالم كه وزن بدنش چهل و پنج كیلوگرم باشد ۸/۱ كیلو گرم كربن در بدنش موجود است . و گفتیم كه كربن یكی از چهار عنصر است كه به مقدار زیاد در بدن انسان وجود دارد .
همچنین در بدن آن شخص چهل و پنج ساله ۴/۵ كیلو گرم هیدروژن وجود دارد . اما اگر شخص مبتلا به یك مرض مزمن بشود كه عضلات بدنش به تحلیل برود یا اینكه بر اثر گرسنگی عضلات بدن دچار تحلیل شود ، میزان هیدروژن در بدنش این اندازه نیست .
معهذا در تمام نژادهای بشری اعم از سفید و سیاه و زرد و نژادهای مخلوط میزان چهار عنصر كه اكسیژن - كربن - هیدروژن - ازت - باشد در بدن انسان بیش از عناصر دیگر است .
بعد از این چهار عنصر میزان هشت عنصر دیگر كه در بالا ذكر شد كمتر از چهار عنصر مذكور می باشد و از این كه بگذرید میزان هشت عنصر دیگر در بدن كمتر است .
این تناسب در تمام انسانهای سالم چه در منطقه قطبی زندگی كنند چه در منطقه استوائی مشروط بر این كه وزن بدن و سن متساوی باشد ، برقرار است و مطالعات و تجربه های صد و پنجاه ساله یا بیشتر صحت نظریه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) را در مورد چیزهائی كه بدن انسان را تشكیل داده تأیید می نماید .
ادامه تجزیه انساج انسانی ، چه آنها كه انساج مرده بشمار می آید و چه انساجی كه هنوز زنده است ( مثل چیزهائی كه در اعمال جراحی از بدن جدا می شود ) از این جهت ضرورت دارد كه بفهمند آیا تمام عناصری كه در دنیای زمینی هست در بدن انسان وجود دارد یا نه ؟
هنوز بعضی از عناصر را در انساج عضلات یا استخوان ها نیافته اند اما حدس میزنند كه آن عناصر در بدن هست و از این جهت تا امروز كشف نشده كه به مقدار خیلی كم در بدن وجود دارد و آزمایشگاه ها نتوانسته اند هنوز بوجود آنها پی ببرند . اما چون پی بردن به چیزهای كوچك در حال پیشرفت می باشد امیدوار هستند روزی بتوانند تمام عناصر را در بدن انسان كشف كنند و نشان بدهند كه از هر عنصر چه اندازه در بدن آدمی هست و هر عنصر از لحاظ وظائف الاعضاء چه اثری در بدن انسان دارد و كاهش یا فقدان آن چه اثر می كند .
● نظریه حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام)راجع به سرعت نورولیزر
در مورد سرعت نور هم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نظریه ای ابراز كرده كه با توجه به عصر او بسیار جالب توجه می باشد .
او گفت :كه سرعت نور كه بطرف چشم ما می آید فوری است و از انواع حركات است .
یك مرتبه دیگر این نكته ذكر می كنیم كه وسائل تكنیكی زمان اجازه نمی داد كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) بتواند سرعت نور را اندازه بگیرد .ولی همین قدر كه گفت نور حركت است و سرعت آن فوری می باشد ، تقریباً نظریه ای شبیه باین دوره راجع به نور گفته است .
روایتی از او نقل می كنند كه خلاصه اش این است كه روزی در محضر درس خود گفت :
نور قوی می تواند اجسام سنگین را بحركت درآورد و نوری كه در طور سینا بر موسی آشكار گردید .
از نورهائی بود كه اگر مشیت خداوند معلق می گرفت كوه را بحركت در می آورد ممكن است فكر كنیم .
بر طبق این روایت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) اساس تئوری لیزر را پیشگوئی كرده است .
بعقیده ما آنچه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) راجع به حركت و سرعت نور و این كه نور از اشیاء بچشم ما می تابد گفت اهمیتش زیادتر از تئوری لیزر بطور ساده است .
چون این تئوری را قبل از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گفته بودند ولی وی آنچه راجع به سرعت و حركت و تمركز نور و اینكه نور از اشیاء به چشم ما می تابد گفت مخصوص اوست .
از ازمنه قدیم در بین اقوام مختلف این عقیده وجود داشت كه نور می تواند اجسام را بحركت در آورد .
در مصر قدیم این عقیده وجود داشت كه نور می تواند از همه چیز بگذرد و اجسام را هم بحركت درآورد و حتی كوه مانع از عبور نور نیست .
به عقیده آنها انوار معمولی نمی تواند از كوه بگذرد و آنرا بحركت درآورد اما اگر نور قوی بوجود بیاید می تواند از وسط كوه بگذرد یا آن را بحركت درآورد و این بسته به تمایل نور قوی است كه از وسط كوه بگذرد تا آن را بحركت آورد .
راجع به علت فیزیكی این نظریه در هیچ جا توضیحی گفته نشد اما در بین تمام اقوام قدیم این عقیده وجود داشته و مثل این كه قبل از بوجود آمدن ادیانی كه تاریخ آنها در دست می باشد این عقیده رائج بوده است . چون قبل از این كه نوع بشر دارای ادیانی گردد كه امروز تاریخ آنها در دست می باشد ، بجادوگری عقیده داشته و بین دین و جادوگری تفاوتی وجود نداشته و عقیده باین كه نور ، قادر است از حجاب ها بگذرد و اجسام را بحركت درآورد از جادوگری است .
از مبدأ این عقیده جادوگری بدون اطلاع هستیم و آنهائی هم كه چیزی در این خصوص گفته اند از روی فرض بوده است و مأخذی موجود نیست كه نشان بدهد این عقیده در آغاز در كدام قوم بوجود آمد .
ازموضوع عقیده به انرژی بودن نور اگر بگذریم آنچه در تئوری حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) راجع به سرعت نور گفته شده همان است كه امروز می دانند و سرعت حركت نور را ثانیه ای سیصد هزار كیلومتر محسوب كرده اند . این سرعت ، امروزه فوری نیست زیرا با موازین جدید علمی یك ثانیه مدتی است طولانی و سیصد هزار كیلومتر ، با توجه به مسافات نجومی فاصله ای كوتاه .
اما با موازین قدیم ، سیصد هزار كیلومتر سرعت در یك ثانیه یك سرعت فوری بوده و از لحاظ استنباط سرعت سیر نور هم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) پیشقدم بشمار آمده است .
● نظریه امام صادق(علیه السلام) راجع به نور
یكی از بدایع علمی حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نظریه او راجع به نور می باشد . او گفته است كه نور از طرف اشیاء بسوی چشم ما می آید و از آن نور كه از طرف هر شیء بسوی چشم ما می آید فقط قسمتی به چشم ما می تابد و بهمین جهت ما اشیاء دور را بخوبی نمی بینیم و اگر تمام نوری كه از یك شیء دور بسوی چشم می آید بدیده برسد ما شیء دور را نزدیك خواهیم دید و اگر بتوان چیزی ساخت كه بدان وسیله تمام نوری را كه از یك شیء دور می آید به چشم تابانید ، در صحرا شتری را كه در فاصله سه هزار ذرع می چرد در فاصله شصت ذرعی خواهیم دید یعنی پنجاه بار آن را نزدیكتر مشاهده خواهیم كرد .
این تئوری بوسیله شاگردان حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) باطارف رفت و بعد از اینكه در جنگهای صلیبی تماس بین شرق و اروپا زیاد شد به اروپا منتقل گردید و در دانشگاههای اروپا تدریس شد و یكی از مدرسین شناخته شده این تئوری ( راجر - بیكون ) انگلیسی استاد دانشگاه ( اوكسفورد ) در انگلستان بود.
تئوری او راجع به نور همان است كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گفت و مثل حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) اظهار كرد اگر چیزی بسازیم كه تمام نور اشیای دوردست را به چشم ما برساند ما آنها را پنچاه برابر نزدیكتر خواهیم دید .
همین نظریه بود كه سبب گردید در سال ۱۶۰۸ میلادی ( لیپرشی ) فلاماندی اولین دوربین را اختراع كرد . و همان دوربین است كه نمونه ای شد برای اینكه ( گالیله ) معروف ، بتواند دوربین فلكی خود را بسازد و او دوربین فلكی خود را در اولین ماه سال ۱۶۰۱ میلادی بكار انداخت و در شب هفتم ژانویه با آن ستارگان آسمان را از نظر گذرانید .
بطوری كه می بینیم بین تاریخ ساختن دوربین از طرف مخترع فلاماندی و گالیله بیش از دو سال فاصله وجود ندارد و چون گالیله دوربین خود را در اولین ماه سال ۱۶۱۰ مورد استفاده قرار داد می توان گفت كه از دو سال هم كمتر می باشد . و لذا بعید نیست كه فكر ساختن دوربین فلكی در یك موقع بخاطر هر دو رسیده باشد .
ولی نمی توان انكار كرد كه گالیله از دوربین مخترع فلاماندی پند گرفت و نقصی كه در آن دوربین بود در حدود امكان تكنیكی آن زمان رفع كرد و در شب هفتم ژانویه سال ۱۶۱۰ میلادی باآن دوربین بنظاره آسمان مشغول شد .
گالیله پرورش یافته دانشگاه مشهور ( پادو ) واقع در كشور ( پاتاویوم ) بود كه بعد ، موسوم به ( و نی تی ) شد و امروز كرسی آن را ( ونیز ) می خوانند و در شرق كشور پاتاویوم یا و نی تی موسوم به ( بندقیه ) بود .
گالیله پرورش یافته دانشگاه مشهور ( پادو ) واقع در كشور ( پاتاویوم ) بود استاد ریاضی شد و شب اول ، دوربین خود را متوجه ماه كرد و با حیرتی زیاد ، مشاهده نمود كه ماه مثل زمین دارای سلسله جبال است و دید كه كوههای ماه بر دشت های قمر ، سایه می اندازد و متوجه شد كه دنیا منحصر به زمین نیست بكله قمر هم دنیائی است .
اگر تئوری نور از طرف حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) ابراز نمی شد آیا ( لیپرشی ) فلاماندی و گالیله می توانستند دوربین فلكی بسازند و گالیله اجرام دنیای خورشیدی را مورد ترصید قرار بدهد ؟ و با مشاهدات خود نظریه ( كوپرنیك ) و ( كپلر ) را مشعر بر این كه اجرام دنیای خورشیدی از جمله زمین بدور خورشید می گردند تأیید نماید ؟
اختراع دوربین فلكی از طرف گالیله طوری مردم را بوجد آورد كه سناتورهای ونیز و حتی ( دوج ) یعنی رئیس جمهور ونیز ، شائق شدند كه با آن اجرام دنیای خورشیدی را ببینند و گالیله دوربین خود را از پادو ، شهری كه دانشگاه معروف در آن بود ( و هست ) به ونیز آورد و آن را بر بالای برج یكی از كلیساها جا داد و سناتورهای سالخورده در حالی كه زیر بغلشان را گرفته بودند بر برج كلیسا صعود می كردند تا این كه بتوانند در شب با آن دوربین ماه و ستارگان را ببینند .
وقتی از گالیله می پرسیدند كه چه میشود كه دوربین او اجرام آسمانی را نزدیك می كند و می توان با آن كوههای قمر را دید ، تئوری نور را كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گفته بود تكرار می كرد و می گفت این دوربین تمام نوری را كه از اجرام سماوی بسوی چشم می تابد جمع آوری می نماید و در نتیجه آنچه در فاصله سه هزار قدمی است طوری نزدیك به چشم می رسد كه پنداری در فاصله شصت قدمی می باشد .
میدانیم كه بعد از اختراع گالیله چون مراحل عطارد و زهره و قمرهای مشتری به چشم دیده شد ، چه تاثیری برای تأیید نظریه كوپر نیك و كپلر كرد .
نكته دیگری كه در تئوری حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) راجع به نور جلب توجه می نماید این است كه وی گفت نور از طرف اشیاء بسوی چشم انسان می آید در صورتی كه قبل از او می گفتند كه روشنائی از طرف چشم بسوی اشیاء می رود .
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در اسلام اولین كسی است كه این نظریه را رد كرد و گفت : نور از چشم بسوی اشیاء نمی رود این است كه ما در تاریكی چیزی را نمی بینیم در صورتی كه اگر نور از طرف چشم ما بسوی اشیاء می رفت در تاریكی همه چیز را میدیدیم .
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گفت : برای اینكه بتوان چیزی را دید باید آن شیء روشن باشد و اگر خود روشن نیست باید یك شیء نورانی بر آن بتابد و آن را روشن كند تا اینكه بتوان آنرا دید .
● نظریه حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام)راجع به زمین
و اسكودوگاما كاشف راه دریائی هندوستان و ( كریستف كلمب ) كاشف آمریكا و ( ماژلان ) اولین كسی كه برای گردش بدور كره زمین براه افتاد همه ، می دانستند كه زمین مدور است ، و هیچ یك از آنها هم براه نیفتادند تا این كه كشفی بكنند و فقط منظور مادی داشتند .
آن سه نفر كه نمی توانیم منكر نبوغ آنها بشویم با ایمان باین كه زمین مدور است آیا می دانستند كه اطراف خود گردش می كنند ؟
ما از سفر نامه های آن سه نفر ، هیچ قرینه ای بدست نمی آوریم كه نشان بدهد آنها از حركت زمین ، در گرد آن اطلاع داشتند . حتی ما نمی دانیم كه آیا ( گالیله ) ایتالیائی از حركت زمین در اطراف آن اطلاعی داشت یا نه .
گالیله دانشمندی بود منجم و ریاضی دان و فیزیك دان و قسمتی از پیشرفت های علوم مرهون قوانین علمی است كه او كشف كرد و همه می دانند كه تقریبا ًیك قرن و نیم بعد از كشف آمریكا زندگی را بدرود گفت .
اما باحتمال نزدیك به یقین حتی ( گالیله ) هم نمی دانست كه زمین دور خود می چرخد و روزی كه سازمان تفتیش عقیده ( انكیزیسیون ) آن مرد را وادار به توبه و استغفار كرد برای نظریه گردش زمین در اطراف خود نبود . بلكه از این جهت او را وادار به توبه نمود كه گفت زمین اطراف خورشید می گردد .
پنجاه و هفت سال بعد از ماژلان یك بحر پیمای انگلیسی باسم ( فرانسیس در یك ) درصدد برآمد كه ( همچنان برای استفاده مادی ) اطراف كره زمین بگردد و مسافرت او از سال ۱۵۷۷ تا ۱۵۸۰ میلادی طول كشید .
وقتی آن بحر پیمای انگلیسی براه افتاد كرویت زمین طوری مسلم شده بود كه حتی مردم بازار هم میدانستند كه زمین كروی است .
اما آن ملوان لایق انگلیسی از گردش زمین اطراف خود خبر نداشت و طلوع و غروب خورشید را ناشی از حركت خورشید اطراف زمین می دانست در صورتی كه به نسبت زمان خود دانشمند هم بشمار می آمد .
برای اینكه بدانیم كه پذیرفتن مسئله گردش زمین ، اطراف خود ، چقدر برای مردم دشوار بود می گوئیم كه حتی ( هانری - پوانكاره ) فرانسوی هم در مورد مسئله گردش زمین اطراف خود شوخی می كرد .
هانری پوانكاره كه در سال ۱۹۱۲ میلادی در سن پنجاه و هشت سالگی زندگی را بدرود گفت بزرگترین ریاضی دان عصر خود بود و تاریخ مرگ او هم گواه است كه آغاز قرن بیستم را ادراك نمود .
معهذا همین دانشمند بزرگ بشوخی می گفت من یقین ندارم كه زمین اطراف خود بگردد وقتی دانشمندی چون هانری پوانكاره در آغاز قرن بیستم ولو بشوخی تردید نماید كه آیا زمین اطراف خود می گردد یا نه معلوم است كه مردم نیمه اول قرن دوم هجری نمی توانستند نظر گردش زمین را بدور خود بپذیرند .
گردش زمین بدور خود ، بطور محسوس ثابت نشد مگر بعد از اینكه نوع بشر قدم بكره ماه گذاشت و از آنجا زمین را دید .
حتی در سالهای اول فضانوردی ، فضانوردان نمی توانستند گردش زمین را بچشم خود ببینند چون درآن سالها فضانوردان پایگاه ثابت نداشتند و در سفیه هائی بودند كه هر یك از آنها در هر نود دقیقه یا قدری بیشتر اطراف زمین می گردیدند و فضانوردان نمی توانستند در حالی كه خود با آن سرعت اطراف زمین می گردیدند به حركت وضعی زمین پی ببرند .
اماروزی كه در كره ماه قرار گرفتند و در آنجا دوربین فیلم برداری خود را متوجه زمین كردند در عكسها دیدند كه زمین آهسته بدور خود می گردد و در آن روز گردش زمین بدور خود بطور مرئی بثبوت رسید .
ولی حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در دوازده قرن قبل از این دریافت كه زمین اطراف خود می گردد و آنچه سبب توالی روز و شب می شود گردش خورشید در اطراف زمین نیست ( كه وی آن را از لحاظ عقلی غیر قابل قبول می دانست ) بلكه گردش زمین در اطراف خود سبب می گردد كه روز و شب بوجود بیاید و دائم نیمی از زمین تاریك و شب باشد و نیمی دیگر روشن و روز .
قدما كه عقیده به كروی بودن زمین داشتند می دانستند كه پیوسته نیمی از زمین شب است و نیمی دیگر روز ولی آنها روز و شب را ناشی از حركت خورشید اطراف كره زمین میدانستند .
چه شد كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در دوازده قرن قبل از این توانست پی ببرد كه زمین اطراف خود می گردد و در نتیجه روز و شب بوجود می آید ؟
دانشمندان قرون پانزدهم و شانزدهم و هفدهم میلادی كه نام چند نفر از آنها برده شد با اینكه یك قسمت از قوانین مكانیك نجومی را كشف كرده بودند نتوانستند پی ببرند كه زمین بدور خود می گردد و چگونه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در نقطه ای دور افتاده چون مدینه كه از مراكز علمی آن روز دور بود توانست دریابد كه زمین اطراف خود می گردد .
مراكز علمی در آن روز قسطنطینه و انطاكیه و گندی شاپور بود و هنوز بغداد از نظر علمی آنقدر اهمیت نداشت كه دارای مركزیت باشد و در آن سه مركز ، كسی پی نبرده بود كه زمین اطراف خود می گردد و از آن گردش روز و شب به وجود می آید .
آیاحضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) كه به این حقیقت علمی پی برد از قوانین مكانیك نجومی اطلاعی داشت و میدانست كه اثر نیروی جاذبه كه با دو شكل یكی بشكل نیروی فرار از مركز ، و دیگری بشكل نیروی جذب بسوی مركز بروز می كند سبب می گردد كه اجرام آسمانی دور خود بگردند .چون بعید است كه آن مرد ، بدون پی بردن باین دو شكل توانسته باشد به حقیقت گردش زمین در اطراف خود پی ببرند .
● نظرامام صادق(علیه السلام)راجع به زلزله
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در دوازده قرن و نیم پیش راجع به نظام جهان چیزی گفته كه كوچكترین تفاوت با نظریه دانشمندان فیزیكی این عصر ندارد .
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گفت : ( وقتی در اوضاع دنیا بی نظمی می بینید و مشاهده می كنید كه ناگهان طوفان میشود و سیل جاری می گردد و زلزله خانه ها را ویران می نماید این ها را دلیل بر بی نظمی جهان ندانید و آگاه باشید كه هر یك از این وقایع غیر منتظره از یك یا چند قاعده ثابت و غیر قابل تغییر اطاعت می نماید و بر اثر آن قواعد ثابت است كه این وقایع روی میدهد ).
امروز دانشمندان فیزیكی ( یعنی علمائی كه فقط از قواعد ریاضی پیروی می كنند و غیر از آن قواعد را علم نمی دانند ) همین عقیده را دارند و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از این لحاظ با دوازده قرن و نیم حق تقدم به شایستگی درخور احترام است .
علمای فیزیكی و زمین شناس می گویند كه طوفان و زلزله و آتشفشانی كوه یك واقعه غیر عادی نیست بلكه مطیع قوانین طبیعت است و زلزله از این جهت در نظر ما غیر عادی جلوه می نماید كه از قانون آن اطلاع نداریم .
در طول هزارها سال یكی از وقایع غیر منتظره در نظر نوع بشر تغییر هوا بود و آن را ناشی از بی نظمی جهان میدانست و فكر می كرد كه نبایستی در وسط تابستان هوا یك مرتبه سرد شود .
ولی امروز تغییر هوا در نظر نوع بشر غیر منتظره و ناشی از بی نظمی جهان نیست چون به قانون علمی تغییر هوا پی برده اگر چه هنوز نتوانسته بطور دقیق آن قانون را بفهمد معهذا می تواند ( بخصوص از وقتی كه ماهواره ها اطراف كره زمین می گردند ) تغییر هوا را پیش بینی نماید .
وقوع زلزله و آتشفشان هم مثل تغییر هوا می باشد و روزی كه انسان از قوانین آن دو اطلاع حاصل كرد می تواند پیش بینی كند كه زلزله در كجا و چه موقع حادث میشود و كدام كوه در چه موقع آتشفشانی می نماید .
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)به شاگردان خود گفت : آنچه بنظر مردم ناشی از بی نظمی جهان جلوه می نماید مطیع یك یا چند قاعده ثابت و غیر قابل تغییر است . ثابت و غیر قابل تغییر بودن قواعد جهان مودر تایید تمام فیلسوفان متأله می باشد .
آنها می گویند كه تمام تغییراتی كه به چشم نوع بشر میرسد فقط از دریچه دیدار و عقل اوست و از لحاظ خداوند هیچ چیز در جهان تغییر نمی كند برای این كه خداوند دانای مطلق است و هر قانونی كه ایجاد كرده ابدی می باشد .
بنا بر نظریه فیلسوفان خداشناس تغیبراتی كه در قوانین نشری بوجود می آید ناشی از جهل انسان است .
آدمی چون نمی تواند پیش بینی كند كه پنجاه سال دیگر وضع اجتماعی ( یا انفرادی ) او چه خواهد شد قوانین را فقط برای زمان حال وضع می نماید و پنجاه سال دیگر كه وضع انفرادی و اجتماعی بشر تغییر كرد قوانین را تغییر میدهد .
ولی خداوند تمام قوانین هستی را در یك لحظه و برای همیشه وضع كرده زیرا چون دانا می باشد هر نوع تحول را كه تا پایان هستی ( كه پایان ندارد ) بوقوع بپیوندد پیش بینی كرده و بر همین قیاس تمام پیغمبران را كه برگزیده پیش بینی نموده و در آغاز میدانسته كه در هر دوره باقتضای آن زمان كدام یك از پیغمبران را بفرست .
نه فقط فیلسوفان خداشناس عقیده دارند كه قوانین جهان را ثابت می دانند .
● حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام)گفت: پیرامون خودراآلوده نكیند
در دوره حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) صنایع ، در حدود افزارمندی بود و حتی كارخانه بشكل كارخانه های امروزی وجود نداشت و فلزات را در كوره های كوچك ذوب می كردند و چون تمام فلزات حتی آهن ، با چوب ذوب میشد آلودگی در محیط بوجود نمی آورد .
حتی اگر آهن را با ذغال سنگ ذوب می نمودند باز میزان تولیدات باندازه ای نبود كه محیط را آلوده نماید همچنانكه از آغاز قرن هیجدهم میلادی تولید مقادیر زیاد آهن و پولاد در آلمان غربی و فرانسه و انگلستان و سایر كشورهای اروپا شروع شد بدون اینكه محیط را آلوده نماید در صورتی كه تمام كارخانه های ذوب آهن در یك لحظه خروج دود از دود كش كارخانه ها متوقف نمی گردید .
معهذا محیط از دود ذغال سنگ آلوده نشد تا چه رسد به دوره حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) كه یكی از كارخانه های امروزی وجود نداشت و كسی ذغال سنگ نمی سوزانید معهذا حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) مانند كسی كه وضع امروز را ببیند گفت ، آدمی باید طوری زندگی نماید كه پیرامون خود را آلوده نكند زیرا اگر آلوده نماید روزی می آید كه زندگی بر او ، دشوار و شاید غیر ممكن میشود .
موضوع آلودگی محیط حتی در سی سال قبل هم وجود نداشت و این موضوع از زمانی شروع شد كه اولین بمب اتمی منفجر گردید و در منطقه انفجار ، جو را آلوده كرد .
اگر بهمان انفجارهای اولیه اكتفا میشد محیط آلوده نمی گردید ولی بعد از آن دولت هائی كه دارای سلاح اتمی بودند به آزمایش آن سلاح ادامه دادند و به موازات آن آزمایشها كارخانه های مولد برق با نیروی اتم بكار افتاد و آلودگی هوا از مواد پرتو افكن بیشتر شد .
در همان حال صنایع بخصوص در آمریكا و اروپا محیط را آلوده كرد و طوری آب بعضی از رودخانه ها مثل رود رن در اروپای غربی آلوده گردید كه نسل ماهی در آن بر افتاد همان طور كه در دریاچه های بزرگ آمریكای شمالی كه آب شیرین دارد نسل ماهی تقریباُ بر افتاده است و خطرناكتر از آلودگی هوای خشكی آلودگی آب اقیانوس ها می باشد چون جانوران چند سلولی باسم ( پلانكتون ) كه در سطح اقیانوس مجاور هوا زندگی می كنند و نود درصد اكسیژن را در كره خاك آنها تامین می نمایند بر اثر آلودگی اقیانوس می میرند و با مرگ و نابودی آنها میزان اكسیژن در هوای زمین به ده درصد امروزی تنزل می كند و این مقدار نه برای تنفس جانداران و از جمله انسان كافی است نه برای تنفس گیاهان و در نتیجه نسل های گیاه و جاندار در كره خاك منقرض میشود و این یك تئوری نیست كه بگویند احتمال صدق و كذب آن مساوی میباشد . بلكه یك محاسبه علمی است و با این وضع كه امروز اقیانوسها آلوده میشود پلانكتون در سطح اقیانوس ها تا پنجاه سال دیگر نصف می شود و بهمان نسبت از میزان تولیدات اكسیژن كاسته خواهد شد .
طفلی كه امروز متولد می شود در پنجاه سال دیگر ( اگر تا آن موقع زنده بماند ) وضع نفس كشیدنش مانند نفس كشیدن كوه پیمائی است كه بدون دستگاه تنفس در قله كوه هیمالیا كه مرتفع ترین كوه دنیا است مشغول نفس كشیدن میباشد .
پنجاه سال دیگر با ادامه آلوده شدن آب اقیانوس ها وضع نفس كشیدن تمام افراد بشر و جانداران دیگر شبیه به وضع كسانی است كه در حال خفقان هستند .
در پنجاه سال دیگر كسی كه كبریت میكشد تا اینكه سیگار خود را روشن كند با اجاقی را در خانه روشن نماید آن كبریت مشعل نخواهد شد برای اینكه در هوا ، آن قدر اكسیژن نیست كه كبریت را مشتعل نماید و این گفته یك افسانه علمی نیست بلكه واقعیت است .
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید