جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

زندگانی‌ امام‌ حسین‌ (ع‌)


زندگانی‌ امام‌ حسین‌ (ع‌)
● زندگانی‌ امام‌ حسین‌ (ع‌)
دومین‌ فرزند برومند حضرت‌ علی‌ و(۱)در روز سوم‌ ماه‌ شعبان‌ سال‌ چهارم‌ هجرت‌ فاطمه‌، كه‌ درود خدا بر ایشان‌ باد، در خانه‌ وحی‌ و ولایت‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. چون‌ خبر ولادتش‌ به‌ پیامبر گرامی‌ اسلام‌ (ص‌) رسید، به‌ خانه‌ حضرت‌ علی‌ (ع‌) و فاطمه‌ را فرمود تا كودكش‌ را بیاورد. اسما او را در پارچه‌ای‌ سپید (۲)(س‌) آمد و اسما پیچید و خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ (ص‌) برد، آن‌ گرامی‌ به‌ گوش‌ راست‌ او اذان‌ و به‌ گوش‌ چپ‌ (۳) او اقامه‌ گفت‌. به‌ روزهای‌ اول‌ یا هفتمین‌ روز ولادت‌ با سعادتش‌، امین‌ وحی‌ الهی‌، جبرئیل‌، فرود آمد و گفت‌: سلام‌ خداوند بر تو باد ای‌ رسول‌ خدا، این‌ نوزاد را به‌ نام‌ پسر كوچك‌ هارون‌ (شبیر) چون‌ علی‌ برای‌ تو بسان‌ هارون‌ (۵) كه‌ به‌ عربی‌ (حسین‌) خوانده‌ می‌شود نام‌ بگذار. (۴)برای‌ موسی‌ بن‌ عمران‌ است‌، جز آن‌ كه‌ تو خاتم‌ پیغمبران‌ هستی‌. و به‌ این‌ ترتیب‌ نام‌ پرعظمت‌ "حسین‌" از جانب‌ پروردگار، برای‌ دومین‌ فرزند فاطمه‌ (س‌) انتخاب‌ شد. به‌ روز هفتم‌ ولادتش‌، فاطمه‌ زهرا كه‌ سلام‌ خداوند بر او باد، گوسفندی‌ را برای‌ كشت‌، و سر آن‌ حضرت‌ را تراشید و هم‌وزن‌ موی‌ سر او (۶)فرزندش‌به‌ عنوان‌ عقیقه‌ (۷)نقره‌ صدقه‌ داد.
● حسین‌ (ع‌) و پیامبر (ص‌)
از ولادت‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع‌) كه‌ در سال‌ چهارم‌ هجرت‌ بود تا رحلت‌ رسول‌ الله‌ (ص‌) كه‌شش‌ سال‌ و چند ماه‌ بعد اتفاق‌ افتاد، مردم‌ از اظ‌هار محبت‌ و لطفی‌ كه‌ پیامبر راستین‌ اسلام‌ (ص‌) درباره‌ حسین‌ (ع‌) ابراز می‌داشت‌، به‌ بزرگواری‌ و مقام‌ شامخ‌ پیشوای‌ سوم‌ آگاه‌ شدند. سلمان‌ فارسی‌ می‌گوید: دیدم‌ كه‌ رسول‌ خدا (ص‌) حسین‌ (ع‌) را بر زانوی‌ خویش‌ نهاده‌ او را می‌بوسید و می‌فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی‌، تو امام‌ و پسر امام‌ و پدر امامان‌ هستی‌، تو حجت‌ خدا و پسر حجت‌ خدا و پدر حجتهای‌ خدایی‌ كه‌ نه‌ نفرند و خاتم‌ ایشان‌، قائم‌ ایشان‌ (امام‌زمان‌ "عج‌"می‌باشد.(۸) انس‌ بن‌ مالك‌ روایت‌ می‌كند: وقتی‌ از پیامبر پرسیدند كدام‌ یك‌ از اهل‌ بیت‌ خود رابیشتر دوست‌ می‌داری‌، فرمود:(۹) بارها رسول‌ گرامی‌ حسن‌ (ع‌) و حسین‌ (ع‌) را به‌ سینه‌ می‌فشرد و حسن‌ و حسین‌ را، آنان‌ را می‌بویید و می‌بوسید.(۱۰) ابوهریره‌ كه‌ از مزدوران‌ معاویه‌ و از دشمنان‌ خاندان‌ امامت‌ است‌، در عین‌ حال‌اعتراف‌ می‌كند كه‌:
"رسول‌ اكرم‌ را دیدم‌ كه‌ حسن‌ و حسین‌ را بر شانه‌های‌ خویش‌ نشانده‌ بود و به‌ سوی‌ ما می‌آمد، وقتی‌ به‌ ما رسید فرمود هر كس‌ این‌ دو فرزندم‌رادوست‌ بدارد مرا دوست‌ (۱۱)داشته‌، و هر كه‌ با آنان‌ دشمنی‌ ورزد با من‌ دشمنی‌ نموده‌ است‌". عالی‌ترین‌، صمیمی‌ترین‌ و گویاترین‌ رابطه‌ معنوی‌ و ملكوتی‌ بین‌ پیامبر و حسین‌ را می‌توان‌ در این‌ جمله‌ رسول‌ گرامی‌ اسلام‌ (ص‌) خواند كه‌ فرمود: "حسین‌ از من‌ و من‌ از (۱۲)حسینم‌".
● حسین‌ (ع‌) با پدر
شش‌ سال‌ از عمرش‌ با پیامبر بزرگوار سپری‌ شد، و آن‌ گاه‌ كه‌ رسول‌ خدا (ص‌) چشم‌ ازجهان‌ فروبست‌ و به‌ لقای‌ پروردگار شتافت‌، مدت‌ سی‌ سال‌ با پدر زیست‌. پدری‌ كه‌ جز به‌ انصاف‌ حكم‌ نكرد، و جز به‌ طهارت‌ و بندگی‌ نگذرانید، جز خدا ندید و جز خدا نخواست‌ و جز خدا نیافت‌. پدری‌ كه‌ در زمان‌ حكومتش‌ لحظه‌ای‌ او را آرام‌ نگذاشتند، همچنان‌ كه‌ به‌ هنگام‌ غصب‌ خلافتش‌ جز به‌ آزارش‌ برنخاستند. در تمام‌ این‌ مدت‌، با دل‌ و جان‌ از اوامر پدر اطاعت‌ می‌كرد، و در چند سالی‌ كه‌ حضرت‌ علی‌ (ع‌) متصدی‌ خلافت‌ ظ‌اهری‌ شد، حضرت‌ حسین‌ (ع‌) در راه‌ پیشبرد اهداف‌ اسلامی‌، مانند یك‌ سرباز فداكار همچون‌ برادر بزرگوارش‌ می‌كوشید، و در جنگهای‌ "جمل‌"، "صفین‌" و "نهروان‌" شركت‌ و به‌ این‌ ترتیب‌، از پدرش‌ امیرالمؤمنین‌ (ع‌) و دین‌ خدا حمایت‌ كرد و (۱۳)داشت‌. حتی‌ گاهی‌ در حضور جمعیت‌ به‌ غاصبین‌ خلافت‌ اعتراض‌ می‌كرد. در زمان‌ حكومت‌ عمر، امام‌ حسین‌ (ع‌) وارد مسجد شد، خلیفه‌ دوم‌ را بر منبر رسول‌ الله‌ (ص‌) مشاهده‌ كرد كه‌ سخن‌ می‌گفت‌. بلادرنگ‌ از منبر بالا رفت‌ و فریاد زد: "از منبر (۱۴)پدرم‌ فرود آی‌...".
● امام‌ حسین‌ (ع‌) با برادر
پس‌ از شهادت‌ حضرت‌ علی‌ (ع‌)، به‌ فرموده‌ رسول‌ خدا (ص‌) و وصیت‌ امیرالمؤمنین‌ (ع‌)امامت‌ و رهبری‌ شیعیان‌ به‌ حسن‌ بن‌ علی‌ (ع‌)، فرزند بزرگ‌امیرالمؤمنین‌ (ع‌)، منتقل‌ گشت‌ و بر همه‌ مردم‌ واجب‌ و لازم‌ آمد كه‌ به‌ فرامین‌ پیشوایشان‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) گوش‌
فرادارند. امام‌ حسین‌ (ع‌) كه‌ دست‌ پرورد وحی‌ محمدی‌ و ولایت‌ علوی‌ بود، همراه‌ و همكار و همفكر برادرش‌ بود. چنان‌ كه‌ وقتی‌ بنا بر مصالح‌ اسلام‌ وجامعه‌ مسلمانان‌ و به‌ دستور خداوند بزرگ‌، امام‌ حسن‌ (ع‌) مجبور شد كه‌ با معاویه‌ صلح‌ كند و آن‌ همه‌ ناراحتیها را تحمل‌ نماید، امام‌ حسین‌ (ع‌) شریك‌ رنجهای‌ برادر بود و چون‌ می‌دانست‌ كه‌ این‌ صلح‌ به‌ صلاح‌ اسلام‌ و مسلمین‌ معاویه‌، در حضور امام‌ حسن‌ (ع‌) وامام‌ حسین‌ (ع‌) دهان‌ آلوده‌اش‌ را به‌ بدگویی‌ نسبت‌ به‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) و پدر بزرگوارشان‌ امیرمؤمنان‌ (ع‌) گشود، امام‌ حسین‌ (ع‌) به‌ دفاع‌ برخاست‌ تا سخن‌ در گلوی‌ معاویه‌ بشكند و سزای‌ ناهنجاریش‌ را به‌ كنارش‌ بگذارد، ولی‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) او را به‌ سكوت‌ و خاموشی‌ فراخواند، امام‌ حسین‌ (ع‌) پذیرا شد و به‌ جایش‌ بازگشت‌، آن‌ گاه‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) خود به‌ پاسخ‌ معاویه‌ (۱۵)برآمد، و با بیانی‌ رسا و كوبنده‌ خاموشش‌ ساخت‌.
● امام‌ حسین‌ (ع‌) در زمان‌ معاویه‌
چون‌ امام‌ حسن‌ (سلام‌ خدا و فرشتگان‌ خدا بر او باد) از دنیا رحلت‌ فرمود، به‌ گفته‌رسول‌ خدا (ص‌) و امیرالمؤمنین‌ (ع‌) و وصیت‌ حسن‌ بن‌ علی‌ (ع‌) امامت‌ و رهبری‌ شیعیان‌ به‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) منتقل‌ شد و از طرف‌ خدا مأمور رهبری‌ جامعه‌ گردید. امام‌ حسین‌ (ع‌) می‌دید كه‌ معاویه‌ با اتكا به‌ قدرت‌ اسلام‌، بر اریكه‌ حكومت‌ اسلام‌ به‌ ناحق‌ تكیه‌ زده‌، سخت‌ مشغول‌ تخریب‌ اساس‌ جامعه‌ اسلامی‌ و قوانین‌ خداوند است‌، و از این‌ حكومت‌ پوشالی‌ مخرب‌ به‌ سختی‌ رنج‌ می‌برد، ولی‌ نمی‌توانست‌ دستی‌ فراز آورد و قدرتی‌ فراهم‌ كند تا او را از جایگاه‌ حكومت‌ اسلامی‌ پایین‌ بكشد، چنانچه‌ برادرش‌امام‌ حسن‌ (ع‌) نیز وضعی‌ مشابه‌ او داشت‌. امام‌ حسین‌ (ع‌) می‌دانست‌ اگر تصمیمش‌ را آشكار سازد و به‌ سازندگی‌ قدرت‌ بپردازد، پیش‌ از هر جنبش‌ و حركت‌ مفیدی‌ به‌ قتلش‌ می‌رساند، ناچار دندان‌ بر جگر نهاد و صبر را پیشه‌ ساخت‌ كه‌ اگر برمی‌خاست‌، پیش‌ از اقدام‌ به‌ دسیسه‌ كشته‌ می‌شد، و از این‌ كشته‌ شدن‌ هیچ‌ نتیجه‌ای‌ گرفته‌ نمی‌شد. بنابراین‌ تا معاویه‌ زنده‌ بود، چون‌ برادر زیست‌ و علم‌ مخالفتهای‌ بزرگ‌ نیفراخت‌،جز آن‌ كه‌ گاهی‌ محیط و حركات‌ و اعمال‌ معاویه‌ را به‌ باد انتقاد می‌گرفت‌ و مردم‌ را به‌ آینده‌ نزدیك‌ امیدوار می‌ساخت‌ كه‌ اقدام‌ مؤثری‌ خواهد نمود. ودر تمام‌ طول‌ مدتی‌ كه‌ معاویه‌ از مردم‌ برای‌ ولایت‌عهدی‌ یزید، بیعت‌ می‌گرفت‌، حسین‌ به‌ شدت‌ با او مخالفت‌ كرد، و هرگز تن‌ به‌ بیعت‌ یزید نداد و ولی‌عهدی‌ او را نپذیرفت‌ و حتی‌ گاهی‌ (۱۶)سخنانی‌ تند به‌ معاویه‌ گفت‌ و یا نامه‌ای‌ كوبنده‌ برای‌ او نوشت‌. معاویه‌ هم‌ در بیعت‌ گرفتن‌ برای‌ یزید، به‌ او اصراری‌ نكرد و امام‌ (ع‌) همچنین‌ بود و ماند تا معاویه‌ درگذشت‌...
● قیام‌ حسینی‌
یزید پس‌ از معاویه‌ بر تخت‌ حكومت‌ اسلامی‌ تكیه‌ زد و خود را امیرالمؤمنین‌ خواند،و برای‌ این‌ كه‌ سلطنت‌ ناحق‌ و ستمگرانه‌اش‌ را تثبیت‌ كند، مصمم‌ شد برای‌ نامداران‌ و شخصیتهای‌ اسلامی‌ پیامی‌ بفرستد و آنان‌ را به‌ بیعت‌ با خویش‌ بخواند. به‌ همین‌ منظور، نامه‌ای‌ به‌ حاكم‌ مدینه‌ نوشت‌ و در آن‌ یادآور شد كه‌ برای‌ من‌ از حسین‌ (ع‌) بیعت‌ بگیر و اگر مخالفت‌ نمود بقتلش‌ برسان‌. حاكم‌ این‌ خبر را به‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) رسانید و جواب‌ مطالبه‌ نمود.امام‌ حسین‌ (ع‌) چنین‌ فرمود: "انا لله‌ و انا الیه‌ راجعون‌ و علی‌ الاسلام‌ السلام‌ اذا بلیت‌ الامهٔ‌ براع‌ مثل‌ (۱۷)یزید".
آن‌ گاه‌ كه‌ افرادی‌ چون‌ یزید، (شراب‌خوار و قمارباز و بی‌ایمان‌ و ناپاك‌ كه‌ حتی‌ ظ‌اهر اسلام‌ را هم‌ مراعات‌ نمی‌كند) بر مسند حكومت‌ اسلامی‌ بنشیند، باید فاتحه‌ اسلام‌ را خواند. (زیرا این‌ گونه‌ زمامدارها با نیروی‌ اسلام‌ و به‌ نام‌ اسلام‌، اسلام‌ را از بین‌ می‌برند.) امام‌ حسین‌ (ع‌) می‌دانست‌ اینك‌ كه‌ حكومت‌ یزید را به‌ رسمیت‌ نشناخته‌ است‌، اگر در مدینه‌ بماند به‌ قتلش‌ می‌رسانند، لذا به‌ امر پروردگار، شبانه‌ و مخفی‌ از مدینه‌ به‌
سوی‌ مكه‌ حركت‌ كرد. آمدن‌ آن‌ حضرت‌ به‌ مكه‌، همراه‌ با سرباز زدن‌ او از بیعت‌ یزید، در بین‌ مردم‌ مكه‌ و مدینه‌ انتشار یافت‌، و این‌ خبر تا به‌ كوفه‌ همرسید. كوفیان‌ ازامام‌ حسین‌ (ع‌) كه‌ در مكه‌ بسر می‌برد دعوت‌ كردند تا به‌ سوی‌ آنان‌ آید و زمامدارامورشان‌ باشد. امام‌ (ع‌) مسلم‌ بن‌ عقیل‌، پسر عموی‌ خویش‌ رابه‌كوفه‌ فرستاد تا حركت‌ و واكنش‌ اجتماع‌ كوفی‌ را از نزدیك‌ ببیند و برایش‌ بنویسد. مسلم‌ به‌ كوفه‌ رسید و با استقبال‌ گرم‌ و بی‌سابقه‌ای‌ روبرو شد، هزاران‌ نفر به‌ عنوان‌ نایب‌ امام‌ (ع‌) با او بیعت‌ كردند، و مسلم‌ هم‌ نامه‌ای‌ به‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) نگاشت‌ و حركت‌ فوری‌ امام‌ (ع‌) را لازم‌ گزارش‌ داد. هر چند امام‌ حسین‌ (ع‌) كوفیان‌ را به‌ خوبی‌ می‌شناخت‌، و بی‌وفایی‌ و بی‌دینی‌شان‌ را در زمان‌ حكومت‌ پدر و برادر دیده‌ بود و می‌دانست‌ به‌ گفته‌ها و بیعتشان‌ با مسلم‌ نمی‌توان‌ اعتماد كرد، و لیكن‌ برای‌ اتمام‌ حجت‌ و اجرای‌ اوامر پروردگار تصمیم‌ گرفت‌ كه‌ به‌ سوی‌ كوفه‌ حركت‌ كند.
با این‌ حال‌ تا هشتم‌ ذی‌حجه‌، یعنی‌ روزی‌ كه‌ همه‌ مردم‌ مكه‌ عازم‌ رفتن‌ به‌ "منی‌" بودند و هر كس‌ در راه‌ مكه‌ جا مانده‌ بود با عجله‌ تمام‌ می‌خواست‌خود را به‌ مكه‌ (۱۸)برساند، آن‌ حضرت‌ در مكه‌ ماند و در چنین‌ روزی‌ با اهل‌ بیت‌ و یاران‌ خود، از مكه‌ به‌ طرف‌ عراق‌ خارج‌ شد و با این‌ كار هم‌ به‌ وظ‌یفه‌ خویش‌ عمل‌ كرد و هم‌ به‌ مسلمانان‌ جهان‌ فهماند كه‌ پسر پیغمبر امت‌، یزید را به‌ رسمیت‌ نشناخته‌ و با او بیعت‌ نكرده‌، بلكه‌ علیه‌ او قیام‌ كرده‌ است‌.
یزید كه‌ حركت‌ مسلم‌ را به‌ سوی‌ كوفه‌ دریافته‌ و از بیعت‌ كوفیان‌ با او آگاه‌ شده‌ بود، ابن‌ زیاد را (كه‌ از پلیدترین‌ یاران‌ یزید و از كثیفترین‌ طرفداران‌حكومت‌ بنی‌ امیه‌ بود) به‌ كوفه‌ فرستاد. ابن‌ زیاد از ضعف‌ ایمان‌ و دورویی‌ و ترس‌ مردم‌ كوفه‌ استفاده‌ نمود و با تهدید ارعاب‌، آنان‌ را از دور و بر مسلم‌ پراكنده‌ ساخت‌، و مسلم‌ به‌ تنهایی‌ با عمال‌ ابن‌ زیاد به‌ نبرد پرداخت‌، و پس‌ از جنگی‌ دلاورانه‌ و شگفت‌، با شجاعت‌ شهید شد. (سلام‌ خدا بر او باد). و ابن‌ زیاد جامعه‌ دورو و خیانتكار و بی‌ایمان‌ كوفه‌ را علیه‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) برانگیخت‌، و كار به‌ جایی‌ رسید كه‌ عده‌ای‌ از همان‌ كسانی‌ كه‌برای‌
امام‌ (ع‌) دعوت‌نامه‌ نوشته‌ بودند، سلاح‌ جنگ‌ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام‌ حسین‌ (ع‌) از راه‌ برسد و به‌ قتلش‌ برسانند. امام‌ حسین‌ (ع‌) از همان‌ شبی‌ كه‌ از مدینه‌ بیرون‌ آمد، و در تمام‌ مدتی‌ كه‌ در مكه‌ اقامت‌ گزید، و در طول‌ راه‌ مكه‌ به‌ كربلا، تا هنگام‌ شهادت‌، گاهی‌ به‌ اشاره‌، گاهی‌ به‌ اعلان‌ می‌داشت‌ كه‌: "مقصود من‌ از حركت‌، رسوا ساختن‌ حكومت‌ ضد اسلامی‌ یزید و صراحت‌، برپاداشتن‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر و ایستادگی‌ در برابر ظ‌لم‌ و ستمگری‌ است‌ و جز حمایت‌ قرآن‌ و زنده‌ داشتن‌ دین‌ محمدی‌ هدفی‌ ندارم‌". و این‌ مأموریتی‌ بود كه‌ خداوند به‌ او واگذار نموده‌ بود، حتی‌ اگر به‌ كشته‌ شدن‌ خود و اصحاب‌ و فرزندان‌ و اسیری‌ خانواده‌اش‌ اتمام‌ پذیرد. رسول‌ گرامی‌ (ص‌) و امیرمؤمنان‌ (ع‌) و حسن‌ بن‌ علی‌ (ع‌) پیشوایان‌ پیشین‌ اسلام‌، شهادت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) را بارها بیان‌ فرموده‌ بودند. حتی‌ در هنگام‌ ولادت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌)، و خود امام‌ حسین‌ (ع‌) به‌ (۱۹)رسول‌ گرانمایه‌ اسلام‌ (ص‌) شهادتش‌ را تذكر داده‌ بود. علم‌ امامت‌ می‌دانست‌ كه‌ آخر این‌ سفر به‌ شهادتش‌می‌انجامد، ولی‌ او كسی‌ نبود كه‌ در برابر دستور آسمانی‌ و فرمان‌ خدا برای‌ جان‌ خود ارزشی‌ قائل‌ باشد، یا از اسارت‌ خانواده‌اش‌ واهمه‌ای‌ به‌ دل‌ راه‌ دهد. او آن‌ كس‌ بود كه‌ بلا را كرامت‌ و شهادت‌ را سعادت‌ می‌پنداشت‌. (سلام‌ ابدی‌ خدا بر او باد) .خبر "شهادت‌ حسین‌ (ع‌) در كربلا" به‌ قدری‌ در اجتماع‌ اسلامی‌ مورد گفتگو واقع‌ شده‌ بود كه‌ عامه‌ مردم‌ از پایان‌ این‌ سفر مطلع‌ بودند. چون‌ جسته‌ و گریخته‌، از رسول‌ الله‌ (ص‌) و امیرالمؤمنین‌ (ع‌) و امام‌ حسن‌ بن‌ علی‌ (ع‌) و دیگر بزرگان‌ صدر اسلام‌ شنیده‌ بودند. بدینسان‌ حركت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) با آن‌ درگیریها و ناراحتیها احتمال‌ كشته‌ شدنش‌ را در اذهان‌ عامه‌ تشدید كرد. بویژه‌ كه‌ خود در طول‌ راه‌ می‌فرمود: "من‌ كان‌ باذلا فینا مهجته‌(۲۰)و موطنا علی‌ لقاء الله‌ نفسه‌ فلیرحل‌ معنا. هر كس‌ حاضر است‌ در راه‌ ما از جان‌ خویش‌ بگذرد و به‌ ملاقات‌ پروردگار بشتابد، همراه‌ ما بیاید". و لذا در بعضی‌ از دوستان‌ این‌ توهم‌ پیش‌ آمد كه‌ حضرتش‌ را از این‌ سفر منصرف‌ سازند. غافل‌ از این‌ كه‌ فرزند علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌ (ع‌) امام‌ و جانشین‌ پیامبر، و از دیگران‌ به‌ وظ‌یفه‌ خویش‌ آگاهتر است‌ و هرگز از آنچه‌ خدا بر عهده‌ او نهاده‌دست‌ نخواهد كشید. باری‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) با همه‌ این‌ افكار و نظریه‌ها كه‌ اطرافش‌ را گرفته‌ بود به‌ راه‌خویش‌ ادامه‌ داد، و كوچكترین‌ خللی‌ در تصمیمش‌ راه‌ نیافت‌. سرانجام‌، رفت‌، و شهادت‌ را دریافت‌. نه‌ خود تنها، بلكه‌ با اصحاب‌ و فرزندان‌ كه‌ هر یك‌ ستاره‌ای‌ درخشان‌ در افق‌ اسلام‌ بودند، رفتند و كشته‌ شدند، و خونهایشان‌ شنهای‌ گرم‌ دشت‌ كربلا را لاله‌باران‌ كرد تا جامعه‌ مسلمانان‌بفهمد یزید (باقی‌مانده‌ بسترهای‌ گناه‌آلود خاندان‌ امیه‌) جانشین‌ رسول‌ خدا نیست‌، و اساسا اسلام‌ از بنی‌ امیه‌ و بنی‌ امیه‌ از اسلام‌ جداست‌.
راستی‌ هرگز اندیشیده‌اید اگر شهادت‌ جانگداز و حماسه‌آفرین‌ حسین‌ (ع‌) به‌ وقوع‌ نمی‌پیوست‌ و مردم‌ یزید را خلیفه‌ پیغمبر (ص‌) می‌دانستند، و آن‌گاه‌ اخبار دربار یزید و شهوترانیهای‌ او و عمالش‌ را می‌شنیدند، چقدر از اسلام‌ متنفر می‌شدند، زیرا اسلامی‌ كه‌ خلیفه‌ پیغمبرش‌ یزید باشد، به‌ راستی‌ نیز تنفرآور است‌... و خاندان‌ پاك‌ حضرت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) نیز اسیر شدند تا آخرین‌ رسالت‌ این‌ شهادت‌ را به‌ گوش‌ مردم‌ برسانند. و شنیدیم‌ و خواندیم‌ كه‌ در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه‌ متعفن‌ پسر زیاد و دربار نكبت‌بار یزید، هماره‌ و همه‌ جا دهان‌ گشودند و فریاد زدند، و پرده‌ زیبای‌ فریب‌ را از چهره‌ زشت‌ و جنایتكار جیره‌خواران‌ بنی‌ امیه‌ برداشتند و ثابت‌ كردند كه‌ یزید سگ‌باز وشرابخوار است‌، هرگز لیاقت‌ خلافت‌ ندارد و این‌ اریكه‌ای‌ كه‌ او بر آن‌ تكیه‌ زده‌ جایگاه‌ او نیست‌. سخنانشان‌ رسالت‌ شهادت‌ حسینی‌ را تكمیل‌ كرد، طوفانی‌ در جانها برانگیختند، چنان‌ كه‌ نام‌ یزید تا همیشه‌ مترادف‌ با هر پستی‌ و رذالت‌ و دناءت‌ گردید و همه‌ آرزوهای‌ طلایی‌ و شیطانیش‌ چون‌ نقش‌ بر آب‌ گشت‌. نگرشی‌ ژرف‌ می‌خواهد تا بتوان‌ بر همه‌ ابعاد این‌ شهادت‌ عظیم‌ و پرنتیجه‌ دست‌ یافت‌. از همان‌ اوان‌ شهادتش‌ تا كنون‌، دوستان‌ و شیعیانش‌، و همه‌ آنان‌ كه‌ به‌ شرافت‌ و عظمت‌ انسان‌ ارج‌ می‌گذارند، همه‌ساله‌ سالروز به‌ خون‌ غلتیدنش‌ را، سالروز قیام‌ و شهادتش‌ را با سیاه‌پوشی‌ و عزاداری‌ محترم‌ می‌شمارند، و خلوص‌خویش‌ را با گریه‌ بر مصایب‌ آن‌ بزرگوار ابراز می‌دارند. پیشوایان‌ مآل‌اندیش‌ و معصوم‌ ما، هماره‌ به‌ واقعه‌ كربلا و به‌ زنده‌ داشتن‌ آن‌ عنایتی‌ خاص‌ داشتند. غیر از این‌ كه‌ خود به‌ زیارت‌ مرقدش‌می‌شتافتند و عزایش‌ را بر پا می‌داشتند، در فضیلت‌ عزاداری‌ و محزون‌ بودن‌ برای‌ آن‌ بزرگوار، گفتارهای‌ متعددی‌ ایراد فرموده‌اند.ابوعماره‌ گوید: "روزی‌ به‌ حضور امام‌ ششم‌ صادق‌ آل‌ محمد (ع‌) رسیدم‌، فرموداشعاری‌ در سوگواری‌ حسین‌ برای‌ ما بخوان‌. وقتی‌ شروع‌ به‌ خواندن‌ نمودم‌ صدای‌ گریه‌ حضرت‌ برخاست‌،من‌ می‌خواندم‌ و آن‌ عزیز می‌گریست‌، چندان‌ كه‌ صدای‌ گریه‌ از خانه‌ برخاست‌. بعد از آن‌ كه‌ اشعار را تمام‌ كردم‌، امام‌ (ع‌) در فضلیت‌ و ثواب‌ مرثیه‌گریاندن‌ مردم‌ بر امام‌ (۲۱)حسین‌ (ع‌) مطالبی‌ بیان‌ فرمود".
و نیز از آن‌ جناب‌ است‌ كه‌ فرمود: "گریستن‌ و بی‌تابی‌ كردن‌ در هیچ‌ مصیبتی‌ شایسته‌ (۲۲)نیست‌ مگر در مصیبت‌ حسین‌ بن‌ علی‌، كه‌ ثواب‌ و جزایی‌ گرانمایه‌ دارد". اقرالعلوم‌، امام‌ پنجم‌ (ع‌) به‌ محمد بن‌ مسلم‌ كه‌ یكی‌ از اصحاب‌ بزرگ‌ او است‌ فرمود:
"به‌ شیعیان‌ ما بگویید كه‌ به‌ زیارت‌ مرقد حسین‌ بروند، زیرا بر هر شخص‌ باایمانی‌ كه‌ (۲۳)به‌ امامت‌ ما معترف‌ است‌، زیارت‌ قبر اباعبدالله‌ لازم‌ می‌باشد".
مام‌ صادق‌ (ع‌) می‌فرماید: "ان‌ زیارهٔ‌ الحسین‌ علیه‌ السلام‌ افضل‌ ما یكون‌ من‌ الاعمال‌. (۲۴)همانا زیارت‌ حسین‌ (ع‌) از هر عمل‌ پسندیده‌ای‌ ارزش‌ و فضیلتش‌ بیشتر است‌". زیرا كه‌ این‌ زیارت‌ در حقیقت‌ مدرسه‌ بزرگ‌ و عظیم‌ است‌ كه‌ به‌ جهانیان‌ درس‌ ایمان‌ و عمل‌ صالح‌ می‌دهد و گویی‌ روح‌ را به‌ سوی‌ ملكوت‌ خوبیها و پاكدامنیها و فداكاریها پرواز می‌دهد.
هر چند عزاداری‌ و گریه‌ بر مصایب‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع‌)، و مشرف‌ شدن‌ به‌ زیارت‌ قبرش‌ و بازنمایاندن‌ تاریخ‌ پرشكوه‌ و حماسه‌ساز كربلایش‌ ارزش‌ و معیاری‌ والا دارد، لكن‌ باید دانست‌ كه‌ نباید تنها به‌ این‌ زیارتها و گریه‌ها و غم‌ گساریدن‌ اكتفا كرد، بلكه‌ همه‌ این‌ تظاهرات‌، فلسفه‌ دین‌داری‌، فداكاری‌ و حمایت‌ از قوانین‌ آسمانی‌ را به‌ ما گوشزد می‌نماید، و هدف‌ هم‌ جز این‌ نیست‌، و نیاز بزرگ‌ ما از درگاه‌ حسینی‌ آموختن‌ انسانیت‌ و خالی‌ بودن‌ دل‌ از هر چه‌ غیر از خداست‌ می‌باشد، و گرنه‌ اگر فقط به‌ صورت‌ ظ‌اهر قضیه‌ بپردازیم‌، هدف‌ مقدس‌ حسینی‌ به‌ فراموشی‌ می‌گراید.
● اخلاق‌ و رفتار امام‌ حسین‌ (ع‌)
با نگاهی‌ اجمالی‌ به‌ ۵۶ سال‌ زندگی‌ سراسر خداخواهی‌ و خداجویی‌ حسین‌ (ع‌)، درمی‌یابیم‌كه‌ هماره‌ وقت‌ او به‌ پاكدامنی‌ و بندگی‌ و نشر رسالت‌احمدی‌ و مفاهیم‌ عمیقی‌ والاتر از درك‌ و دید ما گذشته‌ است‌. اكنون‌ مروری‌ كوتاه‌ به‌ زوایای‌ زندگانی‌ آن‌ عزیز، كه‌ پیش‌ روی‌ ما است‌:
جنابش‌ به‌ نماز و نیایش‌ با پروردگار و خواندن‌ قرآن‌ و دعا و استغفار علاقه‌ بسیاری‌و حتی‌ در آخرین‌ شب‌ (۲۵)داشت‌. گاهی‌ در شبانه‌روز صدها ركعت‌ نماز می‌گزاشت‌. زندگی‌ دست‌ از نیاز و دعا برنداشت‌، و خوانده‌ایم‌ كه‌ از دشمنان‌ مهلت‌ خواست‌ تا بتواند با خدای‌ خویش‌ به‌ خلوت‌ بنشیند. و فرمود: "خدا می‌داند كه‌ من‌ نماز و تلاوت‌ (۲۶)قرآن‌ و دعای‌ زیاد و استغفار را دوست‌ دارم‌". (۲۷)حضرتش‌ بارها پیاده‌ به‌ خانه‌ كعبه‌ شتافت‌ و مراسم‌ حج‌ را برگزار كرد. ابن‌ اثیر در كتاب‌ "اسد الغابهٔ‌" می‌نویسد: "كان‌ الحسین‌ رضی‌ الله‌ عنه‌ فاضلا كثیر الصوم‌ و الصلوهٔ‌ و الحج‌ و الصدقهٔ‌ و افعال‌ (۲۸)الخیر جمیعها. حسین‌ (ع‌) بسیار روزه‌ می‌گرفت‌ و نماز می‌گزارد و به‌ حج‌ می‌رفت‌ و صدقه‌ می‌داد و همه‌ كارهای‌ پسندیده‌ را انجام‌ می‌داد".
شخصیت‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع‌) آنچنان‌ بلند و دور از دسترس‌ و پرشكوه‌ بود كه‌ وقتی‌ با برادرش‌ امام‌ مجتبی‌ (ع‌) پیاده‌ به‌ كعبه‌ می‌رفتند، همه‌ بزرگان‌ و شخصیتهای‌ اسلامی‌ به‌ (۲۹)احترامشان‌ از مركب‌ پیاده‌ شده‌، همراه‌ آنان‌ راه‌ می‌پیمودند. احترامی‌ كه‌ جامعه‌ برای‌ حسین‌ (ع‌) قائل‌ بود، بدان‌ جهت‌ بود كه‌ او با مردم‌ زندگی‌ می‌كرد - از مردم‌ و معاشرتشان‌ كناره‌ نمی‌جست‌ - با جان‌ جامعه‌ هماهنگ‌ بود، چونان‌ دیگران‌ از مواهب‌ و مصائب‌ یك‌ اجتماع‌ برخوردار بود، و بالاتر از همه‌ ایمان‌ بی‌تزلزل‌ او به‌ خداوند، او را غم‌خوار و یاور مردم‌ ساخته‌ بود.
و گرنه‌، او نه‌ كاخهای‌ مجلل‌ داشت‌ و نه‌ سربازان‌ و غلامان‌ محافظ، و هرگز مثل‌ جباران‌ راه‌ آمد و شد را به‌ گذرش‌ بر مردم‌ نمی‌بستند، و حرم‌ رسول‌الله‌ (ص‌) را برای‌ او خلوت‌ نمی‌كردند... این‌ روایت‌ یك‌ نمونه‌ از اخلاق‌ اجتماعی‌ اوست‌، بخوانیم‌: روزی‌ از محلی‌ عبور می‌فرمود، عده‌ای‌ از فقرا بر عباهای‌ پهن‌ شده‌شان‌ نشسته‌ بودند و ان‌پاره‌های‌ خشكی‌ می‌خوردند، امام‌ حسین‌ (ع‌) می‌گذشت‌ كه‌ تعارفش‌ كردند و او هم‌ پذیرفت‌، نشست‌ و تناول‌ فرمود و آن‌ گاه‌ بیان‌ داشت‌: "ان‌ الله‌ لا یحب‌ المتكبرین‌"، خداوند متكبران‌ را دوست‌ نمی‌دارد. (۳۰سپس‌ فرمود: "من‌ دعوت‌ شما را اجابت‌ كردم‌، شما هم‌ دعوت‌ مرا اجابت‌ كنید". آنها
دعوت‌ آن‌ حضرت‌ را پذیرفتند و همراه‌ جنابش‌ به‌ منزل‌ رفتند. حضرت‌ دستور داد و بدین‌ ترتیب‌ پذیرایی‌ گرمی‌ (۳۱)هر چه‌ در خانه‌ موجود است‌ به‌ ضیافتشان‌ بیاورند، از آنان‌ به‌ عمل‌ آمد، و نیز درس‌ تواضع‌ وانسان‌دوستی‌ را با عمل‌ خویش‌ به‌ جامعه‌ آموخت‌.
شعیب‌ بن‌ عبدالرحمن‌ خزاعی‌ می‌گوید: "چون‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع‌) به‌ شهادت‌ رسید، بر پشت‌مباركش‌ آثار پینه‌ مشاهده‌ كردند، علتش‌ را از امام‌ زین‌ العابدین‌ (ع‌) پرسیدند، فرمود این‌ پینه‌ها اثر كیسه‌های‌ غذایی‌ است‌ كه‌ پدرم‌ شبها به‌ دوش‌ می‌كشید و به‌ خانه‌ (۳۲)زنهای‌ شوهرمرده‌ و كودكان‌ یتیم‌ و فقرا می‌رسانید". شدت‌ علاقه‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) را به‌ دفاع‌ از مظلوم‌ و حمایت‌ از ستم‌دیدگان‌ می‌توان‌ در داستان‌ "ارینب‌ وهمسرش‌ عبدالله‌ بن‌ سلام‌" دریافت‌، كه‌ اجمال‌ و فشرده‌اش‌ را در این‌ جا متذكر می‌شویم‌: یزید به‌ زمان‌ ولایت‌عهدی‌، با این‌ كه‌ همه‌ نوع‌ وسایل‌ شهوترانی‌ و كام‌جویی‌ و كامروایی‌ از قبیل‌ پول‌، مقام‌، كنیزان‌ رقاصه‌ و... در اختیار داشت‌، چشم‌ ناپاك‌ و هرزه‌اش‌ را به‌ بانوی‌ شوهردار عفیفی‌ دوخته‌ بود. پدرش‌ معاویه‌ به‌ جای‌ این‌ كه‌ در برابر این‌ رفتار زشت‌ و ننگین‌ عكس‌العمل‌ كوبنده‌ای‌ نشان‌ دهد، با حیله‌گری‌ و دروغ‌پردازی‌ و فریبكاری‌، مقدماتی‌ فراهم‌ ساخت‌ تا زن‌ پاكدامن‌ مسلمان‌ را از خانه‌ شوهر جدا ساخته‌ به‌ بستر گناه‌آلوده‌ پسرش‌ یزید بكشاند. حسین‌ بن‌ علی‌ (ع‌) از قضیه‌ باخبر شد، در برابر این‌ تصمیم‌ زشت‌ ایستاد و نقشه‌ شوم‌ معاویه‌ را نقش‌ بر آب‌ ساخت‌ و با استفاده‌ از یكی‌ از قوانین‌ اسلام‌، زن‌ را به‌ شوهرش‌ عبدالله‌ بن‌ سلام‌ بازگرداند و دست‌ تعدی‌ و تجاوز یزید را از خانواده‌ مسلمان‌و پاكیزه‌ای‌ قطع‌ نمود و با این‌ كار همت‌ و غیرت‌ الهی‌اش‌ را نمایان‌ و علاقه‌مندی‌ خود را به‌ حفظ نوامیس‌ جامعه‌ مسلمانان‌ ابراز داشت‌، و این‌ رفتار داستانی‌ شد كه‌ در مفاخر آل‌ علی‌ (ع‌) و دناءت‌ و ستمگری‌ بنی‌ امیه‌، برای‌ همیشه‌ در تاریخ‌ به‌ یادگار
(۳۳)ماند. علائلی‌ در كتاب‌ "سمو المعنی‌" می‌نویسد:
"ما در تاریخ‌ انسان‌ به‌ مردان‌ بزرگی‌ برخورد می‌كنیم‌ كه‌ هر كدام‌ در جبهه‌ و جهتی‌ عظمت‌ و بزرگی‌ خویش‌ را جهان‌گیر ساخته‌اند، یكی‌ در شجاعت‌،دیگری‌ در زهد، آن‌ دیگری‌ در سخاوت‌، و... اما شكوه‌ و بزرگی‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) حجم‌ عظیمی‌ است‌ كه‌ ابعاد بی‌نهایتش‌ هر یك‌مشخص‌كننده‌ یك‌ عظمت‌ فراز تاریخ‌ است‌، گویا او جامع‌ همه‌ (۳۴)والاییها و فرازمندیها است‌". آری‌، مردی‌ كه‌ وارث‌ بی‌كرانگی‌ نبوت‌ محمدی‌ است‌، مردی‌ كه‌ وارث‌ عظمت‌ عدل‌ و مروت‌ پدری‌ چون‌ حضرت‌ علی‌ (ع‌) است‌ و وارث‌ جلال‌ و درخشندگی‌ فضیلت‌ مادری‌ چون‌ حضرت‌ فاطمه‌ (س‌) است‌، چگونه‌ نمونه‌ برتر و والای‌ عظمت‌ انسان‌ و نشانه‌ آشكار فضیلتهای‌ خدایی‌ نباشد. درود ما بر او باد كه‌ باید او را سمبل‌ اعمال‌ و كردارمان‌ قرار دهیم‌.
امام‌ حسین‌ (ع‌) و حكایت‌ زیستن‌ و شهادتش‌ و لحن‌ گفتارش‌ و ابعاد كردارش‌ نه‌ تنها نمونه‌ یك‌ بزرگ‌مرد تاریخ‌ را برای‌ ما مجسم‌ می‌سازد، بلكه‌ او با همه‌ خویشتن‌، آیینه‌ تمام‌نمای‌ فضیلتها، بزرگ‌منشیها، فداكاریها، جان‌بازیها، خداخواهیها وخداجوییها می‌باشد، او به‌ تنهایی‌ می‌تواند جان‌ را به‌ لاهوت‌ راهبر باشد و سعادت‌ بشریت‌ را ضامن‌ گردد. بودن‌ و رفتنش‌، معنویت‌ و فضیلتهای‌ انسان‌ را ارجمند نمود.
پی‌نوشتها:
(۱) در سال‌ و ماه‌ و روز ولادت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) اقوال‌ دیگری‌ هم‌ گفته‌ شده‌ است‌، ولی‌
ما قول‌ مشهور بین‌ شیعه‌ را نقل‌ كردیم‌. ر. به‌. ك‌. اعلام‌ الوری‌ طبرسی‌، ص‌ ۲۱۳.
(۲) احتمال‌ دارد منظور از اسما، دختر یزید بن‌ سكن‌ انصاری‌ باشد. ر. به‌. ك‌. اعیان‌
الشیعه‌، جزء ۱۱، ص‌ ۱۶۷.
(۳) امالی‌ شیخ‌ طوسی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۷۷.
(۴) شبر بر وزن‌ حسن‌، و شبیر بر وزن‌ حسین‌، و مبشر بر وزن‌ محسن‌، نام‌ پسران‌ هارون‌
بوده‌ است‌ و پیغمبر اسلام‌ (ص‌) فرزندان‌ خود حسن‌ و حسین‌ و محسن‌ را به‌ این‌ سه‌ نام‌
نامیده‌ است‌ - تاج‌ العروس‌، ج‌ ۳، ص‌ ۳۸۹، این‌ سه‌ كلمه‌ در زبان‌ عبری‌ همان‌ معنی‌ را
دارد كه‌ حسن‌ و حسین‌ و محسن‌ در زبان‌ عربی‌ دارد - لسان‌ العرب‌، ج‌ ۶۶، ص‌ ۶۰.
(۵) معانی‌ الاخبار، ص‌ ۵۷.
(۶) در منابع‌ اسلامی‌ درباره‌ عقیقه‌ سفارش‌ فراوان‌ شده‌ و برای‌ سلامتی‌ فرزند بسیار
مؤثر دانسته‌ شده‌ است‌. ر. به‌. ك‌. وسائل‌ الشیعه‌، ج‌ ۱۵، ص‌ ۱۴۳ به‌ بعد.
(۷) كافی‌، ج‌ ۶، ص‌ ۳۳.
(۸) مقتل‌ خوارزمی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۴۶ - كمال‌ الدین‌ صدوق‌، ص‌ ۱۵۲.
(۹) سنن‌ ترمذی‌، ج‌ ۵، ص‌ ۳۲۳.
(۱۰) ذخائر العقبی‌، ص‌ ۱۲۲.
(۱۱) الاصابه‌، ج‌ ۱۱، ص‌ ۳۰.
(۱۲) سنن‌ ترمذی‌، ج‌ ۵، ص‌ ۳۲۴ - در این‌ قسمت‌ روایاتی‌ كه‌ در كتابهای‌ اهل‌ تسنن‌ آمده‌
است‌ نقل‌ شد تا برای‌ آنها هم‌ سندیت‌ داشته‌ باشد.
(۱۳) الاصابه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۳۳.
(۱۴) تذكرهٔ‌ الخواص‌ ابن‌ جوزی‌، ص‌ ۳۴ - الاصابه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۳۳، آن‌ طور كه‌ بعضی‌ از
مورخین‌ گفته‌اند این‌ موضوع‌ تقریبا در سن‌ ده‌ سالگی‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) اتفاق‌ افتاده‌
است‌.
(۱۵) ارشاد مفید، ص‌ ۱۷۳.
(۱۶) رجال‌ كشی‌، ص‌ ۹۴ - كشف‌ الغمهٔ‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۰۶.
(۱۷) مقتل‌ خوارزمی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۸۴ - لهوف‌، ص‌ ۲۰.
(۱۸) روز هشتم‌ ماه‌ ذیحجه‌ مستحب‌ است‌ كه‌ حاجیها به‌ "منی‌" بروند، و در آن‌ زمان‌ به
این‌ حكم‌ استحبابی‌ عمل‌ می‌كردند، ولی‌ در زمان‌ ما مرسوم‌ شده‌ است‌ كه‌ از روز هشتم‌
یكسره‌ به‌ عرفات‌ می‌روند.
(۱۹) كامل‌ الزیارات‌، ص‌ ۶۸ به‌ بعد - مشیر الاحزان‌، ص‌ ۹.
(۲۰) لهوف‌، ص‌ ۵۳.
(۲۱) كامل‌ الزیارات‌، ص‌ ۱۰۵.
(۲۲) كامل‌ الزیارات‌، ص‌ ۱۰۱.
(۲۳) كامل‌ الزیارات‌، ص‌ ۱۲۱.
(۲۴) كامل‌ الزیارات‌، ص‌ ۱۴۷.
(۲۵) عقد الفرید، ج‌ ۳، ص‌ ۱۴۳.
(۲۶) ارشاد مفید، ص‌ ۲۱۴.
(۲۷) مناقب‌ ابن‌ شهرآشوب‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۲۴ - اسد الغابهٔ‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۰.
(۲۸) اسد الغابهٔ‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۰.
(۲۹) ذكری‌ الحسین‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۲، به‌ نقل‌ از ریاض‌ الجنان‌، چاپ‌ بمبك‌ی‌، ص‌ ۲۴۱ -
انساب‌ الاشراف‌.
(۳۰) سوره‌ نحل‌، آیه‌ ۲۲.
(۳۱) تفسیر عیاشی‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۵۷.
(۳۲) مناقب‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۲۲.
(۳۳) الامامهٔ‌ والسیاسهٔ‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵۳ به‌ بعد.
(۳۴) از كتاب‌ سمو المعنی‌، ص‌ ۱۰۴ به‌ بعد، نقل‌ به‌ معنی‌ شده‌ است‌.
منبع : سایت اهل بیت


همچنین مشاهده کنید