جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

امام‌ حسن‌ عسکری‌ (ع‌)


امام‌ حسن‌ عسکری‌ (ع‌)
● حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌)
امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌) در سال‌ ۲۳۲ هجری‌ در مدینه‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود . مادروالا گهرش‌ سوسن‌ یا سلیل‌ زنی‌ لایق‌ و صاحب‌ فضیلت‌ و در پرورش‌ فرزند نهایت‌ مراقبت‌ راداشت‌ ، تا حجت‌ حق‌ را آن‌ چنان‌ كه‌ شایسته‌ است‌ پرورش‌ دهد . این‌ زن‌ پرهیزگار در سفری‌ كه‌ امام‌ عسكری‌ (ع‌) به‌ سامرا كرد همراه‌ امام‌ بود و در سامرا از دنیا رحلت‌ كرد . كنیه‌ آن‌ حضرت‌ ابامحمد بود .
● صورت‌ و سیرت‌ امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌)
امام‌ یازدهم‌ صورتی‌ گندمگون‌ و بدنی‌ در حد اعتدال‌ داشت‌ . ابروهای‌ سیاه‌كمانی‌ ، چشمانی‌ درشت‌ و پیشانی‌ گشاده‌ داشت‌ . دندانها درشت‌ و بسیار سفید بود . خالی‌ بر گونه‌ راست‌ داشت‌ . امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌) بیانی‌ شیرین‌ و جذاب‌ و شخصیتی‌ الهی‌ باشكوه‌ و وقار و مفسری‌ بی‌نظیر برای‌ قرآن‌ مجید بود . راه‌ مستقیم‌ عترت‌ و شیوه‌ صحیح‌ تفسیر قرآن‌ را به‌ مردم‌ و به‌ ویژه‌ برای‌ اصحاب‌ بزرگوارش‌ - در ایام‌ عمر كوتاه‌ خود - روشن‌ كرد .
● دوران‌ امامت‌
به‌ طور كلی‌ دوران‌ عمر ۲۹ ساله‌ امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌) به‌ سه‌ دوره‌ تقسیم‌می‌گردد :
▪ دوره‌ اول‌ ۱۳ سال‌ است‌ كه‌ زندگی‌ آن‌ حضرت‌ در مدینه‌ گذشت‌ .
▪ دوره‌ دوم‌ ۱۰ سال‌ در سامرا قبل‌ از امامت‌ .
▪ دوره‌ سوم‌ نزدیك‌ ۶ سال‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌ می‌باشد .
دوره‌ امامت‌ حضرت‌ عسكری‌ (ع‌) با قدرت‌ ظ‌اهری‌ بنی‌ عباس‌ رو در روی‌ بود . خلفایی‌ كه‌ به‌ تقلید هارون‌ در نشان‌ دادن‌ نیروی‌ خود بلندپروازیهایی‌ داشتند . امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌) از شش‌ سال‌ دوران‌ اقامتش‌ ، سه‌ سال‌ را در زندان‌ گذرانید . زندانبان‌ آن‌ حضرت‌ صالح‌ بن‌ وصیف‌ دو غلام‌ ستمكار را بر امام‌ گماشته‌ بود ، تا بتواند آن‌ حضرت‌ را - به‌ وسیله‌ آن‌ دو غلام‌ - آزار بیشتری‌ دهد ، اما آن‌ دو غلام‌ كه‌ خود از نزدیك‌ ناظ‌ر حال‌ و حركات‌ امام‌ بودند تحت‌ تأثیر آن‌ امام‌ بزرگوار قرار گرفته‌ به‌ صلاح‌ و خوش‌ رفتاری‌ گراییده‌ بودند . وقتی‌ از این‌ غلامان‌ جویای‌ حال‌ امام‌ شدند ، می‌گفتند این‌ زندانی‌ روزها روزه‌دار است‌ و شبها تا بامداد به‌ عبادت‌ و راز و نیاز با معبود خود سرگرم‌ است‌ و با كسی‌ سخن‌ نمی‌گوید . عبیدالله‌ خاقان‌ وزیر معتمد عباسی‌ با همه‌ غروری‌ كه‌ داشت‌ وقتی‌ با حضرت‌ عسكری‌ ملاقات‌ می‌كرد به‌ احترام‌ آن‌ حضرت‌ برمی‌خاست‌ ، و آن‌ حضرت‌ را بر مسند خود می‌نشانید . پیوسته‌ می‌گفت‌ : در سامره‌ كسی‌ را مانند آن‌ حضرت‌ ندیده‌ام‌ ، وی‌ زاهدترین‌ و داناترین‌ مردم‌ روزگار است‌ . پسر عبیدالله‌ خاقان‌ می‌گفت‌ : من‌ پیوسته‌ احوال‌ آن‌ حضرت‌ را از مردم‌ می‌پرسیدم‌ . مردم‌ را نسبت‌ به‌ او متواضع‌ می‌یافتم‌ . می‌دیدم‌ همه‌ مردم‌ به‌ بزرگواریش‌ معترفند و دوستداراو می‌باشند . با آنكه‌ امام‌ (ع‌) جز با خواص‌ شیعیان‌ خود آمیزش‌ نمی‌فرمود ، دستگاه‌ خلافت‌ عباسی‌ برای‌ حفظ آرامش‌ خلافت‌ خود بیشتر اوقات‌ ، آن‌ حضرت‌ را زندانی‌ و ممنوع‌ از معاشرت‌ داشت‌ .
" از جمله‌ مسائل‌ روزگار امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌) یكی‌ نیز این‌ بود كه‌ از طرف‌ خلافت‌ وقت‌ ، اموال‌ و اوقات‌ شیعه‌ ، به‌ دست‌ كسانی‌ سپرده‌ می‌شد كه‌ دشمن‌ آل‌ محمد (ص‌) و جریانهای‌ شیعی‌ بودند ، تا بدین‌ گونه‌ بنیه‌ مالی‌ نهضت‌ تقویت‌ نشود . چنانكه‌ نوشته‌اند كه‌ احمد بن‌ عبیدالله‌ بن‌ خاقان‌ از جانب‌ خلفا ، والی‌ اوقاف‌ و صدقات‌ بود در قم‌ ، و او نسبت‌ به‌ اهل‌ بیت‌ رسالت‌ ، نهایت‌ مرتبه‌ عداوت‌ را داشت‌ " .
" نیز اصحاب‌ امام‌ حسن‌ عسكری‌ ، متفرق‌ بودند و امكان‌ تمركز برای‌ آنان‌ نبود ، كسانی‌ چون‌ ابوعلی‌ احمد بن‌ اسحاق‌ اشعری‌ در قم‌ و ابوسهل‌ اسماعیل‌ نوبختی‌ در بغداد می‌زیستند ، فشار و مراقبتی‌ كه‌ دستگاه‌ خلافت‌ عباسی‌ ، پس‌ از شهادت‌ حضرت‌ رضا (ع‌) معمول‌ داشت‌ ، چنان‌ دامن‌ گسترده‌ بود كه‌ جناح‌ مقابل‌ را با سخت‌ترین‌ نوع‌ درگیری‌ واداشته‌ بود . این‌ جناح‌ نیز طبق‌ ایمان‌ به‌ حق‌ و دعوت‌ به‌ اصول‌ عدالت‌ كلی‌ ، این‌ همه‌ سختی‌ را تحمل‌ می‌كرد ، و لحظه‌ای‌ از حراست‌ ( و نگهبانی‌ ) موضع‌ غفلت‌ نمی‌كرد " . اینكه‌ گفتیم‌ : حضرت‌ هادی‌ (ع‌) و حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌) هم‌ از سوی‌ دستگاه‌ خلافت‌ تحت‌ مراقبت‌ شدید و ممنوع‌ از ملاقات‌ با مردم‌ بودند و هم‌ امامان‌ بزرگوار ما - جز با یاران‌ خاص‌ و كسانی‌ كه‌ برای‌ حل‌ مشكلات‌ زندگی‌ مادی‌ و دینی‌ خود به‌ آنها مراجعه‌ می‌نمودند - كمتر معاشرت‌ می‌كردند به‌ جهت‌ آن‌ بود كه‌ دوران‌ غیبت‌ حضرت‌ مهدی‌ (ع‌) نزدیك‌ بود ، و مردم‌ می‌بایست‌ كم‌كم‌ بدان‌ خو گیرند ، و جهت‌ سیاسی‌ و حل‌ مشكلات‌ خود را از اصحاب‌ خاص‌ كه‌ پرچمداران‌ مرزهای‌ مذهبی‌بودند بخواهند ، و پیش‌ آمدن‌ دوران‌ غیبت‌ در نظر آنان‌ عجیب‌ نیاید . باری‌ ، امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌) بیش‌ از ۲۹ سال‌ عمر نكرد ولی‌ در مدت‌ شش‌ سال‌ امامت‌ و ریاست‌ روحانی‌ اسلامی‌ ، آثار مهمی‌ از تفسیر قرآن‌ و نشر احكام‌ و بیان‌ مسائل‌ فقهی‌ و جهت‌ دادن‌ به‌ حركت‌ انقلابی‌ شیعیانی‌ كه‌ از راههای‌ دور برای‌ كسب‌ فیض‌ به‌ محضر امام‌ (ع‌) می‌رسیدند بر جای‌ گذاشت‌ . در زمان‌ امام‌ یازدهم‌ تعلیمات‌ عالیه‌ قرآنی‌ و نشر احكام‌ الهی‌ و مناظ‌رات‌ كلامی‌ جنبش‌ علمی‌ خاصی‌ را تجدید كرد ، و فرهنگ‌ شیعی‌ - كه‌ تا آن‌ زمان‌ شناخته‌ شده‌ بود - در رشته‌های‌ دیگر نیز مانند فلسفه‌ و كلام‌ باعث‌ ظ‌هور مردان‌ بزرگی‌ چون‌ یعقوب‌ بن‌ اسحاق‌ كندی‌ ، كه‌ خود معاصر امام‌ حسن‌ عسكری‌ بود و تحت‌ تعلیمات‌ آن‌ امام‌ ، گردید . در قدرت‌ علمی‌ امام‌ (ع‌) - كه‌ از سرچشمه‌ زلال‌ ولایت‌ و اهل‌ بیت‌ عصمت‌ مایه‌ گرفته‌ بود - نكته‌ها گفته‌اند . از جمله‌ : همین‌ یعقوب‌ بن‌ اسحاق‌ كندی‌ فیلسوف‌ بزرگ‌ عرب‌ كه‌ دانشمند معروف‌ ایرانی‌ ابونصر فارابی‌ شاگرد مكتب‌ وی‌ بوده‌ است‌ ، در مناظ‌ره‌ با آن‌ حضرت‌ درمانده‌ گشت‌ و كتابی‌ را كه‌ بر رد قرآن‌ نوشته‌ بود سوزانید و بعدها از دوستداران‌ و در صف‌ پیروان‌ آن‌ حضرت‌ درآمد .
● شهادت‌ امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌)
شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را روز جمعه‌ هشتم‌ ماه‌ ربیع‌ الاول‌ سال‌ ۲۶۰ هجری‌ نوشته‌اند .در كیفیت‌ وفات‌ آن‌ امام‌ بزرگوار آمده‌ است‌ : فرزند عبیدالله‌ بن‌ خاقان‌ گوید روزی‌ برای‌ پدرم‌ ( كه‌ وزیر معتمد عباسی‌ بود ) خبر آوردند كه‌ ابن‌ الرضا - یعنی‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكری‌ - رنجور شده‌ ، پدرم‌ به‌ سرعت‌ تمام‌ نزد خلیفه‌ رفت‌ و خبر را به‌ خلیفه‌ داد . خلیفه‌ پنج‌ نفر از معتمدان‌ و مخصوصان‌ خود را با او همراه‌ كرد .
یكی‌ از ایشان‌ نحریر خادم‌ بود كه‌ از محرمان‌ خاص‌ خلیفه‌ بود ، امر كرد ایشان‌ را كه‌ پیوسته‌ ملازم‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ باشند ، و بر احوال‌ آن‌ حضرت‌ مطلع‌ گردند . و طبیبی‌ را مقرر كرد كه‌ هر بامداد و پسین‌ نزد آن‌ حضرت‌ برود ، و از احوال‌ او آگاه‌ شود . بعد از دو روز برای‌ پدرم‌ خبر آوردند كه‌ مرض‌ آن‌ حضرت‌ سخت‌ شده‌ است‌ ، و ضعف‌ بر او مستولی‌ گردیده‌ . پس‌ بامداد سوار شد ، نزد آن‌ حضرت‌ رفت‌ و اطبا را - كه‌ عموما اطبای‌ مسیحی‌ و یهودی‌ در آن‌ زمان‌ بودند - امر كرد كه‌ از خدمت‌ آن‌ حضرت‌ دور نشوند و قاضی‌ القضات‌ ( داور داوران‌ ) را طلبید و گفت‌ ده‌ نفر از علمای‌ مشهور را حاضر گردان‌ كه‌ پیوسته‌ نزد آن‌ حضرت‌ باشند . و این‌ كارها را برای‌ آن‌ می‌كردند كه‌ آن‌ زهری‌ كه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ داده‌ بودند بر مردم‌ معلوم‌ نشود و نزدمردم‌ ظ‌اهر سازند كه‌ آن‌ حضرت‌ به‌ مرگ‌ خود از دنیا رفته‌ ، پیوسته‌ ایشان‌ ملازم‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ بودند تا آنكه‌ بعد از گذشت‌ چند روز از ماه‌ ربیع‌ الاول‌سال‌ ۲۶۰ ه . ق‌ آن‌ امام‌ مظلوم‌ در سن‌ ۲۹ سالگی‌ از دار فانی‌ به‌ سرای‌ باقی‌ رحلت‌ نمود . بعد از آن‌ خلیفه‌ متوجه‌ تفحص‌ و تجسس‌ فرزندحضرت‌ شد ، زیرا شنیده‌ بود كه‌ فرزند آن‌ حضرت‌ بر عالم‌ مستولی‌ خواهد شد ، و اهل‌ باطل‌ را منقرض‌ خواهد كرد ... تا دو سال‌
تفحص‌ احوال‌ او می‌كردند ... . این‌ جستجوها و پژوهشها نتیجه‌ هراسی‌ بود كه‌ معتصم‌ عباسی‌ و خلفای‌ قبل‌ و بعد از او - از طریق‌ روایات‌ مورد اعتمادی‌ كه‌ به‌ حضرت‌ رسول‌ الله‌ (ص‌) می‌پیوست‌ ، شنیده‌ بودند كه‌ از نرگس‌ خاتون‌ و حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكری‌ فرزندی‌ پاك‌ گهر ملقب‌به‌ مهدی‌ آخر الزمان‌ - همنام‌ با رسول‌ اكرم‌ (ص‌) ولادت‌ خواهد یافت‌ و تخت‌ ستمگران‌ را واژگون‌ و به‌ سلطه‌ و سلطنت‌ آنها خاتمه‌ خواهد داد . بدین‌ جهت‌ به‌ بهانه‌های‌ مختلف‌ در خانه‌ حضرت‌ عسكری‌ (ع‌) رفت‌ و آمد بسیار می‌كردند ، و جستجو می‌نمودند تا از آن‌ فرزند گرامی‌ اثری‌ بیابند و او را نابود سازند . به‌ راستی‌ داستان‌ نمرود و فرعون‌ در ظ‌هور حضرت‌ ابراهیم‌ (ع‌) و حضرت‌ موسی‌ (ع‌) تكرار می‌شد . حتی‌ قابله‌هایی‌ را گماشته‌ بودند كه‌ در این‌ كار مهم‌ پی‌ جویی‌ كنند . اما خداوند متعال‌ - چنانكه‌ در فصل‌ بعد خواهید خواند - حجت‌ خود را از گزند دشمنان‌ و آسیب‌ زمان‌ حفظ كرد ، و همچنان‌ نگاهداری‌ خواهد كرد تا مأموریت‌ الهی‌ خود را انجام‌ دهد . باری‌ ، علت‌ شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را سمی‌ می‌دانند كه‌ معتمد عباسی‌ در غذا به‌ آن‌ حضرت‌ خورانید و بعد ، از كردار زشت‌ خود پشیمان‌ شد . بناچار اطبای‌ مسیحی‌ و یهودی‌ كه‌ در آن‌ زمان‌ كار طبابت‌ را در بغداد و سامره‌ به‌ عهده‌ داشتند ، به‌ ویژه‌ در مأموریتهایی‌ كه‌ توطئه‌ قتل‌ امام‌ بزرگواری‌ مانند امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌) در میان‌ بود ، برای‌ معالجه‌ فرستاد . البته‌ از این‌ دلسوزیهای‌ ظ‌اهری‌ هدف‌ دیگری‌ داشت‌ ، و آن‌ خشنود ساختن‌ مردم‌ و غافل‌ نگهداشتن‌ آنها از حقیقت‌ ماجرا بود .
بعد از آگاه‌ شدن‌ شیعیان‌ از خبر درگذشت‌ جانگداز حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌) شهر سامره‌ را غبار غم‌ گرفت‌ ، و از هر سوی‌ صدای‌ ناله‌ و گریه‌ برخاست‌ . مردم‌ آماده‌ سوگواری‌ و تشییع‌ جنازه‌ آن‌ حضرت‌ شدند .
● ماجرای‌ جانشین‌ بر حق‌ امام‌ عسكری‌
ابوالادیان‌ می‌گوید : من‌ خدمت‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌) می‌كردم‌ . نامه‌های‌آن‌ حضرت‌ را به‌ شهرها می‌بردم‌ . در مرض‌ موت‌ ، روزی‌ من‌ را طلب‌ فرمود و چند نامه‌ای‌ نوشت‌ به‌ مدائن‌ تا آنها را برسانم‌ . سپس‌ امام‌ فرمود : پس‌ از پانزده‌ روز باز داخل‌ سامره‌ خواهی‌ شد و صدای‌ گریه‌ و شیون‌ از خانه‌ من‌ خواهی‌ شنید ، و در آن‌ موقع‌ مشغول‌ غسل‌ دادن‌ من‌ خواهند بود .
ابوالادیان‌ به‌ امام‌ عرض‌ می‌كند : ای‌ سید من‌ ، هرگاه‌ این‌ واقعه‌ دردناك‌ روی‌ دهد ، امامت‌ با كیست‌ ؟ فرمود : هر كه‌ جواب‌ نامه‌ من‌ را از تو طلب‌ كند . ابوالادیان‌ می‌گوید : دوباره‌ پرسیدم‌ علامت‌ دیگری‌ به‌ من‌ بفرما .
امام‌ فرمود : هركه‌ بر من‌ نماز گزارد . ابوالادیان‌ می‌گوید : باز هم‌ علامت‌ دیگری‌ بگو تا بدانم‌ .
امام‌ می‌گوید : هر كه‌ بگوید كه‌ در همیان‌ چه‌ چیز است‌ او امام‌ شماست‌ . ابوالادیان‌ می‌گوید : مهابت‌ و شكوه‌ امام‌ باعث‌ شد كه‌ نتوانم‌ چیز دیگری‌بپرسم‌ . رفتم‌ و نامه‌ها را رساندم‌ و پس‌ از پانزده‌ روز برگشتم‌ . وقتی‌ به‌ در خانه‌ امام‌ رسیدم‌ صدای‌ شیون‌ و گریه‌ از خانه‌ امام‌ بلند بود . داخل‌خانه‌امام‌ ، جعفر كذاب‌ برادر امام‌ حسن‌ عسكری‌ را دیدم‌ كه‌ نشسته‌ ، و شیعیان‌ به‌ او تسلیت‌ می‌دهند و به‌ امامت‌ او تهنیت‌ می‌گویند . من‌ از این‌ بابت‌ بسیار تعجب‌ كردم‌ پیش‌ رفتم‌ و تعزیت‌ و تهنیت‌ گفتم‌ . اما او جوابی‌ نداد و هیچ‌ سؤالی‌ نكرد . چون‌ بدن‌ مظ‌هر امام‌ را كفن‌ كرده‌ و آماده‌ نماز گزاردن‌ بود ، خادمی‌ آمد و جعفر كذاب‌ را دعوت‌ كرد كه‌ بر برادر خود نماز بخواند . چون‌ جعفر به‌ نماز ایستاد ، طفلی‌ گندمگون‌ و پیچیده‌ موی‌ ، گشاده‌ دندانی‌ مانند پاره‌ ماه‌ بیرون‌ آمد و ردای‌ جعفر را كشید و گفت‌ : ای‌ عمو پس‌ بایست‌ كه‌ من‌ به‌ نماز سزاوارترم‌ . رنگ‌ جعفر دگرگون‌ شد . عقب‌ ایستاد . سپس‌ آن‌ طفل‌ پیش‌ آمد و بر پدر نماز گزارد و آن‌ جناب‌ را در پهلوی‌ امام‌ علی‌ النقی‌ علیه‌ السلام‌ دفن‌ كرد . سپس‌ رو به‌ من‌ آورد و فرمود : جواب‌ نامه‌ها را كه‌ با تو است‌ تسلیم‌ كن‌ . من‌ جواب‌ نامه‌ را به‌ آن‌ كودك‌ دادم‌ . پس‌ " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این‌ كودك‌ كه‌ بود ، جعفر گفت‌ : به‌ خدا قسم‌ من‌ او را نمی‌شناسم‌ و هرگز او را ندیده‌ام‌ . در این‌ موقع‌ ، عده‌ای‌ از شیعیان‌ از شهر قم‌ رسیدند ، چون‌ از وفات‌ امام‌ (ع‌) چند تن‌ از آن‌ مردم‌ نزد جعفر رفتند واز او پرسیدند : بگو كه‌ نامه‌هایی‌ كه‌ داریم‌ از چه‌ جماعتی‌ است‌ و مالها چه‌ مقدار است‌ ؟ جعفر گفت‌ : ببینید مردم‌ از من‌ علم‌ غیب‌ می‌خواهند ! ای‌ مردم‌ قم‌ با شما نامه‌هایی‌ است‌ از فلان‌ و فلان‌ و همیانی‌ ( كیسه‌ای‌ ) كه‌ در آن‌ هزار اشرفی‌ است‌ كه‌ در آن‌ ده‌ اشرفی‌ است‌ با روكش‌ طلا . شیعیانی‌ كه‌ از قم‌ آمده‌ بودند گفتند : هر كس‌ تو را فرستاده‌ است‌ امام‌ زمان‌ است‌این‌ نامه‌ها و همیان‌ را به‌ او تسلیم‌ كن‌ . جعفر كذاب‌ نزد معتمد خلیفه‌ آمد و جریان‌ واقعه‌ را نقل‌ كرد . معتمد گفت‌ : بروید و در خانه‌ امام‌ حسن‌ عسكری‌ (ع‌) جستجو كنید و كودك‌ را پیدا كنید . رفتند و از كودك‌ اثری‌ نیافتند . ناچار " صیقل‌ " كنیز حضرت‌ امام‌ عسكری‌(ع‌) را گرفتند و مدتها تحت‌ نظر داشتند به‌ تصور اینكه‌ او حامله‌ است‌ . ولی‌ هرچه‌ بیشتر جستند كمتر یافتند .
منبع : سایت اهل بیت


همچنین مشاهده کنید