پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


درباره محمود برآبادی


درباره محمود برآبادی
محمودبرآبادی نویسنده ادبیات کودک
▪ متولد: ۱۳۳۱
▪ لیسانس جغرافیا از دانشگاه تربیت معلم، خرداد ۱۳۵۷
▪ فوق لیسانس برنامه ریزی شهری و منطقه ای از دانشگاه ملی (شهید بهشتی)، بهمن ۱۳۶۴
▪ انتشار نزدیک به ۵۰ اثر در حوزه ادبیات کودک
▪ عضو هیأت مدیره انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
▪ رئیس و نایب رئیس انجمن در یک دوره
▪ داور کتاب سال کودک و نوجوان در دو دوره.
▪ برخی از آثار او عبارتند از: حماسه کوچی، سیل، هزارپا، داستان گل سرخ، آغاز، آن کس که حقیقت را می داند، بهاری دیگر، آتش زیر خاکستر، بالایی ها و پایینی ها، دنیای کوچک جوجه تنبل، مشهدی حسن آسیابان ما است، یادهای کودکی، تصویرها چگونه جان گرفتند، سه قصه، دو قصه، جوجه تنبل، توپ احمد، لباس ورزشی رضا، اشتباه منیژه، امتحان بنفشه، مینا و عروسکش، آبنبات چوبی، فرفره کاغذی، کاسه چینی مادربزرگ، کیف احمد، شوخی، دوچرخه سواری در خیابان، بازی خطرناک، داستان تاریخی، پدر بزرگ ستاره، آبگیر و مرغابی ها، بچه ها در خیابان، بچه ها مواظب باشید، میکروسکوپ، بچه ها در ترافیک، پروانه های سپید، علاءالدین و چراغ جادو (بازنویسی)، قائم مقام فراهانی (زندگینامه)، ابن سینا (زندگینامه)، لبخند با بزرگان، کارمند نمونه، عبدالرحمن جامی (زندگینامه)، حکایت های شیرین از گنجینه ادب پارسی، آبچلیک پاکوتاه، عین القضات همدانی(زندگینامه)، امیراسماعیل سامانی، ابوریحان بیرونی، افسانه های مردم ایران، سرداران نامی ایران (۵ جلد)، لبخند با بزرگان (جلد ۲)، سامسون (بازنویسی از تاریخ طبری، روزهای آبی، الفبای شهر (مجموعه مقالات) و ...
محمود برآبادی نویسنده نام آشنای ادبیات کودکان و نوجوانان و از زمره پیشگامان این حوزه ادبی است. نیابت ریاست انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و دو دوره داوری کتاب سال کودکان و نوجوانان و همچنین برگزاری جلسات نقد و بررسی داستان، حضور او را در این عرصه پررنگ تر نیز کرده و به حوزه های اجرایی و سیاست گذاری ادبیات کودک کشانده است. در کنار اینها، برآبادی داستان نویسی برای بزرگسالان را هم دنبال می کند و بازگردانی و بازآفرینی داستان های تاریخی برای بچه ها را نیز در کارنامه اش ثبت کرده است. محمود برآبادی در شهریور ۱۳۳۱ در شهر سبزوار به دنیا آمد. در دوران مدرسه، خانواده اش یک بار به روستا و دوبار به سبزوار کوچ می کنند و در بازگشت به شهر خانواده اش در دروازه عراق در غرب سبزوار ساکن می شوند و برآبادی کوچک در مغازه بقالی و عطاری پدر مشغول به کار می شود. در همین دوران است که نخستین سوژه داستانی اش شکل می گیرد. در اوقاتی که پدر در مغازه نبود، بچه ای یوسف نام به مغازه می آمد که بعدها پدر موقع دزدی مچ او را می گیرد و ...
«داستان «عبرت» را در سال های اول مدرسه با همین دستمایه برای روزنامه دیواری نوشتم که مورد استقبال بچه ها قرار گرفت فقیهی، معلم انشای ما این داستان را خواند و از من خواست کار نویسندگی ام را ادامه بدهم.» ادامه کار نویسندگی برای او همراه بوده است با تنظیم روزنامه های دیواری برای سایر مدارس و گنجاندن داستان های تازه نوشته شده اش در همین روزنامه های دیواری. با شروع کلاس ششم و کوچ خانواده از دروازه عراق به دروازه نیشابور سبزوار و راهی شدن او به دبیرستان دکتر غنی، برآبادی دوازده ساله خبرنگاری برای مجله اطلاعات دختران و پسران را تجربه می کند. «با این حرفه، پای من به محافل و مجامع شهر برای کسب خبر باز شد، اما به دلیل نداشتن کارت خبرنگاری نتوانستم در مراسمی که در تالار فرهنگ سبزوار برگزار بود، شرکت کنم. فردای آن روز تقاضای کارت خبرنگاری کردم، اما به من گفتند تو خبرنگار خوبی نمی شوی، چون باید می توانستی با ابتکار خودت هر طور که شده بود، وارد مراسم می شدی» . در همین روزها، خواندن ماهنامه ای به نام «پیک سبزوار» که برادرش از نویسندگان آن بود، او را با شاعرانی چون حمید سبزواری آشنا کرد. او همچنان با کرایه کتاب از کتابفروشی مطالعه داستان را ادامه می دهد و با ادبیات داستانی معاصر ایران بیش از پیش آشنا می شود. برآبادی همه این ها را در کنار یک عامل دیگر در شکوفایی استعدادش و جهت گیری علاقه ادبی اش به سمت داستان نویسی دخیل می داند. در شب های پرستاره و بلند سبزوار و نبود رسانه هایی مانند رادیو و تلویزیون:«چیزی که رونق داشت تعریف کردن قصه و به گویش روستایی اوسنه یا همان افسانه بود. پدرم یکی از همین اوسنه خوان ها بود که در شب نشینی ها، جمعیت حاضر را با نقل گرم و بیان شیوای خود مسحور می کرد. من با این که تا غروب با بچه ها در کوچه های شهر بازی و تقلا می کردم، در ذائقه کودکی ام شنیدن قصه های پدر را شیرین تر از خواب می دانستم. به همین خاطر پابه پای پدر در این نشست ها حضور داشتم.»
روزگار جوانی برای برآبادی با مهاجرت به تهران آغاز می شود، جایی که اتفاقاتش برای داستان شدن بسیار مناسب بود: «در تهران، به اتفاق برادرم و یک دوست ساکن کوچه حاج نایب در شمس العماره تهران بودیم در همسایگی ما یک مسافرخانه بود که هیچ وقت خدا، خالی از اتفاق نبود. رفت و آمد، هیاهو، دعوا و کتک کاری همیشگی بود. صاحب این مسافرخانه زن عربی به نام خیریه خانم بود که معمولاً در این اتفاق ها نقش مهمی را ایفا کرد و دست کمی از یک مرد نداشت.» از طرفی، او به خاطر کار در چاپخانه شمس به عنوان کارگر حروفچین، ناچار به خواندن داستان های زیادی در زمان کار بود. کار در چاپخانه و درس خواندن شبانه و متفرقه او را به سال های دانشجویی رساند: «در سال ۱۳۵۰ در رشته جغرافیای انسانی وارد دانشگاه شدم و از آنجا فعالیت های دانشجویی و ادبی و سیاسی ام را شروع کردم. در آنجا نشریه ای به نام پگاه را همراه با تعدادی از دانشجویان منتشر می کردیم.»
اما کار این نشریه ناتمام می ماند و برآبادی ۵ اسفند ۱۳۵۳ در تظاهرات دانشجویی دستگیر می شود و بعد از دو ماه، از کمیته مشترک ضدخرابکاری به زندان قصر منتقل و در آنجا به ۱۵ ماه زندان محکوم می شود، اما پس از گذراندن دوران محکومیت هم آزاد نمی شود! «به دلیل شرایط خاص آن زمان و اوج فعالیت های انقلابی علیه رژیم شاه، زندانی ها را حتی بعد از پایان محکومیت آزاد نمی کردند، مرا هم به زندان اوین منتقل کردند.»
در همان روزهای زندان، بیرون از آن جا نخستین کتابش به نام «حماسه کوچی» که داستانی برای کودکان بود ، منتشر می شود و تا آزادی او، به دلیل استقبال زیاد هشت بار تجدید چاپ می شود.
روزهای زندان همراه با برگزاری مخفیانه جلسات ادبی ادامه داشت تا این که در اردیبهشت سال ۵۶ از زندان آزاد می شود: «در همین سال، فارغ التحصیل شدم و در سال ۵۷ در رشته فوق لیسانس برنامه ریزی شهری و منطقه ای وارد دانشگاه شهید بهشتی (ملی) شدم که به علت انقلاب فرهنگی تحصیلم در این رشته تا سال ۶۴ طول کشید.» برآبادی از آن زمان تاکنون در حوزه های مختلف ادبیات، به ویژه داستان برای کودکان و نوجوانان مشغول فعالیت بوده است، فعالیتی که حاصل آن انتشار نزدیک به ۶۰ کتاب در این زمینه بوده است، کتاب هایی که حدود ۱۵ جلد از آنها با نام ب. بیدار و م. پور حبیب منتشر شده است. کتاب سیل او در سال ۱۳۵۶ به عنوان کتاب برگزیده نوجوانان انتخاب و در همین سال ها داستان هایش در مجله All childrenدر کالیفرنیا منتشر می شود. وی از همین جایگاه نگاه جدی به ادبیات کودک دارد: «در روزگاری نه چندان دور نه به کودکان این قدر بها می دادند و نه کتاب ها و خواندنی های کودکان آن قدر بود که بتوان از آن به عنوان ژانر ادبی نام برد، اما اینک ما در جامعه ای زندگی می کنیم که بخش اعظم آن را کودکان و نوجوانان تشکیل می دهند و به دلیل تغییر شرایط اجتماعی و فرهنگی که بخشی از آن ملهم از شرایط جهانی و برخی ناشی از گسترش فناوری های نوین ارتباطی است، توجه به کودک بیش از پیش در کانون توجه خانواده قرار گرفته است. تیراژ کتاب های کودکان و نوجوانان به مراتب از کتاب های بزرگسال افزون تر است، نویسندگان و شاعران خاص کودک و نوجوان بسیاری داریم و رمان هایی که از سوی نویسندگان ایرانی برای این گروه سنی نوشته می شود آنقدر است که در جشنواره های انتخاب کتاب جایگاه ویژه و خاصی به آن اختصاص یابد.» در این سال ها، برآبادی با عضویت در هیأت مدیره انجمن نویسندگان کودک و نوجوان نقش اجرایی در پیشبرد شرایط ایده آل برای ادبیات کودک نیز داشته است.انجمن در سال ۱۳۷۸ تأسیس شده و شامل پنج کمیته است که فعالیت های تخصصی انجمن را انجام می دهند. این کمیته ها عبارت اند از: کمیته آموزش و پژوهش، کمیته رفاهی، کمیته حقوقی، کمیته فرهنگی و کمیته روابط عمومی. این انجمن در حال حاضر۲۳۰ عضو فعال و ۷۰ عضو غیرفعال دارد. اعضای آن شامل پژوهشگران، منتقدان، روزنامه نگاران، شاعران، نویسندگان و مترجمان حوزه ادبیات کودک می شود. برآبادی درباره این انجمن می گوید: «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان هر قدر از افرادی متعلق به سلایق گوناگون ادبی و هنری برخوردار باشد، غنا و کارآمدی افزون تری خواهد داشت. انجمن نویسندگان کودک و نوجوان نهادی صنفی و غیردولتی است که نویسندگان، پژوهشگران، مترجمان، شاعران و روزنامه نگاران حوزه کودک و نوجوان در آن گرد آمده اند. انجمن نویسندگان یک حزب سیاسی نیست که همه در آن یک شکل و همنوع بیندیشند، بلکه هر چقدر از تنوع ادبی و هنری برخوردار باشد به رشد و بالندگی بیشتری دست پیدا می کند.» برآبادی درباره اقتباس های دینی در ادبیات کودک می گوید: «اعتقادات دینی مردم به عنوان جهان بینی آنان اثر خود را بر زندگی اجتماعی، سنن و رسوم ما گذاشته و برغنای فرهنگی کشورمان افزوده است. ادبیات محملی برای مطرح کردن همه چیز است، منتها شکل طرح مسائل، باید ادیبانه و هنری باشد. ایدئولوژی ها جهان بینی افراد جامعه اند و طبیعی است که جهان بینی افراد در هنری که از فکر و ذهن آن ها تراوش می کند، بازتاب خواهد داشت. نویسنده به عنوان کسی که کاری فکری انجام می دهد، طبیعتاً جهان بینی خود را در اثرش منعکس می کند، منتهای این انعکاس الزاماً باید به شکلی هنرمندانه با بهره گیری از اسلوب های هنری کار باشد.
ما در کشوری با تمدن دیرینه زندگی می کنیم که در مرکز تمدن دنیای قدیم واقع شده است. ایران بخشی از خاورمیانه است که مرکز تمدن بشری بوده است. خاورمیانه مکانی است که ادیان بزرگ الهی از این جا نشأت گرفته است و ایران متأثر از چنین وضعیتی بوده است.» او درباره اقتباس ادبی از قرآن کریم برای کودکان نیز نظریات ویژه ای دارد: «موضوع اقتباس ادبی از قرآن از دو دیدگاه می تواند مورد بررسی قرار گیرد. یکی از جنبه فرم و ساختار و دیگر محتوا. در حوزه فرم یا شکل، هیچ محدودیتی وجود ندارد و برداشت نویسنده می تواند همه انواع ادبی را در بر بگیرد. درواقع، می توان از همه زوایای دید و شیوه های بازآفرینی و بازنویسی و الهام در این خصوص استفاده کرد. با این حساب، از جنبه فرمی محدودیتی در میان نیست و همه چیز به مهارت و میزان تسلط نویسنده بر تکنیک های داستانی مربوط می شود.
موضوع دیگر محتواست و این که نویسنده تا چه اندازه می تواند وفادار به متن و اصل اثر باشد. در اینجا با دو محدودیت مواجهیم. محدودیت اول به مخاطب اثر بازمی گردد. محتوای مورد نظر نویسنده می بایست با سطح درک و شناخت خواننده از آن موضوع متناسب باشد. در واقع، ممکن است مضامینی برای سنین پایین قابل طرح نباشد و باید آنها را برای افراد دیگر روایت کرد.
محدودیت دیگر به نوع تلقی نویسنده از قرآن کریم برمی گردد که باید در این مرحله با حساسیت های موجود در جامعه هماهنگ عمل کرد. زمانی که به آثار اقتباسی از متون مقدس و احادیث و روایات نگاه می اندازیم، متوجه می شویم که در برداشت های آنها رعایت ملاحظات و حساسیت هایی وجود داشته است. این موضوع از یک سو به آگاهی و شناخت نویسنده و از دیگر سو به شیوه مطرح کردن آن مرتبط است.
در داستان، خوشبختانه محدودیت های بصری مثل سینما و تئاتر و ... کمتر است چرا که با تصویر سروکار نداریم. در تئاتر و سینما به دلیل منع تصویر کردن شخصیت ها محدودیت های بیشتری وجود دارد؛ همچنان که می بینیم در سریال های تلویزیونی برای روایت زندگی معصومین (ع) از شیوه های خاصی بهره می برند. نکته دیگر که باید مدنظر باشد شناخت نویسنده از متن مقدس و شخصیت های معصوم و مورد احترام است که در کنار توانمندی فنی و ادبی پدیدآورنده عاملی مؤثر و مهم به شمار می رود. از آخرین آثار برآبادی باید از مجموعه ۵ جلدی داستانی ـ تاریخی «سرداران نامی ایران» یاد کرد. این مجموعه که قرار است در ۱۰ جلد منتشر شود، به سبک کمیک استریپ برای مخاطب کودک و نوجوان طراحی شده که نقاشی های آن را سعید رزاقی انجام داده است. در ۵جلد از مجموعه سرداران نامی ایران، سرگذشت سه سردار ایرانی قبل از اسلام با نام های آریو برزن (در زمان اسکندر مقدونی)، سورنا (دوره پارتیان) و بهرام چوبینه (در زمان ساسانیان) و دو سردار متعلق به پس از اسلام به نام های طاهر ذوالیمینین و ابومسلم خراسانی روایت شده است. محمود برآبادی این داستان ها را تاریخی اما غیرقابل استناد و مبتنی بر رویدادهای تخیلی از جانب نویسنده عنوان کرده است. وی راهکارهای قابل توجهی برای ترویج فرهنگ کتابخوانی نزد کودکان و نوجوانان ارائه می دهد: «برای جلب دانش آموزان به مطالعه کتاب باید در گزینش کتاب مورد نیاز کتابخانه های مدارس و روند خرید این کتاب ها تجدیدنظر شود چرا که تاکنون رویه خرید، تعیین منابع، انتخاب موضوع و نوع این کتاب ها به گونه ای بوده که در آنها با علایق و خواسته های دانش آموزان و کیفیت هنری کتابها توجه کافی نشده است و به همین خاطر بیشتر دانش آموزان هم علاقه ای به مطالعه این کتابها ندارند. نویسندگان یا نهادهای مدنی حوزه کتاب نمی توانند در امور اجرایی این بخش دخالتی داشته باشند اما مقام های مسئول باید به نظر و یافته های آنان در سیاستگذاری ها و تعیین اهداف این حوزه مانند خرید کتاب برای کتابخانه های مدارس توجه کنند تا نتایج بهتری نسبت به گذشته حاصل شود.»
سیدجلال الدین مظلومی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید