پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


۵۵ بهانه مشهور


۵۵ بهانه مشهور
كسانی كه موفق نمی شوند، یك ویژگی مشخص دارند. آن ها «همه دلایل شكست» را می دانند، اما برای توجیه عدم موفقیت خود از بهانه های مختلف استفاده می كنند.
بعضی از این بهانه ها زیركانه اند و بعضی با حقایق، قابل توجیه می باشند. اما از بهانه نمی توان برای رسیدن به هدف استفاده كرد. جهان تنها می خواهد یك چیز بداند: موفق شدید یا خیر؟
یك تحلیلگر شخصیت، لیستی از معمول ترین بهانه های استفاده شده فراهم كرد. با مطالعه لیست، خود را با دقت بررسی كنید و مشخص نمایید چند تا از این بهانه ها- در صورت وجود- جزو صفات شما هستند.
اگر زن و فرزند نداشتم...
اگر «عامل محرك» داشتم...
اگر پول داشتم...
اگر تحصیلات مناسب داشتم...
اگر می توانستم شغل پیدا كنم...
اگر سلامتی داشتم...
اگر وقت داشتم...
اگر وضعیت بهتر بود...
اگر مردم من را درك می كردند...
اگر می توانستم زندگی ام را از اول شروع كنم...
اگر از حرف «دیگران» ترس نداشتم...
اگر به من فرصت داده می شد...
اگر الان فرصت داشتم...
اگر مردم از من بدشان نمی آمد...
اگر چیزی اتفاق نیفتد كه باعث توقفم بشود...
فقط اگر یك ذره جوان تر بودم...
فقط اگر می توانستم چیزی را كه می خواهم انجام بدهم...
اگر ثروتمند متولد شده بودم...
اگر می توانستم «آدم های درست و حسابی» را ملاقات كنم...
اگر استعدادی را كه بعضی مردم دارند، داشتم...
اگر جرأت دفاع از خود را داشتم...
اگر فرصت های گذشته را غنیمت می شمردم...
اگر مردم روی اعصابم راه نمی رفتند...
اگر مجبور نبودم كارهای خانه را انجام بدهم و از بچه ها مراقبت كنم...
اگر می توانستم مقداری پول پس انداز كنم...
اگر خانواده ام من را درك می كردند...
اگر در یك شهر بزرگ زندگی می كردم...
اگر می توانستم از نو شروع كنم...
اگر آزاد بودم...
اگر شخصیت بعضی آدم ها را داشتم...
اگر این قدر چاق نبودم...
اگر استعدادهایم شكوفا می شد...
اگر «فرصت» به دست می آوردم...
اگر می توانستم از زیر بار قرض بیرون بیایم...
اگر شكست نمی خوردم...
فقط اگر می دانستم چطوری...
اگر همه با من مخالفت نمی كردند...
اگر این همه نگرانی نداشتم...
اگر می توانستم با فرد مناسبی ازدواج كنم...
اگر این قدر ساده لوح نبودم...
اگر مردم این قدر بی تفاوت نبودند...
اگر خانواده ام این قدر غیرمعقول نبودند...
اگر از خودم مطمئن بودم...
اگر بدشانس نبودم...
اگر بخت با من یار بود...
اگر این حقیقت نداشت كه «آنچه قرار است بشود، می شود»...
اگر لازم نبود این همه كار كنم...
اگر پولم را از دست نداده بودم...
اگر در محله دیگری زندگی می كردم...
اگر یك «گذشته» نداشتم...
اگر از خودم شغلی داشتم...
اگر دیگران به حرف هایم گوش می دادند...
اگر مدیر من را درك می كرد...
اگر كسی را داشتم كه به من كمك كند...
اگر...اگر... اگر... و این بزرگترین شان است. اگر شجاعت داشتم خود را همانطور كه هستم ببینم، می توانستم بفهمم چه اشكالی دارم و بعد آن را درست می كردم. بعد شاید مهلت داشتم از اشتباهاتم درس بگیرم و از تجربیات دیگران چیزی بیاموزم. یا این كه، اگر وقت بیشتری صرف بررسی ضعف های خود می كردم و وقت كمتری صرف بهانه سازی برای پوشش دادن آن ها می نمودم، الان در جایی بودم كه می خواستم باشم.
بهانه سازی برای توجیه شكست، سرگرمی همه گیر است. قدمت این عادت به اندازه عمر بشر است و برای موفقیت سمی كشنده به حساب می آید! چرا مردم به بهانه هایشان وابسته اند؟ جواب واضح است. آن ها از بهانه هایشان دفاع می كنند، چون خودشان آن ها را خلق كرده اند! بهانه انسان، فرزند قوه تصور خود اوست. این طبیعت انسان است كه از فرزند مغز خودش حمایت كند.
بهانه سازی عادتی عمیقاً ریشه ای است. ترك عادت بسیار مشكل است. مخصوصاً زمانی كه توجیهی برای كارهایی كه انجام می دهیم باشد. افلاطون همین حقیقت را در ذهن داشت، هنگامی كه گفت: «اولین و مهم ترین پیروزی، غلبه بر خود است. مغلوب شدن بر خود، سنگین ترین و شرم آورترین چیزهاست.»
فیلسوف دیگری نیز با همین اندیشه گفته است: «برایم بسیار عجیب و شگفت بود، زمانی كه فهمیدم زشت ترین چیزهایی كه در دیگران می دیدم، چیزی جز انعكاس طبیعت خودم نبودند.»
البرت هابارد گفته است:«همیشه برای من معما بوده كه چرا مردم با بهانه سازی برای ضعف هایشان این همه خود را فریب می دهند. اگر به گونه دیگری رفتار می كردند، همین زمان برای معالجه ضعف ها كافی بود و نیازی به بهانه وجود نداشت.»
مترجم: فاطمه شفیعی سروستانی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید