پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

اسلام و کرامت انسان


اسلام و کرامت انسان
پیش از بحث درباره «کرامت انسان در اسلام» به عنوان موضوعی در نگرش و تفكر اسلامی که مورد اهتمام بسیار قرار دارد، ضروری است خلاصه ای از نتایج موضوع مزبور و تأثیر فراوان و گسترده آن را در تحقق اهداف رسالت انبیاء ارائه دهیم. نخستین گام در راه تربیت انسان و ارتقاء اندیشه وی در تمامی مراحل تكامل عبارت است از قرار دادن انسان در مسیری كه كرامت خویش را درك كند و نسبت به بزرگی انسان و ارجمندی مقام خود اشعار و درك درخور داشته باشد و به همه شئون خویشتن خویش اهتمامی شایسته ورزد. چون در غیراین صورت چه بسا هیچ گاه برای اعتلای انسانی خود اهتمامی نورزد و جهت اصلاح وضع خویش هیچ‌گونه كوششی مبذول ندارد. آنطور كه حال و آینده و گذشته اش عبث و بی‌معنا و پوچ نمایانده شود. طبیعتاً در چنین حالتی امكان اقناع و اشباع وجدان خویش را از طریق كار و كوشش از دست می دهد و نیز تلاش برای دعوت وی به سوی بهبودی امور و اوضاع زندگی اش و تحرك او به جانب حیاتی بهتر و برتر بی‌تأثیر می گردد.
در نتیجه به صورت موجودی سست، بی‌تحرك، لاابالی، بیحاصل و دلخوش نسبت به وضع موجود خود و مخالف هرگونه تغییر و تحرك و سعی و كوشش باقی می ماند.
ما منكر این نیستیم كه حب نفس غریزه ای نهفته در نهاد انسان است تا با قدرت آن بتواند از موجودیت خود دفاع كند و برای فراچنگ آوردن چیزهای خوب تلاش نماید. لكن ما می گوئیم این غریزه آنگاه می تواند در جهت خیر و سعادت انسان فعال باشد كه فعالیت آن متناسب با سطح آگاهی انسان تنظیم شود؛ در جهت خیر و سعادت متناسب با انسان كار كند و در جهت امور منافی با خیر و سعادت وی از كار بایستد.
بنابراین حب ذات نیرویی است كه انسان را به جنبش و تكاپو و دفاع از موجودیت خود وا می دارد. ولی تنها آگاهی نسبت به كرامت و ارجمندی انسان است كه شأن و مقام او را تحدید و مشخص می كند و با ترسیم خطوط و مرزهای معینی سیره، سلوك، خط مشی، اهداف بلند و متعالی انسان را می نمایاند و دشمنان را می شناساند و طریق دفاع در برابر آنها را نشان می دهد.
نیز ما این را انكار نمی كنیم كه ممكن است بتوان با كار طاقت‌فرسا و كوشش و مشقت بسیار سطح زندگی انسان را بالا برد. لكن بر این باوریم كه این شیوه، بهترین و برترین شیوه جهت تكامل انسان نیست بلكه چه بسا پیروی از چنین شیوه ای نتایجی منفی را به دنبال آورد و عقده های روانی را باعث شود. لذا از این شیوه به سبب آنكه عواقب منفی در پی دارد و مسئولیت را به جای آنكه به عهده اجتماع بگذارد متوجه افراد می كند باید روی گرداند. این قسمت از بحث را كه در حوزه تخصص دانشمندان روانشناس و علوم تربیتی است به ایشان وامی گذاریم و بررسی خویش را درباره اسلام و كرامت انسان آغاز می كنیم.
● انسان جانشین خداوند بر روی زمین
انسان در دیدگاه اسلام، خلیفه و جانشین خداوند بر روی زمین است. نسبت به تمامی «اَسماء» علم و آگاهی دارد و مسجود جمیع فرشتگان و «ملائكهٔ‌الله» است:
وَ اِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَهِٔ اِنّی جاعِلٌ فِی‌الْاَرضِ خَلیفَهًٔ قالوا اَتَجعَلُ فِیها مَن یُفسِدُ فِیها وَ یَسفِكُ‌الدِّمآءَ وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ اِنّی اَعلَمُ ما لا تَعلمُونَ، وَ عَلـَّمَ آدَمَ ‌الاَسمآءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُم عَلَی‌المَلائِكَهِٔ فَقالَ اَنبِئوُنی بِاَسمآءِ هؤُلاءِ اِن كُنتُم صادِقینَ، قالوُا سُبحانَكَ لاعِلمَ لَنَآ اِلاّ ماعَلَّمتَنَا اِنَّكَ اَنتَ‌الْعَلِیمُ‌الْحَكِیمُ، قالَ یاآدَمُ اَنْبِئْهُم بِاَسمآئِهِم فَلَمَّآ اَنْبَاَهُم بِاَسمآئِهِم قالَ اَلَم اَقـُل لَكُم اِنّی اَعلَمُ غَیبَ‌السَّمَوَ اتِ وَالْاَرضِ وَ اَعلَمُ ما تـُبدُونَ وَ ما كُنتُم تَكتُمُونَ، وَ اِذ قـُلنَا لِلمَلائِكَهِٔ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا.(بقره:۳۰-۳۴)
و چون پروردگارت به فرشتگان گفت من گمارنده جانشینی در زمینم، گفتند آیا كسی را در آن می‌گماری كه در آن فساد می‌كند و خون‌ها می‌ریزد، حال آنكه، ما شاكرانه تو را نیایش می‌كنیم و تو را به پاكی یاد می‌كنیم؛ فرمود من چیزی را می‌دانم كه شما نمی‌دانید. و همه نام‌ها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت اگر راست می‌گویید به من از نامهای ایشان خبر دهید. گفتند پاكا كه تویی، ما دانشی نداریم جز آنچه به ما آموخته‌ای، تو دانای فرزانه‌ای. فرمود ای آدم آنان را از نام‌هایشان خبر ده؛ و چون از نام‌هایشان خبرشان داد، فرمود آیا به شما نگفتم كه من ناپیدای آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و آنچه را آشكار می‌دارید و آنچه را پنهان می‌داشتید می‌دانم. و چنین بود كه به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده برید، آنگاه همه سجده بردند.
مفهوم خلیفه با وضوح هر چه تمامتر استقلال بشر و حریت و آزادی او را در دخل و تصرف بر روی زمین آشكار می سازد. اما راه های ترسیم شده برای او و خطوط نوشته شده جهت هدایت و رشد وی، در واقع نصایح و اندرزها و دلالت‌هایی است كه خداوند متعال برای خلیفه و جانشین خود (در روی زمین) مقرر داشته است. تعلیم اسماء به آدم-اسمائی كه مرجع ضمیر «هُم» كه ویژه ذوی‌العقول است- می باشد، تأكید ویژه ایست. پروردگار پس از این كه فرشتگان به عجز خویش اعتراف كردند، تأكید می فرماید كه ذات مقدس الهی، غیب و پنهانی‌های آسمان‌ها و زمین را می داند. چنین «تعلیم و تأكیدی» امكانات و قدرت متعالی انسان را منعكس می كند؛ قدرت و توانایی انسان نسبت به شناخت تمامی موجودات و معرفت به فعل و انفعالات نیروها و انرژی هایی كه در دایره خلافت وی و تحت تصرف او در حیات ایدئولوژیكی و مكتبی اش قرار دارند.
سجود ملائكه (به عنوان موجودات عالی و نخبه جهان) تأكید صریحی است بر خضوع و كرنش همه موجودات در برابر انسان و اطاعت و فرمانبرداری آنها از وی. چنین معنی و مفهومی را با وضوح و روشنی بیشتر به زودی بیان خواهیم كرد. پس استقلال در تصرف، قدرت بهره مندی از امكانات گسترده و خضوع و خشوع موجودات در مقابل انسان، صفات سه‌گانه ای است كه ما آنها را از آیات فوق و در قالب عباراتی در عالیترین درجه تكریم و احترام می فهمیم.
● انسان و آزادی در تصرف
به باور من ملائكه از ابتدا استقلال بشر را در عمل و تصرف در زمین درك می كردند و می دانستند كه این استقلال كامل و همه جانبه تحقق‌پذیر نخواهد بود، مگر آنكه انسان توانایی شناخت شرور و زشتی ها و نیز امكان و اختیار انجام دادن زشتی و پلیدی را داشته باشد. همین درك و شعور بود كه ملائكه را وا داشت كه بگویند: این انسان (انسان مستقل) در زمین فساد و خونریزی می كند. ولی با این همه احوال مشاهده می كنیم كه چنین خطری از مقام انسان و كرامت وی چیزی نمی كاهد، بلكه این خطر كردن را چونان شرطی بنیادین برای استقلال انسان و حریت و آزادی او در عمل و تصرف، بارز و برجسته می سازد.
اما «ابلیس» در رأی و نظر قرآن تنها موجودیست كه از سجده بر آدم ابا می كند و نسبت به وی تكبر می ورزد و از مقام ملكوت خداوند طرد می شود و مجازاتش به عذاب روز قیامت موكول می گردد.
فسَجَدَالمَلائِكَهُٔ كُلـُّهُم اَجمَعُونَ، اِلاّ اِبلیسَ اِستَكبَرَ وَ كانَ مِنَ الكافِرینَ، قالَ یا اِبلیسُ ما مَنَعَكَ اَن تَسجُدَ لِما خَلَقتُ بِیَدِیَّ استَكبَرتَ اَم كُنتَ مِنَ ‌العَالینَ، قالَ اَنَا خَیرٌ مِنهُ خَلَقتَنی مِن نارٍوَ خَلَقتَهُ مِن طینٍ، قالَ فَاخرُج مِنهَا فَاِنَّكَ رَجیمٌ، وَاِنَّ عَلیكَ لَعنَتی اِلی یَومِ الدِّینِ، قالَ رَبِّ فَانظِرنی اِلی یَومَ یُبعَثوُنَ، قالَ فَاِنَّكَ مِنَ المُنظَرینَ، اِلی یَومِ الوَقتِ ‌المَعلوُم، قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَاَُغوِیَنَّهُم اَجمَعینَ، اِلاَّ عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصینَ، قالَ فَالحَقُّ وَ الحَقَّ اَقوُلُ، لَاَملَاَنَّ جَهَنَمَّ مِنكَ وَ مِمَّن تَبِعَكَ مِنهُم اَجمَعینَ.(ص:۷۳-۸۵)
آنگاه فرشتگان همگی سجده كردند. مگر ابلیس كه كبر ورزید و از كافران شد. فرمود ای ابلیس چه چیزی تو را از سجده به آنچه با دستان خویش آفریده‌ایم، بازداشت؟ آیا كبرورزیدی یا از بلندمرتبگان بودی؟ گفت من بهتر از او هستم؛ «چرا» كه مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل آفریده‌ای .فرمود از آنجا «بهشت» بیرون شو كه تو مطرودی. و لعنت من تا روز جزا بر تو باد. گفت پروردگارا پس مرا تاروزی كه «همگان» برانگیخته شوند مهلت ده. فرمود تو از مهلت یافتگانی .تا روز آن هنگام معین. گفت «سوگند» به عزّت تو كه همگی آنان را گمراه خواهم ساخت. مگر از میان آنان، آن بندگانت را كه اخلاص یافته‌اند. فرمود حق است و حق را می‌گویم. كه جهنم را از تو و كسانی از آنان كه از تو پیروی می‌كنند، جملگی آكنده خواهم ساخت.
این ابلیس كه پس از امتناع از سجده بر آدم به عنوان «شیطان رجیم» نامیده می شود، رهبری لشكریان «شر» را در حیات انسانی به عهده می گیرد و جنگ و نزاع محتومی را، هم در جهان خلقت و هم در نفس انسانی، به راه می اندازد. (كه البته) پیروزمندان در این نبرد بندگان مخلص و بی‌آلایش خداوند می باشند، آنهایی كه میوه های درخت آفرینش و گل های سرسبد وجودند. آفریدگار، جهان را به خاطر آنان آفریده و آن را عرصه خلافت وی قرار داده است. انسانی كه با دست (قدرتمند) خداوند ساخته و «روح خدا» در كالبد او دمیده شده است:
اِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَهِٔ اِنّی خالِقٌ بَشَرا ًمِن طینٍ، فَاِذا سَوَّیتَهُ وَ نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ.(ص:۷۱-۷۲)چنین بود كه پروردگارت به فرشتگان فرمود همانا من آفریننده انسانی از گِل هستم. پس چون او را استوار بپرداختم، و در آن از روح خود دمیدم برای او به سجده درافتید.
قالَ یا اِبلیسُ ما مَنَعَكَ اَن تَسجُدَ لِما خَلَقتُ بِیَدِیَّ.(ص: ۷۵)
فرمود ای ابلیس چه چیزی تو را از سجده به آنچه با دستان خویش آفریده‌ام بازداشت؟
بنابراین انسان از مواد هم جنس كره زمین به دست خداوند آفریده و از روح خدا در وی دمیده شده است؛ تصویری واضح و روشن از همه ابعاد وجودی انسان و وجود شامل و كاملی كه از حضیض زمین تا اوج آسمان امتداد می یابد. این تعبیر قدرتمند بیانگر كرامت و مقام ارجمندیست كه انسان از آن بهره مند است یعنی تعبیری كه بیان كننده آفرینش انسان در بلندترین قله خلقت و والاترین و استوارترین بام دستگاه آفرینش است.
لَقَد خَلَقنَا الْاِ نسانَ فی اَحْسَنَ تَقویمٍ، ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسفَلَ سافِلیِنَ، اِلاَّ الـَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلوُا الصّالِحاتِ فَلَهُم اَجرٌ غَیرُ مَمنُونٍ (تین:۴-۶)
به راستی كه انسان را در بهترین قوام آفریده‌ایم. سپس او را به فرودین فرود بازگردانیم. مگر كسانی كه ایمان آورده‌اند و كارهای شایسته كرده‌اند، كه ایشان را پاداشی ناكاسته«بی منت» است.و نیز :
وَلَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ مِن طینٍ، ثُمَّ جَعَلناهُ نُطفَهًٔ فی قَرارِ مَكینٍ، ثُمَّ خَلَقنَا النَّطفَهَٔ عَلَقَهًٔ فَخَلَقنَا العَلَقَهَٔ مُضغَهًٔ فَخَلَقنَا المُضغَهَٔ عِظاماً فَكَسَونا العِظامَ لَحماً ثُمَّ اَنشَأناه ُ خَلقاً آخَرَ فَتَبارَكَ الله اَحسَنُ الخالِقینَ.(مؤمنون:۱۲-۱۴)
هر آینه ما انسان را از گل خالص آفریدیم. سپس او را نطفه ای در جایگاهی استوار قرار دادیم. آنگاه از آن نطفه، لخته خونی آفریدیم و از آن لخته خون، پاره گوشتی و از آن پاره گوشت، استخوانها آفریدیم و استخوانها را به گوشت پوشانیدیم؛ بار دیگر او را آفرینشی دیگر دادیم. در خور تعظیم است خداوند، آن بهترین آفرینندگان.
● اسلام و دعوت انسان برای شناخت خداوند
در میان موجودات، خداوند برای انسان امتیازی انحصاری قائل شده است و آن این است كه به وی قابلیت داده است تا بتواند به اخلاق خداوندی متخلق شود. برهمین اساس انسان را آزاد آفریده تا امكان یابد در مسیر كسب علم و معرفت گام نهد. اسلام در موارد بیشماری از كتاب و سنت، انسان را بر این قابلیت ها آگاه كرده است. تا معنویات خود را ارتقاء دهد و به مقام مكرم، بزرگ و گرامی خویش اشعار پیدا كند و بداند كه بر بسیاری از مخلوقات فضیلت و برتری دارد. این امتیاز در برخی از آیات قرآنی آمده و حدیث معروف«تَخَلَّقوا بِاَخلاقِ ‌الله» نیز بر آن گواه است. در آیه ۷۰ سوره اسراء چنین می فرماید:
وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلناهُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ وَ رَزَقناهُم مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلناهُم عَلَی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضیلاً.
و به یقین ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم وآنها را در خشکی و دریا بر نشاندیم و از پاکیزه ها روزیشان دادیم و آنها را بر تری دادیم، برتری دادنی.
سپس قرآن كریم اعلام می كند كه آنچه در زمین و اطراف آن وجود دارد برای انسان آفریده شده است و در تسخیر او قرار دارد.
خَلَقَ لَکُم ما فِی الاَرضِ جَمیعاً.(بقره:۲۹)
تمام آنچه را که در روی زمین است برای شما آفرید...
و در آیه ۱۲ سوره نحل می فرماید:
وَ سَخَّرَ لَکُم الَّیلَ وَ الَّنهارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ وَ النُجُومَ مُسَخَّراتٌ بِاَمرِهِ اِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٌ لِقَومٍ یَعقِلُونَ.
و شب و روز و خورشید و ماه را مسخر شما کرد و ستارگان تسخیرشدگان به فرمان او بی گمان در آن آیاتی است برای گروهی که می اندیشند.
در تعالیم و آموزش‌های اسلامی بر این واقعیت تأكید شده است كه پروردگار به انسان بسیار نزدیك است. نزدیك‌تر از هر چیزی . لذا بر انسان لازم است كه به چنین قرب و نزدیكی ادراك یابد و آنچنان خویشتن خویش را به ذات مقدس ربوبی نزدیك بیند كه در ارتباط با آن مستوای بلند، نیرو و عزت و عظمت خود را درك كند. در آیه ۱۶ سوره ق آمده است:
وَ لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ وَ نَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُهُ وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلَیهِ مِن حَبلِ الوَریدِ.(ق:۱۶)
و به یقین ما انسان را آفریدیم و میدانیم آنچه نفس او بدان وسوسه می کند، و ما از رگ گردنش به او نزدیکتریم.
و همچنین در آیه ۱۸۶ سوره بقره آورده است:
وَ اذا سَئَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعوَهَٔ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَستَجیبُوالی وَ لیُؤمِنُوا بی لَعَلَّهُم یَرشُدُونَ.
و چون بندگان من درباره من از تو پرسش کنند (بگو): من (به آنها) نزدیکم و دعوت دعا کننده را اجابت می کنم چون مرا بخوانند، پس آنها هم باید (فرمان) مرا اجابت کنند و به من ایمان داشته باشند، باشد که هدایت شوند.
و نیز در همین رابطه در آیه ۲۴ سوره انفال می فرماید:
یا اَیُّهَا الـَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ اِذا دَعاكُم لِما یُحْیِیكُم وَاعْلَمُوآ اَنَّ اللهَ یَحُولُ بَیْنَ‌الْمَرْءِ وَ قَلبهِ وَ اَنَّهُ اِلیْهِ تُحشَرُونَ (انفال: ۲۴)
ای مومنان به ندای خداوند و پیامبر وقتی كه شما را به پیامی حیات‌بخش می‌خوانند، لبیك اجابت گویید و بدانید كه خداوند بین انسان و دل او حایل می‌گردد؛ و «بدانید كه» در نزد او محشور می‌گردید.
و در روایت مشهوری نیز آمده است كه:
قَلبُ المُؤمِنِ، عَرشُ الرَّحمنِ.
و تأكید بر این واقعیت كه تقرب به خداوند مقام و معنویات انسان را اعتلا می بخشد و از وی ترس، حزن، اندوه و غم را می زداید و بسیاری از رذایل اخلاقی را كه از ناتوانی و خوف و طمع نشأت می گیرد همانند دروغ، نفاق، حرص و آز را دور می سازد.
و دیگر آن كه این قرب و نزدیكی، تحصیل و اكتساب صفات خداوندی را برای انسان تسهیل كرده و راه را جهت وصول به مقام تخلق به اخلاق‌الله آسان می كند.
در آیات قرآنی انسان به سبب آن كه قدرت شناخت آفریدگار سازمان خلقت و عظمت آن ذات مقدس را دارد، معادل جهان هستی و كل آفرینش قرار دارد. پس وی به تنهایی برابر همه آفاق است. همچنین در برخی از احادیث، انسان به عنوان عالم اكبر معرفی شده است.
سَنُریهِم آیاتِنا فِی الافاقِ وَ فی اَنفُسِهِم حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُم اِنَّهُ الحَقُّ.(فصلت:۵۳)
زودا که آیات خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهیم داد تا برایشان آشکار شود که او حق است.
اتزعم انك جرم صغیر وفیك انطوی العالم الاكبر
وانت الكتاب المبین الذی با حرفه یظهر المضمر
و بار امانتی كه تمامی كائنات از حمل آن عاجز و ناتوان ماندند، انسان قدرت یافت تا بر دوش بگیرد:
اِنّا عَرَضنَا الاَمانَهَٔ عَلَی السَّمَواتِ وَ الاَرضِ وَ الجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَهَا وَ اَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الاِنسانُ اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً لِیُعَذِّبَ اللهُ المُنافِقینَ وَ المُنافِقاتِ وَ المُشرِکاتِ وَ یَتُوبَ الله عَلَی المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَحیماً.(احزاب:۷۲-۷۳)
ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم و آنها از حمل آن سرباز زدند و از آن بترسیدند و انسان بار آن را به دوش گرفت. بی گمان وی ستمکار نادان است، تا آخر کار خدا مردان منافق و زنان منافق و مردان مشرک و زنان مشرک را عذاب کند و توبه مردان مؤمن را بپذیرد و خدا آمرزگار مهربان است.
تفسیر و تحلیل امانت در این آیه شریفه هر چه باشد، از مقوله دین باشد یا شناخت و معرفت ولایت، یا شرافت مسؤولیت، اختصاص پذیرش آن به انسان اشاره ای است به مقام بزرگ بشر و كرامت بی نظیر وی در پهنه جهان هستی.
● مقام نبوّت
مقام نبوّت، مقام رسالت الهی است. مقام خلوص، مقام تكلم با خداوند، مقام برگزیدگی، مقام محبت به پروردگار، مقام كلمه‌الله وبالاخره عبارت است از مجموعه مقاماتی كه به بشر اختصاص دارد و بس ... و مقام نبوّت برترین و شریف ترین مقامی است كه به طور مطلق مخلوقی بدان دست یافته است.
لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسُولاً مِن اَنفُسِهِم.(آل عمران:۱۶۴)
به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد که پیامبری از خودشان بر انگیخت.
و در آیه دیگر می فرماید:
وَ لَو جَعَلناهُ مَلَکاً لَجَعَلناهُ رَجُلاً وَ لَلبَسنا عَلَیهِم ما یَلبِسُونَ.(انعام:۹)
و اگر او را فرشته ای قرار می دادیم، لازم می شد او را به صورت مردی در آوریم و بر آنها آنچه را که ایشان می پوشیدند، بپوشانیم.
و بسیاری از آیات قرآنی دلالت دارد كه خداوند سبحان رسولان خویش را با اوصاف و ویژگی هایی كه ما برشمردیم، برگزیده است. آنچه را كه تا كنون ذكر كرده ایم نمونه كوچكی است از تعریف انسان شریف و با كرامت و نیز تفسیر و تحلیل كوتاهی از بزرگواری و كرامت او در شریعت اسلامی.
هم اكنون مناسب است به بررسی برخی از ویژگی ها و تفاصیل وجود انسان بپردازیم. اسلام در تشریع احكام، سنت ها و قوانین خود بر قاعده اصیل كرامت انسان اعتماد نموده و آن را محور قرار داده است. این محور را هدفی بنیادین از اهداف دین و غایتی اساسی از غایات رسالت انبیاء قرار داده است.
● پاره ای از تعالیم و آموزه های مزبور
▪ فطرت خدایی
دین به طور خلاصه و در شكلی موجز فطرت خدایی است كه فطرت انسان ها را بر آن پایه بنا نموده است. به عبارت دیگر دین تعبیری است راستین و صحیح از این فطرت و سرشت و ابراز كننده و نمایانگر آن است، بدون اینكه تحت‌تأثیر عوامل گوناگون خارج از طبیعت انسانی قرار گرفته باشد:
فَاَقِم وَجهَكَ لِلدّینِ حَنیفاً فِطرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَالنّاسَ عَلیهَا فِطرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَالنّاسَ عَلَیهَا لا تَبدیلَ لِخَلقِ الله ذلِکَ الدّینُ القَیِّمُ وَلکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لایَعلَمُونَ.(روم:۳۰)
پس روی خویش را به آیین یكتاپرستی بدار (و پیروی كن) فطرت خدا را كه مردمان را بر آن آفریده و آفرینش خدا را دگرگونی نباشد. این است دین راست، ولیكن بیشتر مردمان نمی دانند.
در تفسیر آیه كریمه فوق حدیثی روایت شده است كه:
كُلُّ مَولُودٍ یُولِدُ عَلَی الفِطرَهِٔ.
یعنی هر نوزادی كه تولد می گردد، میلاد او بر شالوده فطرت نهاده شده است. پس دین به موجب این تعالیم همان سرشت انسان است، ولی خود انسان قدرت توانایی بیان آن را ندارد. زیرا وی تحت‌تأثیر عواملی است كه او را احاطه نموده و در برابر آنها حالت انفعالی دارد. بنابراین تعبیر و بیان انسان از «فطرت» توسط شعور شخصی خویش رنگ ویژه ای به خود می گیرد. پس بهتر و صحیح تر آن است كه «مقام دیگری» به جز خود انسان در مقام بیان «فطرت انسانی» برآید؛ مقامی كه تحت‌تأثیر عوامل خارج از طبیعت انسان قرار نگیرد، مقامی كه بالاتر از هر عاملی و آفریننده هر علت و مؤثری باشد؛ مقام آفریدگار جهان، كه «دین» را برای بشر تشریع نمود. و براساس «فطرت انسانی» شریعت و رسالت را نازل فرموده است.
منبع : مجمع جهانی شیعه شناس


همچنین مشاهده کنید