جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

بازی بزرگ بر لبه تیغ


بازی بزرگ بر لبه تیغ
كشته شدن تصادفی الكساندر ایوانف، راننده خودروی حمل سوخت قرقیزستانی توسط زاخاری هاتفیلد سرجوخه امریكایی پایگاه هوایی ماناس (Manas) امریكا واقع در حومه بیشكك (Bishkek) پایتخت قرقیزستان در ماه دسامبر باعث بحرانی شدن اوضاع سیاسی امریكا در آسیای مركزی شده است.
پایگاه ماناس مهمترین پایگاه نظامی امریكا در آسیای مركزی محسوب می شود كه به مرزهای زینجیانگ چین (Xinjiang) نزدیك است.
كورمانبك باكیف (Kurmanbek Bakiyev)، رییس جمهور قرقیزستان در یكی از مصاحبه های تلویزیونی این كشور خواستار تجدیدنظر درباره توافق های انجام شده بین امریكا و قرقیزستان در رابطه با پایگاه ماناس شد. این در حالی است كه موج وسیعی از تفكرات ضدامریكایی قرقیزستان را فرا گرفته است. وزارت امور خارجه قرقیزستان در واكنش سیاسی به مساله كشته شدن راننده این كشور توسط نظامی امریكایی خواستار بازداشت هاتفیلد تا زمان صدور حكم توسط دادگاه قرقیزستان شد.
با وجودی كه باكیف در مارس ۲۰۰۵ با انقلاب لاله (Tulip Revolution) كه توسط امریكا پشتیبانی می شد، به قدرت رسید، اما امروزه گروه ها جامعه مدنی قرقیزستان كه تحت حمایت مالی امریكا هستند، با سیاست خارجی باكیف در رابطه با تمایل بیش از حد وی برای افزایش روابط سیاسی قرقیزستان با روسیه و چین مخالفت می كنند.
در ماه نوامبر این جوامع با تحقیر باكیف قانون اساسی جدیدی را به وی تحمیل كردند كه باعث كاهش و محدودیت قدرت و اختیارات ریاست جمهوری می شود. این طور باید گفت كه دولت واشنگتن در حالی به دنبال به دست آوردن حمایت و كمك باكیف است كه در پشت پرده با كمك های مالی و تحریكات سیاسی خود درصدد برانداختن و بركناری وی می باشد.
بركناری باكیف ممكن است باعث تسلط امریكا بر پایگاه ماناس گردد، اما امروزه همكاری وی با امریكا در جهت حفظ منافع این كشور در آسیای مركزی بیشتر ثمربخش است.
● شدت بازی بزرگ كمتر می شود
ممكن است این طور به نظر برسد كه در سال ۲۰۰۶ از شدت مسایل به وقوع پیوسته در آسیای مركزی به طرز چشمگیری كاسته شده باشد، اما اثرات آن به مرور خود را آشكار می كنند. تنها موفقیت بزرگ سیاست امریكا در بازی بزرگ سال گذشته مجاب كردن روسیه و چین برای توجه به خطر عضویت كامل جمهوری اسلامی ایران در سازمان همكاری شانگهای (SCO) برای منافع امریكا در منطقه بود، اما نمی توان این مساله را یك نوع پیروزی تلقی كرد، چرا كه روسیه و چین سود بسیاری از داشتن روابط دو جانبه با دولت تهران می برند.
همچنین برخلاف اجلاس سران در سال گذشته، نشست سران سازمان شانگهای در ژوئن ۲۰۰۶ مبنی بر مخالفت با مفهوم و تفكر ضدامریكایی آشكار برای دولت واشنگتن آرامش بخش بود. در حقیقت برخورد SCO با این مساله آزمایشی برای تشخیص وضعیت سیاسی- جغرافیایی امریكا در منطقه آسیای مركزی محسوب می شود.
برخلاف برآوردهای اخیر واشنگتن، SCO به دنبال تبدیل شدن به پایگاه و هسته اصلی بخش اروسیا (اروپا- آسیا) و شاید هم رهبری فراكسیون اقتصادی و نظامی اروسیا است. كشورهای چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیكستان و ازبكستان عضو سازمان شانگهای هستند. در طی پنج سالی كه از تولد SCO در سال ۲۰۰۱ می گذرد، این سازمان كه بیشتر اعضای تشكیل دهنده آن جزو كشورهای توسعه نیافته هستند و تنها موقعیت جغرافیایی آن ها سبب گرد هم آمدن آن ها شده است از لحاظ نفوذ پیشرفت كرده است.
امروزه این سازمان درباره تاسیس یك منطقه آزاد و تجاری و طرح های انرژی از جمله اكتشاف ذخایر هیدروكربن، استفاده از انرژی برقی- آبی و منابع آبی گفت وگو می كند، اما از دیدگاه واشنگتن برنامه SCO در هاله ای از شك و تردید درباره مقاصد سیاسی- جغرافیای امریكا در آسیای مركزی قرار دارد.
این دیدگاه با تصمیم SCO مبنی بر اجرای رزمایش های نظامی در بخش مركزی روسیه توسط سازمان معاهده امنیت مشترك (CSTO) مسجل گردید. اعضای CSTO را كشورهای روسیه، بلاروس، ارمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیكستان تشكیل می دهند. در مورد این كه رزمایش های نظامی باعث از بین رفتن روابط سرد و كم رنگ میان روسیه و امریكا در طی یكی دو سال گذشته شده و باعث استقرار اولین سیستم رهگیری و دفاع موشكی امریكا در اروپای مركزی و منطقه اقیانوس آرام می گردد، هیچ شكی وجود ندارد.
همچنین SCO در اقدام بعدی خود مبنی بر پشتیبانی از ازبكستان خواستار تعطیلی پایگاه هوایی امریكا در كارشی- خان آباد (Karshi-Khanabad) شد. در هر دو مورد- محدودیت های استفاده از پایگاه ماناس و تعطیلی پایگاه نظامی امریكا در كارش- خان آباد- دولت واشنگتن در عین ناتوانی مجبور به تسلیم شدن در برابر این درخواست ها گردید.
در این اثنا و در طی چند ماه اخیر بیشكك گفت وگوهای مجدد دوجانبه ای را با واشنگتن درباره پایگاه مناس از سر گرفت و خواستار افزایش اجاره سالیانه این پایگاه از ۵/۲ میلیون دلار به چیزی در حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار در سال شد.
سال ۲۰۰۶ به روشنی نشان داد كه امریكا قدرت مطلق در آسیای مركزی به حساب نمی آید. با اتحاد كشورهای روسیه و چین و تشكیل سازمان شانگهای، واشنگتن قدرت و نفوذ خود در منطقه آسیای مركزی را از دست داده است. در طی این مدت، امریكا تلاش بسیاری برای ایجاد تفرقه میان روسیه و چین و به جان هم انداختن اعضای SCO از خود نشان داده اما كاری از پیش نبرده است. اصل ماجرا از این قرار است كه جدا از درماندگی های دولت واشنگتن در عراق و افغانستان، سیاست این كشور در آسیای مركزی به طور جدی ناكارآمد و بی اثر شده است، كه برای نمونه می توان به از دست رفتن كامل نفوذ سیاسی امریكا در اندیجان و تاشكند در ماه مه سال ۲۰۰۵ اشاره كرد.
شكی نیست كه ازبكستان یكی از كشورهای كلیدی آسیای مركزی به شمار می رود. در زمان شوروی سابق و بعد از سقوط جوزف استالین، هر كسی این واقعیت را قبول داشت كه ازبكستان به عنوان مركز امور سیاسی - جغرافیایی منطقه محسوب می شود. امریكا تلاش های بسیاری از طریق میانجیان خود انجام داد تا به نظر دولت تاشكند به از سرگیری گفت وگوها پی ببرد و حتی اخیرا اتحادیه اروپا نیز در این امر به امریكا كمك كرد؛ اما دولت تاشكند به این امر رضایت نداد.
جراحت های به وجود آمده بر پیكره غرور ملی ازبكستان توسط دولت امریكا بر سراندیجان، تبدیل به زخم های سرباز كرده دردناكی شده اند كه فراموش كردن آنها به زمان زیادی نیاز دارد. در این میان امریكا هیچ راهی به جز نظاره تاثیر رو به افزایش چین و روسیه بر تاشكند ندارد.
از سوی دیگر سیاست های واشنگتن بدون دوستی با دولت ایران هیچ كاری از پیش نخواهند برد. ده سال از مقاله معروف زبیگنیو برژینسكی كه در مجله «فارین افرز» به چاپ رسید می گذرد. در این مقاله برژینسكی خاطرنشان كرده بود كه این به نفع امریكا است تا از سیاست های خود علیه دولت ایران دست بردارد.
وی با هوشیاری به این نكته اشاره كرده بود كه امریكا به منظور حضور سیاسی خود در نقاط مختلف جهان از جمله قفقاز، حوزه دریای خزر و آسیای مركزی باید دوستی خود را به ایران ثابت كند، اما واشنگتن هم چنان بر دشمنی بی مورد خود با ایران اصرار می ورزد.
هیچ شكی نیست كه هیچ یك از كشورهای آسیای مركزی سیاست های دولت امریكا را نمی پذیرند و به این موضوع واقفند كه موضوع ایجاد صلح در منطقه توسط امریكا یك هدف دست نیافتنی است.
به نظر می رسد كه حتی هند و پاكستان هم توجهی به این موضوع نمی كنند و می توان این طور نتیجه گیری كرد كه سیاست های سلطه گرایانه امریكا كه به بهانه ایجاد صلح در منطقه مطرح می شوند چهره پلید خود را برای كشورهای منطقه نشان داده اند.
در این شرایط روسیه و چین در صدد به دست آوردن قدرت در منطقه هستند و یكی از این زمینه های قدرت، عرصه انرژی است و این دو كشور رقابت سختی در این زمینه با هم دارند اما در ظاهر با یكدیگر همكاری می كنند. نشانه های تناقض بین همكاری چین و روسیه در آسیای مركزی در سال ۲۰۰۵ و از زمانی شروع شد كه شركت ملی گاز چین
(China Petroleum Corp) ، شركت نفت و گاز پترو قزاقستان (Petrokazkhstan) را به قیمت ۱۸/۴ میلیارد دلار خریداری كرد.
همكاری چین و تركمنستان در آوریل ،۲۰۰۶ امتیاز خط لوله نفت قزاقستان برای چین، طرح شبكه خط لوله انرژی در آسیای میانی و اتصال آن به زینجیانگ، قرارداد همكاری چین و ایران در محدوده دریای خزر، همكاری های چین و ازبكستان در زمینه گاز، تمایل چین برای شركت در پروژه احداث خط لوله گاز تركمنستان - افغانستان - پاكستان كه همه در طی تقویم زمانی یك ساله به وقوع پیوسته اند، نشان دهنده یك استراتژی مدبرانه از سوی این كشور هستند.
بدون شك همكاری های نزدیك دو كشور چین و روسیه خطری جدی برای موقعیت سیاسی امریكا در منطقه آسیای میانی به حساب می آید.
امریكا حتی با استفاده از مساله قیمت نفت درصدد ایجاد تفرقه میان روسیه و چین برآمد و حتی تلاش كرد تا اعضای SCO را قانع كند كه روسیه در حال تلاش برای تبدیل این سازمان به كانون تولیدكنندگان انرژی و به دست گیری رهبری آن است، اما تمامی این اقدامات بی نتیجه ماند.
از تمامی این اتفاقات می توان این طور نتیجه گیری كرد كه دست امریكا برای بیشتر كشورهای منطقه آسیای میانی رو شده و به دنبال آن این كشور نفوذ سیاسی خود در این منطقه را به شدت از دست داده است و دیگر نمی تواند مانند گذشته بر این منطقه نفوذ داشته باشد.
مترجم : بهادر آذر بهار
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید