شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


جای پای آب


جای پای آب
● نگاهی به مجموعه داستان «بی بی پیک» نوشته «سهیلا بسکی»
«بی بی پیک» نوشته «سهیلا بسکی» مجموعه داستانی است که به تازگی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است. او در این مجموعه دیدگاهی فراتر از محدودیت های فرهنگی و اجتماعی پیش رو دارد؛ ذهنیتی فارغ از کشمکش های جنس دوم. این بار پای مرد و زنی در میان نیست که رودرروی هم صف آرایی کنند. تقابلی وجود ندارد و اگر هم تصویری این چنین ترسیم می شود هدف چیز دیگری است.
برای بررسی دقیق تر داستان ها را به دو گروه تقسیم می کنم؛ نخست داستان های قصه محور و دوم داستان هایی که فضاسازی در آنها پررنگ تر است. در بخش نخست قصه گویی اهمیت بیشتری دارد و داستان ها از انسجام ساختاری بیشتری برخوردارند. برای نمونه می توان به «سگ قهوه یی»، «مسافر شهسوار» و «دفینه» اشاره کرد.
«سگ قهوه یی» ماجرای زوجی است که سگ خود را گم کرده، برای یافتن آن بی تابی می کنند. چند نقطه از شهر اطلاعیه می دهند و سرانجام پس از آزار و اذیت فراوان، سگ خود را بازمی یابند. داستان آغاز می شود، اوج می گیرد و با پایانی منطقی تمام می شود. بحث بر سر پایان ناگهانی، مبهم یا قابل حدس نیست. مقصود، حرکتی است همخوان با منطق داستانی.
این انسجام در «مسافر شهسوار» و «دفینه» نیز کم و بیش دیده می شود که حتی اگر از جذابیت های داستانی خالی باشند، به پراکنده گویی متهم نمی شوند. در «مسافر شهسوار» راننده یی تصمیم می گیرد مسافر زنی را با وجود کمبود وقت به مقصد برساند. راننده مسافران دیگر خود را پیاده می کند و کل داستان دیالوگ های غالباً یک طرفه مرد است که تا مقصد ادامه می یابد. این داستان نیز مانند «سگ قهوه یی» ساختار مشخصی دارد و در ابهام بیشتری رها می شود. ضمن اینکه نسبت به سبک و سیاق دیگر داستان ها از دیالوگ های بیشتری برخوردار است.
داستان های گروه دوم قصه هایی هستند که انسجام روایی داستان در آنها اهمیت چندانی ندارد. با تصاویری تکه تکه و یا بسیار محو از شخصیت همراه می شوند و به روال خطی چندان وقعی نمی نهند. نمونه بارز این نوع قصه ها «جای پا» و «بی بی پیک» است. در «بی بی پیک» که نام مجموعه نیز برگرفته از آن است، قرارگرفتن در فضاهای مختلف، تداعی خاطرات را به همراه دارد. هر تصویر به نوعی با گذشته شخصیت پیوند می خورد و او را به یک برهه از زندگی اش می کشاند. مکان هایی که گهگاه عدم ارتباط بین آنها به وضوح به چشم می خورد و به ایجاد صداهای متنوع و گاه ناهمخوان می انجامد.
به عنوان نمونه می توان به فضای پاریس، خرمشهر، تهران و... اشاره کرد. داستان به همین نحو ادامه می یابد و مخاطب با نمایی بسیار کلی از شخصیت تنها می ماند. به نظر می رسد «بی بی پیک» با وجود حجم بیشتری که نسبت به داستان های دیگر مجموعه دارد گنجای داستان کوتاه نیست. این جمله به این معنی نیست که این داستان، خارج از تعریف داستان کوتاه قرار می گیرد اما به اعتقاد من اگر یکی از جزئیات زندگی شخصیت اصلی مورد بررسی قرار می گرفت، داستان از انسجام بیشتری برخوردار می شد.
شاید بتوان گفت یکی از دلایل دور شدن از روال خطی روایت و یا گم شدن روند منطقی قصه در برخی از داستان ها، اشتیاق نویسنده به توصیف باشد. «بسکی» این اشتیاق را در هیچ یک از داستان ها پنهان نمی کند و کوچکترین بهانه برای ایجاد فضا او را به این سمت می کشاند. به عنوان مثال در «جای پا»، شخصیت با قرار گرفتن در یک موقعیت ارزیابی می شود و عدم اطلاع از گذشته او مخاطب را وادار می کند تنها و تنها به دیالوگ ها و توصیفات اکتفا کند؛ «پشت در دریا نیست. دریا پیدا نیست.
صدای آرام و ملاطفت بار موج های کوتاه، از پس پرده یی از غبار نور سپیده دم که فرومی نشیند، و غبار نم آب که به آسمان می رود، می آید. خورشید هنوز برنیامده...» این امر در برخی قصه ها موجب تقویت فضا می شود و در برخی موارد نیز شروع داستان را تبدیل به یک مقدمه کاملاً بدون وجه می کند. توصیفاتی که گاه پایان بندی ها را نیز به یک موخره انشایی تبدیل می کنند که «مسافر شهسوار» نمونه روشنی بر این مدعاست.
در مجموع باید گفت توصیف های شاعرانه نویسنده در بسیاری از داستان ها با فضای کلی داستان مطابقت داشته است. به عنوان مثال در «سگ قهوه یی» که نیاز به یک زبان کاملاً ساده احساس می شود، از این توصیفات خبری نیست و در مقابل در «جای پا» این گونه جملات فراوان به چشم می خورد.
گذشته از مسائل ساختاری، فضای به دور از هیاهوی «بسکی» ستودنی است. بی عدالتی هایی که برای برخی نویسندگان زن، به کالایی تبدیل شده، در داستان های او جایی ندارد. او فارغ از این مسائل به داستان ها می پردازد و کلیشه های بازگفته هیچ گونه اهمیتی برای او ندارد و اگر هم جایی اشاره یی می رود، با جزیی نگری از گزند کلی گویی مصون مانده است.
یاسر نوروزی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید