چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

مردی برای همیشه


مردی برای همیشه
سید مجتبی نواب صفوی در زمان حكومت رضاخان در محله خانی آباد، در جنوبی ترین نقطه تهران متولد شد. زمانی كه رضاخان با خلع احمدشاه قاجار بر تخت سلطنت پهلوی تكیه زده بود پدرش سید جواد میر لوحی روحانی ای بود كه به دنبال سیاست لباس متحد الشكل مجبور شد به عنوان وكیل دادگستری در عدلیه مشغول به كار شود. در آنجا بود كه پدرش به خاطر سیلی زدن به علی اكبر داور در سال ،۱۳۱۴ به زندان افتاد و اندكی بعد هم درگذشت. سید مجتبی با حمایت دایی و مادرش تحصیلات را در دبستان حكیم نظامی آغاز كرد و دوران دبیرستان را در مدرسه صنعتی آلمانها به پایان برد. علاوه بر تحصیلات آكادمیك، در مدرسه قندی خانی آباد و مدرسه مروی به تحصیل علوم دینی پرداخت. مدتی بعد در شركت نفت آبادان استخدام شد. به دنبال درگیری یكی از كارگران شركت نفت و یكی از مسئولان انگلیسی شركت، نواب سخنرانی كوتاهی كرد و باعث اغتشاش كارگران شد و چون تحت تعقیب قرار گرفت به نجف اشرف در عراق گریخت. در آنجا او تحصیلات دینی را ادامه داد و با علامه امینی كه مشغول تحریر رساله «الغدیر» بود آشنا شد. علامه امینی او را تعلیم داد و نواب از محضر علمای نجف بهره فراوان برد. مصادف با این ایام در ایران، سید احمد كسروی مورخ و نویسنده مشروطیت كتاب «شیعه گری» را نوشت و جمعیت باهماد آزادگان را تأسیس كرد. كتب ادعیه شیعه و كتب شیخ شهید سهروردی را در دی ماه هر سال با عنوان جشن كتاب سوزان، آتش زد و این عمل خود را «پاك دینی» نام نهاد. «شیعه گری» كسروی به حوزه علمیه نجف رسید. نواب كتاب كسروی را به علما و استادان نجف داد. علامه امینی و حاج آقا حسین قمی از مراجع نجف حكم ارتداد كسروی را صادر كردند. حتی مجلس شورای ملی نیز در نامه ای به نخست وزیر خواستار توقیف فعالیت های كسروی شد؛ اما كسروی به فعالیت خود ادامه داد. بدین ترتیب جمعی از علمای نجف از جمله علامه امینی، آیت الله خوئی و آیت الله سید اسدالله مدنی، نواب را كه داوطلب مبارزه با كسروی بود، راهی ایران كردند و هزینه سفر او با مبلغی كه آیت الله مدنی برای ازدواج خود فراهم كرده بود، تأمین شد. نواب در مسیر خود در آبادان صحبت كرد، جایی كه بعدها مظفر علی ذوالقدر ضارب حسین علاء از این دیار به او پیوست. نواب در تهران به سراغ كسروی در مجله پرچم رفت و بارها در خصوص مبانی شیعه و اسلام با او مباحثه كرد. علمای دیگری نیز همچون امام خمینی(ره) كه رساله «كشف الاسرار» را در رد اسرار هزار ساله علی اكبر حكمی زاده نوشته بود؛ و دیگرانی مانند سید نورالدین حسینی شیرازی مؤسس حزب برادران شیراز و اعضای «جمعیت مبارزه با بی دینی» همچون حاج سراج انصاری و شیخ قاسم اسلامی با جریان بی دینی مبارزه می كردند. نواب مسأله ارتداد كسروی را كه از سوی مراجع نجف صادر شده بود، با آیت الله طالقانی در میان گذاشت. آیت الله طالقانی ضمن تشویق او، گویا مبلغ چهار صد تومان برای خرید اسلحه در اختیار او گذاشت. مدتی بعد در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۴ احمد كسروی در حالی كه گروه رزمنده اش او را همراهی می كردند، در میدان حشمت الدوله توسط نواب ترور شد، اما جان سالم به در برد و نواب دستگیر شد. خبر ترور كسروی توسط طلبه ای جوان به سرعت پخش شد، موج تلگراف ها وتومارها در حمایت از نواب به سمت تهران ارسال شد. آیت الله قمی در تلگرافی خواستار آزادی نواب شد. كسروی قرآن سوزی خود را انكار كرد و مبلغ ۵۰ هزار ریال برای كسی كه این موضوع را ثابت كند، جایزه تعیین كرد.
با فشار مراجع، نواب از زندان آزاد شد و بلافاصله با انتشار بیانیه شدید اللحنی با عنوان «دین و انتقام» موجودیت «فدائیان اسلام» را اعلام كرد. پس از این واقعه، كسروی كمتر درمجامع عمومی ظاهر می شد و نواب نیز به مبارزه خود شكل تشكیلاتی داده بود. سید حسین امامی از جوانان پر شور فداییان اسلام مخفیانه به محافل كسروی راه یافت و در آنجا او شاهد بود كه كسروی به فعالیت های ضد شیعی خود ادامه می دهد. براین اساس نواب با هماهنگی علما توماری تنظیم كرد و خواستار محاكمه كسروی به جرم توهین به ائمه اطهار و مقدسات اسلامی شد. البته فداییان اسلام چون از اساس به حكومت پهلوی معتقد نبود، تصمیم گرفته شد در همان جلسات بازپرسی كار او را یكسره كنند. بدین ترتیب در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سید علی محمد امامی و سید حسین امامی به همراه ۹ نفر دیگر از فداییان اسلام، كسروی را در كاخ دادگستری ترور كرده و او را به همراه منشی اش حداد پور به قتل رساندند. برادران امامی دستگیر شدند و اعضای فدائیان اسلام مورد تعقیب قرار گرفتند، نواب از طریق جمعیت مبارزه با بی دینی به گیلان گریخت و از آنجا به مشهد رفت. اما خبر قتل كسروی باعث شادمانی محافل مذهبی شد. آیت الله حاج حسین قمی از مراجع نجف، در اعلامیه ای بیان كردند «عمل آنها مانند نماز از ضروریات بوده و احتیاجی به فتوا نداشته، زیرا كسی كه به پیغمبر و ائمه (ع) جسارت و هتاكی كند، قتل اش واجب و خونش هدر است» جمعیت با هماد آزادگان وابسته به سید احمد كسروی خواستار محاكمه ضاربان كسروی و تحریك كنندگان آنها شدند.
نواب در مشهد به منزل آیت الله شیخ غلامحسین تبریزی كه از مبارزان بود، رفت. در آنجا بود كه محمد مهدی عبد خدایی پسر آیت الله تبریزی با نواب آشنا شد. او همان كسی بود كه بعدها هنگامی كه نواب در زندان بود، دكتر فاطمی را ترور كرد. نواب پس از مدتی زندگی مخفیانه به عراق برگشت و به ادامه تحصیل پرداخت. با حمایت آشكار مراجع از زندانیان فداییان اسلام، كه به خاطر قتل كسروی دستگیر شده بودند؛ دادگاه تجدید نظر نظامی حكم برائت برادران امامی را صادر كرد و آنان آزاد شدند. اندكی بعد، رحلت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله قمی كه از حامیان اصلی نواب بودند، غم بزرگی برای فدائیان اسلام بود.
نواب در مراسم بزرگداشت ایشان بارها از رژیم پهلوی به خاطر دستگیری آیت الله كاشانی انتقاد كرد. در این ایام سید عبدالحسین واحدی كه بعدها مرد شماره ۲ فدائیان اسلام شد و از نظر صورت و سیرت بسیار شبیه نواب بود، به او پیوست. مدتی بعد نواب به ایران بازگشت و در خواست ملاقات با شاه را كرد؛ اما درخواست او رد شد اما با انتشار اعلامیه نواب مبنی بر این كه «شاه ایران را در میان حصارهای پولادین دربار زندانی كرده اند» و وساطت دكتر سید حسن امامی كه امام جمعه تهران بود، نواب موفق شد با شاه دیدار كند. در این دیدار او با پدر زن آینده خود یعنی نواب احتشام رضوی كه از عوامل اصلی قیام مسجد گوهرشاد بود، آشنا شد. در تاریخ ۱۳۲۷‎/۲‎/۲۵ اسرائیل موجودیت خود را اعلام كرد و رژیم شاه به صورت دو فاكتور مشروعیت آن را پذیرفت. اما آیت الله كاشانی كه فداییان اسلام او را رهبر معنوی، سیاسی خود می دانستند، به این مسأله اعتراض كرد و به دستور ایشان تجمع عظیمی در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۲۷ در مسجد سلطانی صورت گرفت. فدائیان اسلام به ثبت نام از داوطلبان اعزام به فلسطین پرداخت و اقدام آنها مورد حمایت آیت الله خوانساری نیز قرار گرفت. اندكی بعد بیش از ۵ هزار نفر داوطلب اعزام به سرزمین های اشغالی شدند. نواب با حكیمی نخست وزیر در این خصوص دیدار كرد، ولی دولت با اعزام این افراد موافقت نكرد.
آیت الله كاشانی نیز نامه ای در محكومیت رژیم اسرائیل و كشتار مردم فلسطین به سازمان ملل ارسال كرد. گویا حركت نواب تأثیر خود را بعدها در مناطق اشغالی گذاشت و سازمان فداییان اسلام فلسطین به وجود آمد و حتی عده ای نام فرزندان خود را «نواب صفوی» گذاشته بودند. در داخل، مسأله ملی شدن صنایع نفت به طور جدی مطرح بود. حكیمی سقوط كرد و جای خود را به عبدالحسین هژیر كه متهم به جاسوسی برای انگلستان بود، داد. آیت الله كاشانی، هژیر را مهره خطرناكی می دانست لذا پس از مذاكره آیت الله كاشانی و نواب، پس از سخنرانی نواب بازار تعطیل شد و تظاهرات عظیمی علیه هژیر برپا شد. این اعتراض منجر به دستگیری نواب شد. اما با فشار آیت الله كاشانی او از زندان آزاد شد. تظاهرات علیه هژیر ادامه یافت و به واسطه نقش فعال فدائیان اسلام در ایجاد آن، اقلیت مجلس كه بعدها «جبهه ملی» نامیده می شدند از طریق آیت الله كاشانی با نواب ارتباط برقرار كرد.
نواب بار دیگر دستگیر شد و این بار نیز حمایت آیت الله كاشانی و تجمع مردم در منزل ایشان باعث آزادی او شد. سرانجام دولت هژیر استیضاح شد و استعفا داد. ترور شاه در بهمن ۱۳۲۷ منجر به تبعید آیت الله كاشانی به لبنان شد. ضارب از اعضای حزب توده بود. مدتی بعد، انتخابات مجلس شورای ملی دوره شانزدهم در جریان بود و نواب با نوشتن نامه ای به آیت الله كاشانی در مورد حمایت از كاندیداهای ملی سؤال هایی كرد، آیت الله كاشانی از لبنان در جواب نامه او نوشت: «اكنون رجال مذهبی كه در سیاست ورزیده باشند نداریم و لذا مجبوریم از رجال سیاسی كه جنبه ملی دارند استفاده كنیم تا بتوانیم رفته رفته انسان های متدین تربیت كنیم.» اگر چه این استدلال او را قانع كرد اما ابهام حمایت از كاندیداهای ملی همچنان در ذهن نواب باقی ماند و همین امر بعدها باعث اختلاف های اساسی گردید.
انتخابات برگزار شد؛ تقلب در انتخابات آشكار بود. عبدالحسین هژیر وزیر دربار نقش مستقیم در تقلب در انتخابات داشت. كاندیداهای مورد حمایت آیت الله كاشانی از جبهه ملی رأی نیاورد. دكتر مصدق به همراه عده ای دیگر در اعتراض به انتخابات در دربار متحصن شدند اما این كار نیز سودی نبخشید. اما اندكی بعد در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ مصادف با دوازدهم محرم عبدالحسین هژیر در مسجد سپهسالار توسط سید حسین امامی كه نقش فعالی در قتل كسروی داشت، ترور شد و روز بعد پرونده زندگی هژیر بسته شد. قتل وزیر دربار توسط فداییان اسلام شوكی بر فضای مرده انتخابات وارد كرد. هیأت نظارت بر انتخابات آرای مأخوذه را باطل اعلام كرد و انتخابات تجدید شد. كاندیداهای جبهه ملی به مجلس راه یافتند ولی سید حسین امامی در سحرگاه ۱۸ آبان ۱۳۲۸ در میدان سپه به دار شهادت آویخته شد و بدنش مخفیانه در قبرستان متروكه امامزاده حسن دفن شد. او از نزدیك ترین دوستان نواب بود و شهادتش غمی بزرگ برای نواب محسوب می شد. آیت الله كاشانی از تبعید بازگشت و مسأله ملی شدن نفت بار دیگر جانی تازه یافت. فعالیت فدائیان اسلام در قم با فراز و فرود هایی همراه بود.
حضرت امام خمینی(ره) درباره فعالیت فدائیان اسلام می گویند: «اینان- فدائیان اسلام- بدون هیچ آلت و اسلحه ای فقط با سخنرانی با دستگاه در افتاده اند و دستگاه را به وحشت انداخته اند.»
با این حال، نواب به تهران بازگشت و فعالیت آنها در قم كاهش یافت. مسأله نفت در دستور كار مجلس قرار داشت. از آن سو سپهبد رزم آرا كه مخالف ملی شدن صنعت نفت بود روی كار آمد. او در نطقی در مجلس اعلام كرد «ایرانی لیاقت لولهنگ (آفتابه) ساختن را ندارد؛ چگونه می خواهد صنایع نفت خود را اداره كند؟»
با اعلامیه آیت الله كاشانی تظاهرات علیه رزم آرا برپا شد و حتی به خشونت كشیده شد. نواب بار دیگر مورد تعقیب قرار گرفت و برای دستگیری او از طرف رزم آرا مبلغ ۴۵ هزار تومان كه آن زمان بسیار مبلغ زیادی بود، جایزه تعیین شد. جبهه ملی بتدریج عقب نشینی كرد و مسأله نفت به حاشیه رانده شد اما در تظاهرات ۱۱ اسفند ۱۳۲۹ سید عبدالحسین واحدی مرد شماره ۲ فدائیان اسلام، رزم آرا را تهدید كرد، در صورتی كه نرود؛ فدائیان او را خواهند فرستاد. دكتر فاطمی به همراه عده ای از سران جبهه ملی در منزل فردی به نام حاج محمود آقایی با نواب ملاقات كردند. جبهه ملی مانع اصلی ملی شدن صنعت نفت را رزم آرا می دانست و نواب اما بر اسلامی شدن فضای كشور تأكید داشت. اما در پایان جلسه اعضای جبهه ملی تأكید كردند در صورتی كه رزم آرا از میان برداشته شود، در اسرع وقت مطابق قانون اساسی قوانین اسلامی را اجرا كنند. خلیل طهماسبی از یاران نزدیك نواب مسئول حذف رزم آرا شد. آیت الله كاشانی رزم آرا را مهدور الدم اعلام كرد و حتی بعدها نیز در بازجویی هایش اعلام كرد «چون مجتهد جامعه الشرایط هستم و رزم آرا را مهدور الدم دانستم حكم قتل وی را صادر كردم.» رزم آرا در۱۶ اسفند ۱۳۲۹ در حالی كه در مراسم بزرگداشت ارتحال آیت الله فیض شركت می كرد، در مسجد شاه به دست خلیل طهماسبی ترور شد و با فشار آیت الله كاشانی و تلاش اقلیت مجلس شانزدهم ماده واحده ملی شدن صنعت نفت به تصویب مجلس رسید و روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۷ در تاریخ ایران ماندگار و بسیار ماندنی شد.
نواب و اعضای فدائیان اسلام پس از ترور علاء زندگی مخفیانه داشتند و مدام در حال تغییر مكان بودند. اسدالله علم برای دستگیری او ۳۰ هزار تومان جایزه تعیین كرده بود و این در حالی بود كه هیچ كس حاضر به پذیرفتن ایشان نبود، تا این كه آیت الله طالقانی ایشان را در منزلش پذیرفت. اما سرانجام نواب در منزل سید حمید ذوالقدر شناسایی و دستگیر شد. محاكمه نواب و فدائیان اسلام توسط دادگاه نظامی آغاز شد و سرانجام در تاریخ ۱۳۳۴‎/۱۰‎/۲۵ نواب صفوی، سید محمد واحدی، خلیل طهماسبی و مظفرعلی ذوالقدر به اعدام محكوم شدند. تلاش همسر نواب درنجات جان ایشان به جایی نرسید. و در سحرگاه ۱۳۳۴‎/۱۰‎/۲۷ نواب صفوی به همراه یارانش با چشمانی باز و در حالی كه اذان می گفت تیرباران شد و به شهادت رسید. رادیو در خبر سحرگاهی خود اعلام كرد «رهبر فدائیان اسلام سید مجتبی نواب صفوی اعدام شد.» به قلم شهید نواب صفوی كتاب «برنامه حكومت اسلامی» نگارش شده است كه دیدگاه ها و مشی فكری او و جامعه آرمانی او در آن تصویر شده است.
مهدی قیصری
پی نوشت ها و منابع در دفتر روزنامه موجود است
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید