چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

عشق آمریکایی به خاورمیانه بوی خون می‌دهد


عشق آمریکایی به خاورمیانه بوی خون می‌دهد
تناقضات سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه پایانی ندارد و به رغم توصیه‌های بیکر ـ همیلتون، بر دامنه تشنج در خاورمیانه می‌افزاید. دولت آمریکا، هم‌اکنون در قبری که سیاست‌های پیشینش را در عراق دفن کرده، به دنبال راهکارهای جدید نظامی ‌برای خروج از بحران عراق برآمده است. با آن که مقامات آمریکایی در اظهارات رسمی‌، برنامه حمله نظامی ‌به سوریه و ایران را رد کرده‌اند، اما هیچ کدام احتمال آن را به عنوان آخرین راه‌حل نفی نکرده‌اند.
کمیته بیکر ـ همیلتون پس از اعلام استراتژی نظامی ‌بوش، در بیانیه‌ای به دلیل آنچه بی‌توجهی به توصیه‌هایش عنوان کرده، از مواضع اعلام شده بوش انتقاد کرد. با آن که دمکرات‌های آمریکا به شدت از سیاست‌های اخیر بوش انتقاد کرده‌اند و اعلام هرگونه جنگ علیه سوریه و ایران را بدون مجوز کنگره ‌این کشور، مردود و اجرا ناشدنی توصیف کرده‌اند، اما روبرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، همچنان اصرار دارد که حمله نظامی ‌علیه ‌این دو کشور به عنوان آخرین راه‌حل‌ها، پیش پای پنتاگون است. سرعت سفر غیرمنتظره رایس، وزیر خارجه آمریکا، به خاورمیانه پس از اعلام مواضع جدید بوش، به باور همه کارشناسان خاورمیانه، تنها برای توجیه سیاست‌های جدید دولت آمریکا علیه ‌ایران و سوریه در راستای سیاست‌های آمریکا در عراق تدارک دیده شده است و وی نیز تأکید کرده است که در سفر خود به خاورمیانه، هیچ چیز جدیدی برای تحرک روند صلح خاورمیانه ندارد، اما وی در دیدار با مقامات مصر، رسما اعلام داشته است که جورج بوش همه راه‌ها برای زدن شبکه‌های ایرانی و سوری در عراق را باز گذاشته است.
وی همچنین در اعلام موضعی عجیب که تنها بوی تحریک خشونت در خاورمیانه می‌دهد، اعلام می‌دارد: هیچ یک از رؤسای کشورهای عربی، از وی نخواسته‌اند که آمریکا به سوی گفت‌وگو با ایران برود و دقیقا با همین نگاه گستاخانه دولت آمریکاست که بوش توصیه‌های بیکر ـ همیلتون برای گفت‌وگو با سوریه و ایران را به منزله ضعف سیاست‌های آمریکا و بزرگ شدن دشمنان آمریکا توصیف می‌کند و سیاست برخورد جدی با ایران و سوریه را در سرلوحه برنامه خود قرار داده است.
پنتاگون که همچنان در دست بازهای آمریکا، قیمت سنگینی را بر دوش مردم آمریکا تحمیل و در آینده‌ای نه چندان دور هزینه‌ای جبران نا شدنی بر امنیت ملی آمریکا تحمیل خواهد كرد، بر خلاف نظر عقلای آمریکایی و در اقدامی جنگ‌طلبانه، اعزام تیم دوم ناوهای هواپیما بر آمریکا به منطقه خلیج فارس و طرح استقرار موشک‌های پاتریوت را در کشورهای عربی منطقه در دستور کار خود قرار داده است. مقامات پنتاگون تأکید دارند که اعزام نیرو و امکانات جدید، تنها برای تحمیل تصویر ترس و وحشت نیست، بلکه برای حمایت لجستیک از طرح جدید آمریکا در عراق است تا امکان ضربات هوایی و موشکی در هر زمان را فراهم كند. پیامی‌که اکنون جورج بوش به کشورهای عربی منطقه می‌فرستد، همان پیامی ‌است که صدام حسین در آغاز جنگ علیه ‌ایران به رؤسای کشورهای عربی منطقه و به ویژه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس می‌فرستاد. بوش در همین چهارچوب به رؤسای عرب منطقه اعلام داشته است: شکست طرح آمریکا در عراق به منزله پیروزی و استمرار سیاست‌های ایران در عراق و سپس انتقال آن به همه منطقه است و ناگفته پیداست که آمریکا برای برنامه‌های آتی خود، همچنان به دنبال جنگ روانی گسترده است.
«برژینسکی»، مشاور امنیت ملی عهد کارتر، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، در حالی که تنها اعتراف به شکست طرح‌های پیشین در مواضع اخیر جورج بوش را نقطه مثبتی در مواضع وی ارزیابی می‌کند، تأکید دارد که آمریکا از هم اکنون خود را به جنگ‌های خیابانی که بازنده اصلی آن ارتش آمریکا است، وارد می‌کند. جورج بوش در چهارمین سال اشغال عراق، در حالی از مبارزه با تروریسم در خاورمیانه سخن می‌گوید که هنوز نتوانسته به رغم حضور نیروهای ناتو در افغانستان، بر طالبان و القاعده پیروز شود و اگر سیاست‌های منطقی و عقلایی ایران در چهارچوب حفظ مصالح ملی خود و کشور افغانستان نبود، اکنون هزاران جنازه سربازان آمریکایی و اروپایی باید از افغانستان به سوی کشورشان تشییع می‌شدند.
آمریکایی‌ها از دیگر کشورها و بهتر از هر کسی می‌دانند که ‌ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌، هرگز به خشونت‌گرایی سلفی‌های عرب پناه نبرد و قاموس حمایت از جنبش‌های مقاومت ملی و اسلامی‌در کشورهای اسلامی ‌و عربی را در چهارچوب قوانین بین‌المللی و دفاع در برابر اشغالگران و متجاوزان به رسمیت شناخت و هرگز به روش خشونت کور پناه نبرد و از همین روست اگر پرونده مقاومت اسلامی ‌لبنان در قبال نیروهای واکنش سریع آمریکا در لبنان را استثنا کنیم، دیگر هیچ جایی نشانی از عملیات خشونت‌طلبانه، آنچنان که نیروهای القاعده در نقاط دنیا انجام می‌دهند و یا داده‌اند، دیده نمی‌شود و همین خود، بهترین ملاک و میزان است تا همه جهان بداند که‌ ایران تحت هیچ شرایطی، نمی‌تواند در پس عملیات خشونت‌طلبانه و ترور کور و جنایت‌کارانه قتل بی‌گناهان در کوچه و برزن عراق باشد، علاوه بر آن که هیچ سودی هم در این کار ندارد. و البته ‌این به معنی آن نیست که دست ایران در عراق یا افغانستان کوتاه است و آمریکا هر کاری که دلش می‌خواهد می‌تواند انجام دهد.
آمریکا نباید فراموش کند که در یک دهه اشغال افغانستان در عهد اتحاد جماهیر شوروی، ایران با تمام قوا از جنبش اسلامی‌ افغانستان در برابر اشغالگران حمایت کرد و در این راستا، ایران به طور دقیق و از نظر نظامی‌ کاملا بر اوضاع افغانستان مسلط است و همین نقش ایران درباره عراق صدها برابر قدرتمندتر است و اگر قرار بود ایران در امور عراق دخالت می‌کرد و نیروهای آمریکایی را هدف قرار می‌داد، الان به جای سه هزار تلفات، باید شاهد سی هزار تابوت بر دوش ارتش آمریکا می‌بود. اتهامات واهی آمریکا بر ایران، بیش از آن که نشانه تناقضات و نقص اطلاعاتی اداره آمریکا باشد، نشانگر عزم تجاوزکارانه آمریکا و آغاز جنگ روانی برای سرکوبی اراده ملی ایران در حاکمیت ملی و جلوگیری از استمرار قدرت منطقه‌ای ایران است که در نتیجه دو دهه سیاست عقلایی ایران در منطقه و بین‌الملل و دستیابی به دستاوردهای اقتصادی و تکنولوژی هسته‌ای به دست آمده است.
خنده‌دار است که تشکیلات امنیتی آمریکا، پس از چند دهه کار در دوران جنگ سرد در اروپا و پس از یک دهه کار اطلاعاتی فشرده در خاورمیانه، اکنون دولت لبنان را به دستگیری ایرانی‌های فارس! در کوه‌های لبنان، دولت محمود عباس را به دستگیری شیعیان ضد سنی در نوار غزه و دولت عراق را به بازداشت نیروهای امنیتی سپاه پاسداران در اربیل و بغداد که به کشتار آمریکایی‌ها می‌پردازند، تشویق می‌کند! با آن که بارها از سوی دوست و دشمن گفته شده، باز هم باید گفت، مگر می‌شود دولتی که در عراق با حمایت سیاسی ایران روی کار آمده و از همه گونه حمایت‌های ایران برخوردار است، آنگاه ‌ایران خود مقدمات سقوط این دولت را فراهم آورد؟ مگر آمریکایی‌ها فراموش کرده‌اند که مراجع شیعی عراق چگونه حکم به تحریم جنگ بین مسلمان شیعه و سنی عراق داده‌اند؟ مگر فراموش کرده‌اند که آیت‌الله العظمی ‌سیستانی تاکنون چگونه همه را گرد دولت مرکزی عراق و عبور از بحران امنیتی فراخوانده است، و مگر آمریکایی‌ها نمی‌دانند که‌ ایران به شرط عدم دخالت امنیتی ارتش آمریکا در اوضاع امنیتی بغداد و واگذاری کامل برنامه‌های امنیتی به دولت نوری المالکی، تا مرحله کمک‌های فراگیر برای استقرار امنیتی عراق نیز پیش رفته است و مگر آنها نمی‌دانند که مناطق شیعه‌نشین عراق (به جز در بغداد که نتیجه سیاست‌های افراطی سلفی‌ها و حضور اشغالگران است) شاهد نوعی آرامش قابل قبول است و آنها نیز به خوبی می‌دانند که کدام یک از کشورهای عربی همسایه عراق در جریانات طایفی عراق غوطه‌ورند، اما تناقضات و جنگ‌طلبی سیاست خارجی آمریکا، مانع از اعتراف به آنها می‌شود.
با این همه، پشت پرده سیاست اعزام بیش از بیست هزار نیروی جدید آمریکا به عراق چیست؟ به چه دلیل هم‌زمان، آمریکا نیروهای خود در دریای مدیترانه و خلیج فارس را افزایش می‌دهد و درصدد اجرای مانورهای نظامی ‌جدید در منطقه و خلیج فارس برمی‌آید؟ آیا حتی اگر آمریکا تنها و تنها به فکر حل معمای امنیت بغداد باشد، آیا اعزام نیروهای تازه نفس به عراق ضرورتی دارد؟
از آغاز حمله نظامی ‌آمریکا به عراق و سقوط دولت صدام، بیشترین نیروی نظامی‌ ارتش آمریکا در منظقه انبار در غرب عراق که با اردن، سوریه و سعودی هم‌مرز است، مستقر بوده‌اند. این منطقه بهترین مکان برای ورود نیروهای عربستانی و اردنی که در زمره نیروهای القاعده به شمار می‌روند، است؛ نیروهایی که یکی از عوامل اصلی نابسامانی امنیتی و قتل‌عام‌های طایفی در عراق به شمار می‌روند و از قضا، اردن و عربستان، مرکز اصلی و پناهگاه مناسبی برای این نیروهای افراطی است که بی‌هیچ شکی از چشم آمریکایی‌ها پنهان نیست، اما حاضر به اعلام آن نیستند تا ایران را مرکز اتهامات قرار دهند.استان انبار عراق، که نام آن از عهد ساسانیان و با معنی فارسی‌اش گرفته شده است، استان سیزدهم عراق و بزرگ‌ترین استان این کشور با ۳۲% از مجموع مساحت عراق ( ۴۳۷۰۷۲ کیلومتر مربع ) به شمار می‌رود. فضای خالی این منطقه و اهمیت استراتژیک آن به دلیل هم مرزی با اردن، عربستان و سوریه، باعث شد تا ارتش آمریکا این منطقه را به مهم‌ترین پایگاه نظامی‌اش مبدل کند و این در حالی است که دسترسی نداشتن آسان به ‌این منطقه از سوی ایران در افق استراتژی استقرار نیروهای آمریکایی نیز قرار داشته است.
اکنون بیش از ۷۰% از نیروهای آمریکایی در این منطقه مستقرند که از قضا، مرکز اصلی نیروهای بعثی و القاعده به شمار می‌رود. بنا بر مستندات تاریخی، این منطقه از دوران ساسانیان، دژی در برابر هجوم رومیان تلقی می‌شد و اکنون نیز در محاسبات نظامی‌، از همین جایگاه برای آمریکایی‌ها برای هرگونه عملیات نظامی‌ در خاورمیانه تلقی می‌شود. شهرهای فلوجه، حدیثه، قائم و رمادی که از مراکز اصلی عملیات نظامی‌ و هدایت کننده جنگ‌های طایفی و انفجارهای خیابانی در بغداد است، در این منطقه قرار دارند و ابومصعب زرقاوی، این منطقه را به دلیل هم مرزی با اردن و عربستان، پایگاه اصلی‌اش قرار داده بود و در همین منطقه نیز به دست نیروهای آمریکایی کشته شد.
بنا بر اعلام نیروهای آمریکایی و طرح‌های جدید بوش، قرار است نیروهای جدید آمریکایی که بالغ بر بیست هزار نفرند، در همین منطقه استقرار یابند و این در حالی است که اعزام نیروهای جدید به عراق برای حفظ امنیت عراق، به هیچ وجه با شرایط کنونی بغداد و میزان نیروهای آمریکایی مستقر در عراق همخوانی ندارد و به طور قطع، آمریکا با فکر و استراتژی دیگری در عراق و منطقه، نیروهای جدید خود را اعزام خواهد كرد.
این در حالی است که دولت عراق در اواخر سال گذشته میلادی، بارها در خواست انتقال پرونده امنیتی عراق به نیروهای وزارت کشور و ارتش عراق را کرده بود تا بدین طریق، راه ورود همکاری کشورهایی همچون ایران و سوریه به حل مشکل امنیتی عراق باز شود، اما دولت آمریکا به دلایل واهی این امر را رد کرده بود. اگر آمریکا خواستار برطرف كردن مشکل امنیتی بغداد است، چه کسی شکی دارد که حضور نیروی ۱۴۰ هزار نفری ارتش آمریکا در عراق، برای این کار کافی است، در حالی که نیروهای امنیتی و ارتش عراق را هم در کنار خود دارد؟ بزرگ‌نمایی مشکل امنیتی عراق و عدم حل آن در حقیقت، معما و معادله چند مجهولی آمریکایی است که به دست خود آمریکایی‌ها خلق شده است تا هر وقت که بخواهند از آن در عراق و منطقه بهره‌برداری کنند؛ کاری که هم‌اکنون مشغول به آنند.
هنگامی که‌ هادلی، مشاور امنیت ملی جورج بوش، تأکید نمود که نیروهای وابسته به ‌ایران و سوریه تا عمق خاک این کشورها مورد تعقیب قرار خواهند گرفت، بیش از پیش، نقاب از طرح توسعه دایره تشنج از عراق به کشورهای ایران و سوریه، برداشته شد. این اتهام واهی که نیروهای ایرانی به عراق می‌آیند و پس از انجام عملیات دوباره به آن بازمی‌گردند، آنقدر مسخره و خنده‌آور است که هیچ کارشناس امنیتی، چه در عراق و یا هر نقطه دیگری آن را تأیید نمی‌کند. اگر بنای ایران بر مداخله در امور عراق باشد که اصلا لزومی ‌ندارد، به ‌این نوع عملیات روی آورد؛ آن هم ایرانی که تجربه هشت سال دفاع در جنگ با رژیم متجاوز صدام حسین در ایران و در داخل خاک عراق را در کارنامه خود دارد، علاوه بر این که به هزار و یک دلیل، آنقدر نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی ‌در عراق وجود دارند که به کمک ایران بیایند، اما ایران هرگز از این عوامل جز برای استقرار امنیت و حاکمیت دولت ملی در کشور عراق استفاده نکرد؛ دولتی که در قالب یک حکومت اکثریت و در چهارچوب مراجعه به افکار عمومی ‌به صورت دمکراتیک در عراق تجلی یافته است.
دولت بوش، برای تحکیم سیاست جدید خود در عراق، فرصتی شش ماهه در پیش دارد، زیرا پس از آن و با توجه به نزدیکی انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، باید راهی نو برای عبور از بحران عراق بیابد. در همین چهارچوب، دولت عراق، ایران و سوریه از هم‌اکنون به عنوان متهمان ردیف اول عوامل عدم استقرار امنیت شناخته شده‌اند. دولت نوری المالکی از هم‌اکنون در لبه تیز تهدید آمریکاست که اگر نتواند برنامه امنیتی بغداد را اجرا کند، حمایت‌های آمریکا را از دست می‌دهد و در آستانه سقوط قرار می‌گیرد، اما ایران و سوریه به شکل دیگری مورد عقاب قرار خواهند گرفت که همان حاکمیت شمشیر تجاوز نظامی ‌بر بالای سر این دو کشور است که از قضا، تحولات نشان می‌دهد که امکان وقوع حمله نظامی ‌به سوریه، اکنون بیش از ایران، در سیاست‌های نظامی‌ آمریکایی‌ها در عراق خودنمایی می‌کند. دولت سوریه با آن که از نظر پاسخگویی به هرگونه تجاوزی از ابزار اعلام نشده‌ای برخوردار است، از نظر استراتژیست‌های پنتاگون، قدرت پاسخگویی کمتری در مقایسه با ایران دارد. اکنون بخش اعظم نیروهای نظامی‌ آمریکایی در منطقه استان انبار عراق مستقرند و از سویی دیگر، ارتش اسرائیل در بلندی‌های جولان، که از نظر نظامی ‌بر دمشق مسلط است، مستقرند و عملا می‌توانند برنامه حمله گاز انبری هم زمان با هرگونه حمله ارتش آمریکا به سوریه را طراحی و اجرا کنند.
اعزام نیروهای تازه نفس (۲۱۵۰۰ نفری) آمریکا به عراق و برنامه استقرار آنان در استان انبار، بوی برنامه‌ریزی برای تجاوز به خاک سوریه را می‌دهد. و این نوع برنامه‌ریزی، دقیقا همان برنامه عملیاتی بود که برای حمله به عراق از راه کویت انجام شد؛ کشوری که در اشغال نظامی ‌آن توسط صدام حسین، به عنوان استان نوزدهم عراق از آن یاد کرده بود. استقرار ارتش آمریکا در استان انبار، امکان حمایت لجستیک و هوایی آن را برای هرگونه حمله‌ای به سوریه تسهیل و هر گونه پایگاه امدادی و ایجاد بیمارستان‌های صحرایی و استقرار زاغه‌های مهمات برای یک جنگ طولانی را فراهم می‌کند. آمریکا با این برنامه، هم درصدد خلع سلاح ایران در هم‌پیمانی استراتژیک با سوریه است و هم درصدد پایان بخشیدن به بحران كنونی لبنان است.
پنتاگون از پیش اعلام کرده بود که پیروزی در عراق و یا حتی عقب‌نشینی از این کشور، باز هم مرهون قدرت نظامی‌آمریکاست. در فرض احتمالی عقب‌نشینی آمریکا از عراق، پنتاگون در نظر دارد تا قوای نظامی ‌استراتژیک ایران و سوریه را در یک حمله محتمل به نقطه صفر برساند و به تعبیر سیاست نظامی ‌آمریکایی‌ها، دو دولت ایران و سوریه را سوار بر ویلچر در منطقه ترک کند.
شاید، قدرت نظامی آمریکا و یکه تازی اش در غیاب قدرتهای دیگر، هر گونه آینده نگری و واقع گرایی در خاورمیانه را از او سلب کرده است و از همین رو نمی تواند با نگاه متکبرانه اش، افق سیاست‌های نظامی اش در خاورمیانه را به درستی ارزیابی کند. کاری که بوش در دو سال آخر ریاست جمهوری اش انجام می‌دهد آنقدر انفجار آمیز و پردامنه است که تا دو دهه هم توسط جانشینانش قابل جبران نخواهد بود. اگر پنتاگون دست به اقدام گستاخانه علیه ایران یا سوریه بزند، فقط یک ماه و یا کمتر از آن، مجبور خواهند شد تا به تکاپو افتد تا برای کنترل اوضاع در خاورمیانه به اعزام بیش از یک میلیون نفر نیرو به منطقه اقدام کند و سیل جنازه‌های سربازان آمریکایی به سوی کشورشان را جمع کنند. با حمله احتمالی آمریکا به سوریه یا ایران، بی هیچ تردیدی کل منطقه از افغانستان تا لبنان در دریای مدیترانه به جهنمی برای نیروهای آمریکایی مبدل خواهد شد.
آیا آمریکا در تحلیل عملیات جدید نظامی خود، به عواقب توسعه بحران در خاورمیانه به خوبی اندیشیده است؟ آیا همان بهتر نبود تا دستگاه سیاسی کاخ سفید با درایت بیشتری به توصیه‌های بیکر – همیلتون نگاه می‌کرد؟ آمریکایی‌ها باید به خوبی بدانند که دیگر هزینه آرامش آنها در شهرها و خانه‌هایشان را کشورهای مستقل خاورمیانه، پرداخت نخواهند کرد و هیچ کشوری از حق مصالح و امنیت ملی خود عبور نخواهد نمود. اگر ایران از امروز در صدد مقابله به مثل با نیروهای سیاسی و نظامی آمریکا در عراق بر آید و در مقابل دستگیری دیپلمات‌هایش و یا حمله به کنسولگریش در اربیل همان اقدام را علیه آمریکا انجام دهد، هیچکس نمی تواند کشورمان را سرزنش کند. آیا آمریکا حاضر است همه بهای جنگ طلبی اش را در منطقه از جیب شهروندانش و جان سربازانش پرداخت نماید؟
علی منتظری


همچنین مشاهده کنید