شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ملاقات امام حسین (ع) با برادرش محمد بن حنفیه


ملاقات امام حسین (ع) با برادرش محمد بن حنفیه
((اتـانـی رسول اللّه (ع) بعد ما فارقتك فقال : یا حسین ! اخرج فان اللّه قد شا ان یراك قتیلا فقال ابن الـحـنـفـیهٔ : اناللّه و انا الیه راجعون , فما معنی حملك هؤلا النسوهٔ معك وانت تخرج علی مثل هذه الحال ؟
فقال له : قد قال لی : ان اللّه قد شا ان یراهن سبایا))[۱] . یـكـی از ملاقاتهای سیدالشهدا(ع) در مكه معظمه , با برادرش ((محمد بن حنفیه ))[۲] است هنگامی كه محمد از حركت امام (ع) مطلع می شود, به خدمت حضرت می رسد وعرض می كند: ((یـا اخی !ان اهل الكوفهٔ من قد عرفت غدرهم بابیك واخیك وقد خفت ان یكون حالك ك حال من مـضی , فان رایت ان تقیم فانك اعز من فی الحرم وامنعه فقال یا اخی ! قدخفت ان یغتالنی یزید بن معاویهٔ فی الحرم فاك ون الذی یستباح به حرمهٔ هذا البیت )).
((ای بـرادر! مردم كوفه را خوب می شناسی ومی دانی كه با پدر وبرادرت چه كردند ومن می ترسم كـه سـرنوشت شما نیز همان سرنوشت گذشتگان بشود اگرمصلحت بدانی , در مكه بمان كه هم جانت سالم می ماند وهم عزت واحترامت محفوظاست )). حضرت فرمود: ((خوف این را دارم كه یزید به طور ناگهانی مرا بكشد ومن همان كسی باشم كه با كـشـته شدنش حرمت حرم شكسته می شود (كلام امام (ع)اشاره به ((عبداللّه بن زبیر))است كه با كشته شدنش , حرمت خانه خدا هتك می شد))). محمد بن حنفیه گفت : ((پس به اطراف یمن بروید كه مناطق امنی است )). امـام (ع) فرمود: ((در این گفته شما تامل می كنم )) اما وقت سحر, حضرت حركت كرد محمد بن حنفیه آمد ومهار شتر امام (ع)را گرفت وعرض كرد: ((مگر بنا نشد درگفته من تامل كنی ))؟!
حضرت فرمود: ((آری )). گفت : ((پس چه شد كه در حركت كردن عجله كرده ای ومی خواهی زودتربروی )). امـام (ع) فـرمـود: ((بـعـد از رفـتن تو, پیامبر(ص )را در خواب دیدم وبه من فرمود:بیرون برو كه خداوند خواسته تورا كشته ببیند)). محمد بن حنفیه كلمه استرجاع را بر زبان آورد وگفت : ((اكنون كه عازم بر رفتن هستی پس چرا زنان را با خودت می بری ))؟
حضرت فرمود: ((خداوند خواسته كه اینان را اسیر ببیند)). الـبـتـه محمد بن حنفیه دوبار با سیدالشهدا(ع) ملاقات كرده , یك بار در مدینه وبار دوم در مكه معظمه[۳] . در زندگی ((محمد بن حنفیه )) دو مساله نظر اهل نظررا به خود جلب كرده است :
۱) ادعای امامت بعد از امام حسین (ع).
۲) حاضر نشدن در كربلا همراه امام حسین (ع).
● آیا محمد بن حنفیه مدعی امامت بود؟!
از مـجـموعه اخبار وتاریخ , استفاده می شود كه اگر ((محمد)) چنین ادعایی هم داشته , منصرف شده است هنگامی كه برای تعیین امامت به حكمیت ((حجر الاسود))تن در می دهد وموقع سخن گفتن حضرت سجاد(ع) حجر الاسود, مضطرب می شوداو از ادعای خود دست بر می دارد وشاید هـم از ابـتدا چنین ادعائی نداشته وصرفابرای تثبت مقام امام سجاد(ع) این كاررا انجام داده است وبه تعبیر مرحوم آیت اللّه العظمی خوئی ـ نور اللّه مضجعه ـ در ذیل این قضیه می فرمایند: ((الروایهٔ صحیحهٔ السند, دالهٔ علی ایمانه وقوله بامامهٔ علی بن الحسین (ع))).
((روایت از لحاظ سند, صحیح است ودلالت می كند بر اینكه وی به امامت حضرت سجاد(ع) مؤمن بوده است )). علی الخصوص روایتی از امیرالمؤمنین (ع) رسیده كه : ((ان المحامدهٔ تابی ان یعصی اللّه عزوجل )). محمد بن جعفر بن ابیطالب , محمد بن ابی بكر, محمد بن حنفیهٔ ومحمد ابن حذیفه , پرهیز دارند از اینكه خداوند متعال معصیت بشود)).
و به تعبیر مرحوم علامه مامقانی , این تعریف , فوق مرتبه عدالت است . ((ابـو خـالـد كـابـلی )) می گوید: سالیان متمادی كه در خدمت محمد بن حنفیه بودم ,تردیدی نداشتم كه او امام است , روزی اورا قسم دادم كه آیا وی امام مفترض الطاعه است ؟
گفت : ((الامام علی وعلیك وعلی كل مسلم الامام علی بن الحسین (ع))). ((امروز, حجت خداوند بر من وتو وهر مسلمانی , امام زین العابدین (ع)است ))[۴] .
● چرا محمد بن حنفیه در كربلا شركت نكرد؟
الـبـته اشكال حاضر نشدن در واقعه طف , تنها متوجه ((محمد بن حنفیه )) نیست بلكه این قضیه دامن بسیاری از بزرگان آن عصررا نیز می گیرد, از جمله ((ابن عباس ,عمر الاطرف , عبداللّه بن جعفر, جابر بن عبداللّه انصاری )) وصدها نفر از اخیاروبزرگان آن عصر. مرحوم علامه مامقانی در حالات محمد بن حنفیه پاسخی كلی از ایشان وهمه كسانی كه در كربلا شـركـت نكردند, داده اند كه عبارت ایشان را نقل می كنم وقضاوت رابه عهده خوانندگان محترم می گذاریم : ((والـحـسـین (ع) حین حركته من الحجاز وان كان یدری هو انه یستشهد بالعراق الا انه فی ظاهر الـحـال لـم یـكـن لیمضی الی الحرب حتی یجب علی كل مكلف متابعته وانماكان یمضی للامامهٔ بمقتضی طلب اهل الكوفهٔ فالمتخلف عنه غیر مؤاخذ بشی وانمایؤاخذ لترك نصرته من حضر الطف او كـان بـالـقـرب مـنه علی وجه یمكنه الوصول الیه ونصرته ومع ذلك لم یفعل وقصر فی نصرته فالمتخلفون بالحجاز لم یكونوا مكلفین بالحركهٔ معه حتی یوجب تخلفهم الفسق ولذا ان جملهٔ من الاخـیار الابدال الذین لم یكتب اللّه تعالی لهم نیل هذا الشرف الدائم بقوا فی الحجاز ولم یتامل احد فی عدالتهم ))[۵] .
امـام حـسین (ع) موقع حركت از حجاز, هر چند واقعا می داند كه در عراق به شهادت خواهد رسید ولـی بحسب ظاهر, برای جنگ نمی رود تا بر همه مكلفین متابعت وهمراهی امام واجب باشد, بلكه حـضرت برای اجابت دعوت مردم كوفه حركت می كند وهر كس كه نرفت , مؤاخذه نمی شود, بلی , آنـانـی كـه در كـربـلا یا درسرزمینهای اطراف آن بودند ومی توانستند حضرت را كمك كنند ولی كـوتـاهـی كـردنـد,مـؤاخـذه مـی شـونـد امـا آنـانـی كـه در حجاز بودند, واجب نبود كه همراه امـام (ع)حـركـت كنند تا تخلف آنان موجب فسق بشود ولذا بسیاری از خوبان ونیكان آن عصر كه به فیض شهادت نایل نیامدند, در حجاز ماندند و احدی هم در عدالت آنان شبهه وتاملی نكرد)). در ((مناقب ابن شهر آشوب )) آمده است كه از محمد بن حنفیه سؤال كردند چرادر ((وقعه طف )) شركت نكردی ؟
در پاسخ گفت : ((ان اصحابه عندنا لمكتوبون باسمائهم واسما ابائهم ))[۶] . ((اسامی شهدای كربلا ونام پدرانشان از قبل در نزد ما نوشته شده بود)).
پی‌نوشتها:
۱) ملهوف , ۲۷.
۲) ((مـحـمد بن حنفیه )), فرزند امیرالمومنین (ع) ومادرش ((خوله )) دختر ((جعفر بن قیس بن سلمه حنفیه ))است وی از شجاعان روزگار ودر جنگهای ((جمل وصفین )) شركت كرده است تولدش درسنه ۲۱ ووفاتش سال ۸۱ می باشد بعد از امیرالمؤمنین (ع) مانند سایر بنی هاشم , گوشه گـیـر ومـنـزوی بود ((مختار)) اورا امام خواند وبه نام او بر عراق مستولی شد ودر سال ۶۶ چون حـاضـرنـشد با ((عبداللّه بن زبیر)) بیعت كند, به طائف تبعید گردید ((فرقه كیسانیه )) اورا امام مـی خـوانـنـدومی گویند او در ((جبل رضوی )) زنده است , ابوهاشم فرزند او از علمای تابعین به شمارمی رود(تنقیح المقال , ۳/۱۱۲ سفینه , ((حمد)).
۳) لهوف , ۲۷ حیاهٔ الحسین , ۳/۳۱ اعیان الشیعه , ۱/۵۸۸ ـ ۵۹۳.
۴) كافی , ۱/۳۴۸ تنقیح المقال , ۳/۱۱۵ معجم رجال الحدیث , ۱۶/۴۸.
۵) تنقیح المقال , ۳/۱۱۲, ((محمد)).
۶) مناقب , ۴/۵۳.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید