شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


اقتصاد جهانی


اقتصاد جهانی
اقتصاد جهانی آنقدر نوساختار شده است که هیچ دولتی نمی تواند خود را از لحاظ اقتصادی از نیروهای اقتصاد جهانی حمایت و محافظت کند. نفوذ فراملی، دولت ها را پاره پاره کرده است. آن دسته از ساختارهای درون دولتی که به این تغییرات تن در داده اند باعث شده است تا وابستگی دو سویه محکم تر شود. دولت ها دیگر حتی نمی توانند به تنهایی وظایف اصلی میانجیگری کورپوراتیستی بین سرمایه کار و بین منافع تولید و مصرف را انجام دهند و کارآیی آنها از این لحاظ به طور جدی مخدوش شده است.دولت ملت سرزمینی از حیث داخلی و خارجی چنان تغییر کرده است که بسیاری از نظریه پردازان سیاسی را واداشته تا از اصطلاح جدیدی برای این فرماسیون جدید استفاده کنند.
به همین دلیل آنها دولت جدید را به عنوان اصطلاح جدید در برابر دولت قدیم به کار می برند. بنابراین نظم سیاسی جدید نیازمند سیاست جدیدی است و دموکراسی لیبرالی به عنوان نظم سیاسی دولت ملت سرزمین دیگر نمی تواند تمامی کارکردهای خود را به خوبی انجام دهد و نیاز به بازسازی دارد. دموکراسی دیگر قالب میهنی خاصی را بر تن نمی کند. جهت گیری ها، باورها و ارزش های جدید نیز باعث ساخت بندی جدیدی می شوند. دولت جدید و حکومت جدید باید خود را با این تغییرات سازگار کنند و آنها را بپذیرند.
بنابر این دولت جدید باید خود را با حضور نیروهای فراملی و بین المللی سازگار کند و ظرفیت و توانایی خود را برای پذیرش «دموکراسی جدید» گسترش دهد. «دیوید هلد» و «آنتونی گیدنز» در واکنش به این فرآیندها، به ویژه جهانی شدن ، از «دموکراسی جهان میهنی» صحبت کرده اند. کروچ و مارکواند از دموکراسی گفت و شنودی صحبت کرده اند که به جای آنکه در آن فقط یک نوع آگورای کوچک شکل بگیرد، مبنای آن تجمع جهانی، بازار جهانی، ایده ها، دانش، رسانه ها و پیامدهای جهانی است. اینها مدل هایی هستند که در واکنش به تضعیف دولت- ملت سرزمین شکل گرفته اند.
واقعیت این است که دموکراسی برای آنکه به طور کامل تحقق پیدا کند، باید به اصل عام و جهانشمول در سطح جهانی تبدیل شود. حساسیت جهانی نسبت به دموکراسی می تواند مهم ترین عامل در گسترش و نفوذ آن به شکل سبک و شیوه زندگی مردم باشد. یوگرن هامبرماس در یکی از آثار اخیر خویش با عنوان جهانی شدن و آینده دموکراسی؛ منظومه پساملی تاثیرات جهانی شدن را بر دموکراسی و حوزه عمومی مورد توجه قرار داده است. نگرش جهان شهری هابرماس زائیده دو نیاز مبرم است؛ نیاز به خارج شدن از محدوده تنگ سرزمینی و نیاز به مقابله با مشکلاتی که ابعاد جهانی پیدا می کنند. بحث هابرماس مبتنی بر استدلال درباره عدم کارآیی نظم جهانی وستفالی است.
اینک جهان به سمت و سویی حرکت کرده است که همه شهروندان جهان باید به شکل دموکراتیک و فعال در آن به ایفای نقش بپردازند. او همچنان بر ایده اصلی خود درباره حوزه عمومی به عنوان کانون دموکراسی تاکید دارد ولی این حوزه عمومی می بایست به وسعت جهان شکل بگیرد. هابرماس همچنان بر کارکرد اخلاق گفتمانی و قواعد عام و جهانشمول به عنوان مبنای کردار دموکراتیک تاکید دارد. در منظومه پساملی به صراحت اعلام می کند که «اگر ... شهروندان جهان بخواهند در سطح کره به سازماندهی خود بپردازند و شکلی از نمایندگی انتخابی دموکراتیک بیافرینند برای همبستگی هنجاری خود مبنای دیگری جز خودفهمی حقوق ـ اخلاق ندارند.
برای جامعه ای که می خواهد بدون هرگونه طرد و تنها بر مبنای جذب هستی داشته باشد الگوی هنجاری دیگری غیر از عالم اشخاص اخلاق ـ مکه غایات کانت ـ وجود ندارد. پس تصادفی نیست که «حقوق بشر» یعنی یک هنجار حقوق با محتوای مطلقا اخلاق کل چارچوب هنجاری یک جامعه جهان وطن را تشکیل می دهد. هابرماس در تلاش برای بازسازی نظریه دموکراسی به واسطه پدیده های نوظهوری مانند جهانی شدن از ایده جمهوریخواهی کلاسیم در مقابل نئولیبرالیسم حمایت می کند و این سبک البته دیگر وابسته به اصل سرزمینیت نیست.
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید