جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

امر به معروف در نهضت‏حسینی علیه السلام


امر به معروف در نهضت‏حسینی علیه السلام
زائر در سفر معنوی زیارت به دیدار آمران به معروف و الگوهای نهی از منكر می‏رود و گامهای بلند آنان در جهت پاسداری از ارزشها را یادآور می‏شود. از این مقال به نمونه‏هایی از «معروف‏گرایی‏» و «منكرستیزی‏» از درسهای «مكتب زیارت‏» آشنا می‏شویم.
امام حسین(ع) در بیان هدف خودش از نهضت الهی و عظیم عاشورا از امر به معروف و نهی از منكر یاد می‏كند و می‏فرماید: و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امهٔ جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنكر: من بدین هدف (از مدینه) بیرون آمدم كه امت جد خویش را اصلاح نمایم و تصمیم دارم امر به معروف و نهی از منكر كنم.
جهت معرفی امر به معروف و نهی از منكر به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏كنیم.
الف) نهی از همكاری با ستمگران
۱) امام صادق(ع) به یكی از شیعیان خود به نام «عذافر» فرمود: بلغنی انك تعامل «ابا ایوب‏» و «ابا الربیع‏» فما حالك اذا نودی بك فی اعوان الظلمهٔ: به من اینگونه خبر رسیده كه با «ابی ایوب‏» و «ابا الربیع‏» همكاری می‏كنی! حالت چگونه خواهد بود اگر تو را در قیامت در ردیف همكاران ظالمان صدا بزنند.
چون «عذافر» چهره در هم كشید.
حضرت فرمود: من تو را به چیزی ترساندم كه خداوند مرا به او ترسانده است.
ب) صفوان جمال از یاوران و اصحاب امام موسی بن‏جعفر(علیهماالسلام) شترهای خویش را به هارون اجاره می‏دهد و پس از اینكه خدمت‏حضرت می‏رسد با این كلمات مورد عتاب قرار می‏گیرد كه «كل شی‏ء منك حسن جمیل ما خلا شیئا واحدا» همه كارهای تو نیكوست مگر یكی از آنها. از حضرت می‏پرسد: فدایت‏شوم، كدامیك از كارها؟ امام می‏فرماید: كرایه دادن شترهایت‏به هارون‏الرشید! عرضه می‏دارد به خدا قسم كه من فقط آنها را برای رفتن او به مكه داده‏ام بدون اینكه حتی خودم به همراه او باشم. حضرت می‏فرماید: آیا دوست داری آنها تا هنگام پرداخت كرایه شترانت زنده بمانند؟ می‏گوید: بلی! امام می‏فرماید: «من احب بقائهم فهو منهم و من كان منهم كان وروده علی النار» هر كس زنده بودن آنها را دوست‏بدارد از آنها خواهد بود و همراه آنها به آتش وارد خواهد شد. پس از فرمایش امام(ع) بود كه صفوان به بهانه اینكه پیر شده است و توان اداره شتران خویش را ندارد تمامی آنها رافروخت.
ج) نهی از منكر در كاخ خلیفه ستمگر عباسی
نزد متوكل خلیفه عباسی از امام علی النقی(ع) سعایت كردند كه قصد شورش علیه حكومت تو را دارد. از این رو دستور داد شبانه امام(ع) را نزد او بیاورند. متوكل چون امام را دید احترام كرد و آن حضرت را در كنار خود نشاند، سپس جام شرابی را به امام تعارف كرد! حضرت سوگند یاد كرد كه گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار. او دست‏برداشت و گفت‏شعری بخوان. حضرت فرمود: من چندان از شعر بهره‏ای ندارم. متوكل گفت: چاره‏ای از آن نیست. امام اشعاری خواند كه ترجمه آن چنین است: زمامداران جهانخوار و مقتدر بر قله كوهسارها شب را به روز درآوردند درحالی كه مردان نیرومند از آنان پاسداری می‏كردند ولی قله‏ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.
آنان پس از مدتها عزت از جایگاههای امن به زیر كشیده شدند و در گودالها و گورها جایشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندی! پس از آنكه به خاك سپرده شدند فریادگری فریاد برآورد كجاست آن دستبندها و تاجها و لباسهای فاخر؟ كجاست آن چهرهای در ناز و نعمت پرورش یافته كه به احترامشان پرده‏ها می‏آویختند؟ گور به جای آن پاسخ دهد: اكنون كرمها بر سر خوردن آن چهره‏ها با هم می‏ستیزند. آنان مدت درازی در دنیا خوردند و آشامیدند ولی امروز آنان كه خورنده همه چیز بودند خود خوراك حشرات و كرمهای گور شده‏اند. چه‏خانه‏هایی ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ كنند ولی سرانجام پس از مدتی این خانه‏ها و خانواده‏ها را ترك گفته به خانه گور شتافتند. چه اموال و ذخایری انبار كردند ولی همه آنها را ترك گفته رفتند و آنها را برای دشمنان خود واگذاشتند خانه‏ها و كاخهای آباد آنان به ویرانه تبدیل شد و ساكنان آنها به سوی گورهای تاریك شتافتند.
متوكل از شنیدن این اشعار گریست‏به اندازه‏ای كه از اشك چشمش ریشش تر شد و جام شراب را بر زمین زد و بساط عیاشی و هرزگی‏اش برچیده شد.
د) جلوگیری از شبهه‏پراكنی
اسحاق كندی كه از فلاسفه عراق به شمار می‏آمد در زمان خود تالیف كتابی به نام «تناقضات قرآن‏» را آغاز كرد. او مدتهای زیادی در منزل نشسته و خود را به نوشتن آن كتاب مشغول ساخته بود. تا آنكه یكی از شاگردان او به دمت‏حضرت امام حسن عسكری(ع) رسید. حضرت به او فرمود: آیا در میان شما مردی رشید وجود ندارد كه استادتان كندی را از كارش باز داشته برگرداند. شاگرد گفت: ما شاگرد او هستیم و نمی‏توانیم به اشتباه او اعتراض كنیم.
امام فرمود: اگر مطالبی به تو تفهیم شود می‏توانی به او برسانی؟ گفت: آری.
امام فرمود: از اینجا كه برگشتی با او به لطف و مدارا رفتار كن و هنگامی كه‏كاملا با او انس گرفتی به او بگو مساله‏ای به نظرم رسیده می‏خواهم آن را از تو بپرسم و آن این است كه: آیا ممكن است گوینده قرآن از گفتار خود، معنایی غیر از آنچه تو گمان كرده‏ای اراده كرده باشد؟ او در پاسخ خواهد گفت: بلی ممكن است زیرا كه او مرد باهوشی است. پس به او بگو شما چه می‏دانید شاید گوینده قرآن معانی دیگری غیر از آنچه تو برای آن حدس زده‏ای اراده كرده باشد.
شاگرد به نزد كندی رفت و طبق دستور امام سؤال را مطرح كرد. فیلسوف با كمال دقت‏به سؤال شاگرد گوش داد و فت‏سؤال خود را تكرار كن. او سؤال را تكرار نمود. استاد فكری كرد و گفت: بلی امكان دارد كه چیزی در ذهن گوینده سخن باشد كه شنونده، خلاف آن را فهمیده باشد.
استاد كه سؤال فوق را دقیق یافت رو به شاگرد كرد و گفت: قسم می‏دهم تو را كه بگویی این سؤال را از كجا آموختی؟ شاگرد گفت: همین طور به ذهنم خطور كرد. كندی گفت: این كلامی نیست كه از مانند تو صادر شود. به من بگو از كجا آن را یاد گرفتی؟ شاگرد گفت: امام حسن عسكری(ع) مرا به آن امر فرمود. كندی گفت: آری این مطالب فقط بر قامت این خاندان زیبندگی دارد. سپس دستور داد آتشی روشن كنند و تمام آنچه در این باره تالیف كرده بود سوزانید.
در زیارتنامه‏های معصومین (علیهم السلام) امر به معروف و نهی از منكر یكی از شاخص‏های اساسی و مهم زندگی آنها به شمار آمده است. چنانكه در زیارت جامعه آمده است «وامرتم بالمعروف و نهیتم عن المنكر و جاهدتم فی الله حق جهاده حتی اعلنتم و بینتم فرائضه‏»: امر به معروف و نهی از منكر نمودید و حق جهاد را در دین خدا بجا آوردید تا آنكه دعوت الهی را آشكار ساخته، واجباتش را بیان نمودید.نیز در زیارت امام حسین(ع) در حرم امیرالمؤمنین(ع) می‏خوانیم: «و امرت بالمعروف و نهیت عن المنكر و تلوت الكتاب حق تلاوته‏»: امر به معروف و نهی از منكر نمودی و قرآن را چنانكه شایسته است‏خواندی.
اما آنچه در این مساله اهمیت ویژه دارد شناخت‏شیوه‏هایی است كه معصومین(علیهم السلام) به منظور به كار بستن این دو فریضه مهم یعنی امر به معروف و نهی از منكر انجام می‏دادند، كه باختصار به چند مورد آن اشاره می‏كنیم.
● شیوه‏هایی از معصومین(علیهم السلام)
۱) محبت و نرمخویی
زمانی كه حضرت موسی به همراهی برادرش هارون ماموریت می‏یابد كه به سوی فرعون حركت كند و او را به توحیدفرا خواند شیوه و دستورالعمل الهی برای آنها این گونه مقرر می‏شود: «و قولا له قولا لینا لعله یتذكر او یخشی‏»: با فرعون به نرمی سخن گویید شاید به یاد خدا افتد و ترس خدا را پیشه كند.
یكی از عوامل مهم موفقیت رسول گرامی اسلام نیز محبت و نرمخویی آن حضرت به شمار آمده است. قرآن كریم در این زمینه می‏فرماید: «و لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك‏»: اگر تندخو و سخت‏دل بودی مردم از گرد تو متفرق می‏شدند.
و در باره آن حضرت نقل شده است: به هنگامی كه یكی از كافران با تندی به آن بزرگوار پرخاش كرد اصحاب تصمیم گرفتند با او به ستیز و نزاع برخیزند و حضرت آنها را نهی كرد و خود نسبت‏به آن مرد كافر محبت فراوان نمود و با خوشرویی از او استقبال كرد به حدی كه آن فرد تحت تاثیر الطاف آن حضرت قرار گرفت و اسلام آورد. سپس حضرت رو به اصحاب خود فرمود: مثل من و شما همانند فردی است كه شترش سركش شده باشد و هر یك از مردم به آن شتر نهیبی زنند و آن شتر وحشی‏تر شود. اما صاحب شتر می‏گوید من خود آشناترم، اجازه دهید خودم او را رام می‏كنم. و سپس صاحب آن او را رام می‏كند. چنانكه دیدید كه این فرد رام شد و اسلام را انتخاب نمود.
نمونه دوم: فردی از اهل شام كه نسبت‏به اهل بیت عصمت و طهارت دشمنی دیرینه داشت‏به مدینه می‏آید و به امام حسن و پدرش(علیهما السلام) اهانت می‏كند. امام حسن(ع) با خوشرویی و كلمات ملاطفت‏آمیز با او برخورد می‏كند. شامی كه خود را در مقابل اقیانوسی از بزرگواری و فضیلت مشاهده می‏كند، می‏گوید: پیش از آنكه تو را ملاقات كنم تو و پدرت دشمن‏ترین مردم نزد من بودید و اكنون محبوبترین فرد نزد من هستید. و بدین ترتیب در ردیف دوستداران و معتقدان خاندان پیامبر قرار گرفت.
نمونه چهارم: زهیر بن‏قین از افرادی بود كه دوست نمی‏داشت‏با امام حسین(ع) روبرو شود. همراهان او می‏گویند ما جمعی بودیم كه به هنگام مراجعت از مكه وقتی در بین راه به امام حسین می‏رسیدیم از او كناره می‏گرفتیم زیرا كه حركت‏به همراهی حضرت ناخوشایندمان بود. در یكی از منازل بین راه مجبور به ماندن در محلی شدیم كه امام حسین(ع) نیز در آنجا بود. امام قاصدی را به سوی زهیر روانه كرد و از او خواست كه با حضرت ملاقات كند. زهیر به خدمت‏حضرت رفت و زمانی نگذشت كه شاد و خرم با چهره‏ای برافروخته برگشت و دستور داد كه خیمه او را نزدیك سراپرده حضرت نصب كنند. بدین گونه بود كه با برخورد نیك امام حسین(ع) در ردیف شهدای كربلا قرار گرفت.
نمونه پنجم: وقتی كه مردی نصرانی به امام باقر(ع) جسارت فراوان می‏كند حضرت به او می‏فرماید: «ان كنت صدقت غفر الله لها و ان كنت كذبت غفر الله لك‏»: اگر آنچه گفتی راست است‏خداوند از كرده مادر من درگذرد و اگر دروغ می‏گویی خدای تو را بیامرزد. راوی اضافه می‏كند: چون مرد نصرانی این بردباری و بزرگواری را كه از حوصله بشر بیرون است دید و پشیمان شد و مسلمانی اختیار كرد.
۲) دوری از دشنام
قرآن، كلام زیبای حق است و پیروان خویش را دعوت كرده است كه با مردم به نیكی سخن بگویند «و قولوا للناس حسنا» و از اینكه حتی به كافران دشنام داده شود نهی كرده است. چنانكه می‏فرماید: «و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوابغیر علم‏»: به آنان كه غیر خدا را می‏خوانند دشنام ندهید تا مبادا آنها از روی جهالت‏خدا را دشنام دهند.
گویا امیرمؤمنان(ع) به هنگامی كه مشاهده می‏كند یكی از اصحابش به سپاه معاویه دشنام می‏دهد، می‏فرماید: «انی اكره ان تكونوا سبابین‏»: من دوست ندارم كه شما دشنام دهنده باشید. و در یكی از نقلها آمده است كه به حجر بن‏عدی و عمرو بن‏حمق فرمود: «كرهت ان تكونوا لعانین شتامین، ... و لكن لو وصفتم مساوی اعمالهم فقلتم من سیرتهم كذا و كذا و من اعمالهم كذا و كذا كان اصوب فی القول‏». ناخوشایند است‏برای من كه شما را دشنامگر ببینم ولی اگر اعمال بد و سیره ناپسند آنها را بیان كنیدبهتر خواهد بود. آن دو گفتند: ای امیرمؤمنان، ما موعظه‏ات را به جان و دل پذیراییم و خود را با آدابی كه به ما می‏آموزی مؤدب خواهیم ساخت.
به همین سبب بود كه امام صادق(ع) دوستی چندین ساله خویش را با فردی كه به غلام و خدمتگزارش فحش و ناسزا گفت، قطع نمود.
۳) برخورد استدلالی و حكمت‏آمیز
اساس دعوت پیامبران الهی را حكمت تشكیل می‏دهد. آن بزرگواران به هنگام برخورد با كافران و ملحدان محكم‏ترین استدلالها را بیان می‏كردند نمونه‏هایی از آن را قرآن كریم در داستان ابراهیم(ع) و برخورد آن حضرت با ستاره‏پرستان و معتقدان به الوهیت‏خورشید و ماه بیان نموده است. و بر این اساس است كه تعلیم وآموزش حكمت‏یكی از فلسفه‏های بعثت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله به شمار آمده است چنانكه در سوره جمعه می‏خوانیم: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمهٔ‏»: اوست‏خدایی كه میان مردمان درس نیاموخته پیغمبری از خود آنها برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا را تلاوت كند و آنها را پاكیزه سازد و به آنها كتاب و حكمت آموزش دهد. و در پی همین هدف است كه پیامبر گرامی اسلام(ص) از سوی خداوند ماموریت می‏یابد كه: «ادع الی سبیل ربك بالحكمهٔ و الموعظهٔ الحسنهٔ‏»: مردم را به راه پروردگارت بر اساس حكمت و پندهای نیك دعوت كن.
تاریخ زندگی آن حضرت تجسم صفحات زرینی از این‏گونه رفتارهاست‏به طوری كه این امر مورد اعتراف مخاطبان آن حضرت قرار می‏گرفت و بر همین اساس به اسلام می‏گرویدند. در یكی از نقلها آمده است هر موقع پیامبر اكرم متوجه می‏شد كه شخصیتی از عرب وارد مكه شده است‏با او تماس می‏گرفت و آیین خود را به وی عرضه می‏داشت. روزی شنید كه «سوید بن‏صامت‏» وارد مكه شده است. فورا با او ملاقات نمود و حقایق نورانی آیین خود را برای او تشریح كرد. وی فت‏شاید این حقایق همان حكمت لقمان است كه البته من هم می‏دانم. حضرت فرمود: گفته‏های لقمان نیكوست ولی آنچه خدا بر من نازل فرموده است‏بهتر و بالاتر است زیرا آن مشعل هدایت و نورافكن فروزانی است. سپس حضرت آیاتی چند برای او خواند و وی نیز آیین اسلام را پذیرفت.
اصولا احتجاجات و استدلالهای معصومین(علیهم اسلام) با مذاهب و مكاتب مختلف نمونه خوبی از برخوردهای حكمت‏آمیز می‏باشد كه كتاب «احتجاج مرحوم طبرسی‏» و كتابهایی از این قبیل، آیینه‏ای از این نوع برخوردهاست. اینكه امام رضا(ع) به (عالم آل محمد«ص‏») لقب یافته است همین احتجاجات و برخوردهای استدلالی و كلامی آن حضرت یا ادیان و مكاتب گوناگون بوده است زیرا این زمینه برای آن بزرگوار بیش از معصومین دیگر فراهم بوده است.
در خاتمه به اعتراف یكی از منكران توحید به نام ابن ابی‏العوجاء كه در باره برخوردهای حكمت‏آمیز امام صادق(ع) ذكر نموده است می‏پردازیم. مفضل در مقدمه كتاب خود (توحید) می‏گوید در یكی از روزها در مسجد پیامبر(ص) به ابن ابی‏العوجاء برخوردم در حالی كه سخنان كفرآمیزی بر زبان می‏راند. از شدت خشم نتوانستم خودداری كنم و گفتم ای دشمن خدا، ملحد شدی و پروردگاری كه تو را به نیكوترین تركیب آفریده و از حالات گوناگون گذرانده انكار كردی ...!
ابن ابی‏العوجاء گفت: ای مرد اگر تو از متكلمانی با تو به روش آنان سخن بگویم. و اگر از یاران جعفر بن‏محمد صادق هستی او خود با ما چنین سخن نمی‏گوید. او از سخنان ما بیش از آنچه تو شنیدی بارها شنیده ولی دشنام نداده است و در بحث‏بین ما و او از حد و ادب بیرون نرفته است. او بردبار و آرام و متین و خردمند است و هرگز خشم و سفاهت‏بر او چیره نمی‏شود. سخنان و دلایل ما را می‏شنود تا آنكه هر چه در دل داریم به زبان می‏آوریم. گمان می‏كنیم بر او پیروز شده‏ایم آنگاه با كمترین سخن دلایل ما را باطل می‏سازد و با كوتاهترین كلام حجت را بر ما تمام می‏كند چنان كه نمی‏توانیم پاسخ دهیم. اینك اگر تو از پیروان او هستی چنانكه شایسته اوست‏با ما سخن بگو. و بر این مبناست كه در زیارتنامه معصومین(علیهم السلام) می‏خوانیم:
«و نصحتم له فی السر و العلانیهٔ و دعوتم الی سبیله بالحكمهٔ و الموعظهٔ الحسنهٔ و بذلتم انفسكم فی مرضاته‏»: به خاطر خدا مردم را در پنهان و آشكار نصیحت كردید و به راه حق یا برهان و حكمت و پند و موعظه نیكو دعوت كردید و در راه خشنودی خدا از جان خود گذشتید.
ماهنامه كوثر شماره ۶
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید