سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


تولستوی، معلم بزرگ


تولستوی، معلم بزرگ
لئو نیكسلایویچ تولستوی در روستای یاستایا در روسیه متولد گشت. در دو سالگی مادر و در هفت سالگی پدرش را از دست داد.
به سال ۱۸۴۳ موفق شد به دانشگاه غازان راه یابد و به تحصیل در رشته زبان های شرقی بپردازد، اما چند سال بعد به ناگاه دانشگاه را رها ساخت و به اداره املاك خود كه از پدر به ارث برده بود پرداخت. مدتی بعد از این كار هم دست كشید و به ارتش روسیه پیوست.
در این مدت در چند جنگ كوچك حاضر شد و عاقبت در سال ۱۸۵۴ در جنگ معروف كریمه شركت كرد. این در حالی بود كه تولستوی میل به نوشتن و كتاب خواندن را در خود احساس كرده بود. او در همان سال ها اولین اثر خود یعنی شرحی بر زندگی اش را با نام «كودكی» به رشته تحریر درآورد كه در یك مجله ادبی روسیه منتشر شد. او چندین بار به اروپا سفر كرد و پس از آن كه شیوه آموزش و پرورش آلمان، انگلستان و سوییس نظرش را جلب كرد، در بازگشت به روسیه مدرسه ای برای كودكان روستایی تاسیس كرد.
در سال ۱۸۶۲ با آندرئیونا برس ازدواج كرد.وی ۱۳ فرزند برای تولستوی به دنیا آورد. این زن مشوق اصلی تولستوی در كار نویسندگی بود، آنچنان كه نسخه خطی رمان حجیم «جنگ و صلح» را هفت بار رونویسی كرد.
در سال ۱۸۷۹ تغییر عمده ای در تفكرات تولستوی به وجود آمد. كلیسای ارتدوكس روسیه را قبول نداشت و بر این اصل پافشاری كرد كه مسیحیت بدون كلیسا درست است.
وی بر این باور بود كه ادبیات می بایست متعهد و غیردنیوی باشد و از اشاعه مسایل غیراخلاقی و كفرآمیز بپرهیزد. تولستوی سعی می كرد زندگی ساده ای داشته باشد. با دهقان نشست و برخاست داشت و اجازه نمی داد روحیه اربابی و زمین داری در او رسوخ كند. از این رو می توان تولستوی را نویسنده ای اخلاق گرا دانست.
او می گفت كه انسان همیشه باید وجدانی زنده داشته باشد و گمان می كرد كه هر انسان وظیفه اصلی اش یاری رساندن به دیگران است، تولستوی می پنداشت بزرگ ترین آفت بشر تمدن غرب است. از نظر وی تمدن غرب جز بلا چیز دیگری را برای بشر به همراه نمی آورد.
در دنیای داستان نویسی فردی سخت كوش بود و برای خلق یك اثر رنج بسیار می برد و سعی می كرد با دقت و وسواس بسیار به این كار خطیر بپردازد. او معتقد بود كه یك نویسنده در درجه اول می بایست به اصول و مبانی دستور زبان پایبند باشد.
سبك داستان نویسی وی اطناب است و از توصیفات طولانی و شرح جزیی ترین نكات ابایی نداشت در عین حال كه نثر داستان هایش ساده و بی آلایش بود. او معتقد بود كه نویسنده می بایست به درون انسان نقب بزند و روح آدمی را مورد كنكاش قرار دهد. بر این اساس تحلیل گران ادبی مدعی هستند كه تولستوی فردی درون گراست و خواننده را درگیر تحولات روحی و احساس اشخاص داستانی اش می كند.
«قزاق ها» نام داستانی از اوست كه شخصیت اصلی داستان چونان تولستوی دچار حالات روحی شدید است. او مفهوم اصلی زندگی را در ساده زیستن می داند و در داستان به كرات به آن اشاره می كند.
«سواستوپول» شامل سه داستان بلند است كه دارای بن مایه هایی از جنگ كریمه است. او در این اثر سختی های سربازان را نمایش می دهد. «جنگ و صلح» طبق نظر همه منتقدین شاهكار داستان نویسی جهان به حساب می آید.
بسیاری بر این باورند كه این اثر حماسه ملی روسیه است این اثر ماندگار طی سال های (۱۸۶۹ تا ۱۸۶۵) نوشته شده است. او به جبر تاریخی معتقد است و در داستان جنگ و صلح به كرات نشان می دهد كه اراده و تلاش انسان ها در تغییر سرنوشت بی فایده است. این داستان حول محور چهارخانواده می گذرد. تولستوی در ابتدا به احوال یك خانواده می پردازد و سپس به سراغ خانواده های دیگر می رود.
بعد از آن اثر رمان «آناكارنینا» از شهرت بسزایی برخوردار است. داستان حول محور یك زن می گردد و مصائب زندگی او را نمایان می سازد. از دیگر آثار مشهور تولستوی می توان به مرگ ایوان ایلیچ اشاره داشت. در این اثر شخصیت اصلی داستان از نردبانی فرو می افتد و با مرگی طولانی و آزاردهنده مواجه می شود.
در این اثر تولستوی فرصت كافی می یابد تا به درون انسان وارد شود به شرح مكنونات درونی او بپردازد. در این اثر شخصیت اصلی درمی یابد كه باید تنها و تنها با مرگ دست و پنجه نرم كند و همدردی های همسرش بی فایده است.
داستان «رستاخیز» كه به نوعی دنباله جنایت و مكافات داستایفسكی به حساب می آید. این داستان به شرح پسری اشراف زاده می پردازد كه دختر خدمتكاری را فریب می دهد. دختر بعدها به قتل متهم می شود. مرد پشیمان شده تمام دارایی اش را می فروشد تا دختر را برهاند، بر هیچ كس پوشیده نیست كه تولستوی یكی از بزرگ ترین داستان نویسان روسیه و جهان است.
او به خوبی در داستان هایش جامعه اشرافی و روستایی را به تصویر كشیده و تحلیل می كند. او قادر است در یك داستان تعداد بی شماری شخصیت را وارد سازد و تمامی را به درستی به كار گیرد.
او به رسالت نویسنده بودن واقف است و هیچگاه نخواسته داستان را وسیله بیان ابتذال و طرح مسایل غیراخلاقی كند. تولستوی عاقبت در ۸۲ سالگی در نیمه شبی سرد از خانه فرار كرد. چرا كه در سال های آخر عمر با همسرش درگیر بود و می خواست تحولی عظیم در زندگی خود ایجاد كرده و دارایی هایش را به افرادی بی بضاعت ببخشد. در سفر به بیماری ذات الریه مبتلا گشت تا این كه از ادامه سفر بازماند و ۱۰ روز بعد به سال ۱۹۱۰ درگذشت.
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید