پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


زندگی با کاتوزیان


زندگی با کاتوزیان
● از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟
▪ ناصر کاتوزیان
▪ ناشر؛ شرکت سهامی انتشار
▪ چاپ اول؛ ۱۳۸۵
▪ ۳۰۰۰ نسخه
دکتر ناصر کاتوزیان را بی گمان باید از جمله نوادر هم روزگار ما دانست. کسوت معلمی او در دانشگاه های حقوق ایران و آثارش، بی گمان معرف این جایگاه است. وی در کتاب اخیرش می نویسد؛ سالیانی چند است که نزدیکان و دوستان به تکرار پیشنهاد می کنند که زندگینامه خود را تدوین و منتشر کنم تا نسل جوان بتواند از شمع پیشین چراغی برای راه آینده بسازد و بداند که گذر از موانع چه هزینه هایی دارد.
این پیشنهادها، هرچه به سنین کهولت نزدیک می شدم فزونی می یافت. در هر سخنرانی و همایش و مصاحبه ای بیشترین پرسش ها مربوط به شیوه زندگی و عوامل موثر در کار من بود. همه می خواستند بدانند، از کجا آمده ام و به کدام مسیر در حرکتم و هدفم چیست؟ به ویژه هنگامی که پاره ای از این حوادث را جسته و گریخته در مقدمه بعضی از کتاب ها یا مجله های حقوقی نقل کردم، گفته ها از مرز پیشنهاد گذشت و به اصرار تبدیل شد.
در آغاز، واکنش در برابر این خواسته منفی بود، زیرا هم فرصت چنین اقدامی را نمی یافتم و هم نوشتن شرح زندگی را نشانی از خودبینی و غرور بیجا می دیدم. با خود می گفتم، در جهان پرآشوب کنونی، در کهنه سرایی که میلیون ها دانشمند و حکیم و نابغه در روند تاریخ موثر بوده اند، چه ارمغانی از حاصل عمر آورده ام که به تحفه تقدیم کنم یا شایسته بازگو کردن باشد؟
ولی، پاسخی که می شنیدم نیز خالی از قوت نبود. هدف نهایی از نوشتن و تالیف تعلیم و هدایت و ارتقای فرهنگی است. داستان زندگی نیز، به ویژه اگر با چاشنی آرمان فلسفی و اخلاقی نویسنده همراه باشد، به مراتب موثرتر از شرح قانون و نقد نظریه های مجرد است؛ هر حادثه پندی است و هر تصمیم مایه عبرتی، پس چرا باید از این مدرسه طبیعی گریخت؟ به بیان دیگر، توجیه آرمان ها و باورها و نظریه ها در لباس داستان همراه با حوادث روزمره فردی و اجتماعی، برای خواننده عادی قابل فهم و گواراتر است و نباید از آن غافل ماند؛
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
این گونه استدلال ها رفته رفته بر آن مقاومت نخستین غالب آمد و دیوار انکار فرو ریخت. بلی، هنوز بر این باور دیرین استوارم که به طور معمول عقیده عمومی به صواب نزدیک تر از نظر فرد است. به همین دلیل، با اینکه شائبه انکار و تردید هنوز ذهنم را آزار می دهد، قانع شدم که گام به گام به شرح زندگی خود بپردازم و پس از پایان نوشته ها درباره انتشار آن تصمیم بگیرم.گشودن دفتر زندگی، اگر محدود به بیان و روایت خاطره ها باشد، کار چندان دشواری نیست و فایده اندکی هم دارد. احتمال دارد فرصت های از دست رفته آمیخته با حسرت و اندوه تازه شود یا اشتباه ها و سهل انگاری ها شرمساری به بار آورد.
وانگهی، اعتراف به سستی و کاستی ها و انتقاد از خود آسان نیست. ولی، با این همه، گذشتن از این گونه موانع طبیعی با تامل میسر می شود. دشواری اصلی در تالیف و تنظیم رویدادهای پراکنده و سایه روشن زدن به اجزای این منظره طبیعی و سرانجام ترسیم نموداری گویا و عبرت آموز است.زندگی دست آموز و قاعده بردار نیست، چرا که در منطقی ترین نوع آن نیز احساس و عاطفه نقش اساسی دارد و محیط زندگی و عوامل قهری آن را نسبی و انعطاف پذیر می کند. در این بازار آشفته، اگر حوادث بی هیچ تفسیری کنار هم قرار گیرد، نشانی از نظم و ارتباط ندارد و انبانی بی حاصل است.
ولی، دسته بندی و استخراج قوانین حاکم بر رویدادها است که از پراکنده ها قاعده می سازد و نظم حرکت را نشان می دهد. در همین زمینه است که دورنمای کار را دشوار می بینم و به توفیق آن اطمینان ندارم، چرا که طبع خود را در این وادی نیازموده ام. ناچار باید اعتراف کرد که هدفم برپایی وسیله و تلاش است نه حصول نتیجه.
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید