جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

جنبش دانشجویی و عدالتخواهی


جنبش دانشجویی و عدالتخواهی
پرداخت به مساله عدالت از منظر دانشجویان و جنبش های دانشجویی بحث بسیار جدی و سرنوشت سازی می باشد. پویایی و حركت جنبش دانشجویی زمانی می تواند ماندگار شود كه پیوندی محكم با جریان های اجتماعی پیدا كند و بتواند مطالبات مردمی را در حوزه های مختلف اجتماعی از كارگزاران نظام درخواست نماید.
موضوع عدالت و عدالتخواهی از اساسی ترین اصول اجتماعی ما می باشد كه جنبش دانشجویی نیز به سهم خود در محقق شدن آن باید نقش خود را ایفا نماید. آنچه در مقاله ذیل می آید به بخشی از خصوصیات فكری و مبانی معرفتی جنبش دانشجویی درخصوص موضوع عدالت می پردازد.
تحرك سیاسی - اجتماعی جنبش دانشجویی در سال ۷۸-۷۷ قابل مقایسه با آنچه در سال های ۸۰-۷۹ دیده می شد نیست. همان تحلیلی كه جریان نئوماركسیسم، یعنی اعضا حلقه فرانكفورت یا پست مدرن، مثل فوكو و غیره در دهه ۷۰ درباره جنبش دانشجویی مغرب زمین داشتند كه این جنبش دانشجویی، جنبشی فراگیر خواهد شد و غرب را زیر و رو خواهد كرد، در سال های اخیر هم عده ای آن تحلیل را داشتند اما برخلاف آن مشخص شد كه محیط دانشگاهی برای آن نوع جنبش دانشجویی، آمادگی لازم را ندارد. به نظر می رسد كه چند عامل اصلی تا حدودی در آن دخالت دارند.
۱) عامل اول:
در این سه دهه، مشابه آنچه در غرب بر غربیان اتفاق افتاد، برای ما نیز در حال اتفاق است. ما به طرف تفردگرایی حركت می كنیم. سلیقه های فردی، خواسته های فردی، علاقه های فردی و... وجود دارد. در نتیجه جمع و جور كردن یك مجموعه وسیع كه علاقه مشابه داشته باشند، كار آسانی نیست. هر انسانی برای خود، دنیایی است از سلیقه ها، علاقه ها و خواسته ها، لذا وقتی به طور طبیعی هر چه جلوتر می رویم، صعوبت جنبش دانشجویی بیشتر و بیشتر می شود.
۲) عامل دوم:
بخشی از حضورهای اجتماعی دانشجویان برای تخلیه هیجان هاست. هیجان ها به مرور مجاری سالم و كاذب دیگری پیدا كردند و دیگر ضرورتی نداشت كه جوان دانشجو برای تخلیه هیجانش در فضایی اجتماعی و سیاسی حضور پیدا كند. در نتیجه یارگیری جریان جنبش دانشجویی كه می خواهد بهانه ایجاد محیطی برای تخلیه هیجان ها نیرو كسب كند، كمتر و كمتر می شود.
۳) عامل سوم:
دانشجو محافظه كار نیست، كه البته به مرور دانشجو هم محافظه كار شده است.
تحلیلی بود كه امثال ماركوزه و دیگران می گفتند چون دانشجو شغل و درآمد ندارد، لذا محافظه كار نیست. این تحلیل همانطور كه تا حدود زیادی در غرب در هم ریخت، در ایران نیز در هم ریخته است و دانشجو محافظه كار شده است كه این به عوامل متعددی مربوط می شود.
در دانشگاه های انتفاعی یا غیرانتفاعی كه در حقیقت انتفاعی هستند مثل دانشگاه آزاد اسلامی و امثال اینها، دانشجو برای تحصیل پول پرداخت می كند، اگرچه درآمد ندارد. قبل از آن هزینه ها و مخارج بالای صرف شده برای كنكور نیز وجود دارد.
وقتی هزینه ها بالا رفت، جنبش دانشجویی با حركت های دانشجویی مسیر ركود خود را آغاز كردند. به نظر می رسد كه یك جنبش سوم دانشجویی، ممكن الحصول است و عمر جنبش های دانشجویی در ایران پایان نیافته است. اما زمینه جنبش دانشجویی دیگر اجتماعی، توسط دانشجویان هست لكن این جنبش شرایط و تمهیدات خودش را دارد. تفاوت این جنبش با جنبش اول دانشجویی كه در تاسیس انقلاب اسلامی نقش داشت این است كه این جنبش می تواند در تعمیق انقلاب اسلامی نقش داشته باشد. جنبشی كه رهبری انقلاب با عنوان عدالت خواهی از آن یاد می كنند و مكررا مورد تاكید ایشان قرار گرفته است. ایشان اظهار می كنند كه از دانشجویان متوقع هستند كه این حركت را دنبال كنند و آن را پی بگیرند.
● جنبش عدالت خواهی چند ویژگی دارد كه به آنها اشاره می كنم:
۱) ویژگی اول: مفهوم عدالت مفهومی متكثر و چند ضلعی است. جنبش عدالت خواهی در فضای دانشجویی اجتماعی مضمونی متكثر و چند ضلعی است. حوزه بحث عدالت، حوزه وسیعی است. حوزه عدالت اجتماعی عدالت قضایی، عدالت سیاسی، عدالت در استفاده از منابع طبیعی و محیط زیست، عدالت خانوادگی، عدالت شهروندی و حوزه های دیگر از مفهوم شناسی و مصداق شناسی عدالت.
مفهوم عدالت، برخلاف برخی مفاهیم دیگر، پتانسیل بسیار پرظرفیتی دارد و اگر این پتانسیل شناخته شود، می تواند تحرك آفرین و تحرك زا باشد و سلیقه های مختلف را نیز اشباع كند. یكی از چیزهایی كه می تواند جنبش عدالت خواهی را به انحراف بكشاند، منحصر كردن مفهوم عدالت به یك وجه است.
۲) ویژگی دوم: جنبش های دانشجویی وقتی استقرار پیدا می كنند كه با نیازهای اجتماعی پیوند بیابند، امروز جنبش عدالت از این جهت می تواند گسترش پیدا كند كه با نیاز اجتماعی پیوند دارد.
۳) ویژگی سوم: جنبش عدالت خواهی هم مرجع های دینی و هم تاریخی دركشور ما دارد. جنبش آزادی خواهی به مفهوم جدیدش، جنبشی با سابقه تاریخی است كه از ریشه های بنیادین دینی برخوردار است و می تواند برای دانشجویان و جامعه ما، بسترسازی كند. اگر بخواهیم منابع دینی مان را با نگاه پارادایم عدالت دنبال كنیم چنان انباشته و سرشار است كه می تواند یك وجه معرفتی جدید یا حداقل بازسازی معرفتی جدید به ما بدهد. امروز زمینه های این نظریه پردازی و این نظریه سازی، فراهم شده است.
● حوزه های عدالت و متون دین
▪ در حوزه عدالت سیاسی:
یكی از نكته هایی كه متون دینی ما بر آن تاكید می كند، اصل شایسته سالاری علمی و مدیریتی است اما اینكه شاخصه های شایسته سالاری چیست، بحث خودش را دارد.
نظام دینی باید در حوزه كارگزارانش هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ مدیریتی، شایسته سالارانه رفتار نماید. اینكه امام علیه السلام در پاسخ به این سوال كه چه كسانی به امر حكومت و حاكمیت و مدیریت جامعه محق تر و سزاوارتر هستند می فرمایند: اعلمهم بامرالله فیه.
در حوزه رعایت قوانین توسط كارگزاران نیز باید توجه داشت كه كارگزاران حكومت به رعایت قوانین شرعی و حكومتی اولی هستند. امام علی (ع) می فرماید: من هیچ فرمانی كه بخواهد شما را به خیر و طاعت بخواند به شما ندادم مگر این كه زودتر از شما، خودم آن را انجام دادم و هیچ چیزی نبوده است كه شما را از آن نهی كنم، مگر این كه اولین كسی كه از آن اجتناب كرده است خود من بوده ام. (بحار، ج ،۳۴ ص ۲۱۷)
این یك معیار حكومتی است كه مجری قانون باید اولین عامل به قانون باید باشد. در مورد سطح زندگی كارگزاران حكومت، در متون دینی ما، حرف ها اندك نیست، آنچه كه در مدل حكومتی حضرت علی (ع) چه در كلام و چه در عمل می بینیم، نمایه ای از این مطالب است.
امام علی (ع) می فرماید: خدا من را به عنوان امام برای خلایق قرار داد و بر من واجب كرد كه بر خود سخت بگیرم. در وجودم، خوراكم، پوشیدنی ها و پوشاكم مانند مستضعفین و محرومین مردم. (كافی ج ،۱ ص ۴۱۰) یعنی امامت بدون مابه ازاء و تكلیف نیست بلكه تصدی اجتماعی و شخصی از امام گرفته شده است تا «یقتدی الفقیر بفقری و لا یطفی الغنی غناه» (كافی، ج ،۱ ص ۴۱۰) یعنی هدف از این روش این است كه فقیر به امام اقتدا كند و خود را از دایره جامعه و نظام اسلامی دور نداند و خودش را حاشیه نشین حساب نكند.
و از طرف دیگر، غنی و ثروتمند، خود را حاكم و طاعی جامعه قرار ندهد. اگر فرمانروای جامعه اسلامی، خودش در حوزه معیشت این نكات را رعایت نكند، به سرعت در حاشیه نشینی اتفاق می افتد، فقیر كنار زده شده و غنی خودش را به عنوان طاغی و طغیان گر می بیند.
▪ حوزه عدالت اجتماعی:
در این حوزه حقوق برابر انسان ها و این كه انسان ها مساوی هستند و كرامت انسانی، كرامتی یكسان و مشابه است، اصلی نبوی بوده كه در حكومت علوی تجلی یافته است. انسان ها كرامت دارند و در كرامتشان برابر هستند. از پیامبر نقل شده است كه: «ان الناس من عهد آدم الی یومنا هذا مثل السنان المشط» یعنی بنی آدم مثل دانه های شانه برابر هستند. «لا فضل للعربی علی العجمی و لا للاحمر علی الاسود الا بتقوی» یا تعبیر خود قرآن كه می فرماید: «انما المومنون اخوه» بنابراین عدالت اجتماعی، به حقوق و كرامت برابر انسان ها تعلق دارد.
بخش دیگر عدالت اجتماعی این است كه باید امكانات خدادادی كه در اختیار انسان هاست و فرصت های برابر برای دسترسی افراد جامعه به آنها، ایجاد شود. این تئوری ها در بحث عدالت، قبل از اینكه كسانی دیگر مطرح كنند در متون دینی ما مطرح است. گرچه نباید نگاه سوسیالیستی و ماركسیستی نسبت به دسترنج وجود داشته باشد اما باید فرصت های برابر ایجاد كرد تا انسان ها بتوانند در یك میدان مسابقه عادلانه مسابقه بدهند.
▪ حوزه عدالت اقتصادی:
در نگاه متون دینی، جامعه عادلانه، جامعه طبقاتی نیست و این نكته به سهولت قابل دسترسی است كه جامعه طبقاتی جامعه دینی نیست و جامعه ای نیست كه اسلام از آن دفاع می كند.
امام صادق (ع) می فرماید: انسان ها فقیر نمی شوند، گرسنه نمی شوند، برهنه نمی شوند، مگر به علت این كه اغنیا وظیفه خود را انجام نمی دهند. چنین است كه اگر عده ای ثروت انباشته كنند، عده ای دیگر به خاك مذلت و هیچ و پوچ می نشینند. لذا در تفكر دینی برای رفع این فاصله طبقاتی، روش های مختلفی توصیه شده است. جامعه دینی، جامعه اتفاق است البته اتفاق صرفا بحث زكات و خمس و واجبات سهمدار نیست.
«یسئلونك ما ذا ینفقون، قل العفو» از تو سوال می كنند كه چه چیزی را انفاق كنند بگو عفو را. به این معنا كه اگر انسان به دیگران چیزی بدهد، در این اعطا به او سخت نمی گذرد.
▪ حوزه عدالت قضایی:
اینكه مجرمان در هر سطحی كه باشند، اگر جرمی انجام دادند، باید مورد بازخواست قرار بگیرند. از اصول قضای اسلامی است. اینكه نسبت به مجرمان نباید رافت داشت و نباید شرایط حساس به شرایط حقوقی اجتماعی غلبه پیدا كند. از اصول رفتار قضایی اسلامی است. این توصیه نیز وجود دارد كه در برخورد با دشمنان نیز باید عدالت رعایت شود. قرآن كریم می فرماید: وقتی با گروهی برخورد می كنید هر چند كه مخالف شما هستند و با شما سر ستیز دارند، اینها نباید باعث شود كه در ارتباط با آنها، غیرعادلانه عمل كنید.
آرمان انقلاب جامعه ما دو چیز بود: دینداری و عدالت خواهی. اگر ما ریشه های روانی و وجودی انقلاب اسلامی را در سال ۵۷ دنبال كنیم. این دو عامل جهت دهنده و جهش بخش جامعه ایران، به طرف برقراری عدالت اجتماعی است. لذا برای این حركت، ظرفیت بسیار وجود دارد و دانشجویان می توانند این حركت را پی گیری كنند. اما این جریان وقتی می تواند به یك جنبش تبدیل شود كه آسیب شناسی این حركت از دو زاویه صورت گیرد.
یكی از آسیب هایی از برون و یكی هم آسیب هایی از درون. آسیب های برونی این است كه جنبش عدالتخواهی جنبشی اپوزوسیونی و برانداز نیست، بلكه جنبش تعمیق بخش نظام و انقلاب است و اگر انقلاب و نظام بخواهد بماند، باید به این جنبش میدان دهد. یكی از دغدغه ها معمولا در این نوع مجمع ها و مجموعه ها پدید می آید این است كه ما بالاخره این حركت پشتوانه رهبران و كارگزاران نظام را دارد یا خیر؟ این نكته بسیار قابل توجه اساسی است.
● در كنار این ظرفیت سازی بیرون، ظرفیت سازی درونی نیاز به چند امر دارد:
▪ اینكه جنبش عدالت خواهی باید برای خودش نظریه سازی كند. یكی از آسیب های جنبش دانشجویی به طور عام در همه جای جهان و از جمله ایران این است كه جنبش دانشجویی فرصت نظریه پردازی و نظریه سازی پیدا نمی كند و به طرف حركت های شعاری سوق پیدا نمی كند. باید روی موضوع عدالت كار كنیم و آن را پی گیری كنیم، چیزی كه اكنون در برخی محافل علمی در حال تعقیب و شكل گیری است این است كه عدالت چه مفهوم و مصداق و حوزه كاربردی دارد.
▪ یكی از خطرات و آسیب های این موج، می تواند این باشد كه به جای ادبیات سازنده، به سمت ادبیات تخریبی و افشاگرانه حركت كند. شرایط انقلاب و نهادهای آن این است كه در هر دهه متناسب با خود ادبیاتی را می طلبد. ادبیات این جنبش به جای تخریب و افشا باید ادبیاتی پرسشگر باشد. اگر به این نكته توجه نشود، جنبش عدالت خواهی نیز می تواند مشابه حركت های چند سال قبل، سریعا به نقطه مرگ خود نزدیك شود.
▪ این حركت می تواند به جای تولید امید، تولید یأس و ناامیدی كند. برخی از دوستانی كه در سال های اخیر، با این فضاها سر و كار داشتند، گاهی به مرور یك روحیه ناامیدانه نسبت به حركت های اجتماعی در آنها ایجاد شده و آن هم به این علت است كه خاصیت زندگی اجتماعی، گاهی اوقات خوب شناخته نمی شود.
▪ در این حركت، اتهام های بی اساس می تواند ضربه زننده و نابود كننده حركت باشد. جنبش عدالت خواهی كه از ناحیه دانشجویان و جوانان می تواند شكل بگیرد، باید در آن اصول اخلاقی رعایت شود. اصول اخلاقی حفظ كرامت وجودی همه افراد است.
به طور خلاصه اینكه جنبش دانشجویی در ایران در دو جنبش: در مرحله اول تاسیس انقلاب اسلامی، و در مرحله دیگر در دهه اول انقلاب اسلامی در حركتی مثل حركت لانه جاسوسی و بحث انقلاب فرهنگی، نقش اساسی داشت. اما جنبش عدالت خواهی، جنبشی برتر و فراگیرتر است.
به شرط این كه از عدالت تفسیر یك بعدی نشود و به اضلاع عدالت دقیقا توجه شود و ریشه های این تفكر عدالت خواهانه دقیقا تبیین و آسیب هایی كه می تواند به این جنبش عدالت خواهانه، چه از برون و چه از درون برسد شناسایی شود و جلوی آنها گرفته شود. آسیب های برونی، عمدتا عبارت است از عدم تحمل نظام و كارگزاران نظام.
جنبش عدالت خواهی، برای تعمیق نظام است. اگر رهبران نظام اجتماعی احساس كنند كه این جنبش در برابر آنهاست، جنبش را با عدم توفیق نسبی همراه می كند. چرا كه این جنبش اپوزوسیون و برانداز نیست بلكه جنبشی تعمیق بخش است. لذا باید در سطح مسوولان نظام، رهبران و كارگزاران نظام، ادبیات پذیرش عدالت فراهم شده یا گسترش داده شود.
امیر میرابی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید