جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

واقعیتهایی که عذابمان می دهد


واقعیتهایی که عذابمان می دهد
بعید بود وینگو بگوویچ شرایط نامناسب حاكم بر تیم ملی امید ایران را نشناسد و بدون آگاهی از وضعیت بغرنج موجود، زیر برگه مأموریت هدایت این مجموعه به المپیك پكن را امضا كند. صحبت از این بود كه زمان زیادی تا آغاز مسابقات باقی نمانده و ما نه تنها هیچ مسابقه دوستانه ای را برگزار نكرده ایم بلكه حتی خبری از برگزاری جلسات تمرینی نصفه و نیمه هم نیست.
معضل كمبود بازیكن با تجربه و تغییر نسل ناگهانی امیدهای فوتبال ایران و فشردگی بازیهای لیگ و تعدد و تناقض تصمیم گیران تیم ملی امید هم بركسی پوشیده نیست و نبود. طبیعتاً وقتی در تب و تاب این همه نابسامانی، ناگهان جناب وینگو فریاد زد: «من این تیم را به المپیك می برم». نگاهها به سمت او برگشت. گفتند اگر قرار باشد مربی خارجی بیاوریم چه كسی بهتر از بگوویچ كه ۷-۶ سال در فوتبال ایران كار كرده و داشته ها و نداشته های ما را می شناسد. تفاوت سایر گزینه های موجود با این مربی در آن بود كه هیچكس حاضر نمی شد قول غلبه بر استرالیا و عربستان و شكستن طلسم دوری ۳۲ساله فوتبال ایران از المپیك را بدهد.
وینگو پای برگه قرار داد تیم ملی امید را امضا كرد و این اتفاق را مدیون جمله هوشمندانه ای بود كه در كش و قوس تردیدها و نگرانیهای آزار دهنده ای كه پس از بازیهای دوحه جلب نظر می كرد، به زبان آورد. «من طلسم دوری ایران از المپیك را می شكنم» حالا اما بگوویچ حرفهای جدیدی می زند. او زمانی مشكلات را دید كه دیگر عنوان سرمربیگری تیم امید را به دست آورده بود و درگیریهای منتقدان و سرمربی جدید از همین جا آغاز می شود.
۱) زمان اندك:
قبل از انتخاب نفر اول كادر فنی تیم امید، زمان آغاز مرحله مقدماتی المپیك مشخص بود و همه می دانستیم حدود یك ماه و اندی دیگر مصاف با استرالیا را پیش رو داریم. آنچه وینگو در اولین مصاحبه تفصیلی اش در مورد فرجه زمانی محدود و عدم امكان ساختن یك تیم قدرتمند به زبان می آورد همان نكته ای است كه پیش از انتخاب او به مسؤولان فدراسیون فوتبال و كمیته ملی المپیك تذكر داده شد و به سبب آن استفاده از مربیان داخلی بهترین راهكار موجود لقب گرفت. مطمئناً اگر مجید جلالی هم قول صعود به المپیك را می داد بی برو برگرد به عنوان سرمربی تیم امید انتخاب می شد.
وینگو یا نمی دانست مسابقات نهایی تیمی كه برای هدایت آن دورخیز كرده چه زمانی آغاز می شود و یا می دانست و ترجیح داد زمانی مشكلات را بازگو كند كه سرمربیگری تیم ملی امید ایران را به كلكسیون افتخارات خود اضافه كرده باشد. او حالا همان ایده ها را تحویل خودمان می دهد و فراموش كرده كه در گذشته ای نه چندان دور چشم بر زمان اندك باقی مانده بست و حرف از صعود به المپیك زد.
۲) بازیهای تداركاتی:
«متأسفانه با توجه به فرجه زمانی محدود و فشردگی مسابقات لیگ، امكان برگزاری بازیهای تداركاتی وجود ندارد و این موضوع به شدت ذهن مرا مشغول كرده». این اظهار نظر بگوویچ هم هیچ نكته جدیدی را در دل خود جای نداده و تنها بر این باور كه در جلسات پر تعداد كمیته ملی المپیك و فدراسیون فوتبال برای انتخاب سرمربی تیم ملی امید به كار كارشناسی و تجزیه و تحلیل واقعیتها اهمیت داده نشده دامن می زند.
اینكه فشردگی لیگ زمانی را برای انجام مسابقات تداركاتی باقی نمی گذارد و اصولاً فدراسیون فوتبال نمی تواند در عرض یك ماه رقبای دندان گیری را برای آماده سازی و هماهنگی امیدها دست و پا كند؛ از بدیهیات است. آیا بگوویچ با سابقه هفت سال حضور در فوتبال ایران حتی با این حقایق هم بیگانه بود و بدون بررسی شرایط و جوانب، قول صعود به المپیك را داد؟
۳) كارنامه مربی:
به نظر می رسد در رأس كادر فنی تیم ملی امید قرار گرفتن برای وینگو بگوویچ بیشتر از صعود به المپیك اهمیت داشته چه آنكه اگر غیر از این بود او ابتدا به امكان كسب نتیجه فكر می كرد و بعد هدایت این مجموعه را می پذیرفت. مشابه همین اتفاق در پرسپولیس و الوصل رخ داد و وینگو تازه پس از پذیرش مسؤولیت متوجه معضلات و موانع موجود بر سر راه كسب نتایج معقول شد.
به هرحال آنچه در كارنامه مربیان مورد توجه قرار می گیرد افتخاراتی است كه به همراه تیمهای مختلف كسب می كنند نه بزرگی نام مجموعه هایی كه تجربه خودنمایی روی نیمكت آنها را به دست می آورند.
كارنامه وینگو به لحاظ رقم زدن شگفتی و خلق نتایج دور از انتظار چندان قابل اعتنا نیست و او كه قول صعود به المپیك را می داد حالا از جمله «انسان با امید زنده است و بدون آن بهانه ای برای زیستن ندارد» استفاده می كند. با این اوصاف باید با علی كفاشیان كه معتقد است چاره ای جز استخدام وینگو وجود نداشت موافق بود، زیرا در شرایط فعلی هیچ مربی كارنامه دار و معتبری قول صعود به المپیك را نمی داد. پس چه بهتر كه با صرف هزینه كمتر كسی را استخدام كنیم كه جملات امیدوار كننده ای را به زبان می آورد و البته وقتی زیر برگه قرارداد را امضا می كند آن وعده ها را به فراموشی می سپارد.
۴) اقتدار مربی:
ذكر دو مثال ساده برای تخمین میزان نفوذ و تأثیرگذاری بگوویچ در وقایع بخش فنی تیم ملی امید كفایت می كند. اول اینكه انتخاب دستیاران سرمربی تیم قطعاً با نظر شخص او صورت نگرفته و آنها با توصیه افراد دیگری به كادر فنی تیم ملی امید راه یافتند، البته به جز سعداوی.
درثانی مردی كه مدعی شده بود هرگز اجازه دخالت به سرمربی تیم ملی بزرگسالان را نمی دهد در جلسه با امیر قلعه نویی قائل شدن حق نظارت برای او را پذیرفت و حضور این مربی در تمرینات تیم امید را بلامانع دانست. این درحالی است كه هیچ یك از بازیكنان تیم بگوویچ جایی در تیم ملی بزرگسالان ندارند و تعامل بین مربیان این دو مجموعه زمانی منطقی جلوه می كند كه تعدادی از بازیكنان به صورت توأمان در هر دو تیم حضور داشته باشند.
به این ترتیب هر روز بر تعداد آقا بالاسرهای بگوویچ افزوده می شود و البته او خوب می داند كه در صورت ناكامی همه اینها می تواند دست آویزهای خوبی برای توجیه عدم نتیجه گیری اش باشند!
امیر وفایی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید