سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


جست وجوی حقیقت


جست وجوی حقیقت
● « پاداش سكوت» مازیار میری
مازیار میری با فیلم پاداش سكوت تجربه ساختن سومین فیلم بلند سینمایی خود را از سر گذرانده است. اگر بخواهیم نگاهی ثابت را در آثار این سینماگر جوان جست وجو كنیم به واكاوی حقیقت از میان سفرشخصیت اصلی فیلم می رسیم. در ساخته اولش قطعه نا تمام این جست وجو در باره موسیقی بود و یافتن یك صدا. در ساخته دومش این واكاوی به زندگی شخصی یك جوان طبقه محروم جامعه می شد. این فیلم سوم نیز در جست وجوی حقیقتی است كه ریشه در دوران دفاع مقدس دارد.
هرچند این حقایقی كه میری در ساخته هایش آنها را پیگیری می كند ابعاد درونی دیگری نیز دركنار معنای ظاهری خود پیدا می كنند. به طور مثال در فیلم «به آهستگی» میری به مفهوم واژه قضاوت پرداخته بود. این كه ابعاد اطلاعات ما از همه مسائل نسبی است و یك فرد می تواند با این نسبیات دست به قضاوت های بی مورد بزند. فیلم آخرش «پاداش سكوت» نیز چندان با تم مورد علاقه این سینماگر بی ارتباط به نظر نمی رسد.
این كه اكبر اصرار دارد ثابت كند یحیی را كشته به موتور متحرك فیلم تبدیل می شود تا میری به كند و كاو پیرامون انسان هایی بپردازد كه روزی برای دفاع از این مملكت جنگیده اند و حالا فراموش شده اند. در سفری كه اكبر با پدر یحیی انجام می دهند ما در می یابیم این رزمندگان در چه وضعی هستند. برخی از آنها خودشان را هم فراموش كرده اند. در این سفر ما با چند شخصیت آشنا می شویم. اما بهترین و قابل باور ترین تصویری كه از این شخصیت ها به دست می آید، شخصیتی است كه فرهاد اصلانی نقش او را بازی می كند و فرمانده ای كه رضا كیانیان ایفای نقش او را بر عهده دارد.
دغدغه های این دو نفر به خوبی از جانب فیلمساز برای مخاطب متصور شده است و تماشاگر می تواند همذات پنداری با آنها انجام دهد. فرمانده ای هم كه روی صندلی چرخ دار نشسته است،غربتی دارد كه این غربت با فضایی كه برای زندگی او در آن آسایشگاه ایجاد شده كاملاً همخوانی داشته و تأثیر گذار است.
اما آنچه موجب شده كلیت فیلم از این ساختار برخوردار نباشد سفر های اكبر و پدر یحیی است برای یافتن شخصیت های مختلف. هرچقدر در اجرا شخصیت های كیانیان و اصلانی باور پذیر هستند،شخصیت های مهتاب كرامتی و سیما تیر انداز كه با یك واسطه به داستان و شخصیت های اصلی وصل می شوند، ناملموس به نظر می رسند. همین داستانك های فرعی نیز است كه مانع انسجام یافتن كلیت فیلم می شود. اگر نه حتی فصلی كه اكبر و پدر یحیی و به منزل همرزم شیمیایی اكبر می روند و همسر او كه پریوش نظریه نقش او را بازی می كند و به آنها خبر می دهد كه این همرزم شهید شده نیز به دلیل هم راستایی با كلیت فضا ملموس به نظر می رسد.
اما مهمترین فصل و كلیدی ترین قسمت فیلم،فلاش بك فیلم است كه در دوران جنگ می گذرد. زمانی كه ما باید در یابیم اكبر حقیقت را می گوید یا نه. فضاسازی میری در این فصل نیز قابل باور است. سیاهی و سكوت هور و آب مواج كه دائم بالا و پائین می رود و حتی به بیننده اجازه نمی دهد تصاویر حقیقی را كه از ابتدا دنبالش بوده است دریافت كند.
در این لحظه میری دائم تماشاگر را با سؤالی كه از ابتدای فیلم مطرح كرده مواجه می كند. در نهایت نیز در می یابیم كه ایجاب شرایط حق هرگونه قضاوت را از ما می گیرد. نگاه انتهایی اكبر و این كه او به راحتی می تواند نمازش را تا انتها بخواند نشان می دهد كه به یك آرامش روحی رسیده است. آن كه باید قبول كند چه اتفاقی افتاده پدر یحیی است كه در نهایت می بینیم با اكبر به برخوردی مسالمت آمیز رسیده و در كنار هم زندگی می كنند.
نگاه میری به دفاع مقدس به جنگ و فیلمنامه ای كه فرهاد توحیدی نگاشته و مبنای آن هم داستان كتاب «من قاتل پسرتان هستم» - نوشته احمد دهقان - است كه سعی دارد تصاویری متفاوت از آنچه تا به حال در دفاع مقدس دیده ایم را ارائه دهد. كاری كه امسال محمد حسین لطیفی با «روز سوم»، مسعود ده نمكی با «اخراجی ها»، كیومرث پوراحمد با «اتوبوس شب» و...... انجام داده اند و می تواند نویدبخش فصلی جدید در این عرصه از سینما باشد كه سینمای دفاع مقدس ایران برای رهایی از خمودگی به آن نیاز داشت.
حال سینماگران ایرانی با این مقوله به عنوان عنصری پویا برای روایت استفاده می كنند و اتصال آن به ادبیات دفاع مقدس نیز می تواند بر شكوفایی آن صحه ای دو چندان داشته باشد و این یكی از دستاورد های مهم جشنواره این دوره فیلم فجر است.
رامتین شهبازی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید