چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

دانستنی‌هایی از ولایت آل محمد


دانستنی‌هایی از ولایت آل محمد
● معیار شناخت حقیقی از ولایت اهل بیت(ع)
شكی در این نیست كه در میان برخی از اخبار و احادیثی كه از طریق وحی و تنزیل به ما رسیده، بعضی از صفات خداوند به ائمهٔ طاهرین(ع) نسبت داده شده كه آنها از صفات ربوبیت است و در قلوب ضعفا از اهل دانش و دارندگان وسواس و مخالفین، ایجاد شبهه كرده؛ چنان‌كه گروهی مرتبهٔ آل محمد(ص) را بالا برده و آنها را خدایان خود دانسته‌اند و جمعی معتقدند كه ایشان در صفات و افعال شریك‌های خدا می‌باشند و بعضی می‌گویند كه خدا كلیه امور خدایی خود را به آنها واگذار نموده، و این مستلزم آن است كه خدا خود را از خدایی عزل كرده باشد.
باید دانست كه اقوال این هر سه دسته باطل و اعتقادات آنها فاسد است و این‌ها از دین اسلام خارج و مستحق لعن و عذاب می‌باشند، زیرا ائمه(ع) بندگان مخلص و گرامی داشته شده‌ای هستند كه در گفتار خود بر خدا سبقت نگرفته، به امر او عمل كرده و از معتقدات این سه دسته بیزار می‌باشند.
اما دستهٔ چهارم، كسانی هستند كه به تفریط افتاده و می‌گویند كه خداوند فقط و فقط امر دین را به آنها واگذارده است و روایاتی مانند آنچه كه به آنها نسبت داده شد، دروغ و جعلیات است. اهل بیت(ع) مانند سایر بندگانند؛ می‌خورند و می‌آشامند و در بازارها راه می‌روند و امثال این [سخن‌]ها. این دسته هم معرفت ولایتی ندارند و مؤمن واقعی نیستند.
اما دسته پنجم، كه سالك طریق حق و صراط مستقیم ایمانند، كسانی هستند كه می‌گویند: آل محمد(ص) بندگان خاص و خالص خدایند و تمام آثار و شئون خدایی كه در امور، علوم و معجزات از ایشان ظاهر گردیده و می‌گردد در برابر [ذات] خدا، به منزلهٔ صفت نسبت به موصوف است؛ همان طور كه صفت هرگز به قدر یك چشم بر هم‌زدن بدون موصوف قوامی ندارد و همیشه قائم به موصوف است به قیام صدور؛ آل محمّد(ص) با این شئون و فضائل و كمالات و خصایصی كه خداوند به ایشان عطا فرموده است نسبت به او كمال فقر و ذلت و احتیاج را دارند و در آنچه كه خدا به آنها عطا نموده، [نه تنها] هیچ استقلالی از خود ندارند [بلكه] ادعای استقلال هم نكرده و نمی‌كنند و آنچه از اسما و افاضات آل محمّد(ص) است، اسمای حسنا و امثال علیای الله بوده و ایشان بدون امر و فرمان خداوند هیچ فعلی را انجام نداده و از خود به هیچ وجه اراده‌ای ندارند. خوف و ترسشان از خدا از همهٔ مخلوقات بیشتر است و مثل آنها مثل آهنی است كه در اثر مجاورت و نزدیكی با آتش و به آتش سرخ و تفتیده شده عمل آتش را از خود نشان می‌دهد و می‌سوزاند، لكن آهن گرم شده است نه آتش، سوزندگی آن از ذات خود او نیست و از آتش است. هیچ وقت ممكن‌الوجود، واجب‌الوجود نمی‌شود ولی هر چه تقرّب او به خداوند بیشتر شود صفات الهی بیشتر در او جلوه می‌كند. و این فرموده كه:
[بنده‌ام مرا اطاعت نما تا آنكه تو را نمونه (و مثال) خویش نمایم كه هرگاه به چیزی بگویی «بشو» بشود.۱]
[دائماً بنده به واسطهٔ انجام مستحبات به سویم نزدیك می‌گردد تا آنكه من گوش او بشوم كه با آن می‌شنود و چشمش كه با آن می‌نگرد و دستش كه با آن می‌گیرد.۲]
اشاره به همین معنی دارد. در كتاب غرر و درر، شیخ كراچكی از حضرت امیرالمؤمنین(ع) روایت كرده كه فرمود:
[آل محمد(ص)] صورت‌هایی هستند برهنه از لباس‌های مادیت و خالی از استعداد كه خدا برای آنها تجلی كرد و بر آنها تابید و آنها را بیرون آورد، پس درخشنده شدند، و او در ذات آنها مثال خود را انداخت و امور خود را از ایشان آشكار گردانید.۳
شیخ طوسی(ره) در كتاب غیبت به نقل از حسین بن سفیان بزوفری كه گفت: شیخ ابوالقاسم حسین بن روح (ره) برایم روایت كرد كه یاران ما دربارهٔ تفویض (یعنی مسئله تفویض تمام امور توسط خدا به ائمه(ع)) و مسائل دیگر اختلاف پیدا كردند پس من نزد ابی طاهر پسر بلال رفتم و جریان اختلاف را بیان كردم مرا به تأخیر جواب امر كرد و چند روزی به تأخیر انداختم و بعداً نزد او رفتم برایم حدیثی را به اسناد خود از حضرت امام صادق(ع) نشانم داد كه فرموده‌اند:
هر وقت خداوند [انجام] امری را بخواهد، آن را بر رسول خدا(ص) عرضه می‌دارد، پس آن حضرت بر امیرالمؤمنین(ع) و یكی بعد از دیگری (از ائمه(ع))‌ تا اینكه به حضرت صاحب‌الزمان منتهی شود، پس بر هر یك بعد از دیگری بیرون می‌آید تا عرضه داشته شود بر رسول خدا(ص)، پس از آن عرضه داشته می‌شود بر خدای عزوجل؛ پس هر آنچه از جانب خدا فرود آید، بر دست ایشان است و هر چه هم به‌سوی خدا بالا رود به دست ایشان است و ایشان به قدر چشم بر هم زدنی بی‌نیاز از خدای عزوجل نیستند.۴
همچنین از ابی حمزه روایت شده است كه گفت:
نزد علی بن الحسین(ع) بودم و گنجشك‌هایی در مقابل آن حضرت فریاد می‌كردند، پس فرمود: ای اباحمزه آیا می‌دانی چه می‌گویند؟ ای ابا حمزه! این وقتی است كه قوت خود را درخواست می‌كنند. البتّه پیش از طلوع آفتاب نخواب كه من كراهت دارم برای تو، به‌درستی كه خداوند در آن هنگام روزی‌های بندگان را قسمت می‌كند و این تقسیم به دست‌های ما جاری می‌شود.۵
این حدیث شریف از احادیثی است كه ضعیف‌الایمان‌های سطحی وقتی می‌شنوند، منكر می‌شوند و برایشان گران می‌آید كه گفته شود جریان و تقسیم روزی‌ها به دست آل محمّد(ع) است در صورتی كه اگر گفته شود «میكائیل» ملك موكّل ارزاق خلایق است تصدیق می‌كنند و هیچ تردید و شكی ندارند و اظهار غلو در حق او نمی‌كنند در صورتی كه میكائیل و سایر ملائكه خدمت‌گذاران آل محمّد(ع) هستند و افتخار خدمت‌گذاری ایشان را دارند.
شیخ طوسی (ره) از علی بن احمد قمی روایت كرده كه گفت: شیعیان دربارهٔ این كه خداوند عزوجل امور خود را به ائمه(ع) تفویض نموده كه خلق كنند و روزی بدهند؛ و در این باره با همدیگر نزاع می‌كنند، یك دسته از آنها می‌گویند: این امری است محال، زیرا این امر بر خدای متعال جایز نیست به علت اینكه اجسام قدرت بر خلق كردن و روزی دادن ندارند و خلاق و رزاق غیر خدا نیست. و دستهٔ دیگر می‌گویند كه خدای تعالی به ائمه(ع)قدرت خلق كردن و روزی دادن داده، و امر خلق و رزق را به آنها واگذار كرده پس هم خالق‌اند و هم رازق و نزاع این دو دسته شدید شده پس یكی از آنها گفت چرا در این موضوع به عثمان عمری سؤال نمی‌كنید تا حق را برای شما تبیین كند، زیرا او نایب صاحب‌الامر(ع) است. هر دو دسته به این پیشنهاد راضی شدند. لذا نامه‌ای به او نوشتند و مسئله را در ضمن نامه از او خواستند و آن را برایش فرستادند پس از طریق او توقیع [مبارك امام عصر(ع)] صادر گردید كه چنین می‌باشد:
به درستی كه خدای تعالی، چنان خدایی است كه می‌آفریند جسم‌ها را و قسمت می‌كند روزی‌ها را زیرا كه او نه جسم است و نه در جسم‌ها حلول می‌كند، چیزی مانند او نیست و او شنوا و دانا است و اما ائمه(ع) ایشان از خداوند می‌خواهند پس او می‌آفریند و از خدا می‌خواهند پس او روزی می‌دهد و خواستهٔ ایشان را اجابت می‌فرماید و حق آنها را بزرگ می‌شمارد.۶
از این روایت استفاده می‌شود كه خدا امر خلق و رزق را به ائمه(ع) واگذار نكرده بلكه مرتبه و مقامی به آنها داده است كه هرگاه از خدا بخواهند خلقی را خلق كند و یا روزی بدهد، خداوند خواهش آنها را از اجابت می‌فرماید زیرا حق آنها را بزرگ گردانیده است.
اگر اشكال شود كه آیات و روایاتی وجود دارد كه با آنچه شما در حق محمد و آل محمد(ص) قائلید، منافات دارد، از قبیل آیات و روایات نقل شده دربارهٔ «عالم به غیب نبودن» و «قدرت نداشتن» و اظهار عجز و ناتوانی كردن و امثال اینها؛ برای دفع این ایراد و ایرادهای دیگری نظیر این می‌گوییم این‌گونه آیات و احادیث وارده به منظور اظهار ذلت و بندگی ایشان و اقرار به ربوبیت و یگانگی پروردگار می‌باشد و اینكه به مردمان بفهمانند كه ایشان از خود استقلالی ندارند و بدون حول و قوّه و امر و اذن خداوند، كاری نمی‌توانند بكنند؛ پس اگر نسبت به امری بیان داشتند كه نمی‌دانیم یا نمی‌توانیم، راست گفته‌اند زیرا خودشان به خودی خود، و بدون امر و تعلیم و فرمان خدا و ارادهٔ او كاری نمی‌توانند انجام دهند.
[آل محمد(ص)] بندگانی هستند گرامی داشته شده كه بر او (خدا) پیشی نمی‌گیرند، و ایشان به امر او كار می‌كنند.۷
اظهار ناتوانی ایشان به طور مثال مانند بنده‌ای است كه مولای او اموال بسیاری به او عطا كند و آن بنده بگوید، من شخص فقیر ناداری هستم و مالك چیزی نیستم. حقیقتاً این بنده راست گفته، زیرا مالی كه دارد مال او نیست و از ملك مولای او بیرون نرفته و هر تصرّفی كه در آن می‌كند به اذن و اراده مولای او است؛ چنانچه خداوند متعال هم همین مثل را می‌فرماید:
ضرب لكم مثلاً من أنفسكم هل لكم من ما ملكت أیمانكم من شركاءف فیما رزقناكم فأنتم فیه سواءٌ تخافونهم كخیفتكم أنفسكم.۸
[خداوند] برای شما مثلی را از خود شما بیان كرد، كه آیا برای شما از آنچه دست‌های شما مالك آن شده شریك‌هایی هست در آنچه روزیتان داده‌ایم پس شما با آنها یكسان هستید و از ایشان می‌ترسید همچنانكه از نفس‌هایتان می‌ترسید.
یعنی چون راضی نیستید كه بندگان شما شریك باشند در مال‌هایی كه من روزی شما كرده‌ام و نمی‌خواهید كه در اموال شما مانند تصرف كردن خودتان تصرف كنند پس چگونه بر من می‌پسندید كه بندگانم شریكم باشند و ایشان را در خدایی در ملك من متصرف می‌دانید و از غالب شدن ایشان می‌ترسید همان‌طور كه بعضی از شركا كه بنده نیستند از شركای آزاد خود می‌ترسند.
● دلیلی بر اختلاف عقاید مردم دربارهٔ شئون وجودی آل محمد(ص)
همان‌طور كه بیان شد، عقاید مردمان در شناختن و دانستن حالات ائمهٔ معصومین(ع) مختلف است، بعضی افراطی و بعضی تفریطی و بعضی اعتدالی می‌باشند. و منشأ این اختلاف آن است كه [گروه غیر اعتدالی] عقول خود را حتی در ادراك معارفی كه رسیدن به حقایق آن جز از طریق آل محمد(ص) ممكن نمی‌باشد كامل و مستقل می‌دانند، خصوصاً دربارهٔ اثبات مقامات ائمه(ع) كه جز از طریق رجوع كردن به روایات صادرهٔ ثابته از سوی ایشان آن هم با فهم سالم و ادراك مستقیم و علم روشن و واضح، نه از طریق ظن و تخمین و فهم كج و ادراك معوج امكان‌پذیر نیست، بخواهند خود، درك حقایق حالات ایشان را نمایند.
پس باید دانست كه اختلاف عقاید، آرا و احوال این دو دسته در اثر اختلاف عقل‌ها و درك‌ها و رأی‌های ایشان و از جهت تباین ذهن‌ها و فهم‌هایشان می باشد، و به همین جهات است كه بعضی از ایشان بعض دیگر را لعن و تكفیر می‌كنند؛ و منشأ این اختلافات آن است كه بسیاری از شیعیان كه در زمان ائمه(ع) بوده‌اند از جهت معاشرت زیادی كه با مخالفین و مسامحه‌كنندگان در امر امامت و ریاست عامه داشتند، و معاشرت آنها به نحوی بوده كه امارت و ریاست هر كسی و بیعت كردن با او را - هر چند از كمال و علم وشرافت و حسب و نسب عاری و بی‌بهره باشد- جایز می‌دانستند‌ و در معرفت امام و خصایص او به همین اندازه كه [امام] از اوصیا‌ پیغمبر و معصوم از گناه و خطا است و دارای علوم زیاد و از خویشان پیغمبر(ص) است، او را بر غیر او مقدم می‌داشتند و به امامت او قائل بودند و به همین مقدار از شناسایی اكتفا می‌كردند و دیگر متوجه این معنی نبودند كه امامت نازل منزلهٔ نبوت است؛ پس آن جماعت وقتی كه از فضایل و معجزات و خوارق عادات و افعال غریبهٔ ائمه (ع) و اخبار عجیبه‌ای كه با فهم و ادراك آنها سازگار نبود و به نظرآنان غریب و عجیب می‌آمد، و طاقت تحمل آن را نداشتند، و عقل‌های آنها عاجز از درك آن بود، آگاه می شدند، بعضی منكر می‌شدند و راوی آن را تكذیب می‌كردند یا اینكه آن روایت را تأویل می‌كردند؛ هر چند تأویل دور از ذهنی باشد و بعضی از آنها مضطرب می‌شدند و به تزلزل می‌افتادند و چه بسا به واسطهٔ مكرر دیدن و شنیدن چون به آنها ثابت می‌شد، در حق ایشان غلو و تجاوز از حد می‌نمودند و بعید می دانستند، در حالی كه درباهٔ آن اعمال، از كرم و لطف و فضل خدا بعید نیست، كه به بعضی از بندگان مخلص شایسته در نزد خود عنایت فرماید و به كمالات خاصّه و فضائل جلیله‌ای اختصاص دهد كه جمیع مردمان دیگر از انجام و بیان آن عاجز باشند.
همچنین در میان اصحاب ائمه(ع) بوده‌اند كسانی كه نسبت شیعه بودن به آنها داده می‌شد و محبت دنیا در دل‌هایشان غالب بود و ریاست‌خواه و جاه‌طلب بودند و كوشش داشتند كه به این مقام برسند، چون ضعف معرفت اشخاص جاهل را می‌دیدند برای عوام‌فریبی در اغوا و اضلال آنها مبادرت می‌كردند و به القای شبهه یا شعبده‌بازی می‌كوشیدند تا مقصد خود را عملی كنند و آنها را گمراه و مطیع خود گردانند؛ چنانچه بعداً دربارهٔ حالات بعضی از آنان تذكر خواهیم داد.
و تعداد اندكی از اصحاب ائمه(ع) بودند كه تا اندازه‌ای بر دقایق و علامات امامت مطلع شدند و حقایق احوال ائمه را دانسته و شناخته و بر وجه صحیح از خود ایشان(ع) اخذ كردند، و در ایمان خود استقامت داشته و طریق اعتدال [را] كه طریق نجات است پیش گرفته و از راه حق نلغزیدند، و در جاده‌های باطلی كه دیگران قدم گذارده و منحرف شدند نرفتند، و در طریق حق ثابت ماندند. اجمالاً به همین دلیل بود كه ائمه(ع) باطن حالات و كمالات خود را برای هر كسی بیان نمی‌فرمودند، مگر برای كاملان از خواص شیعیان خود، بعضی از خصایص و اسرار را خبر می‌دادند و از ایشان عهد می‌گرفتند كه آن معارف را جز برای اهل آن نگویند و آن را از جهال مخفی دارند، چنانكه فرموده‌اند:
[همانا امر (ولایت) ما دشوارف دشوار است، در بر نمی‌گیرد آن را مگر فرشته‌ای مقرب یا پیامبری مرسل یا مؤمنی كه خداوند قلب او را برای ایمان آزمایش نموده باشد.]۸
و روایاتی مبنی بر این امر كه ائمه(ع) با هر یك از مردمان، طبق ادراك و عقل‌هایشان، و ضمن رعایت احوال سؤال‌كنندگان و موافق مصلحت سخن می‌گفتند، وجود دارد.
پی‌نوشت‌ها:
برگرفته از كتاب ولایت كلیه، تألیف آیت‌الله سید حسن میرجهانی(ره)، با اندكی دخل و تصرف.
۱) عبدی أطعنی حتی أجعلك مثلی إذا قلت لشیءف‌ كن فیكون.
۲) لا زال العبد یتقرّب إلی بالنّوافل حتّی كنت سمعه الّذی یسمع به و بصره الّتی یبصر بها و یده الّتی یبطش بها.
۳) صورٌ عاریهٌٔ عن المواد خالیهٌٔ عن الإستعداد تجلّی لها فأشرقت و طالعها فتلألأت فألقی فی هویّتها مثاله فانظهر عنها أفعاله.
۴) إذا أراد الله أمراً عرضه علی رسول الله صلّی الله علیه و اله ثمّ أمیر المؤمنین علیه السّلام واحداً بعد واحدف إلی أن ینتهی إلی صاحب الزّمان ثمّ یخرج إلی الدّنیا و إذا أراد الملائكهٔ أن یرفعوا إلی الله عزّوجلّ عملاً عرض علی صاحب الزّمان علیه السّلام ثمّ یخرج علی واحدف إلی أن یعرض علی رسول الله صلّی الله علیه و اله ثمّ یعرض علی الله عزّوجلّ فما نزل من الله فعلی أیدیهم و ما عرج إلی الله فعلی أیدیهم و ما استغنوا عن الله عزّ و جلّ طرفهٔ عینف. شیخ طوسی، غیبت، ص ۲۵۲.
۵) كنت عند علیّ بن الحسین علیهما السّلام و عصافیر علی الحایط قبالته یصحن فقال: یا اباحمزهٔ أتدری ما یقلن یتحدّثن؟ إنّهنّ فی وقتف یسئلن فیه قوتهنّ یا أباحمزهٔ! لا تنامنّ قبل طلوع الشّمس فإنّی أكرهها لك انّ الله یقسم فی ذلك الوقت أرزاق العباد و علی ایدینا یجریها. بصائرالدرجات، جزء۷، باب ۱۴، ح۸.
۶) إنّ الله تعالی هو الّذی خلق الأجسام و قسم الأرزاق لأنّه لیس بجسمف و لا حالٌّ فی جسمف لیس كمثله شیءٌ و هو السّمیع العلیم و أمّا الأئمّهٔ علیهم السّلام فإنّهم یسئلون الله تعالی فیخلق و یسئلونه فیرزق ایجاباً العلیم و امّا الأئمهٔ علیهم السّلام فإنّهم یسئلون الله تعالی فیخلق و یسئلونه فیرزق ایجاباً لمسئلتهم و إعظاماً لحقّهم. شیخ طوسی، همان، ص۱۹۰.
۷) عبادٌ مكرمون لایسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون.
۸) سورهٔ روم (۳۰)، آیهٔ ۲۸.
۹) إنّ أمرنا صعبٌ مستصعبٌ لایحتمله الّا ملكٌ مقربٌّ أو نبیٌّ مرسلٌ أو مؤمنٌ امتحن الله قلبه للإیمان.
منبع : ماهنامه موعود


همچنین مشاهده کنید