پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


شوریدگی در «شور زندگی»


شوریدگی در «شور زندگی»
زندگینامه به عنوان یك قالب ادبی، در واقع از قرن هفدهم در غرب آغاز می‌شود. با فرا رسیدن دوران رنسانس و پیدایش نهضت اومانیسم كه محققان شروع به بررسی علمی و دقیق مسائل زمان خود می‌كنند، در زندگینامه‌نویسی نیز تحولی ژرف پدید می‌آید.
زندگینامه شرح جامع و كامل یك زندگی است. زندگی شخصیتی ویژه كه به نوعی در جامعه برجسته شده است. زندگینامه به دور از دخالت احساس نویسنده در بستر واقعیت حركت می‌كند و از تخیل بهره نمی‌گیرد. اما امروزه بسیاری از شیوه‌های داستان‌نویسی در زندگینامه وارده شده‌اند، از آنها به عنوان زندگینامهٔ داستانی یاد می‌شود. در اینجا نویسنده از تخیل و احساس خود نیز كمك می‌گیرد تا روند داستانی به زندگینامه بدهد و آن را خواندنی‌تر نماید. خواننده مشغول خواندن داستانی است؛ داستانی برگرفته از زندگی شخصیتی علمی، هنری، سیاسی و ... «شور زندگی» از جمله زندگینامه‌های داستانی است كه در آن ماجرای زندگی ونسان ون‌گوگ، نقاش هلندی، به شكلی جذاب و خواندنی بیان می‌شود.
ماجرای زندگی ون‌گوگ به دلیل اوج و فرودهایی كه دارد، داستانی می‌نماید. او در طول زندگی خود با سختی و ناملایمات فراوانی دست و پنجه نرم می‌كند. با حوادث بسیاری مواجه می‌شود و همینها در خواننده ایجاد انگیزه و كشش می‌كند.
ونسان در نامه‌ای به برادرش می‌نویسد: «رنج كشیدن بدون شكوه كردن، یگانه درسی است كه باید در این زندگی آموخت.»
و خود، این را به واقع تجربه می‌كند.
او در همهٔ عشقهایش شكست می‌خورد؛ به هر كه دل می‌بندد، جز ناامیدی چیزی دستگیرش نمی‌شود. سرزنش و تحقیر خویشاوندانش را تحمل می‌كند. اهانتهای مردم را كه مدام او را دیوانه و بیكاره قلمداد می‌كنند به جان می‌خرد و دم نمی‌زند. راه خود را می‌رود و كاری به حرف دیگران ندارد.
ایرونیگ استون، نویسندهٔ امریكایی شور زندگی، قبل از نوشتن زندگینامهٔ ون‌گوگ، مدارك و اسناد بسیاری را از زندگی او جمع آوری می‌كند. به تمام جاهایی كه ون‌گوگ رفته، می‌رود تا از نزدیك با آن مكانها آشنا شود. با همهٔ كسانی كه به نوعی خاطره مشتركی با این نقاش هلندی داشته‌اند،‌ گفت‌وگو می‌كند تا تصویر مناسبی را از زندگی ون‌گوگ در كتابش به دست دهد. تصویری كه حتی‌المقدور شبیه به اصل ماجرای زندگی او باشد. البته در این میان نویسنده رنگ و بویی داستانی نیز به شیوهٔ پرداخت این اثر می‌دهد.
ون‌گوگ در طول زندگی خود به برادرش تئو نامه‌های زیادی می‌نویسد كه همین نامه‌ها پرده از خیلی ماجراها بر می‌دارد. همهٔ این نامه‌ها به نوعی منابع گرانبهایی برای ایروینگ استون محسوب می‌شود و او از این نامه‌ها برای نگارش شور زندگی بهره‌ها می‌برد.
باید خاطرنشان كرد كه معمولاً زندگینامهٔ شخصیتهایی كه زندگی‌شان دارای فراز و نشیبها و دستخوش ناملایمات بسیاری بوده، قوی‌تر از كار در می‌آید. و ایرونیگ استون برای كارش خوب شخصیتی را انتخاب می‌كند و البته خوب هم از عهدهٔ پرداخت آن بر می‌آید.
ون‌گوگ زندگی پر تلاطم و عجیبی داشته است. مدتی به عنوان واعظ به بورنیاژ بلژیك می‌رود. با معدنچیهایی كه در آنجا به سختی كار می‌كنند، همسفره می‌شود. با آنها همدردی می‌كند و هر كاری از دستش برآید، برایشان انجام می‌دهد و كم‌كم در دل پر اندوه آنها جا می‌گیرد. اما او را از س‍ِمت‌ِ واعظی بر كنار می‌كنند. پس از آن بیمار می‌شود و به كمك تئو كه همواره در دوران زندگی ون‌گوگ حكم تكیه‌گاه را برایش دارد، بهبود می‌یابد.
تئو اولین طرحهای نقاشی ون‌گوگ را می‌بیند و از او می‌خواهد كه به این كار ادامه دهد. آن‌قدر نقاشی بكشد تا طرحهایش به پختگی لازم برسد. او با تشویق برادر سر ذوق می‌آید و همهٔ هم‌ّ و غم‍ّش را سر نقاشی می‌گذارد. تئو هم قبول می‌كند تا زمانی كه نقاشیهای برادرش به مرحلهٔ قابل قبولی برسد، از او حمایت كند و همچنان مخارج زندگی‌اش را تأمین كند.
در بخشی از كتاب، زمانی كه ونسان برای ادامهٔ كار نقاشی به پاریس پیش تئو می‌رود، با امیل زولا، نویسندهٔ‌ فرانسوی و بنیانگذار مكتب ناتورالیسم، از نزدیك آشنا می‌شود. زولا به ونسان می‌گوید كه قبلاً اسم او را جایی شنیده و بعد می‌گوید زمانی كه ژرمینال را می‌نوشته مدتی در نواحی معدنی در بوریناژ بلژیك اقامت داشته و همان جا اسم ونسان را شنیده است.
مردمان آنجا از ونسان به عنوان مسیح دوم یاد می‌كرده‌اند و این از آن جهت بوده كه ونسان با آنها زندگی كرده و در شادی و غمشان شریك بوده است.
نویسنده، زندگی ون‌گوگ را از جوانی یعنی بیست و یك‌سالگی آغاز می‌كند. شروع داستان، شرح ماجرای عاشقانه‌ای است از ونسان. او عاشق دختری به نام اورسولا شده است. اما این عشق جز یأس و ناامیدی چیزی در بر ندارد.
در بخش دیگری از داستان، ونسان به خاطر قولی كه به یك زن می‌دهد، گوش راست خود را با تیغ می‌برد و به او هدیه می‌كند. این صحنه بسیار تكان دهنده و دلخراش است، و هرگز از یاد خواننده پاك نخواهد شد. به نظر مردم، ونسان با این كارهایی كه می‌كند دیوانه است. چرا كه این اعمال از عقل سلیم بر نمی‌آید. اما غافل‌اند از اینكه به قول ارسطو: «هیچ روح بزرگی از اندكی دیوانگی معاف نیست.»
ونسان مدتی را در آسایشگاه روانی به سر می‌برد. اما پس از گذشت زمان كوتاهی از برادرش می‌خواهد كه او را از آنجا ببرد. او به كمك برادر از آسایشگاه رهایی می‌یابد و دوباره نقاشی را از سر می‌گیرد. اما مرگ ـ به دست خود‌ِ ونسان ـ خیلی زود به سراغش می‌آید؛ و تئو را در هاله‌ای از بهت و ناباوری قرار می‌دهد. او نمی‌تواند غم از دست دادن برادر را تاب بیاورد. همسر تئو او را به آسایشگاه می‌برد. او نیز پس از شش ماه جان می‌سپارد و در كنار برادرش، ون‌گوگ،‌ به خاك سپرده می‌شود. ایرونیگ استون با پایبندی به مستندات زندگی این هنرمند، از قوهٔ تخیل خود به خوبی بهره می‌گیرد و كار را به داستان نزدیك می‌كند. از جمله، نویسنده تلاش می‌كند از ابزار داستان‌نویسی استفاده كرده، اطلاعات را كم‌كم در اختیار خواننده بگذارد.
به باور استون، ون‌گوگ هنرمند برجسته‌ای بود كه هرگز در زمان حیاتش نتوانست نیازهای زندگی‌اش را از فروش آثارش به دست آورد. هر چند پس از مرگ نقاشیهای او به قیمت هنگفتی به فروش رفت.
ظریفه روئین
منبع : سورۀ مهر


همچنین مشاهده کنید