پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


بازا آزاد چیست؟


بازا آزاد چیست؟
بازار آزاد واژه ای است که به طور خلاصه مبادلات انجام شده در یک جامعه را توصیف می کند. هر مبادله در شرایط یک توافق دوجانبه و در عین حال داوطلبانه میان دو فرد یا دو گروه انجام می شود. این دو فرد یا گروه کالاهای یا خدمات اقتصادی را مبادله می کنند، برای مثال زمانیکه شما روزنامه ای را از روزنامه فروش به ازای ۵۰ تومان می خرید، شما و فروشنده دو کالا را مبادله کرده اید. ۵۰ تومان پول داده اید و فروشنده، روزنامه را به شما داده است یا اگر شما برای یک بنگاه کار می کنید نیروی کار و تخصص کاریتان را به او داده و در عوض از بنگاه دستمزد دریافت کرده اید.
هر دو طرف انتظار دارند که از انجام مبادله منفعت کسب کنند و هر دو نیز انتظار دارند که در آینده بتوانند مبادله را تکرار نموده یا بر هم زنند چراکه ممکن است انتظارات آنان برآورده شده یا نشده باشد. مبادله یا تجارت تنها بدلیل اینکه هر دو طرف سود می برند انجام می شود. اگر آنها انتظار کسب منفعت از انجام مبادله را نداشتند با انجام آن موافقت نمی کردند.
این دلیل ساده بحث تجارت آزاد مرکانتیلیست های قرن شانزدهم اروپا را رد می کند. مرکانتیلیست ها معتقد بودند که در هر تجارت و مبادله ای تنها یکی از طرفین، آنهم به زیان دیگری می تواند منفعت کسب نماید. به عبارت دیگر هر مبادله یک برنده ( استثمارگر) و یک بازنده ( استثمار شونده) دارد. به راحتی می توان مغالطه این استدلال را درک کرد. تمایل و اشتیاق طرفین برای انجام مبادله به معنای این است که هر دو از انجام آن منفعت کسب می کنند. در تئوری بازیها نیز وضعیت برد- برد یا بازی با جمع مثبت نیز مد نظر قرار گرفته که گویای همین واقعیت است.
اما باید دید چگونه هر دو طرف مبادله منفعت کسب می کنند؟ هر فرد به طور جداگانه و در عین حال متفاوت کالاها یا خدمات مورد مبادله را ارزشگذاری و چشم انداز متفاوتی از انجام مبادله در ذهن خود دارد. دو عامل مهم توافق لازم برای انجام مبادله را تعیین می کنند. اول اینكه هر یک از طرفین کالا را چگونه ارزشگذاری می کنند و دوم مهارتهای چانه زنی هر یک از آنها. برای مثال چند تومان برای مبادله یک روزنامه باید پرداخت شود. واژه مبادله، قیمت را تعیین می کند که این قیمت سرانجام از طریق اینکه چه تعداد روزنامه در بازار موجود است و خریداران چگونه این روزنامه ها را ارزشگذاری می کنند تعیین می شود. به عبارت دیگر قیمت توسط عرضه و تقاضا تعیین می شود.
با فرض یک عرضه مشخص برای یک کالا در صورتیکه ارزش ذهنی این کالا نزد خریداران افزایش یابد تقاضا برای این کالا افزایش خواهد یافت در نتیجه پول بیشتری برای خرید آن پرداخت خواهد شد و قیمت کالا افزایش خواهد یافت و برعکس.
پس بازار یک آرایش ساده نیست بلکه نشان دهنده یک شبکه پیچیده از مبادلات است. در جوامع اولیه مبادلات به صورت تهاتری و مستقیم صورت می گرفته است. دو فرد دو کالای مورد نیاز خود را به صورت مستقیم داد و ستد می کردند مانند لوبیا در مقابل عدس. اما همگام با توسعه مرحله به مرحله جوامع و بازارها امکان مبادله غیر مستقیم نیز میان افراد فراهم و به این ترتیب پول ایجاد شد. پول انجام مبادلات را آسان تر ساخت و اجازه داد که در مقابل نیروی کار یک کارگر به او صرفا از کالای تولیدی همان بنگاه پرداخت نشود.
بازارهای فعلی آنهم به صورت شبکه های گسترده با استفاده از پول در دسترس همگان قرار دارند. هر فردی در زمینه تولید یک کالا متخصص و بهترین است و به راحتی می تواند کالای خود را در سرتاسر جهان به فروش برساند و این همان سیستم بازار آزاد است که این امر را امکان پذیر می سازد. بازار آزاد همچنین به کارفرمایان اجازه می دهد تا ریسک کرده و سرمایه خود را به منظور کسب منفعت در سراسر جهان به کار بیندازند و وارد تجارت آزاد شوند. از این طریق پس انداز نمایند و پس انداز و سرمایه گذاری آنها باعث توسعه کالاهای سرمایه ای شده و بهره وری و دستمزد کارگران را افزایش می دهد، بنابراین استاندارد زندگی کارگران نیز بالا می رود. این بازار آزاد رقابتی نوآوری های تکنولوژیک را نیز تحریک می کند که این امر به نوآوران اجازه می دهد تا با استفاده از روش های جدید رضایت خاطر مصرف کنندگان را افزایش دهند.
نظام بازار آزاد باعث افزایش تولید می شود و استثمار در بازار آزاد اتفاق نمی افتد. بازار آزاد زمینه لازم برای حضور کارآفرینان را فراهم می کند و هیچ مبادله ای به صورت اجباری صورت نخواهد گرفت.در این حال نه تنها سرمایه گذاری افزایش می یابد بلکه سیستم قیمتها انگیزه های بازاری برای کسب سود و زیان و تولید نیز در مسیرهای مناسبی قرار بگیرند. این شبکه پیچیده می تواند همه بازارهای جهان را به هم مرتبط سازد.
اما موری روتبارد (Murrat Rothbard) اقتصاددان مكتب اتریشی می گوید "مبادلات لزوما به صورت آزادانه انجام نمی شوند. بسیاری از آنها نه تنها اختیاری و داوطلبانه نبوده بلكه اجباری هستند. اگر یک دزد شما را مجبور به دادن پول به او کند، پولی كه شما به می دهید گویای یك مبادله اجباری است و نه داوطلبانه، بنابراین او به هزینه شما سود خواهد كرد و این دزدی است نه فرایندی در بازار آزاد و در واقع همان چیزی است که مرکانتیلیست ها می گویند. حال فرض کنید همانگونه که داگلاس نورث می گوید "اگر چارچوب نهادی حاکم بر جامعه به دزدی پاداش دهد، در این صورت هیچکس به دنبال ایجاد سازمانهای مجاز برای انجام فعالیتهای خود آنهم از طریق بازار نخواهد بود و در مقابل اگر چارچوب نهادی به فعالیت‏های تجاری پاداش دهد، سپس سازمان‏هایی به وجود خواهند آمد كه فعالیت‏های مولد را به كار خواهند گرفت" در این صورت هرگز نهادهای لازم برای بازار بوجود نخواهد آمد.
چنانکه مشخص است نظام بازار آزاد باعث افزایش تولید می شود و استثمار در بازار آزاد اتفاق نمی افتد. بازار آزاد زمینه لازم برای حضور کارآفرینان را فراهم می کند و هیچ مبادله ای به صورت اجباری صورت نخواهد گرفت. اما باید دید مبادله اجباری در کجا صورت می گیرد؟ این اجبار در بلند مدت منجر به کاهش سرمایه گذاری، بهره وری و در نهایت تولید کل اقتصاد خواهد شد و به عبارتی یک بازی با جمع منفی به وجود خواهد آمد و تنها شاید برای مجبور کننده منفعت به بار بیاورد.
در مواردی دولت در جامعه تنها یک سیستم قانونی اجباری را اعمال می كند. برخی افراد معتقدند مالیات یک مبادله اجباری است و سنگینی بار مالیات بر تولید باعث کاهش سریع و سریع تر رشد اقتصادی می شود. دیگر شکل های اعمال اجبار دولتی مانند کنترل قیمتها و محدودیتهایی که از حضور رقیبان جدید در بازار جلوگیری می کنند، مبادلات بازار را مختل و بازار را فلج می نماید. در حالیکه سایر فعالیتهای دولت مانند جلوگیری از فعالیتهای فریبنده، الزام به اعمال قوانین به خصوص حقوق مالكیت خصوصی و سیستم قضایی كارآمد و شفاف انجام مبادلات داوطلبانه را تسهیل می کند.
حد نهایی اجبارات دولتی در نظام سوسیالیسم مشاهده می شود. در شرایط برنامه ریزی متمرکز سوسیالیستی یک سیستم قیمتی برای زمین و کالاهای سرمایه ای وجود ندارد. برنامه ریزی متمرکز سوسیالیستی روشی برای محاسبه قیمتها، هزینه ها یا سرمایه گذاری سرمایه ها ندارد و نمی تواند شبکه به هم پیوسته تولید را راه اندازی نماید. تجربه روسیه یک مثال آموزنده از عدم فعالیت یک اقتصاد مدرن و پیچیده در غیاب بازار آزاد است.
نكته مهم تر در مورد مبادله در بازار آزاد این است كه در زمان انجام مبادله آنچه در حقیقت مبادله می شود كالا نیست بلكه مالكیت آن كالا است كه در بین طرفین جابجا می شود. وقتی شما روزنامه می خرید در واقع مالكیت روزنامه به شما منتقل می شود و در مقابل مالكیت ۵۰ تومان را به فروشنده روزنامه واگذار می كنید. این پدیده در همه مبادلات روزمره در بازار صورت می گیرد. حال در نظام سوسیالیسم كه مالكیت خصوصی معنایی ندارد، بحث از بازار و سویالیسم بازار چندان صحیح به نظر نمی رسد. به قول روتبارد "سوسیالیسم بازار دارای یك تضاد درونی است". اگر هیچکس مالک ماشین آلات موجود در جامعه نباشد، پس از مدتی ممکن است همه ماشین ها خراب شده و کسی هم برای آنها دل نمی سوزاند. چراکه هر کسی فکر می کند اگر از ماشین ها مراقبت نماید باعث می شود تا دیگران به طور مجانی از آن استفاده نمایند. بنابراین نبود مالکیت خصوصی عامل تخریب دارایی ها خواهد بود. از طرف دیگر می دانیم که همین دارایی ها سرمنشا ثروت جامعه هستند. این است دلیل آنکه چرا مالکیت خصوصی مقدم بر مالکیت دولتی است. در شرایط مالکیت دولتی کسی احساس تعلق به دارایی ها نخواهد کرد و انگیزه سواری مجانی همگان را تحریک می کند و شما به راحتی می توانید "ناهار مجانی" میل کنید. اما در اقتصاد بازار "ناهار مجانی وجود ندارد" و هیچ منفعتی بدون تلاش بدست نخواهد آمد.
بنابراین می توان نتیجه گرفت شرط وجود یك بازار آزاد جامعه ای است كه نظام و حقوق مالكیت خصوصی را به رسمیت بشناسد، از مالكیت خصوصی دفاع و امنیت آن را تامین نماید. در مقابل كلید پایداری نظام سویالیستی مالكیت دولتی بر همه منابع و عوامل تولید است كه در این صورت دیگر بازار هم معنای خود را از دست می دهد.
روتبارد می نویسد برخی انتقادات وارد بر بازار چنین بحث می كنند كه حقوق مالكیت با حقوق بشر متضاد است. اما این انتقادات فراموش می كنند كه در بازار آزاد هر فرد مالك خود و همینطورنیروی كارش می باشد و می تواند از پذیرش هر گونه قراردادی برای ارائه خدماتش در این نظام خودداری نماید. از سوی دیگر تمامی حقوق و حتی حقوق مالکیت بخشی از حقوق بشر هستند و بازار هرگز حقوق بشر را نفی نمی کند.
روتبارد به یک یك اتهام عمومی علیه به بازار آزاد اشاره می کند و آن این است كه" این نظام قانون جنگل را در جامعه حاكم می كند به طوریكه " سگ، سگ را می خورد" و این نظام به همكاری انسانها برای رقابت ضربه می زند و از سوی دیگر موفقیت های مادی در این نظام با ارزش های روحانی و معنوی و فلسفی در تضاد است. اما همه ما می دانیم که جنگل جامعه ای است آكنده از اجبار، تهدید و مزاحمت. جنگل جامعه ای است كه کیفیت زندگی و استانداردهای آن را پایین می آورد. در حالیکه رقابت سالم بازار میان تولیدكنندگان و عرضه كنندگان یك فرایند كاملا مسالمت آمیز است كه همه از آن سود می برند و در نتیجه کسب این سود، استاندارد زندگی همگان بالا می رود. بدون شك در نتیجه موفقیت مادی جوامع دارای بازار آزاد ثروت عمومی جامعه افزایش می یابد و اجازه می دهد تا مردم از سطح بالای رضایت خاطر به نسبت سایر جوامع برخوردار گردد".
محمدرضا فرهادی پور
منبع : رستاک


همچنین مشاهده کنید