شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه اخلاق


فلسفه اخلاق
۱) پدیده اخلاق:
۱ـ۱) ماهیت اخلاقی بودن: دایره مأذونات را تنگ‌تر از دایره مقدورات (قدرت جسمانی، ذهنی و روانی) كنیم.
اگر دایره مأذونات با دایره مقدورات یك اندازه باشند، من اخلاقی نیستم. (هرچه اخلاقی‌تر، دایره مأذونات تنگ‌تر) به این معنا همه انسان‌ها اخلاقی‌اند. بحث بر میزان اخلاقی بودن است. (اینكه چه كسی اذن نداده هم جای بحث دارد.
۲ـ۱) شرایط اخلاقی بودن:
▪ نوعی احساس تعلق خاطر به اجتماع(به نوع دوستی نیز تعبیر می‌شود)
▪ دارای قدرت كف نفس(انضباط)
▪ خود فرمانروایی (مورد تأكید امیل دوركیم)
۳ـ۱) اهداف اخلاقی بودن:
▪ حفظ بقای كمی‌ و كیفی جامعه
▪ اهداف روانشناختی
▪ كمك به تحولات معنوی و روحانی. (دو مورد آخر به فرد مربوط می‌شوند)
۲) دانش اخلاق(Ethics)
مجموع علومی‌كه راجع به morality سخن می‌گویند. (سه علم اصلی و دو علم فرعی)
▪ گزاره اخلاقی
موضوع گزاره‌های اخلاقی یا فرد انسانی یا حالات روانشناختی یا افعال ارادی انسان (در مقابل اختیاری، اكراهی، اضطراری) است. محمول گزاره‌های اخلاقی خوب یا بد، مطلوب یا نامطلوب، ارزشمند یا بی‌ارزش(تا اینجا مفاهیم ارزشی و از اینجا به بعد مفاهیم تكلیفی)، صواب یا خطا، باید یا نباید، فضیلت یا رذیلت، وظیفه، مسوولیت و... است. علم اخلاق درباره این گزاره‌های اخلاقی سخن می‌گوید.
۱ـ۲) اخلاق تحلیلی یا نقدی یا فرا اخلاق: در اخلاق تحلیلی درباره این گزاره‌ها سه بحث مطرح می‌شود: معناشناختی، معرفت شناختی(گزاره‌های اخلاقی از كجا آمده‌اند؟ آیا به سود آنها می‌توان استدلال كرد)؟ و وجود شناختی (آیا این الفاظ مابه‌ازای بیرونی دارند یا ندارند. برای خوبی و بدی می‌توان مابه‌ازای بیرونی قائل شد؟)
۲ـ۲) اخلاق دستوری یا هنجاری: در اینجا اصلا كاری به مفاهیم نداریم و سراغ مصادیق می‌رویم. اینكه چه بكنیم یا چه نكنیم. در زندگی آیا وظیفه مقدم بر ارزش است یا ارزش مقدم بر وظیفه؟ deontologism: وظیفه بر ارزش، teleologism: ارزش بر وظیفه، فضیلت محوری: فضیلت مقدم بر هر دو، حق محوری: تقدم با حق.
بحث دیگر اخلاق هنجاری در باب این است كه معنای زندگی(كاركرد زندگی یا هدف زندگی) چیست و چه باید باشد؟ آیا انسان در زندگی باید خود را دوست بدارد؟ آیا انسان می‌تواند هم عاشق و هم عادل باشد؟ آیا ممكن است وظایف در مقام عمل با وظایف فی‌بادی نظر تعارض داشته باشد؟
۳ـ۲) اخلاق توصیفی: در اینجا فقط به توصیف می‌پردازیم. ما خود از مقام داور اخلاقی بیرونیم. متودولوژی این اخلاق تجربی است اما غایت فلسفی- نظری دارد. مثلا اگر روزی ببینیم سلسله اخلاقیات در همه جوامع و مسلك‌ها مشترك است، چه بسا از اینجا بتوانیم به كشف طبیعت اخلاقی انسان نائل شویم. برخی معتقدند اصلا طبیعت اخلاقی مشترك میان آدمیان نیست.
۴ـ۲) روانشناسی اخلاق: بخشی از روانشناسی است كه در اخلاق مورد پیدا می‌كند. مثلا بحث هدف و تفاوتش با انگیزه، انگیزش، غرض و... . بحث بعدی تفكیك فعل از نتایج فعل است. چگونه می‌توان فعل را از مقدمات و نتایجش تمیز دهیم. اراده با خواهش چه فرقی می‌كند؟
۵ـ۲) جامعه شناسی اخلاق: در اینجا بحث در باب مجموعه آثار و نتایج اخلاقی زیستن یا اخلاقی نزیستن مطرح می‌شود.
● دو نكته:
۱) آیا برای اخلاقی زیستن، اخلاق‌شناسی لازم است یا كافی، یا نه لازم است و نه كافی؟ سقراط بر آن بود كه معرفت اخلاقی حتما به رفتار اخلاقی منجر می‌شود. ارسطو به این انتقاد كرد. او معتقد بود كه میان این دو شكافی وجود دارد. ضعف اخلاقی ویژگی انسان‌هایی است كه در عین حال كه می‌دانند عملی نادرست است آنرا انجام می‌دهند.
۲) آیا واقعا برای تمشیت امور اجتماعی به اخلاق نیازی هست یا نه.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید