سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


رئالیسم ایرانی


رئالیسم ایرانی
از مهم‌ترین ویژگی‌های یك نقاشی رئالیستی این است كه در نظر اول شبیه به آن چیزی است كه در واقعیت مشاهده می‌كنیم. تصاویری شناخته شده و در نزد همگان. اما این موضوع تنها سبب‌ساز پیدایش رابطه‌ای پیچیده بین اثر هنری و واقعیت می‌شود.
در نقاشی «باربر بازار تهران» اثر مسعود بهنام آیا شخص نقاشی شده وجود خارجی دارد؟ طنز تلخی كه در این اثر (كه جزو معدود آثار روایتی در نمایشگاه است) حضور دارد ناشی از چیست؟ تناقضات موجود در آثار مهدی فرهادیان را چگونه می‌توان تفسیر كرد؟ بنابراین هر آینه باید منتظر پرسش‌هایی در ذهن خود باشیم.
رئالیسم از آن دسته مكاتب تثبیت شده‌ای است كه با تمكین حضور تاریخی خود و با ظهور مكاتب جدید در عرصه‌ی هنر و ادبیات قدرتمندتر از گذشته جان گرفته و بر همین سیاق اجراهای غیرمتعارف و توجه به ویژگی‌های قومی را با بینش خود در هم آمیخته است. علت از سرگیری‌های مجدد این سبك به نحوی فراگیر در مناسبات تاریخی تكرار شونده نهفته است و شاید به همین خاطر باشد كه هنرمندان هیچ‌گاه شناخت خود از واقعیت را كامل ارزیابی نكرده‌اند. بی‌جهت نیست كه مؤلفه‌های این سبك بسته به موقعیت به‌طور دایم تغییر كرده و امروز نیز با پیچیده‌تر شدن مسایل انسانی زبان دیالكتیكی رئالیسم به عناصری چون تعلیق و ایهام نزدیك شده است.
اما آن‌چه موجب اهمیت این سبك در موقعیت امروز هنرهای تجسمی می‌شود این است كه با توجه به وضعیت انسان معاصر، رئالیسم از جمله معدود سبك‌های نقاشی است كه هم‌پای مدیاهای جدید تجسمی به دغدغه‌های انسانی می‌پردازد. در واقع رئالیسمی كه امروز از آن نام می‌برد با ارجاعات بی‌شمار به رسانه‌های تصویری (خصوصاً عكس) و با القا این نكته كه هیچ یك از بازنمودهای واقعیت مطمئن و كامل نیستند سعی در به چالش كشیدن ادراكات مخاطب و نیز مشاركت وی دارد. بدین‌سان گرایش فوق از جهاتی چند از جنبش‌های مدرن در نقاشی پیچیده‌تر می‌نماید، چرا كه هدف از این سبك هر چه كه باشد؛ از بازنمایی خنثی گرفته تا نمایش تمایلات سیاسی و یا ایجاد شباهت تصنعی نسبت به واقعیت و اصولاً هرگونه ارجاع مستقیم یا كنایه‌وار ادراكات ما را به تحریف برده و در این مسیر عناصر ساختاری تصویر به طور دایم در همراهی و تجانس با قراردادهای متغیر زندگی تغییر می‌یابند. در گرماگرم چنین فرآیندی، نقاش می‌كوشد هم در توافق بازنمودهای عینی و ذهنی وهم در احیاء نقاشی سنتی و نیز ارتباط آن با نقاشی مدرن سازشی برقرار نماید. بنابراین او نیاز مبرمی به مشاهده‌ی دقیق واقعیت و نیز پیگیری تجربه‌های شخصی خود دارد تا بتواند مضامین گوناگون را با طرح ایده های تازه القا نماید.
اما همواره تحریف واقعیت و یا به‌عبارتی دستكاری آن در انطباق با واقعیت صورت می‌گیرد، از این رو تشخیص مرز باریكی كه در این بین وجود دارد از اهمیت بسزایی برخوردار است. در رئالیسم امروز كمتر پیش می‌آید كه نقاش تنها به تقلید عینیات پرداخته و به ذهنیات خود مجال خیالپردازی ندهد. در این حالت اصالت اثر هنری تا حدی زیر سؤال می‌رود؛ چرا كه امكانات و قابلیت‌های این سبك در ادوار مختلف تغییر و گسترش یافتند و رویكردهای مكرر به واقعیت بحران‌زده مؤید این نكته است.
و اما در ایران به‌واسطه‌ی شتابی كه در نقاشی معاصر مبنی بر تجربه‌گری در ابعاد گوناگون كه مهم‌ترین آن یافتن هویت ملی است چندان جای تعجب نیست كه هیچ‌گاه این مكتب نتواند به زبانی مستقل در نقاشی ایران تبدیل شود و به همین خاطر برگزاری نمایشگاه رئالیسم برای نقاشی ما حایز اهمیت است (به شرط تداوم) چرا كه بعد از خروج این سبك از بی‌ینال‌های واپسین و دیگر نمایشگاه‌های رسمی گرایش به بازنمایی به صورتی خودجوش به حركت‌های زیرپوستی خود ادامه داده و نمایشگاه‌های فوق محلّ تلاقی اندیشه‌ورزی و توان‌های اجرایی هنرمندانی بود كه در قالب بازنمایی دریافت‌های خود را به نمایش می‌گذارند. به همین منظور باید به جنبه‌های فرهنگساز و امیدبخش آن اشاره نمود كه نشان از جایگاه ویژه‌ی این سبك در نزد مخاطب ایرانی دارد.
و اما سیمای رئالیسم ایرانی همان‌گونه بود كه انتظار می‌رفت. نمایش آثار گواه بر این بود كه اغلب هنرمندان شركت‌كننده طی سالیان اخیر در دایره‌ای بسته و بر سبیل عادات تصویری كار كرده‌اند. شیوه‌های ساده و تكراری بازنمایی، روش‌های مألوف قلم‌زنی و نیز عدم حضور تأثیرات ادبی و فلسفی در آثار باعث می‌شود كه بگوییم نه دستاورد تكنیكی قابل توجهی را شاهد بودیم، نه حساسیت‌های زیباشناسانه و نه تفكرات متعالی انسانی. مهم‌ترین ویژگی نمایشگاه رئالیسم این است كه هنرمندان ایرانی به بیان شخصی و بی‌اسطه‌ی واقعیت تمایل بیشتری داشتند و از این رو تأثیر استفاده از تصاویر رسانه‌ای در آثار بسیار كم‌رنگ بود. پر واضح است كه استفاده از ابزار سنتی نقاشی با تعبیرات شخصی و جدید هیچ‌گونه منافاتی نداشتند واین مسئله به هنرمند بستگی دارد كه به صورت شماتیك سنت‌گرایانه را با رویكردی امروزین و با مختصاتی جهان‌شمول بدل نماید.
نویسنده : داریوش حسینی
منبع : دوهفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس


همچنین مشاهده کنید