جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


جهان شاعرانه نزار قبانی


جهان شاعرانه نزار قبانی
جهان عرب شاعران فراوانی به خوددیده است، شاعرانی كه به جغرافیای فرهنگی شان شبیه بوده و ویژگی های آن جغرافیا را سروده اند. آنان در زیست جهانی گاه كویری و گاه شرجی و دریایی ادبیاتی آفریدند كه دارای شناسنامه محیطی و بومی است. گرچه ویژگی های عمومی ای هم دارد كه به تبع آن می شود ادعا كردكه این ادبیات در فضایی «جهان وطنی» هم قابلیت خوانده شدن دارد.
جهانی كه شعر عرب ترسیم می كند از همان مفاهیم ازلی ـ ابدی سود می جوید كه مثلاً الیوت، نرودا، لنگسترن هیوز و ... در آن سوی جهان؛ با این تفاوت كه هركدام از این شاعران دغدغه های شخصی شان را با زبان شخصی خود بیان می كنند (فارغ از مقایسه این نام ها كه اساساً اشتباه است). تاریخ شعر عرب بر این نكته صحه می گذارد كه جهان عرب كلام موزون را می شناخته اند.
از جاحظ، منفلوطی، جرجی زیدان وابن مقفع گرفته (كه اهل ادب و عرفان بوده اند) تا آدونیس ، محمود درویش، غاده سمان، نزار قبانی ، انسی الحاج، یوسف الخال و عبدالوهاب البیاتی نمونه ها و نشانه هایی هستند براین مدعا كه شعر عرب، شعری آشناست.
اما در میان این شاعران كه هریك دارای نام و آوازه ای در خور توجه هستند و هركدام روایتی از خود و نسل شان را به كلام موزون درآورده اند، نزار قبانی را برمی گزینیم تا برخی از زوایای جهانی را كه در اشعارش ترسیم می كند، به نوشتار درآوریم. در نظر نزار قبانی وظیفه شعر ركود و پستی و در منجلاب گذشته ها ماندن نیست.
در اندیشه او شعر برانگیختن ، دگرگون ساختن و به یك تعبیر انقلاب است. شعر می بایست بتواند مخاطبش را در هم بریزد و اندیشه او را متحول كند. شعر باید پوست و استخوان و تاریخ انسان را برانگیخته كند. شاعر درواقع می آید تا جهان را دگرگون كند و جهان دگرگون شده را پیش روی مخاطبش بنمایاند، جهانی كه همه از دریچه عمومی و همگانی می بینند همان جهانی است كه می گوید: صبح از خواب برخیز صبحانه بخور، سر شغلت برو كار كن، كار كن ، بخور و بخواب و دوباره كار كن گاهی هم تفریح های سطحی و دم دستی و شادی های بدون عمق و زودگذر، اما دریچه ای كه شعر از آن هستی را به مخاطبش نشان می دهد جهان دیگری است.
نه این كه شاعر دروغ گویی بزرگ باشد و بخواهد جهانی دروغین را به مخاطب نشان دهد، بلكه شاعرانه تصویركردن فضاهای انسانی و محیطی و نشان دادن زوایای پنهان هستی آن عمل و فعل دشواری است كه شاعر آن را با الفاظش انجام می دهد و می پذیرد جان و اندیشه خود را پای پیداكردن این زوایا و نمایاندن آنها به مخاطب بگذارد. دراین میان اما او با تمام شادی هایش از شعر و آیینی كه این هنر دارد از وضع مبهم و گاه درهم ریخته شعر عرب تأسف می خورد و این مسأله را در شأن جایگاه شعر این جغرافیای فرهنگی نمی داند.
او در مصاحبه ای می گوید: «روزگاری شعر عرب حكومتی داشت و انقلاب برپا می كرد. پارلمان و كاخ ریاست جمهوری و وزارت فرهنگ داشت ، اما هم اكنون چه شد، مثل یك سرباز كه تمام روزش را در قهوه خانه می گذراند. البته نزار قبانی این اتفاق را حاصل مدرنیته می داند و این كه می گوید مدرنیته یك شایعه و دروغ است كه نتوانسته با دنیای شعر عرب رابطه ای نزدیك و در هم تنیده ایجاد كند. این بحث كه مدرنیته چگونه بر ادبیات ملت های مختلف تأثیر گذاشته و این كه آیا این تأثیر درجهت بالندگی و رشد ادبیات و فرهنگ ملت ها بوده، دغدغه ای است كه نه تنها در ذهن این شاعر رخنه كرده، بلكه بسیاری از شاعران ونویسندگان جغرافیای فرهنگی دیگر ملت ها را هم در خود
فرو برده است. جالب است كه شاعری چون نزار قبانی تصویری از مدرنیته را در ذهن دارد كه به تبع آن ، دستاوردهای این جریان را به نفع ادبیات و شعر عرب نمی داند. او می گوید البته من با مدرنیت و مدرنیته مخالف نیستم، اما نمی توانم بپذیرم كه هرج و مرج و ویرانگری را در شعر ایجادكنند و نام آن را نوآوری و دگرگونی بگذارند. من درختی را بر نمی كنم ، مگر این كه در جای آن درختی بكارم، نزار قبانی اگرچه در یكی از بیمارستان های انگلیس چشم به جهان گشود، اما با وضع مالی بسیار خوبی كه داشت و مناصب و مقام هایی كه در سفارتخانه سوریه كسب كرده بود، همیشه در بیروت زیست، شهری كه به عقیده او عین خورشید است و در آن منطقه (جنوب لبنان ) حقیقت همیشه درجریان است. او اگرچه از بیروت زیاد نوشته ، اماهمیشه احساس می كند دینی دارد كه باید به بیروت ادا كند.
ارتباط نزار قبانی با بیروت ارتباطی نیست كه بشود برحسب مال و جاه آن را بررسی كرد، بلكه ارتباط او ارتباطی عاشقانه است. وی می گوید: من تا مغز استخوانم بیروتی است. كنجكاوی همیشگی برخی از علاقه مندان به شعر همیشه این بوده كه بدانند یك شاعر چگونه طبیعت و انسان ها و زندگی جریان یافته در كوچه ها و خیابان ها را به هم پیوند زده، در كلماتی جادویی به شكلی متحیركننده به تصویر و نوشتار درمی آورد.
نزار قبانی دراین مورد معتقد است: شعر اصلاً معلوم نیست كه چه وقت می آید چه وقت می رود. گاهی در یك اتاق منتظرش هستی، سر از حمام در می آورد؛ در زمستان و در سرما برایش جای گرم فراهم كرده ای ولی از خیابان های سرد و نمناك سر در می آورد؛ روزگاری آرام برایش ساخته ای، درگیر شلوغی و پرسروصدایی می شود؛ می خواهی از مشرق طلوع كند از مغرب به سراغ تو می آید و خلاصه هرطور كه دلش بخواهد همه چیز را به بازی می گیرد.
هر شاعر به پیروی از سلیقه شخصی اش برای آن كه بداند شعرش چگونه جایگاهی درمیان مردم كسب كرده معیارهایی دارد. این معیارها اما دسته بندی خاصی ندارد. برخی معتقدند ما شعر را برای دلمان می نویسیم و تفاوتی نمی كند كسی بفهمد یا نه مهم این است كه خودمان آرام شویم و دریای متلاطم مان به نرمی و آهستگی بیارامد و مهم نیست دیگران چه می گویند. برخی دیگر معتقدند از زمانه و روزگاری كه در آن زیست می كنند، جلوترند و آنها شعرشان را برای آیندگان می سرایند و مخاطبان این دسته هم اغلب قشر خاصی از جامعه هستند كه عموماً یاخودشان هنرمندی با این دیدگاه اند یا به این هنرمندان نزدیك اند.
عده ای دیگر هم هستند كه مردمی می نویسند اما باید توجه داشت كه شعرهای پوپولیستی و عوام گرایانه باید خیلی به دقت بررسی شوند چون اكثر این اشعار به انفعال شعر و جامعه می انجامند. بخش دیگر هم شعرهایشان هم خواص را در بر دارد هم عوام! كه این هم البته جای كنكاش دارد؛ اما معیار نزار قبانی چشم های خیره مانده مخاطبانش است، مخاطبانی كه به خاطر او به سالن ها می آیند و پلك نمی زنند. او نیك می داند كه مردم آگاه دلشان را به شاعر آگاه می سپارند و بی رحم تر از مردم ، زمان و تاریخ است كه هیچگاه و درمورد هیچ كس گذشت و تساهل نداشته است. شاعر می بایست هم پیش مردم امتحان دهد، هم پیش «زمان و تاریخی» كه او را احاطه كرده است.
نزار قبانی این شاعر «عاطفی سرای عرب» حدود ۷۶ سال با اندیشه پاسداشت خاكی كه در آن زیست داشته و با دغدغه نگاه درست به زن در ادبیات و تاریخ عرب زیست. او همیشه و در جایگاه های فرهنگی و سیاسی مختلف درصدد این بود تا زن عرب را هرچه بیشتر و بهتر احیا كند. او سراسر به این مورد توجه می كرد كه هرچقدر می تواند ذوق و فهم عمومی جامعه اش را درحد توان خود افزایش دهد.
او شاعری بود كه مخالفت های زیادی برضدش برانگیخته شد. عده ای شعر او را وابسته به یك گروه و طبقه خاص دانستند و آن را محكوم كردند. عده ای هم كوشیدند وضعیت فروش كتاب های او را در مصر به هم بریزند و شعر او را توهینی به جمال عبدالناصر بدانند كه نتوانستند اما به هرحال از هرتلاشی برای به ثمرنرساندن شعر نزار قبانی فروگذاری نكردند. اما تاریخ قضاوت خود را در باره «قبانی » خواهد كرد، بدون این كه به چنین پدیده هایی بیندیشد.
نزار قبانی تلاش كرد با آثار خود فضایی تازه را در شعر عرب ایجاد كند، فضایی كه نه پیش از خود بی سابقه باشد اما این گونه توجه به نوگرایی و این حجم از نوشتار در نوگرایی قابل توجه است. نزار قبانی شاید بخشی از شهرتش را مدیون موقعیت سیاسی و اجتماعی اش است. او با موقعیت هایش و سفرهایی كه كشورهای مختلف داشت توانست جهان های زیستی دیگر را تجربه كند و این تجربه ها به نوع نگاه او به هستی تأثیرات فراوانی گذاشت. شاید این نكته جالب و درخور توجه باشد كه شعر در جهان عرب و سرزمین ما ایران مشتركات فراوانی دارد و نزار قبانی و اندیشه هایش نیز جدای این همخونی نخواهد بود.
جایی كه او عاشقانه می نویسد بی درنگ برخی از فضاهایش همان فضاهایی ست كه در ادبیات هزارساله ایران هم یافت می شود. این به دلیل یكی بودن مفاهیم ازلی ـ ابدی است كه میان شاعران و هنرمندان جهان مشترك و همه از همان جهانی حرف می زنند كه مفاهیمش رامی شناسیم. نزار قبانی می گفت گرچه او را محكوم می كنند كه در مورد زنان وعاطفه میان مرد و زن بسیار می نویسد، اما او می گوید من از اجحافی كه به زنان عرب رفته است می نویسم و از دردی كه از بابت این مسأله می برم . قبانی زمانی كه «بلقیس » همسرش را در انفجار سفارت سوریه درعراق از دست داد، این مسأله و این دغدغه برایش بیشتر شد و در آثارش نقش زنان را بیش از پیش نمودار كرد.
حسن گوهرپور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید